🔴 سام درخشانی با انتشار عکس زیر نوشت: 🔹 این عکس حدود پنجاه سال پیش گرفته شده، اینجا خونه مجردی بابام بوده و بعد از ازدواج هم با مامانم همینجا زندگیشون رو شروع کردن.. منم تو همین خونه به دنیا اومدم کوچه اونوشیروان بین چهارراه کالج و ولی عصر… 🔹 اون موقع مامانم به بهانه دندان پزشکی یه نیم ساعتی جیم میزده و با بابام، قرار میذاشته و همدیگرو میدیدن پ ن: خوب علت حرف های این بی ریشه هم معلوم شد ✍ حسین پادگان ┄┅═✧☫جهاد تبیین☫✧═┅┄ https://eitaa.com/jahad_14

#غیرت مردان | #عفت زنان در جامعه قبل از اینکه بتوان #حجاب و عفت را از زنان گرفت باید غیرت را در مردان از بین برد، لذا غیرت یک پیش‌نیاز مهم برای عفیف بودن جامعه است. ┄┅═✧☫جهاد تبیین☫✧═┅┄ https://eitaa.com/jahad_14

جمعه ۱۶دی ۱۴۰۱  🔴 حمید اسماعیل زهی امروز: اگر کسی جرمی را قبول نکند، آنقدر او را شکنجه می‌کنند و کتک می‌زنند تا جرم را بپذیرد! حاکم اختیارات خدایی ندارد؛ اعتراف اجباری قانونی نیست! زندانی‌ها را آزاد کنید. حکم سنگین ندهید! #مسجد_ضرار

⛔️ ادامه دیکته سعودی حمید اسماعیل زهی: ایران تنها مال روزه‌داران و نمازگزاران نیست، کشور مال همه است 🔸 قوانین بشری وحی منزل نیستند و مقل قرآن ثابت نیستند می‌توانند تغییر کنند لذا بسیاری از قوانینی که مردم از آن ناراضی هستند مثل اعدام‌ها باید تغییر کند. 🔸 در روزهای گذشته بسیاری از جوانان زاهدان را فله‌ای بازداشت کردند و ما اکنون نگرانیم و باید نسبت به این مسئله تدبیر بشود. نه کسی را بگیرید، نه زندان بیندازید؛ نه خودتان را به زحمت بیندازید نه مردم را. 🔸 ایران تنها مال سحرخیزان و روزه‌داران و نمازگزاران نیست، ایران مال همه است؛ مال تمام اقوام و اقلیت‌ها و انسان‌ها و بی‌دین‌ها و بادین‌هاست؛ نه اینکه بگوییم کشور فقط متعلق به کسانی است که در نماز جمعه شرکت می‌کند. مال هر کسی که رای داده یا رای نداده؛ کسی جمهوری اسلامی را قبول دارد یا ندارد. 🔸 اقتدار حکومت سلاح هسته‌ای و ارتش و قدرت نظامی نیست، بلکه اقتدار نظام رضایت مردم است و اینکه مردمی باشد و در مقابل مردم شانه‌اش را پایین بیاورد. #مسجد_ضرار

✅ جلسات امام زمان'عج' [٣٣] 🎼

🔴مادرتان را ببوسید؛ به پای او بوسه بزنید؛ وقتی دل آنها از شما راضی و شاد شود، از ته دل دعایتان میکند و این در سِیر شما بسیار مؤثر است. میرزا اسماعیل دولابی

🎥روایتی از پانصد روز ریاست‌جمهوری «سیدابراهیم رئیسی» ✍تنها یک ایدئولوژی برخاسته از مبانی انقلابی است که میتواند پانصد روز، رئیس جمهور انقلابی را در جنگ ترکیبی بسیج کند تا یک تنه و هوشمندانه در کف خیابان ها و بیابانها به مصاف فتنه و آشوب برود و در مقابل اهل استکبار مواضع دقیقی اتخاذ نماید. و الا ایدئولوژی کدخدا محوری حاصلی جز پشت میز نشینی و زخم بستر گیری عایدی دیگری دربر ندارد که هشت سال شاهد آن بودیم ┄┅═✧☫جهاد تبیین☫✧═┅┄ https://eitaa.com/jahad_14

♨️انتقاد حجت الاسلام والمسلمین محامی از مولوی عبدالحمید 🔹نماینده ولی فقیه در استان سیستان و بلوچستان نسبت به سخنان اخیر عبدالحمید واکنش نشان داد و گفت: چه بسا از علائم آخرالزمان باشد که عده‌ای در لباس عالم دین با اجرای احکام دینی مخالفت می‌کنند و از داعشی صفتان حمایت کنند. ┄┅═✧☫جهاد تبیین☫✧═┅┄ https://eitaa.com/jahad_14

عملیات محرم در امتداد خط فکه به سمت شرهانی وارتفاعاتی که مشرف برشهر موسیان بود محل استقرار لشگر وتیپ وگردان قبل از عملیات در دشت عباس تقریبا نزدیک سایت ۶ پدافندموشکی بود که درعملیات فتح المبین تنگه رقابیه ودر امتداد منطقه وسع دشت عباس آزاد شده بود نیروهای عراقی خط پدافندی پایین ارتفاعات را رهاکردن وبه بلندی هارفته وخط مقدم ارتفاعات بود ومیدان مین وموانعی که ایجاد کرده بود ما گردان امام حسن از تیپ حضرت معصومه(س) بودیم بعدازنماز مغرب وعشا حرکت گردیم با یک گردان از لشگر ۲۱ حمزه ارتش ادغام بودیم شب چهاردهم بود قرص ماه کامل شب مثل روز روشن بالاخره از مقر تا کانال چکد کیلومتری میشد همینطور که به ستون میرفتیم بدنبال راهنما نگاهی انداختم به اطراف شاید اشتباه نکنم تابیش از ۲۰۰متری دیده می‌شد همینطور ذهنم درگیر بود وبا آیه وجعلنا و الا بذکرالله تطمئن القلوب همیشه آرامش پیدامیکردم تا رسیدیم به کانال مورد نظر دوگردان مستقرشدیم وساعتی بعد نماز صبح وبعد استراحت تا روزشد وهواروشن دستور اکید بود که تحت هیچ شرایط از کانال بیرون نرویم حتی چندتا توالت صحرایی درست کردیم در فاصله ای خلاصه ساعات می‌گذشت هرکسی بکاری مشغول یاچندنفری دورهم آرام به گفتگو وشوخی مشغول بودیم خب لحظه های خاصی بود باشهیدان چندساعت دیگه گذراندن حلالیت وتقاضای شفاعت واندک خوراکی هایی که داشتیم ومن تحت هرشرایط چایی درست میکردم وشهید محمدسعادتمند اولین نفر بود که بامن چایی می‌خورد بعداز خوردن چایی گفت چایی بعدی مهمان من بهشت به گفتگو وشوخی می‌گذشت ولی همینطور ذهنم درگیربود نگاه به آسمان میکردم صاف صاف ساعت ۲بعدازظهربود که ناگهان صدای شلیک آرپیجی دراواسط کانال یک لحظه میخکوب شدیم رفت به به سمت هوا ومنفجرشد خیلی نگران شدیم گفتیم الان عراقی هامتوجه میشن که به لطف خدا بخیرگذشت دراین لحظه دیدیم فرمانده گردان شهید والامقام علی مردانی بزرگواری بودن الحق ایشان از زمانی که وارد کانال شدیم پابرهنه بودن اعتقاد خودشان را داشتن خیلی حرمت قائل بودن به جایی که عزیزانی شهید می‌شوند وتافرصتی می‌آورد به راز ونیاز به پهنای صورت اشگ می‌ریخت ایشان مجدد تذکرات لازم را دادن وشرایط خروج از کانال ونقطه رهایی رایادآوری کردن وذهن من هنوز درگیر بود به شب مهتابی که پیش رو خواهیم داشت ومیدان مین وسیعی که روبروی ما بود باتوجه به شرایط کوه وکمرو دره ای که پیش روی مابود لحظه ای شکل گرفتن لکه ابری توجه مراجلب کرد به مرور بزرگ وبزرگترشد وتبدیل به ابر سیاهی شد دراین لحظه شهید محمدسعادتمند نگاهی به من کرد وگفت داش ممد بفرما اینم ابر حالابارانشم رو می بینی ساعت گذشت بعداذان مغرب بلافاصله نماز وآماده حرکت بستون شدیم فرمانده گردان شهید علی مردانی ومعاونش شهید غلامپورتوصیه های لازم را دوباره وهواطوفانی شد وشروع باران شدید که خروج از کانال سریع انجام شد تفنگهاینان را رو به پایین گرفتیم باران بقدری شدید بود انگاری سراسلحه لوله شبیه لوله آفتابه شده بود شهید مردانی خودش همه نیروها را از زیر قرآن کوجکی که داخل نایلون بود رد کرد حلالیت می‌طلبید درخواست شفاعت داشت واشگهایش با باران یکی شده بود نفرات آخری که از کانال بیرون آمدن دیگر نمیشد برگشت به کانال تازانو پرشده بود وراه را ادامه دادیم دیگر هوا کاملا تاریک وهمچنان ادامه باران تانزدیکی ارتفاعات رسیدیم باران کم شد شاید۶کیلومتر ویابیشتر راه رفتیم ودر قسمتی انگاری عراقی ها متوجه چیزی شده باشند صدای رگبار دوشکا پژواک آن درکوه ودره دردل شب تااینکه رسیدیم به میدان مین قبلا معبربازشده بود توسط نیروهای اطلاعات عملیات و فتیله فانوس به جایی که بایدحرکت میکردیم به زمین با میخ چسبانده بودن کوچکتری اشتباه یا ته دره بودیم یا روی مین آرام آرام میرفتیم زیر لب وجعلنا من بین ایدیهم رفتیم تا نزدیک سنگر دشمن سیم خاردار را قبلا قیچی کرده بودن و ونیروها آرام رد میشدن تمام این لحظه ها که می‌گویم نفس‌گیر بود شاید یک کروهنام رد شده بود که خدابیامرز مرحوم داود بابایی پایش به تله منور خوردن همانا و روشن شدن میدان مین همانا از هر طرف ما را به رگبار وآرپیجی بستن که بچه یکی یکی مثل گل پرپرشدن حضورذهن ندارم یکی از بچه بارشادت تمام باشلیک آرپیجی دوشکا را خاموش کرد وهمزمان شلیک کردیم دراین لحظه تیری به ساق پایم خورد باهمان شرایط سیم خاردار هاراکنار کشیدیم مابقی نیروها رفتند ماندیم شهدا ومجروهین صدای تکبیر بچه ها که نشان ازفرار دشمن داشت رامیشد متوجه شدوآرامش درپی داشت بعضی از عزیزان سخت مجروح شده بودن وبعضی هم آرام آرام با ذکر دعا شهید شدنم هم پایم را باچفیه بستم دیگر نزدیک صبح بود باهمان شرایط نماز را خواندیم وهوا رو به روشن شدن بود که نیروهای امداد گر رسیدن دیگه میشدتشخیص داد شهدا را شهید مسعود صادقی شهید علی مردانی مجروهانی که حالشان خوب نبود با برانکاردحمل میکردن ...

من و چند نفر دیگر قنداق تفنگ راکمک قرار داده آرام آرام از را آمده برمیگشتم خدایا چه میدان مینی وچه راه صعب العبوری بوده وامبولانس ها تاپای میدان مین آمده بودن وگفتند از سیل شب وصبح که خیلی صدمات داشته سیل شب وصبح عملیات محرم عجیب بود کانال کلا پرشده بوده که صبح نمیشده تشخیص بدهند یادبادآن روزگاران یادباد ایشالا درفرصتی از کردستان از جاده سقزبه بوکان خواهم گفت ودرکمینی که گرفتارشدیم الان گلزار شهدای ردیف اول اولین شهدایی که دفن شدن آن شهیدان مظلوم هستن بالای ۴۰نفرشهید داشتیم که فردا شهدایمان را سربریده گوشها چشمها لب بینی به دست همین کومله های جنایتکار شهیدان حسن فخار علی بابایی محمدشادپوری درویش عرب مجتبی طالقانی که برادرش مرتضی هم اوایل درگیری کردستان درپادگان سنندج باشیهد پیرویسی وناصرشهریور وشهیدمظلوم رضانیکوکلام که بی سیم چی بود کد رابلعید ولی نامردا متوجه شده بودن قلب سینه اوراشکافته قلبش را دریده بودن این کفتارها که کد کاغذ کد بی سیم را بیرون بیاورند حالا میخوان اون جانی ها را تطهیرکنن باید به نسل جدید گفت وفهماند که اینها جرثومه فسادن اللهم عجل لولیک الفرج خاطرات همرزم حاج احمد متوسلیان، شهید زنده حاج محمد جعفری