eitaa logo
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
3.8هزار دنبال‌کننده
40.6هزار عکس
22هزار ویدیو
105 فایل
کانال طبس گلشن 🔹 بروزترین و فعال‌ترین کانال خبری شهرستان طبس، همراه شما در تمامی اخبار و رویدادهای سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی. 📰 در اینجا، تحریریه‌ای متخصص و فعال در هر زمینه، ارتباط باما @mostafasejade5692
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 کالی‌فرنیا یا خالی‌فرنیا؟! منوّرالفکرهای صُمٌ بُكْمٌ عُمْی ✍به نظرتان اِشل آتش سوزی‌ کالیفرنیا باید به چند برابر حادثه پلاسکو برسد و تعداد آواره‌هایی که به دلیل این آتش‌سوزی مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده‌اند باید به چه عددی بالغ شود تا کر و کورهایی که توانایی دیدن واقعیت‌های تمدن پوشالی غرب را ندارند حاضر شوند به بی‌عرضگی ابرقدرتهای پوشالی‌‌شان اعتراف کنند؟! به نظر بنده حتی اگر کل ایالت کالیفرنیا هم تخلیه شود و کالی‌فرنیا به خالی‌فرنیا تبدیل شود باز هم پرده توهم برخی از این دوستان درباره اقتدار غرب پاره نخواهد شد: "صُمٌ بُكْمٌ عُمْيٌ فَهُمْ لَا يَرْجِعُون: آنها کران، گنگها و کورانند، لذا (از راه خطا) بازنمی‌گردند" (بقره/۱۸). کانال دکتر منان رئیسی ➖➖➖➖➖➖➖➖ ، کانون اخبار مهم🔝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🛑🎥 توحش دیده نشده دختر فرودگاه مهرآباد و سیلی زدن به مامور قانون حالا اگر این فیلم‌ها نبود همین خانم میشد قهرمان براندازهای دوزاری :) ➖➖➖➖➖➖➖➖ @tabasgolshantabas ، کانون اخبار مهم🔝
61.64M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
...( السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ).... گوشه ای از مداحی کربلایی امین رفیعی در جلسه هفتگی هیئت رزمندگان اسلام ✍جوانان عاشورایی هیئت رزمندگان اسلام ✍پیروان عترت واحد خواهران هیئت رزمندگان اسلام
...( السلام علیک یا ابا عبدالله الحسین ).... ❇️برگزاری مراسم هفتگی هیئت رزمندگان اسلام با سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین محمد حسین صاف و با نوای گرم کربلایی امین رفیعی ، کربلای صادق مطهری و کربلایی امید حسن پور بیاد خادمین اهلبیت کربلایی محمد حسن مهدیان و کربلایی حاج حسین درباغیان برگزار گردید . ✍جوانان عاشورایی هیئت رزمندگان اسلام ✍پیروان عترت واحد خواهران هیئت رزمندگان اسلام
16.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 مثل لوتی‌های قدیمی روایت آقای افضل قربانخانی پدر شهید مجید قربانخانی و خانم کبری خدابخش نویسنده کتاب «مجید بربری» از زندگی شهید مدافع حرم مجید قربانخانی تقریظ رهبر انقلاب بر کتاب مجیدبربری 🗓 بازنشر به مناسبت سالگرد شهادت شهید مدافع حرم مجید قربانخانی @tabasgolshantabas
تیم والیبال جوانان ایرانیان به مقام سوم مسابقات لیگ والییال کارگری طبس رسید. به گزارش روابط عمومی اداره ورزش و جوانان شهرستان طبس شامگاه جمعه ۲۱ دیماه دو تیم جوانان ایرانیان و آشپزخانه بهشت آباد در دیدار رده بندی مسابقات قهرمانی والیبال کارگری طبس به مصاف هم رفتند که در نهایت تیم جوانان ایرانیان۳ بر۰ آشپز خانه معدنی بهشت آباد را شکست داد و بر سکوی سوم ایستاد. 🇮🇷روابط عمومی اداره ورزش و جوانان شهرستان طبس @tabasgolshantabas
کانال طبس گلشن 🌴🍊🍃
📕#رمان امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴قسمت هشتم ▫️مقابل پوتینش روی زمین افتاده بودم و هر دو دستم به هم بست
📕 امنیتی و جذاب سپر سرخ 🔴 قسمت نهم ▫️از بهت آنچه می‌شنیدم فقط خیره نگاهش می‌کردم؛ دیگر خبری از خشم صدا و چشمانش نبود. ▪️هنوز خاکی که به صورتش پاشیده بودم، روی پلک و گونه‌هایش مانده و انگار دیگر آن مأمور تفتیش داعش نبود که با لحنی ملایم صحبت می‌کرد: «من برا شناسایی اومده بودم. موقع غروب حرکت اون ماشین به نظرم مشکوک اومد، ترسیدم انتحاری باشه که داره میاد سمت بغداد. با دوربین که نگاه کردم، حضور یه زن تو ماشین بیشتر مشکوکم کرد، از چشمای بسته تون فهمیدم اسیر شدید. قبل تاریکی همکارام منتظرم بودن، اما نتونستم برگردم، مجبور شدم مداخله کنم.» ▫️او می‌گفت و من در پیچ و تاب کلماتش معجزه امام‌زمان (علیه‌السلام) را به چشمم می‌دیدم و باور نمی‌کردم که نبض نفس‌هایم را شنید و مردانه نجوا کرد: «خیلی دلم می‌خواست همونجا نفسش رو بگیرم اما نباید کمین‌مون حوالی فلوجه لو می‌رفت، برا همین مجبور شدم با پول دهنش رو ببندم که فکر آدم‌فروشی به سرش نزنه تا چند روز دیگه که فلوجه رو براشون جهنم کنیم!» ▪️لطافت لحن و نجابت نگاهش عین رؤیا بود؛ تازه می‌فهمیدم در تمام آن لحظاتی که خیال می‌کردم برای تصاحبم دست و پا می‌زند، مردانه به میدان زده بود تا این دختر غریبه را نجات دهد که پای غیرتش چشمانم از نفس افتاد. ▫️یک دستش به فرمان بود، با دست دیگر پنجره را پایین کشید تا حال خرابش را در خنکای شب بیابان پنهان کند و نمی‌دانست با این دختر نامحرم در تاریکی این جاده چه کند که صدایش به زیر افتاد: «جایی رو تو بغداد دارید؟» ▪️نگاهم حیران روی لباس سیاهش می‌چرخید و هنوز زبانم جرأت جم خوردن نداشت که به جای پاسخ، یک کلمه پرسیدم: «تو کی هستی؟» ▫️از سرگردانی سوالم، اوج پریشانی‌ام را حس می‌کرد و هول غارت من نفسش را برده بود که ناشیانه طفره رفت: «اگه بغداد جایی رو سراغ دارید، آدرس بدید برسونم‌تون!» ▪️چراغ‌های بغداد و تابلوی ورودی شهر در انتهای مسیر پیدا شده بود، ایستگاه‌های بازرسی ارتش در هر قدم مدام باعث توقف ماشین می‌شد و من نایی به گلویم نمانده بود که بی‌صدا پاسخ دادم: «خانواده من فلوجه هستن، بغداد کسی رو ندارم!» ▫️در برابر بی‌کسی و ناامیدی‌ام، لبخندی فاتحانه لب‌هایش را گشود و با کلماتش قد علم کرد: «خیلی زودتر از اونی که فکر کنید، فلوجه آزاد میشه و برمی‌گردید پیش خانواده‌تون.» ▪️ترافیک سرشب ورودی بغداد معطل‌مان کرده و من هنوز گیج اینهمه وحشت نگاهم در تاریکی شب و بین ماشین‌های مقابل‌مان می‌چرخید که خودش دست دلم را گرفت: «دیگه نترس! هر چی بود تموم شد.» ▫️شاید همچنان ناله یاصاحب‌الزمانم در گوشش می‌پیچید و سوالی روی سینه‌اش سنگینی می‌کرد که نگاهش به ردیف اتومبیل‌ها ماند و گرمی لحنش بر دلم نشست: «شیعه هستی؟» ▪️اکثریت فلوجه اهل تسنن بودند و شاید باورش نمی‌شد همین دختر اسیرِ داعش اتفاقاً شیعه باشد که چشمانم از شرم آنچه از زبان آن نانجیب در موردم شنیده بود، به زیر افتاد و صدایم شکست :«بله!» ▫️نگاهش نمی‌کردم اما از حرارت نفس بلندش فهمیدم تصور بلایی که دور سرم می‌چرخید، آتشش زده و دیگر خیالش راحت شده بود که به جای من، به پای امام زمان (علیه‌السلام) افتاد :«مگه میشه حضرت ولیعصر (علیه‌السلام) شیعه‌هاشو بین اینهمه گرگ تنها بذاره؟» ▫️و همین اعجاز حضرت نجاتم داده بود که کاسه صبرم شکست و دوباره اشک از چشمانم چکید. دیگر خجالت می‌کشیدم اشک‌هایم را ببیند که گریه را در گلو فرو می‌بردم و باز نغمه بغضم به وضوح شنیده می‌شد تا وارد بغداد شدیم. ▪️سوالش هنوز بی‌پاسخ مانده و شاید شرم می‌کرد دوباره بپرسد که خودم پیش‌دستی کردم: «یکی از دوستای زمان دانشجویی‌ام تو بغداد زندگی می‌کنه!» و همین یک جمله، گره کور فکرش را گشود که بی‌معطلی پرسید: «خب آدرسش کجاست؟» ▫️نمی‌دانست برای رفتن به خانه نورالهدی تا چه اندازه معذب هستم که با مکثی طولانی پاسخ دادم: «شهرک صدر.» تا ساعتی پیش خیال می‌کردم بین داعشی‌ها دست به دست می‌گردم و حالا همین آزادی به حدی شیرین بود که راضی شده بودم با پای خودم به خانه نورالهدی بروم. ▪️شهرک صدر، شرق بغداد واقع می‌شد و عبور از روی پل رودخانه دجله، یعنی تمام خاطرات دانشگاه بغداد و نورالهدی و عامر که بیشتر در خودم فرو رفتم. ▫️تا رسیدن به شهرک صدر، دیگر کلامی صحبت نکرد و خلوت حضورش عین آرامش بود که پس از چند ساعت اسیری و تحمل آواری از ترس و درد، چشمانم خمار خواب سنگین می‌شد و به خدا هنوز باورم نمی‌شد کابوس کنیزی‌ام تمام شده که دوباره قلبم در قفس سینه پَرپَر می‌زد. ▪️مقابل خانه نورالهدی رسیدیم، اتومبیل را خاموش کرد و تازه می‌دید حیوان داعشی مچ باریک دستم را با چند دور زنجیر پیچیده که چشمانش آتش گرفت و خاکستر نگاهش روی دستانم نشست... @tabasgolshantabas 📖 این داستان ادامه دارد...
🚨🚨 | وزیر اقتصاد آذربایجان : ⛔️ایران باید آخوند ایرانی "عاملی" را عزل و تحویل کشور ما بدهید؛ اگر این کار نکنید او را در خاک خودمان توی اردبیل سر خواهیم برید ⭕️ پ.ن: شما هیج غلطی نمیتونید بکنید گردن کلفت تر از شما از این غلطها میخواستند بکنند شما که سگ اونا که هیچ حتی غذای سگ اونها هم نمیشید😂 از ما گفتن بود 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @tabasgolshantabas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦓 نیروهای نظامی متجاوز ترکیه در اسارت کماندوهای کرد و صدای عوعوی آن ها ... 🇮🇷 👇👇 💁‍♂ @tabasgolshantabas