.
[#قطعات_نور✨]
[ همراه من یک قرآن، تسبیح، دفترچه ی تلفن و دفتر سفینه ی غزل بود، به اضافه ی کتاب تذكرة المتقين. مرا به سلولی بردند. این سلول مربعی دو متر در دو متر بود. نیمی از آن کمی بلندتر بود که به عنوان سکویی برای نشستن و خوابیدن در نظر گرفته بودند. من برای نخستین بار در چنین اتاقک کوچکی بازداشت میشدم. مدتی متحیر نشستم. دوروبرم را نگاه کردم. دیدم در سقف روزنه ی کوچکی هست که نگهبان برای مراقبت از زندانی جلوی آن رفت و آمد میکند. در گوشه ی دیگر چراغ کم نوری سوسو میزد که بیش از پانزده وات روشنی نداشت. دقایقی بعد، در سلول باز شد و یک نظامی وارد شد و گفت: با خودت چه داری؟ گفتم: میتوانی بگردی. او شروع کرد به گشتن. قرآن را بیرون آورد، به آن نگاهی انداخت و گفت:این قرآن است؛اشکالی ندارد میتوانی آن را نگه داری.. رفت و من تنها ماندم. در تاریکی زندان به قرآن پناه بردم و با صدای بلند به قرآن خواندن پرداختم...
•از کتاب:
[خون دلی که لعل شد📚]
_____
💌~
حضرت على بن حسین (ع) فرمود: اگر در همه دنیا و مشرق و مغرب عالم هیچ کس نباشد و تنها قرآن با من باشد از تنهایی ترسی ندارم.
ابن علی بن حسین ما نیز، در تنهایی ها و تاریکی های زندان های ظلم طواغیت به قرآن پناه میبرده... و نه تنها آن زمان که هر لحظه و حتی حالا هم فرزندانش را به قرآن سفارش میکند...
حقا که رهبری قرآنی و الهی داریم
_____________
دعا میکنیم برای سلامتی آقا امام زمان ارواحنافداه و نائب برحقشون:
#روز_دهم
[ متن کامل ← دعا برای امام زمان ارواحنافداه💚 ]
+ به نیت پیروزی های روزافزون جبهه مقاومت
#دعا_برای_سلامتی_نائب_الامام
🔺@tabeen113