eitaa logo
|لشـکر صـد نفـره +∞|🇮🇷🇵🇸
407 دنبال‌کننده
3.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
83 فایل
﷽ .• السَّلامُ عَلَیک یا بِنْتَ النَّبَإ الْعَظیمِ...✨ |تو شاهدی که علم بر زمین نخواهد ماند 🏴 ♨️ اینجا قرارگاه #لشکر_صد_نفره است. با ماموریت تامین مهمّات فکری و فرهنگی در#جنگ_روایت‌ها🌤 جهت انتشار مهمات📝 به ما بپیوندید . 🆔جهت ارتباط : @lashkar_100
مشاهده در ایتا
دانلود
|بچه ها میبینند و می آموزند... بچه ها حواسشان به کلام مادر هست. یک مادر خوب، هوشمندانه رفتار می کند و برای انجام هرکارش هدف دارد. سخنش دقیق و سکوتش از روی دلیل است. میان بچه ها به عدالت رفتار میکند. به جا دستور میدهد.عشق و محبت در رفتارش نمایان است و دست نوازشگرش بر سر فرزندان. مادر خوب و هوشمند، فرزندان خوب و هوشیار هم تربیت می کند. 🔺@tabeen113
|مادری صالحه و عابده 🌱 مادر شیخ، زن بسیار صالحه‏ ای بود، همان مادری که در احوالاتش آمده بی وضو به فرزندش شیر نمیداد. او به واقع بانویی عابده بود...✨ به گونه‌ای که نافله‌های شب را تا هنگام مرگ ترک نکرد و شیخ، سحرها نخست مقدمات نماز شب مادر را فراهم می‌نمود، حتی آب وضویش را در صورت نیاز، گرم می‌کرد، سپس خود به نماز می‌ایستاد. روزی مادر به شیخ، زبان اعتراض گشود و گفت: با این همه وجوهاتی که شیعیان از اطراف نزد شما می ‏آورند، چرا برادرت منصور را کمتر رعایت می‏ کنی و به او مخارج مکفی نمی ‏دهی؟ شیخ در این هنگام بی درنگ کلید صندوقی را که در آن وجوه شرعیّه محافظت می‏ شد، به مادر داد و گفت: هر قدر صلاح می‏ دانید به فرزندتان بدهید ولی در روز قیامت مسوولیتش هم با خود شما باشد. آن زن صالحه چون خودش را در مقابل یک محذور بزرگ مشاهده کرد از این کار امتناع ورزیده و گفت: هیچگاه برای رفاه چند روزه ی فرزندم خود را در روز قیامت مبتلا و گرفتار نخواهم نمود. مادرمکرمه ی مرحوم شیخ انصاری رحمة الله علیه🌿 🔺@tabeen113
مادر به ذوق و استعدادمان توجه داشت و متناسب با آن ترتیبی میداد که در همان زمینه توانمندتر شویم. 🍃 من از همان بچگی ذوق وشوق فنی داشتم. اسباب بازیهایم ابزار و وسایل کارم بود با دوچرخه ام بازی می‌کردم و سعی میکردم وسایل خراب را درست کنم ...⚒ یک روز مادر برایم یک تخته چوب و چکش و ارّه مویی آورد گفت: «اگه بتونی یه تابلوی قشنگ و ان یکاد درست کنی ازت میخرم». من تخته را بردم پیش یک نفر که خطش خوب بود برایم آیه و ان یکاد را نوشت.📜 بعد هم خودم با اره مویی برشش دادم مادر خیلی تشویقم کرد و همان طور که قول داده بود آن تابلو را با قیمت خوبی از من خرید.🌿 آن روز از شادی بسیار در پوست خود نمی‌گنجیدم.💕 برشی از زندگی مرحومه منصوره مقدسیان 🔺@tabeen113
یادگیری احکام یکی از سنتهای خانوادگی ما بود باید سالی یک بار رسالهٔ عملیه را دور میکردیم . همۀ دغدغه مادرجان این بود که ما حکم خدا را بدانیم و از مسائل شرعی اطلاع داشته باشیم. میگفت این تنها علم واجب است و بقیه علمها مستحب اند.🍃 مرجع تقلید ما آیت الله حکیم بود. مادر از نماینده ی ایشان شیخ حسین مقدس،خواسته بود شبهای جمعه بیاید خانه ما و احکام را برایمان توضیح بدهد. احکامی که متناسب با سنمان بود. هر کداممان که به سن تکلیف میرسیدیم باید توی این جلسات حاضر میشدیم.☘ من از این جلسات حتی وقتی که هنوز به سن تکلیف نرسیده بودم خاطره دارم.خواهر و برادرهایم ،گوشۀ اتاق دور شیخ حسین مقدس حلقه میزدند. 💫 من هم آن طرف برای خودم بازی میکردم ولی حواسم پیش آنها بود گاهی مادربزرگ هـم گوشۀ دیگر اتاق مینشست و خیاطی اش را میکرد.🧵🪡 بعد از اینکه درسمان تمام میشد مادر یک سفرۀ کوچولو به اندازۀ شیخ حسین پهن میکرد و برایش غذا می آورد.🌸 برشی از زندگی مرحومه منصوره مقدسیان🌱 🔺@tabeen113