eitaa logo
محبین امیرالمؤمنین حضرت علی علیه السلام
695 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
7هزار ویدیو
54 فایل
«جهاد تبیین» یک فریضه است. «جهاد تبیین» یک فریضه‌ی قطعی و یک فریضه‌ی فوری است.بسم الله
مشاهده در ایتا
دانلود
رودهای جاری پلک ترم ، دریا نشد مثل چشمم هیچ چشمی پیش تو رسوا نشد گریه ام وقتی نمی گیرد ، بمیرم ، بهتر است مرگ بر آن عاشقی که با غمت احیا نشد ناتوانیِ مرا در داغ هجرانت ببین! از تنور سینه‌ی تنگم ، بُخاری پا نشد در پِی عطر تو بین بادها سردرگُمم هرچه گشتم رَدّی از پیراهنت پیدا نشد جای سنگ طعنه ی شهر است بر پیشانی ام بین مَردُم هیچکس مانند من تنها نشد جَمع اعمال من و احسان تو ، ناممکن است یک رقم از حاصلِ عُصیان من ، منها نشد سطر‌های دفترِ مشقِ ثوابم ، خالی اند قِصّه‌ی عُمر تباهم لایق اِنشا نشد با گناهانم دلت را بد به درد آورده ام بنده‌ای در حَدِّ من اینگونه ، بی پروا نشد طفل بازیگوش را تنبیه کن ، از خود مَران غیر آغوشت برایم هیچ جا مأوا نشد أَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ *..، این گدا را رد مکن سائلَت کوشید بنشیند دمِ در ، جا نشد! در گرفتاری به فریادم رسیده فاطمه در جهان ، حَبل‌ُالمَتینی ، چادر زهرا نشد مرغ دلتنگیِ من پر می کِشَد سوی نجف هر کجا ، جز بام حیدر ، بال‌هایم وا نشد هر که در دنیا پدرجانش علی شد ، بُرد کرد باخت داده هرکسی فرزند این بابا نشد درد یعنی حسرت شش‌گوشه‌ی صحن حسین جز فراق کربلا این ابتلا معنا نشد شیشه ی عطر خدا را سُمِّ مرکب خُرد کرد... هر دری زد بوریا ، جمعش کند امّا..، نشد *فَأَنْتَ أَهْلٌ أَنْ تَجُودَ عَلَيَّ بِفَضْلِ سَعَتِكَ تو سزاواری كه رحمت گسترده‏ات را بر من عطا كنی.
گذری نیست در این باغ ، که دیوار نشد کلبه ای نیست در این دشت ، که آوار نشد سینه‌ی تنگ من از دوده‌ی اندوه پُر است غُصّه‌ای در دلم اینگونه تلنبار نشد آخر و عاقبت دوری یوسف ، کوری ست بی جهت دیده‌ی یعقوبِ نبی ، تار نشد سعی کردم که دلم را بخری ، سود نداشت بخت با ظرف ترک‌خورده‌ی من یار نشد گیر افتاده ام از دست گناهان خودم هیچ‌کس مثل من این‌قدر گرفتار نشد آبروریزی من قلب تو را درد آورد آه! این پست کجا مایه‌ی آزار نشد؟! با همین بی خِرَدی سخت هواخواهِ تواَم عاشقت جذبِ زبان‌بازی اغیار نشد خواب دیدم که کف پای تو را می بوسم حیف شد دیدن رویای تو تکرار نشد شُغل اجدادی من گریه بر اجداد شماست چشمم از داغ تو یک ثانیه بی کار نشد در سرم عطر شبستان نجف پیچیده هیچ صحنی ، حرم حیدر کرار نشد لب به انگور ضریحش نَزَنم ، می میرم خواستم ترک شود عادتم ، انگار نشد! قبل مُردن برسانید مرا پیش حسین تا نگویند که او لایق دیدار نشد جان آن ساقی لب‌تشنه‌ی بی دست ،بیا... یَلی اندازه ی او اُسوه‌ی ایثار نشد پسر اُمّ بَنین آب شد از داغِ فرات عرق شرم به پیشانی اش انکار نشد قَدِ عباس سرآخر قَدِ اصغر شده بود... هرچه کردند ، بدن ، شکلِ علمدار نشد