#شُعرای_کریت
🖤 #سوگنامه_غزه🥀
فقط یک جمله شایستهست در تشبیه یا تصویرِ این ایام
امان از کربلا تا شام ، امان از کربلا تا شام
نوشته بر رواق بارگاه پایدار هستی از آغاز
مداوم باد رویارویی کفر و نفاق و ظلم با اسلام
امان از کربلا تا شام
عزای غزه برپا بود در سوگ غریبان ، تازه تا دیروز
رفح شد سفرهی گستردهی سگهای خونآشام
امان از کربلا تا شام
نباشم تا نبینم بیش از این این زجر را در تو
بمیرم ای شهید بیگناه ! ای کودک ! ای نوباوهی ناکام
امان از کربلا تا شام
چرا دم برنمیآرید ای حلقومهای بازِ همواره ؟
بخشکد آن زبانهای پر از نیشِ فروچسبیدهتان در کام
امان از کربلا تا شام
چرا هرگاه و بیگاهی دهنهاتان به پهنای فلک باز است ؟
تفو بر این دهنهای کج و معوج ، زبانبازان بیهنگام !
امان از کربلا تا شام
فرو افتید ای کاش از فراز قلهی زور و زر و تزویر
بمیرید ای گروه فاسد بدچهرهی بدطینت بدنام
امان از کربلا تا شام
در این دور معاصر در گروه جانیان وحشی خونریز
نتانیاهوست اکنون رونوشت خالص و آیینهی صدام
امان از کربلا تا شام
در این تکرار بیتردید ، ای منفور ! ای جراره ! ای ابلیس !
بمان در انتظار انفجار و انتقام سختِ بدفرجام
امان از کربلا تا شام
نماند پایدار این گیر و دار و کارزارِ آتشافروزی
بسوزد عاقبت کاشانهات را آه و سوز و نالهی ایتام
امان از کربلا تا شام
✍️ مسعود میرزایی . خرداد 1403
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
#شعرای_کریت
🗳با رأی من و تو این ورق برگردد
🗳چشمان جهان به این شفق برگردد
🗳آنکس که دلش ذلت ماخواست بدان
🗳از ترس حضورما کند عرق برگردد
🗳آن زرد سگی که بوده همراه شغال
🗳با دم بریده وق و وق برگردد
🗳هر رأی من تو میشود مشت بزرگ
🗳با ضربه ی مشت، کفر دَمَق برگردد
🇮🇷با دیدن این غرور ملی تو بدان
🇮🇷این بار جهان به سوی حق برگردد
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴🥀🏴
#طبس_سرزمین_مفاخر
#شُعرای_کریت
#شهادت_حضرت_رقیه (سلام الله علیها)
#شعر_, کودکانه
اتل متل خرابه!
اینجا یه بچه خوابه!
هم بدنش کبوده!
هم جگرش کبابه...!
اتل متل اسیری!
سیلی و سربه زیری!
کی تا حالا شنیده؟!
سه سالگی و پیری...؟!
اتل متل سه ساله!
این همه آه و ناله!
این دختر از ضعیفی!
هنوز یه پا نهاله...!
اتل متل بیابون!
کویر و دشت و هامون!
بس که پیاده رفتیم!
تاول زده پاهامون...!
اتل متل بهونه!
بابا چه مهربونه!
وقتی دلم می گیره!
برام قرآن می خونه...!
اتل متل گل یاس!
مهر و وفا و احساس!
دلم گرفته امشب!
به یاد عمو عباس...!
اتل متل یتیمی!
خدا، چقدر کریمی!
دادی بهم تو غربت!
یه عمهی صمیمی...!
اتل متل شب و تب!
سینه ز غم لبالب!
دلم می سوزه خیلی!
به حال عمه زینب...!
اتل متل چه خوب شد!
بالاخره غروب شد!
قسمت عمه امروز!
توهین و سنگ و چوب شد...!
اتل متل سه روزه!
عمه گرفته روزه!
عمه چقدر غریبه؟!
خیلی دلم می سوزه...!
اتل متل خبردار!
تو چنگ دشمن انگار!
مثل یه شیر زخمی!
عمه شده گرفتار...!
اتل متل خدایا !
تو این همه بلایا !
عمه مظلومه ام !
چیا کشید خدایا !
✍شعر از : مسعود میرزایی ( #کریت )
💢پ ن :شعری که این روزها دست به دست درفضای مجازی و در کانال های کشوری در حال گردش هست و قالبی کودکانه برای مانوس شدن هرچه بیشتر بچه ها با مصائب سه ساله امام حسین هست؛ سروده استاد میرزایی شاعر کریتی هست که خوشبختانه مورد عنایت و اقبال عمومی و فرزندان هم قرار گرفته است.
📲منبع: کانال کریت خبر
_________
#اللّهُــــمَّ_عَجـِّــل_لِوَلیِّــــکَ_الفَـــــرَج🍃🌾
┄┅┅❅🌸🌺🌸❅┅┅
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
#اربعین
#شعرای_کریت
چلهای خاطره از سر گذراندم بیتو
مطمئن باش که یک لحظه نماندم بیتو
اسب سرگشته و بی تاب دلم را حتی
نفسی در شب این چله نراندم بیتو
هر نمازم خم ابروی تو تعقیبش بود
گر چه بنشسته و قد تا شده خواندم بیتو
همهی راه به دور سر تو چرخدیدم
خم شدم ؛ ناله شدم ؛ اشک فشاندم بیتو
همسفر با "سرِ بر نیزه" شدن ؛ معراج است
هیچ جز نام تو بر لب ننشاندم بیتو
دل در این راه ندیدهست به جز زیبایی
گر چه خود را به تب و تاب کشاندم بیتو
اربعین ، قافله را تا سر کویت ای عشق
به امید و به هوای تو رساندم بیتو
✍️ مسعود میرزایی
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
اول مهر درس بی بابا
#شُعرای_کریت
اول مهر طرح لبخندم
شد سیاه و زغال و دود اندود
شب عید و تمام خانه ی ما
چشمشان منتظر برای بابا بود
توی کیفم نهاده و دفتر و بعد
کفش ها را کنار خانه گذاشت
بوسه زد به گونه ام وقتی
کیف خود را ز خانه بر می داشت
با همان دست های زبر و درشت
به سرم دست مهربانه کشید
چشم در چشم مادرم بود و
مثل خورشید صبح می خندید
یا علی گفت و بعد بسم الله
پر توان و بس مسمم بود
رفتنش گر چه پر زخنده ولی
اول مهر شروع یک غم بود
درس اول همیشه بابا بود
درس ما را گرفتته ای دنیا
سطر اول به روی دفتر خود
جمله ی درد میکنم انشا
درس دوم اگر چه میخواندیم
آمد آن مرد از دل باران
چشم هایم ببین که بارانی است
پدرم ماند و جمعی از یاران
اول مهر های سال دگر
هر چه آید نمی شوم خوشحال
اول مهر نوشته ایم این بار
پدرم مانده زیر کوه زغال
اول مهر دوباره بنویسید
پدرم رفت و بی نفس آمد
جای بوی کتاب و درس و قلم
بوی غم بود از طبس آمد
✍ #محمدرضاهادیزاده
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
#شعرای_کریت
#زندانی
چرا بیهودگی دست از سر ما بر نمیدارد ؟
چرا آن ابر آرامش نَمی بر ما نِمیبارد ؟
چرا اینگونه سنگین است جِرم تن در این زندان؟
کسی از جُرم این زندانیِ تنها خبر دارد؟
چه خبطی سر زده از ما ؛ که خود با خویشتن قهریم؟!
چرا انگشتمان هم پشتمان را برنمیخارد؟
هوس کردی دمی زان آشیان سوی زمین آیی؟
مگر در سرزمین خشک ؛ عاقل تخم میکارد؟!
برای این خطا ، عمری هبوطت سرنوشت آمد
شدی سرگشتهای مفتون ؛ که در این فتنه خون خوارد
اسیری خسته را مانی که بیکس مانده در تبعید
برایش مژدهای از بازگشتش کس نمیآرد
بخواه از محضر لیلای دلسنگ غریبآزار
که از این بیش ، این دلتنگ مجنون را نیازارد
✍️ مسعود میرزایی. زمستان1403
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
#شعرای_کریت
خدا ز بعثت او عشق را مؤسس شد
فضای خانهی دل خالی از هواجس شد
درون هر دل سرگشته نور او حس شد
به صدر مجلس سودائيان چو جالس شد
"ستارهای بدرخشید و ماه مجلس شد
دل رمیدهی ما را انیس و مونس شد"
بلند مرتبه سلطان بارگاه بهشت
وجود عالی هستی و ذات پاک سرشت
به دور از بدی و خصلت و صفات زشت
هرآنچه را که سر راه وصل بود ؛ بهشت
"نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت
به غمزه مسئله آموز صد مدرس شد"
نسیم وصل رخش چون وزید در همه جا
چو مرده زنده شد از این نسیمِ خوش ؛ جان ها
مشام جان معطر از ین عطر روح فزا
نگر که جذبهی او از کجاست تا به کجا
"به بوی او دل بیمار عاشقان چو صبا
فدای عارض نسرین و چشم نرگس شد"
هر آنچه خوبی و لطف و صفاست از اوست
جمال جان و جهان زیر طاق آن ابروست
نکویی دو جهان هم به یمن او نیکوست
میان این دل و او جذبه است ؟ یا جادوست؟
"بصدر مصطبه ام می نشاند اکنون دوست
گدای شهر نگه کن که میر مجلس شد"
اگر به گوشهی دل لحظهای کنی تو نظر
چو بارگاه الهی شود همان منظر
و گر به کوچهی دل نیز افتد از تو گذر
برون ز شوق تو آید ز هر دری یک سر
"خیال آب ، خضر بست و جام ، اسکندر
به جرعه نوشی سلطان ابولفوارس شد"
به پیش حشمت احمد بود سلیمان ، مور
به دست بوسی او موسی آمده از طور
مسیح از دَم او کرد کسب فیض حضور
برون ز پرده چو شد مست ازآن شراب طهور
"طرب سرای محبت کنون شود معمور
که طاق ابروی یار مَنَش مهندس شد"
جهان منور ازین تابناک نور هدی
هم اوست نورخدا نی ز اصل نور جدا
به هوش ساکنان زمین! اهل فرش! شاه و گدا !
رسید سوی محبان ز اوج عرش ، ندا
"لب از ترشح می پاک کن برای خدا
که خاطرم به هزاران گُنه موسوس شد"
تو اسم اعظم حقی که کنز مخفی بود
تو مظهر همه اسماء حق ز بود و نبود
چو خالقت به تو از اوج کبریا فرمود
تو آن حبیب و عزیزی و احمد و محمود
"کرشمهی تو شرابی به عاشقان پیمود
که علم بیخبر افتاد و عقل بیحس شد"
اگر ز روی چو ماهت نقاب برداری
پریرُخان همه گویند ترک عیاری
به پیش روی تو گلها چو خار از خواری
اگر تو یک نظر به نوشتار من فرو آری
"چو زر عزیز وجود است نظم من ؛ آری
قبول دولتیان کیمیای این مس شد"
شما که مدعی علم و فضل و ایمانید
هزار نکته گر از سر این جهان دانید
به پیش علم محمد هنوز نادانید
ازین سروده امید آنکه این سخن خوانید
"ز راه میکده یاران عنان بگردانید
چرا که حافظ ازین راه رفت و مفلس شد"
✍️ مسعود میرزایی
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
#شعرای_کریت
یا حسین!
آمدی تا در زمین ، حق قابل دیدن شود
بذرهای معرفت ، مشتاق روییدن شود
آمدی تا در هجومِ کثرتِ این باغِ عُمر
میوه های نابِ وحدت ، لایق چیدن شود
آمدی تا در پناهِ لطف بی پایان تو
بی پناهان ، جُرمشان مشمولِ بخشیدن شود
آمدی از آسمانِ امر و اطلاق و حضور
بر زمین ، تا آسمان مجبورِ باریدن شود
آمدی تا هر که سوی او کند قصد رحیل
با تو در کشتی امکان ، اهل کوچیدن شود
آمدی تا "يَوْمَ نَدْعُوا" با تو با معنا شود●
تا امامت قابل ادراک و فهمیدن شود
● يَوْمَ نَدْعُو كُلُّ أُنَاسٍ باِمامِهِمْ...
✍️مسعود میرزایی
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
#شعرای_کریت
مِهر و تنهایی
آمدی ، بنیاد غربت با شما تأسیس شد
بخشی از منظومهی ایل خدا تأسیس شد
زین شکوفایی گلستانِ ازل رونق گرفت
غرفهای از جشنِ زیبای کِساء تأسیس شد
در مسیرِ آبشارِ مهرِ سرشارِ شما
سفرههای مهر ورزی و سخا تأسیس شد
آنچنان بر عهد خود با خلق بودی پایدار
کز مرامت آشتی با گرگها تأسیس شد
این منش شد در سیاست ، شیوهای از اقتدار
زین روش قاموسِ تدبیر و وفا تأسیس شد
قدر این مشی و منش را چون ندانستند قوم
مکتب تاریخ سازِ کربلا تأسیس شد
گر چه شد ویرانه قبر باشکوهت در بقیع
بقعهی سرسبزِ تو در جانِ ما تأسیس شد
✍️ مسعود میرزایی . نیمه رمضان . اسفند1403
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
#شعرای_کریت
تلخ و شیرین
چیدمان سفرهها امسال جوری دیگر است
هفت سینش جلوههایی از حضوری دیگر است
زین تقارنها که شد ایجاد از نوروز و قدر
بوستانِ جان و تن ، شیدای نوری دیگر است
نغمهی مرغابیان است و شبِ قرآن به سر
"سوزِ1" "سازِ2" هر کدام آوازِ شوری دیگر است
هم "سر3" و پیشانیِ "سرخ4" امامِ عدل و عشق
هم شکوه شالِ "سبزش5" دشتِ طوری دیگر است
گونههای کودک معصوم و "سیلی6"های فقر
سینِ تکرارِ "ستم7" از دیر و دوری دیگر است
شعر من در شرح این تلخی عقیم و نارساست
واژه هم لنگ و اسیرِ گیر و گوری دیگر است
از گذرگاه زمستان سالها میشد بهار
این گذر امسال با رمز عبوری دیگر است
همزمانیها و شورانگیزیِ نوروز و فطر
مژدهای از سفرهی رنگین و سوری دیگر است
✍️ مسعود میرزایی- 29 اسفند1403 - رمضان1446
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
#شعرای_کریت
#باچاشنی_طنز😊
سی روز موذن که اذان گفت دویدیم
با جفتک وبا لی لی و پاجفت دویدیم
تاسفرهی همسایه که شد مفت دویدیم
حتی بشکستیم سر و کله در این راه
ماه رمضان رفت ونماندهست به جز آه
جان رفته و ماندهست دو تا ديدهي کم سو
هر چند ندادیم دل و دیده به جز او
ذکر لبمان شد رطب و سبزي و كاهو
هی آه کشیدیم به صد شیوهی جانکاه
ماه رمضان رفت و نماندهست به جز آه
افسوس بساط رمضان جمع شده زود
حلوا و حلیم آخر این ماه شده دود
الحق که بساط شکم و سور به پا بود
القصه رسیدیم کنون آخر این راه
ماه رمضان رفت و نماندهست به جز آه
مهمان نکند هیچ کسی بعد تو ما را
در بقچه کنم بعد تو من شال و قبا را
ای عید نیا تا نبری مهر و صفا را
ما را تو مینداز از این چاله به آن چاه
ماه رمضان رفت ونماندهست به جز آه
افطار وسحر ما به چه آرام بگیریم؟
هی نصفه شب از بامیهها کام بگیریم؟
شش وعده ز مادرزنمان شام بگیریم
کافی است دگر سفره مفت گه وبیگاه
ماه رمضان رفت و نماندهست به جز آه
ماهی لب جوی آمده قلاب نداریم
شیخیم ولی حالت طلاب نداریم
ما حال عبادات به جز خواب نداریم
شیطان زده نزدیکی ما خیمه و خرگاه
ماه رمضان رفت و نماندهست به جز آه
گیجیم از آن بشکه ی دوغ سر افطار
در حال سماعیم و رصد کردن اخبار
ای شیخ نکن بهر جماعت به من اصرار
هرچند شده آخر مهمانی این ماه
ماه رمضان رفت ونماندهست به جز آه
عیدتان مبارک🌸
✍محمدرضاهادیزاده
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴
#شُعرای_کریت
🌸گل خندهکنان در همه دنیا شده، بَه بَه
💫شادی به دل حضرت زهرا شده، بَه بَه
🌸خورشید رسالت به برش شمس ولایت
💫انوار هدی جلوه گر اینجا شده ، بَه بَه
🌸از عرش خداوند ندا داده که بَلِغ
💫یعنی که بگو صحبتی از ما شده، بَه بَه
🌸دستِ نبی و دست علی در کف هم شد
💫دستان علی بود که بالا شده ، بَه بَه
🌸فرموده نبی حجت بر حق شده حیدر
💫یعنی که علی، حُجتِ والا شده، بَه بَه
🌸در خطبه اش احمد به همه گفت که مردم
💫حیدر به شما صاحب و مولا شده، بَه بَه
🌸تا خواند نبی آیه ی،، من کنتُ،، علی را
💫جبریل به پیش قدمش تا شده ، بَه بَه
🌸از نام علی دل شده آیینه ی تقوا
💫این سینه ی ما سینه ی سَینا شده ،بَه بَه
🌸در عید غدیر است که فهمیده شود باز
💫نا حق چه کسی بوده و رسوا شده ،بَه بَه
🌸با دست نبی ،حکم علی بر همه رو شد
💫کاین حق ولادت به تو معنا شده ، بَه بَه
🌸جبریل به فرمان خدا آیه چنین خواند
💫اَکمَلتُ لَکُم دین من اینجا شده ، بَه بَه
✍محمدرضا هادیزاده
🌴 @Tabasya 👈 #طبسیا 🌴