#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 اسرائیل و طوفان لاهه!
◽️دیوان کیفری بینالمللی (دادگاه لاهه) امروز حکم جلب و بازداشت نخست وزیر اسرائیل بنیامین نتانیاهو و یواو گالانت وزیر دفاع سابق آن را به اتهام ارتکاب جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت از جمله استفاده از گرسنگی به عنوان سلاحی علیه مردم غزه صادر کرد.
▫️در همین حال نیز، دعوی آفریقای جنوبی نزد دیوان بینالمللی دادگستری (ICJ) به اتهام نقض کنوانسیون نسلکشی در جریان است و تا کنون چند قرار موقت صادر شده، اما رای نهایی هنوز صادر نشده است.
▫️مقامات اسرائیلی با عصبانیت شدیدی به حکم واکنش نشان داده و با هجمه سنگینی علیه دیوان لاهه و نهادهای بینالمللی دیگر آن را به «یهودیستیزی» متهم کردهاند. این حکم هر چند پس از 14 ماه نسلکشی بیسابقه در غزه دیر صادر شده و بعید است به بهبودی سریع اوضاع در غزه کمک کند، اما در عین حال نخستین حکم بازداشت بینالمللی علیه دو مقام عالی رتبه اسرائیلی بوده و در ابعاد متعددی واجد اهمیت فراوانی است.
▫️در مقایسه با دهها قطعنامه و حکم بینالمللی بر زمین مانده درباره اشغال اراضی فلسطینی و مسائل دیگری چون دیوار حائل، حکم دیرهنگام دادگاه و وارد کردن اتهاماتی سنگین و بیسابقه به رهبران آن را میتوان «طوفان و ضربهای قانونی» به چهره اسرائیل در دنیا و پیشرانی قوی برای شیفت پارادایمی در قبال آن در افکار عمومی جهان پنداشت.
▫️در واقع، این حکم به مثابه محاکمه جهانی نتانیاهو و برآمدن تصویر فلسطین در جهان و فروریختن تصویری است که اسرائیل در طول بیش از 7 دهه درباره خود در جهان ساخته بود که بر اشغالگری و تعدی مستمر به حقوق ملتی دیگر سایه سنگینی انداخته بود.
▫️اسرائیل همواره با کاربست اهرمهای نیرومند مالی و رسانهای، پیوند تاریخی با کانونهای قدرت در جهان، معرفی خود به عنوان تنها نظام توسعه یافته و دموکراتیکِ غربتبار در خاورمیانهِ دیکتاتورزدهِ شرقتبار و حربه «یهودیستیزی»، تصویری «متمدانه» و در عین حال «مظلوم» از خود در دنیا به ویژه در جهان غرب ساخته بود که شکستن آن امکانپذیر نبود، اما در همین یک سال و 2 ماه جنگ غزه با دستان خود با تحمیل این فاجعه انسانی و نسلکشی هر آنچه را در این 76 سال کاشته بود، بر باد فنا داد و آسیبی جبران ناپذیر به چهره و روایت اسرائیل در جهان وارد و روایت فلسطین را به شکل بیسابقهای به ویژه در جوامع غربی فربه کرد.
▫️البته در کنار آن نیز جنگ غزه در سایه ناتوانی نهادهای بینالمللی در توقف این خشونت افسارگسیخته، نظم جهانی را در این مدت در برابر چالشهای جدی اخلاقی و قانونی قرار داده است؛ اما حکم دادگاه لاهه میتواند به بهبود اعتبار و جایگاه این نهادها کمک کند.
▫️کما این که چنین حکمی متحدان اسرائیل را در صورت تداوم حمایت تسلیحاتی از آن پس از محکومیت به اتهام جنایت جنگی، در مظان بازخواست و در برابر محکی تاریخی برای اجرای این حکم و خودداری از ارسال اسلحه قرار میدهد. دستکم بر این اساس دیگر نتانیاهو آزادی عمل قانونی برای سفر به بیش از 120 کشور عضو دادگاه را نخواهد داشت و باید دید چه تعداد از این کشورها به آن پایبند خواهند بود.
▫️امروز جوزف بورل مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا در واکنش به این حکم، آن «الزامآور» خواند و بیشتر کشورهای اروپایی هم تاکنون از آن استقبال کردهاند. واقعیت هم این است که پس از این حکم، دفاع از اسرائیل برای متحدان و لابیهای آن دشوارتر از قبل خواهد بود.
▫️ناگفته هم نماند که نتانیاهو و گالانت پس از تحویل خود به دادگاه، میتوانند در آنجا حاضر شده و از خود دفاع کنند و یا این که دیوان عالی اسرائیل اقدام به بازجویی و محاکمه هر دو به اتهام جنایت جنگی و جنایت علیه بشریت کند. اما بسیار بعید است که هیچکدام از این دو امر اتفاق بیفتد.
✍ صابر گل عنبری
👈🏻چند نکته تحلیلی کوتاه:
🔶️ البته به نظر می رسد که ماموریت و تاریخ مصرف نخست وزیر رژیم صهیونیزم و هم دستانش برای غربی ها و نظام سلطه هم به اتمام رسیده و حکام غربی حاضر نیستند بیشتر از این از اعتبار نداشته خود برای این دیکتاتور خودشیفته هزینه کنند تا بلکه در نزد ملتهای خود بتوانند اعتبار حداقلی کسب نمایند.
🔶️ نتانیاهو هم بعد از پایان ماموریت خود در خلق بدترین جنایات جنگی علیه بشریت، مانندرضا خان و محمدرضای پهلوی، صدام افلقی، مبارکِ نامبارک، قذافی خودشیفته و... بزودی به زباله دان تاریخ سپرده خواهدشد.
🔶️ از آنجا که بخش قابل توجهی از بودجه و اعتبارات سازمانها و نهادهای بین المللی توسط ایالات متحده آمریکا تامین می شود، باید منتظر بود و دید که آیا دادگاه بین المللی لاهه بر این حکم صادره سماجت دارد یا با تهدید و ارعاب آمریکا عقب نشینی نموده و حکم را تعدیل می نمایند؟
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 گرم شدن روابط ایران و چین همزمان با تحولات جهانی
🌍 همکاریهای ایران و چین وارد مرحله جدیدی شده است. این روابط میتواند جایگاه ایران را در نظم نوین جهانی مستحکمتر کند.
🔹 کریدور شرق-غرب:
راهاندازی پروژههایی مانند خط ریلی خواف-هرات، بخشی از راهبرد کلان اتصال چین به خاورمیانه و اروپا است. این طرح، ایران را به یکی از مهمترین حلقههای کریدور جاده ابریشم جدید تبدیل کرده است.
🔹 توافق استراتژیک ۲۵ ساله:
چین با سرمایهگذاری ۴۰۰ میلیارد دلاری در زیرساختهای ایران، عمق روابط اقتصادی و تجاری دو کشور را گسترش داده و ایران را به شریکی کلیدی در مسیر تجارت جهانی تبدیل میکند.
🔹 فرصتهای جهانی:
تحولات اخیر مانند جنگ روسیه و اوکراین و بحران دریای سرخ، موقعیت استراتژیک ایران را بهعنوان مسیری ایمن و سریع برای تجارت جهانی برجسته کرده است.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢تلگرام، اینستاگرام و فضای مجازی رها شده، جذابترین محیط ها برای تروریست ها، جریان تحریف و منافقین
🔹نبود مدیریت واحد، شبکه ملی اطلاعات و... در سطح کشور، ما را با تهدیداتی بسیار جدی در جهان حقیقی و مجازی روبرو کرده است؛ در جهان امروز، فضای مجازی با بهرهگیری از فناوری رمزنگاری اطلاعات که قرار بود حافظ حریم خصوصی و اطلاعات مردم باشد، به عنوان بافت عملیاتی تروریستها و مجرمین شناخته میشود و این فضا ویژگیها و مزایایی دارد که آن را برای تروریستها و مفسدین جذاب میکند.
🔸سیالیت مرز، کاهش هزینه جرم، امکان وارد آوردن خسارات مالی بدون رساندن آسیبهای جسمی، سهولت تدارک امکانات و عوامل مورد نیاز برای اقدامات تروریستی، امکان هماهنگی لحظه ای عملیات تروریستی مانند حمله داعش به مجلس در خرداد ماه 96 و رژه اهواز شهریور 97، انجام بهینه، غیرقابل شناسایی و سریع فعالیتهای پولی و بانکی با ارز دیجیتالها و وجود فضای مبتنی بر رمزنگاری اطلاعات(زیست ناشناس و بدون هویت یا با هویت جعلی) جذابیتهای فضای مجازی برای تروریستها، مفسدین، ضد انقلاب جنایتکاران است.
🔹صحبتهای خانم "ترزا می" در اجلاس داوس 2018 به خوبی نشان داد چه میزان شبکههای اجتماعی، موتورهای جستجو و پیامرسانها مورد استفاده تروریستهاست و حتی وی بهعنوان پیشنهاد به سران اقتصادی حاضر در آن اجلاس گفت تا زمانیکه خدمات دهنگان این سرویس ها نتوانند بسترشان را از مواردی چون محتوای و گروههای تروریستی، قاچاق انسان و مباحث و مطالب مربوط به کودکآزاری پالایش کنند، از سرمایهگذاری بر روی این شرکتها توسط آنها برای عمل به قوانین و محدودیتهای مورد انتظار خودداری شود.
🔸سرقت Bigdata کشور و فروختن آن به امریکا، انگلیس، رژیم صهیونیستی و عربستان(هماهنگ با گروههای تروریستی داعش و منافقین) و ... بهمنظور تحلیل و بررسی آن، حمله تروریستی به مجلس و حرم مطهر حضرت امام(ره) با 17 شهید و چندین زخمی، بستر خبرسازی، شایعهسازی، براندازی و اغتشاش آفرینی در دی ماه 96 و آبان 98، بستر تحریک فرقه دروایش و 4 شهید و چندین مجروح و خسارات مالی عمده به مردم، بستر تغییر سبک زندگی و انحراف خانوادهها و جوانان، بستر پولشویی و کالای قاچاق، بستر ایجاد انواع شغلهای نامشروع، بستر عقب مانده یکطرفه ارائه محتوا به مخاطب، بستر فریب امثال امیرحسین به عنوان قاتل ستایش قریشی در ورامین و ... خسارات حضور تلگرام،اینستاگرام و... داخل کشور ما است.
🔹 سواد، مهارت و تربیت رسانه ای در کنار راه اندازی شبکه ملی اطلاعات و حمایت از نخبگان داخلی برای طراحی سکوها، نرم افزارها، سخت افزار های بومی و تولید محتوای متناسب با فرهنگ ایرانی اسلامی ما یکی از راه حل های مقابله با این جنگ شناختی ادراکی ترکیبی است.
🖊سید عليرضا آل داود
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 گسترش احساسات ضد صهیونیستی درسراسر دنیا
رژیم جعلی صهیونیستی یکی از اساسیترین بنیانهای فکری خود برای تشکیل حکومت و برخوردار شدن از قلمرو سرزمینی مشخص را بر موضوع یهودستیزی در جهان استوار کرده و همواره از این عبارت برای توجیه جنایات و مظلومنمایی و حتی تشکیل حاکمیت صهیونیستی خود استفاده کرده است.صهیونیسم ادعا میکند که برای دفاع از یهودیان سراسر جهان و جلوگیری از تکرار فجایعی نظیر هولوکاست، گریزی از تشکیل یک حکومت نیست.با این وجود شاهد آن هستیم که اقدامات نظامی، جنایات، ترورها و خرابکاریهایی که به ویژه این رژیم غاصب در طول۷۶ سال از تشکیل این رژیم و به خصوص طی ۱۴ماه که شروع جنگ غزه و لبنان میگذرد، موج بزرگی از احساسات ضد صهیونیستی در جهان را به وجود آورده به طوری که جای امنی برای صهیونیست ها بخاطر جریحهدار شدن احساسات مردم بیدار جهان وجود ندارد.انتشار احساسات علیه صهیونیست ها و هواداران صهیونیسم در سطح جهان، به هیچ عنوان محدود به مسلمانان نیست و حتی میتوان گفت میان گروههایی از مسیحیان شدیدتر از مسلمانان است.برگزاری تظاهرات گسترده در کشورهایی مانند۹ اسپانیا و پرتغال، انگلیسی و ایرلند گرفته تا جنبش بزرگ دانشجویی در سراسر دنیا به خصوص در دانشگاه های آمریکا در حمایت از مردم فلسطین و مخالفت با ادامه جنایات آشکار صهیونیستها از دیگر موارد بزرگ تحریک احساسات مردم آگاه جهان در قبال جنایات اسرائیل است.با آغاز شدن جنگ میان رژیم صهیونیستی و مقاومت فلسطین دیگر بار احساسات ضد صهیونیستی در سراسر جهان روبه رشد گذاشت و کشورهای اروپایی نیز به طرزی محسوس شاهد این موج بودند.برای نمونه موسسه «جامعه اعتماد امنیت» که در زمینه تقابل به به گفته خودشان یهودستیزی فعالیت می کند، در آماری که از حملات علیه یهودیان در بریتانیا در سال ۲۰۲۳ ارائه کرده مدعی شده با آغاز شدن جنگ و شروع حملات هوایی ارتش اسرائیل علیه اهالی نوار غزه، این حملات چندین برابر نسبت به گذشته افزایش یافته بدین معنا که کل حملات علیه یهودیان در۹ماه نخست سال ۲۰۲۳ (قبل از آغاز جنگ در غزه) کمتر از ۱۶۰۰ مورد بوده، اما اقدامات و جنایات رژیم صهیونیستی در همان سه ماه پایانی سال ۲۰۲۳به حدی باعث تحریک احساسات عمومی علیه یهودیان شده که در سه ماه پایانی این سال ۲۷۰۰حمله علیه یهودیان تنها در بریتانیا به ثبت رسیده است.توسعه احساسات ضد صهیونیستی در سطح جهان در شرایطی است که رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر به شدت درگیر روند به اصطلاح عادی سازی روابط بوده و سعی کرد نشان دهد روند عادی سازی این رژیم در اقتصاد و معماری امنیتی جدید منطقه غرب آسیا با سرعتی بالا تداوم یافته،درواقع افزایش احساسات ضد صهیونیستی روندی است که با آغاز جنگ غزه تشدید شده و با کشیده شدن جنگ به لبنان دچار جهش بیشتری خواهد شد.این روند می تواند به ارتباط میان صهیونیستها و سایر ملتهای جهان اثر منفی بیشتری بگذارد و باعث انزوای بیشتر رژیم صهیونیستی در جهان شود.در واقع آن چه رژیم صهیونیستی و حامیان آن با عنوان «رویدادهای یهودستیزانه» در کشورهای مختلف جهان توصیف میکنند، ارتباطی مستقیم با رفتارها و جنایتها، کشتارها و کشتارهایی دارد که رژیمجعلی صهیونیستی علیه مردم مظلوم فلسطین بهویژه در نوار غزه و همچنین مردم لبنان مرتکب میشود.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 سیاستهای تبیین توافق آتش بس ۶۰ روزه میان رژیمصهیونیستی و دولت لبنان در سطح رسانهها؛
۱. توافق میان رژیمصهیونیستی و دولت لبنان عنوان و تیتربندی شود.
۲. شکست ارتش صهیونیستی در دستیابی به اهداف نظامی خود بنابر ۳ دلیل؛ عدم امکان ورود و پیشروی در مناطق جنوبی لبنان، متوقف نشدن آتش ریزی حزب الله بر سرزمینهای اشغالی و احیای مجدد ساختار و سازمان رزم حزب الله، مورد تاکید قرارگیرد.
۳. اختلافات گسترده میان مقامات ارتش و مقامات سیاسی صهیونیستی در مدیریت بحران جنگ برجستهسازی و بر عزل گالانت به عنوان مصداق تاکید شود.
۴. فروپاشی ساختار و سقوط توان رزم ارتش رژیم در جبهه شمال با توجه به بیش از ۱۰۰ کشته و بیش از ۹۵۰ زخمی برجسته سازی و بر روند خودکشیهای جدید سربازان اسرائیلی به عنوان مصداق بحران تاکید شود.
۵. انتقادات تند "لاپید، بنی گانتز، نفتالی بنت، بن گویر و اسموتریچ" علیه نتانیاهو و پذیرش آتش بس به عنوان نشانههای شکست مورد بهرهبرداری و تبلیغ قرار گیرد.
۶. اعتراض شهرداران مناطق شمالی سرزمینهای های اشغالی به نتانیاهو و عدم رضایت ساکنان این مناطق برای بازگشت به مناطق شمالی درپی حفظ قدرت حزبالله، مورد بهره برداری و مستندنمایی قرار گیرد.
۷. سایه ترس بر رژیم و آمریکا از سطح پاسخ وعده صادق ۳ ایران و تهدیدات اخیر مقامات معظم رهبری و مقامات ارشد نظامی ج.ا به عنوان یک متغییر مهم در امر محاسباتی دشمن با توجه به "موثر و کارآمد بودن" وعده صادق ۲ مورد تاکید و تبیین قرار گیرد.
۸. از تفسیر و دامن زدن به ادعاهای مقامات و رسانههای اسرائیلی درخصوص آزادی عمل ارتش صهیونیستی، خلع سلاح مقاومت و عقب نشینی حزبالله پرهیز شود.
۹. تعهد حزبالله و سایر جبهه های مقاومت در حمایت از مقاومت فلسطین و غزه مورد تاکید و نسبت به شهادت سید حسن، سید هاشم و فرماندهان رشید حزبالله در راه فلسطین و آرمان آزادسازی قدس شریف نمایان سازی صورت گیرد.
۱۰. بر سابقه عهدشکنی اسرائیل در توافقات آتشبس قبلی در تولیدات اشاره و نسبت به آمادگی حزبالله برای مقابله مجدد با تجاوزات در آینده تاکید صورت گیرد.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢ناکامی رژيم صهيونيستي درتغییر معماری موازنه قدرت
به طور کلی منازعه میان رژیم جعلی صهیونیستی و حزبالله لبنان در سطح نامتقارن دستهبندی میشود، بدین معنا که در این منازعه یکی از دو طرف دارای ظرفیتهای استراتژیک در سطح یک حکومت، از قبیل ارتش کلاسیک، بودجه مصوب سالانه، جمعیت قابل توجه، شبکه امنیتی و اطلاعاتی منسجم و درنهایت ارتباطات گسترده بینالمللی است و طرف دوم در بهترین حالت یک گروه مقاومت به حساب میآید که در طول زمان موفق به سازمانیابی و ایجاد برخی ساختار های مالی، اجتماعی و سیاسی مخصوص به خود شده است.در چنین منازعهای همه سطوح و اقدامات براساس همین منطق عدم تقارن شکل میگیرد و تعریف میشود، از جمله بازدارندگی، تبادل آتش، جنگ وموازنه قدرت و حتی نظم پس از آتش بس.با درنظر گرفتن چنین منطقی، گذشت زمان و روند تحولات میان دوطرف به سوی افزایش قدرت گروههای مقاومت و تثبیت برخی قواعد بازدارندگی نامتقارن به سود این گروهها بوده است.در حقیقت حزبالله لبنان در طول سالهای گذشته موفق شده وزن دفاعی خود را به شدت افزایش داده و در مقابل رژیم غاصب صهیونیستی، موازنه جدیدی را برقرار کند.روند افزایش قدرت حزبالله در سطحی بوده که رژیم صهیونیستی وادار به کاهش حساسیتهای خود در قبال این جنبش شده است. در حقیقت حزبالله در طول ۱۸سال گذشته از بسیاری از خط قرمزهای اسرائیل عبور کرد و تلآویو ناچار شد با پذیرش قواعد موازنه جدید، ظرفیت های خود را وفق دهد.به عنوان مثال اسرائیلی که در سال۲۰۰۶به دلیل کشته شدن ۳ نظامی و اسیر شدن دو نظامی دیگر خود یک جنگ تمامعیار علیه لبنان را برای ۳۳روز به راه انداخت، در سال ۲۰۲۴، پس از یکسال تبادل آتش با حزبالله و ناامنی در شمال سرزمینهای اشغالی و تخلیه بیش از ۶۰ هزار نفر از ساکنان این منطقه را تحمل میکند و در نهایت با برقراری آتش بس همراهی میکند. یعنی اسرائیل نتوانست حتی با حملات سنگین و هزینه کردن چندبرابری مهمات و نیرو علیه حزبالله در تحمیل موازنه خود به پیروزی دست پیدا کند در نتیجه میتوان این ناکامی را شکست برای تلآویو و نتانیاهو تفسیر کرد.از سوی دیگر حزبالله در جنگی نزدیک به دو ماه در برابر تهاجمات همهجانبه اسرائیل مقاومت کرد. این مقاومت درشرایطی بود که بخش اعظم کادر رهبری و فرماندهی نظامی حزبالله در نیمه دوم سپتامبر ۲۰۲۴ به شهادت رسیدند.ضربات اولیه رژیم صهیونیستی برخی تحلیلگران را به این سو سوق داده بود که اسرائیل به سمت یک قطعنامه جدید فراتر از ۱۷۰۱ خواهد رفت و در این قطعنامه خواستار خلع سلاح ویا انحلال حزب الله خواهد شد و در ازای خروج از سرزمینهای لبنانی خواستار افزایش جدی اختیارات نیروهای مرزبانی سازمان ملل در لبنان (یونیفل) خواهد شد، ولی روند مذاکرات اساساً به این سو نرفت که بخواهد از دل آن نظم پسا ۱۷۰۱ شکل بگیرد.قطعنامه ۱۷۰۱ در اواخر جنگ۳۳ روزه۲۰۰۶ صادر شد. مبناقرار گرفتن قطعنامه ۱۷۰۱ از یک سو فرصت بازسازی مجدد را به حزبالله میدهد، همان طور که پس از جنگ تابستان ۲۰۰۶ نیز با وجود ویرانیهای گسترده ناشی از جنایات رژیم صهیونیستی در جنوب لبنان و به خصوص ضاحیه بیروت، حزب الله نه تنها فرصت کافی برای بازسازی به دست آورد، بلکه توانست زرادخانه موشکی خود را توسعه دهد و شبکه درمانی و مالی خود را نیز در سراسر لبنان گسترش دهد.این بار نیز نظم مبتنی بر قطعنامه ۱۷۰۱میتواند این فرصت را تکرار کند.همچنین اقدامات آینده اسرائیل از جمله مانعتراشی در مسیر تخلیه سرزمینهای لبنان نیز میتواند در کاهش حساسیتها نسبت به اجرای این قطعنامه کمک کند. در نهايت این که برخلاف تحلیل ها، رژیم صهیونیستی حتی در جریان مذاکرات آتش بس خواستار یک قطعنامه جدید برای تغییر جدی معماری امنیتی و آرایش و توازن قوا در جنوب لبنان نشد و به قطعنامه ۱۷۰۱بسنده کرد. این امر نادرست بودن انگاره برتری مطلق اسرائیل در این تقابل را به شدت زیر سوال میبرد. بازگشت به قطعنامه مذکور فرصت مناسبی برای تجدید قوای مقاومت اسلامی لبنان فراهم خواهد کرد و اسرائیل را در تحقق سقف اهدافش ناکام خواهد گذاشت.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 آتش بس و چند نکته درباره حزب الله
🔻1. برخی میگویند حزب الله با قبول آتش بس غزه و حماس را تنها گذاشت.
اینطور نیست. قبول توافق نامه آتش بس توسط حزبالله با هماهنگی و همراهی گروههای مقاومت فلسطینی صورت گرفته است.
🔻2. عدم نفوذ به سد محکم حزب الله:
فراموش نکنیم نتانیاهو با چه هدفی وارد جنگ با لبنان شد و امروز چه در اختیار دارد. بعد از 58 رور نبرد زمینی نتوانست به سد محکم حزب الله نفوذ کند. نتانیاهو بعد از 58 روز مقاومت جانانه حزبالله مطمئن شد در عرصه نظامی دستاوردی در جنوب لبنان بدست نخواهد آورد وگرنه همانند غزه هرگز کوتاه نمیآمد.
🔻3. خلع سلاح حزب الله غیرممکن است:
برخلاف آنچه در بندهای منتشر شده غیررسمی توافق نامه آمده، هیچ کسی و هیچ طرفی توانایی خلع سلاح حزبالله را ندارد. برداشت امکان خلع سلاح حزبالله ناشی از عدم شناخت توانمندیها و زیرساختهای حزبالله است. افزون بر آن موضوع خلع سلاح حزبالله مسئله جدیدی نیست و حداقل از 2006 بهطور جدی طرح و دنبال شده است و هیچ گاه به نتیجه نرسیده است.
🔻4. بندهای توافقنامه آتش بس اهمیتی ندارد:
اساساً متن واحد و رسمی از توافق نامه وجود ندارد. یعنی آنچه فعلا روزی زمین رخ داده عقب نشینی ارتش اشغالگر و توقف درگیری است بنابراین روی سایر بندهای توافق نامه نمیتوان قضاوت کارشناسی کرد. توجه کنیم حتی با فرض صحت توافق نامه منتشر شده، باید بین آنچه «اعلام شده» و آنچه «اعمال خواهد شد» تفکیک قائل شویم. قطعنامه 1701 از 2006 همین بندها و شروط را داشته است ولی تاکنون بسیاری از اصول آن اجرایی نشده است.
🔻5. تفکیک بین حزب الله و مردم جنوب اساساً امکان پذیر نیست.
مردم ساکن در روستاها و شهرهای مرزی جنوب لبنان با سرزمین های اشغالی، همه حزب الله هستند. تخلیه جنوب از حزب الله بیمعناست.
🔻6. بحران برای نتانیاهو :
این آتش بس بحران جدی داخلی برای نتانیاهو ایجاد خواهد کرد. کمی صبر کنیم. در وهله اول شهرک نشنینان حاضر به بازگشت به منازل خود نیستند. یعنی آغاز مشکلات داخلی برای نتانیاهو.
🔻7. تاثیر وعده صادق ۳:
گذر زمان نتایج را بهتر نمایان خواهد کرد، بخصوص که وعده صادق سه در پیش است و رژیم بیشتر از حزبالله استرس این را دارد و یکی از دلایل سهگانهای که برای آتشبس قید کرده است، تمرکز روی تهدید ایران است.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢چه شد که ناگهان سوریه هدف حمله تروریستها قرار گرفت؟ / ۳ جریانی که از آشوب شام سود می برند
تنها یک روز پس از آتش بس در لبنان، سوریه شاهد حمله تروریست ها بود. تروریستهایی که روشن است به طور اتفاقی، سناریوی داعش را این بار زیر پرچم هیئت تحریرالشام تکرار نکرده اند.
به دنبال آشوب جدید در منطقه تاریخی شام، سوال اینجاست که چه شده است بار دیگر سوریه محل حملات تروریستی قرار گرفته و کدام دست های پشت پرده می کوشند تا این کشور را به محل تازه منازعه تبدیل کنند.
در یک نگاه اولیه به خوبی پیداست، اسرائیل می تواند یکی از برندگان آشوب در سوریه باشد. بنابراین بعید نیست که صهیونیستها با هدف فشار بر دولت اسد و بستن راه ارتباطی سوریه و لبنان به دلیل ادامه حصر تسلیحاتی حزب الله، کارگردان فتنه جدید باشند. به ویژه آنکه پیش از این اسرائیل از داعش نیز برای آشوب در منطقه استفاده کرده بود و روابط پیدا و پنهان تل آویو با تروریست های تکفیری بر کسی پوشیده نیست.
در لایه دوم، به نظر می رسد واشنگتن نیز انگیزه کافی برای تغییر محل منازعات در غرب آسیا، از فلسطین و لبنان به سوریه داشته باشد. روشن است که این فتنه می تواند نگاه ها را از اسراییل دور کرده و افراط گری تکفیری ها احتمالا دوباره موجی از اسلام هراسی پدید می آورد که به سود صهیونیستها به عنوان شریک منطقه ای واشنگتن است.
از دیگر سو، جنگ جدید در سوریه، مسکو را علاوه بر اوکراین، در جبهه تازه ای درگیر خواهد کرد که به تضعیف نظامی و سیاسی روسها منتهی خواهد شد و این باعث تقویت موضع آمریکاست که احتمالا در دولت ترامپ به دنبال پایان جنگ اوکراین است.
به جز اینها، از یاد نباید برد که تروریست هایی که این روزها علیه بشار اسد وارد عمل شده اند، گرایش های ایدئولوژیک اخوانی دارند. جریان اخوان المسلمین تا اندازه ای از نظر سیاسی به قطر و ترکیه نزدیک است. حماس هم همین گرایش را از حیث ایدئولوژیک دارد و برای همین هم حماس در جریان انقلاب های عربی، موضعی علیه بشار اسد داشت.
بنابراین شاید بتواند اینگونه تحلیل کرد که آمریکا و اسرائیل برای ترغیب قطر و ترکیه و حتی مصر برای کاهش حمایت از حماس و رسیدن به آتش بس در غزه، حاضر شده اند به این دولت ها در سوریه امتیاز بدهند. هرچند این دولتها تاکنون به طور رسمی اشتیاقی به این تحولات نشان نداده اند اما ناگفته پیداست، اردوغان از پیش روی جریاناتی که قدرت کنترل کردهای مخالف اردوغان را در همسایگی این کشور داشته باشد، استقبال خواهد کرد.
بنابراین آنچه مشهود است، اینکه تحولات سوریه دست های پشت پرده ای در سطح منطقه ای و فرامنطقه ای دارد که برای رویارویی با آن، باید این حمایت های پیدا و پنهان را در نظر گرفت. این دستها همان دستهایی هستند که تلاش کردند بشار اسد را پس از طوفان الاقصی از ایران دور کرده و در ظاهر به اعراب نزدیک کنند.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 تحریر الشام، ابزار اجرایی صهیونیسم
درباره ایدئولوژی گروه تروریستی ـ تکفیری هیئت تحریر الشام به سرکردگی ابومحمد الجولانی می توان گفت، این گروه هرچند در سال۲۰۱۶ از القاعده جدا شد،اما در سطح ایدئولوژیکی همچنان به القاعده و اصول و اهداف تروریستی تکفیری آن نزدیک است.طبق اعلام دیدهبان حقوق بشر سوریه هیئت تحریر الشام حدود ۳۰۰۰۰ عنصر تروریستی دارد که ۱۰ هزار نفر از آنهاخارجی هستند.
هیئت تحریر الشام نقش برجسته و کلیدی در جنگ تروریسم علیه سوریه داشت و از زمان تأسیس تاکنون چهار مرحله را پشت سر گذاشته است.
ـ مرحله اول مربوط به سال ۲۰۱۲ تا ۲۰۱۳است که هیئت تحریر الشام تحت عنوان جبهه النصره فعالیت میکرد.
ـ مرحله دوم مربوط به سال ۲۰۱۳ تا ۲۰۱۶ است که طی آن جبهه النصره برای جدا شدن از القاعده برنامهریزی میکرد.
ـ مرحله سوم مربوط به سال ۲۰۱۶تا ۲۰۱۷ است که طی آن جبهه النصره اعلام کرد روابط خود را با القاعده قطع کرده و بههمراه شمار دیگری از گروه های تروریستی، تحت عنوان هیئت تحریر الشام خودش را معرفی کرد.
ـ مرحله چهارم مربوط به سال ۲۰۱۷ تاکنون است که هیئت تحریر الشام کنار چندین گروه تروریستی در شمال سوریه به فعالیتهای تروریستی ادامه میدهد.هیئت تحریر الشام از زمان جدایی از القاعده درسال۲۰۱۷ فعالیت های خود را محدود به انجام عملیات هایی داخل مرزهای سوریه کرد و بهمرور حملات خود را تنها متمرکز بر سوریه کرد و با خارج از مرزهای آن کاری نداشت.هیئت تحریر الشام در واقع یک استراتژی نظامی را دنبال کرد که متکی بر شکست سایر گروههای تروریستی تکفیری مسلح در ادلب و شرق حلب و تحمیل سیطره خود بر همه گروههای تروریستی در این مناطق بود.هیئت تحریر الشام در حالی که یک گروه تروریستی ـ تکفیری با ایدئولوژی کاملاً نزدیک به دیگر گروههای تکفیری از جمله القاعده و داعش بهشمار میرود، اما همواره تلاش کرده است برچسب تروریست و تکفیری بودن را از روی خود بردارد، با وجود این، نهاد های مختلف جهانی تفاوت زیادی میان هیئت تحریر الشام با گروههایی همچون داعش قائل نیستند.همچنین ناظران امور بر این باورهستند که تحریر الشام همچنان به روابط مخفیانه خود با القاعده ادامه میدهدودستورالعملهای استراتژیکی مخالف عملیاتی را از این گروه تروریستی تکفیری دریافت میکند.در این راستا روابط هیئت تحریر الشام با ترکیه نیز همواره خوب بوده است،زیرا آنکارا در طول سالها از الجولانی و هیئت تحریر الشام برای تحریک گروه های مخالف دولت سوریه و ناآرام نگهداشتن شمال این کشور حمایت۸ کرده و ترکیه حامی اصلی هیئت تحریر الشام و سرکرده آن بهشمار میرود. کارشناسان معتقدهستند که اگر حمایتهای ترکیه نبود،هیئت تحریر الشام نمیتوانست به حضور خود ادامه دهد و مناطق وسیعی را در ادلب کنترل کند،بهویژه این که ادلب از مهمترین مسیرهای ترانزیتی بین ترکیه و گروههای تروریستی در شمال سوریه بهشمار میرود.همچنین همزمانی آتشبس در لبنان و فعال شدن تروریسم در شمال سوریه، شواهد زیادی از نقش رژیم نامشروع صهیونیستی در این فتنه را نشان میدهد و این بار تکفیریها برای نجات صهیونیستها از باتلاق لبنان و غزه و کل منطقه، به میدان آمدهاند، در این زمینه روزنامه «تایمز اسرائیل» بهنقل از یک منبع نظامی ارشد این رژیم نوشت:«ارتش اسرائیل تنها به حمله به انبارها و محمولههای تسلیحاتی به لبنان اکتفا نمیکند و سوریه تاوان کمک خود به حزبالله را پرداخت خواهد کرد».تحلیلگران اعتقاد دارندکه اسرائیل بعداز پذیرش شکست مقابل حزبالله و تن دادن به پایان جنگ در جبهه لبنان، خودش را در وضعیتی میبیند که باید جنگ در غزه را هم به پایان برساند، اتفاقی که منجر به پایان حیات سیاسی بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر رژیم جعلی صهيونيستي میشود بنابراین او به هر ابزاری برای ادامه آشوب در منطقه متوسل میشود.در این شرایط تکرار فتنه تروریسم در سوریه که یک ضلع مهم محور مقاومت بهشمار میشود، میتواند اسرائیل و نتانیاهو را به هدف خود در گسترش بیثباتی و ناامنی در منطقه برساند.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 سوریه در اخبار و سوریه در میدان!
از فرمانده میدان پرسیدند که اخبار سوریه نگرانکننده است و برخی منابع نوشتهاند فلان شهر هم سقوط کرد. فرمانده نگاهی کرد و گفت: «ما دو تا سوریه داریم، سوریه در اخبار و سوریه در میدان! آنها در رسانه پیروز میشوند و ما در میدان.» جنگ در سوریه افزون بر میدان، در فضای مجازی هم داغ شده و رسانههای صهیونیستی با روحیه مردم بازی میکنند، در حالی که در میدان آنگونه که آنها روایت میکنند، نیست. تروریستهای تکفیری با تکیه بر جنگ ترکیبی و ادراکی در تلاش هستند تحرکات خود را بزرگنمایی کنند؛ در جنگ ادراکی آنچه در میدان جاری است، با آنچه اعلام الحربی تروریستها منتشر میکنند، تفاوت چشمگیری دارد. باید دانست که در فرآیند جنگ، عملیات روانی و تولید اخبار غیر واقعی بخشی از جنگ به شمار میآید. اکنون در سوریه، جنگ روایتهاست و هر کسی فارغ از صحت و سقم خبر زودتر اطلاعرسانی کند، افکار عمومی را در مسیر خود قرار داده است.طی چند روز اخیر، نمونههای نادرستی در بازنشر ویدئوهای سالهای قبل، مانند ورود الجولانی به حلب، تصرف زندان و آزادی زندانیان به دست تروریستها و ... مشاهده شد که نیازمند فراست و تیزبینی در مراجعه به مراجع خبری معتبر است. تجربه بهرهگیری قدرتمند گروههای تکفیری از تکنیکهای عملیات روانی و شبکههای اجتماعی بینالمللی، ضرورت راستیآزمایی اخبار و سنجش صحت و اتقان در گزارشهای جنگ را بیش از پیش میکند. باید بر این نکته انگشت تأکید گذاشت که رسانهها نمیتوانند به مردم بگویند چگونه فکر کنند؛ اما میتوانند تعیین کنند به چه فکر کنند. از مهمترین کارکردهای رسانه، تعیین اولویتهای ذهنی عموم مردم است. در فضای داخلی کشور نیز مشاهده شده است که گاهی مسابقهای بدون فراخوان و نانوشته برای اعلان خبر و روایت منفی از پدیدههایی که در حال رقم خوردن است یا احتمال وقوع آن وجود دارد، شکل گرفته است! به نظر میرسد، با سازکارهای موجود و وضعیتی که بر رسانههای امروز جامعه ما حاکم است از یک سو و ماهیت تحولات منطقه، دامنه آنها و سطح بحرانهای حادث شده از سوی دیگر پیادهسازی سناریوهای مطلوب را در ابعاد دفاعی و تهاجمی با مشکل جدی مواجه کند.
▫️ نکته پایانی اینکه به تعبیر برخی از اندیشمندان، مانند «ژان بودریار»، تصویر جنگ خلیجفارس در «سیانان» واقعیتر از خود جنگ بود. بدون تردید، باید نگرش دستگاهها به رسانه تغییر کند و سازکارهای اطلاعرسانی در مسائل ملّی باید اصلاح شود.ورود سریع و جذاب به اتفاقات و پدیدهها، مسئلهشناسی قوی، دانستن ادبیات و فنون اقناع، پرهیز از فضاسازیهای گمراهکننده، روایتگری و روایتسازی صحیح در چارچوب الزامات، روشها و تکنیکهای تولید محتوا در فضای مجازی از مهمترین عوامل پیشرفت در این مسئله است.
✍️ حسین عباسیان
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 مراقب تیترها باشیم
تیترها میتوانند گلولههای کشنده در جنگ روایتها باشند مخصوصا وقتی افراد در دل بحرانها قرار دارند.
🔹این روزها تیترها سوگیریهای شناختی نیز میسازند و مخاطب را در دل شوکهای خبری دچار اختلال محاسباتی میکنند.
🔹 به عنوان مثال تیتر زیر را ببینید:
❗️«آزادسازی حلب توسط مخالفان اسد» ❗️ یا « سقوط دمشق »
و سپس پروپاگاندای رسانهای توسط ارتش سایبری رژیم صهیونی، یگان سایبری باکو، اعتدال و تروریستهای داعشی(النصره+تحریر الشام و...)!
🔹در این شرایط برخی مخاطبینی که این تیترهای منفی و دارای سوگیری را در لابلای دیگر تیترها میبیند حق را به مخالفان اسد میدهند! اما وقتی جهاد تبیین موثر اتفاق میافتد تازه مخاطب متوجه میشود اینها تروریست هستند! و تازه تحلیل درست را متوجه میشود.
🔹باید در جنگ روایتها نکات زیر را در همه حال در نظر داشته باشیم:
1⃣ ارتقای سواد رسانهای و سواد فضای مجازی با تفکر انتقادی
2⃣ مطالبه از مسئولین امر برای مشخص شدن تکلیف حکمرانی فضای مجازی و مقابله هوشمند با اخبار جعلی مخصوصا در زمان بحرانها
3⃣ تلاش کنیم تیتر خوان نباشیم
4⃣ تا از صحت اخبار مطمئن نشدیم برای کسی ارسالش نکنیم.
5⃣ هیجانات و احساسات خود را کنترل کنیم.
6⃣ از منابع معتبر اخبار را رصد کنیم
7⃣ برای جهاد تبیین به میدان بیاییم
8⃣ از ذکر، دعا و توسل برای رزمندگان جبهه مقاومت غافل نشویم.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢سوریه باز هم کانون بحران زیستی غرب شد
🔹در روزهای اخیر، سوریه شاهد افزایش شدید درگیریها بوده است. گروههای مسلح به رهبری «هیئت تحریرالشام» به مناطق استراتژیکی در شمال غرب این کشور هجوم آوردهاند. این درگیریها به مناطق ادلب و حلب گسترش یافته و گروههای مسلح با استفاده گسترده از پهپادها و تسلیحات سنگین، پیشرویهایی در برابر ارتش سوریه داشتهاند. در بررسی این تحولات لازم است چند نکته را مد نظر قرار داد.
🔸ایالات متحده بر اساس تحلیل نظریهپردازی اندیشکده بروکینگز ،CFR و نظریهپردازانی همچون «نوام چامسکی» نهایتاً استراتژی «الگوی تفکیک» را در پیش گرفته است.الگوی تفکیک به مواجهه غرب با موج بیداری اسلامی میپردازد که در بخشی از این استراتژی الگوی تغییر رژیم و براندازی را برای دولت سوریه مطرح میکند. از این رو تحولات اخیر را باید در کانسپت بحرانسازی آمریکا در منطقه خاورمیانه تعبیر کرد. بحران سوریه مدلی شبیه بحران سال ۲۰۱۱ را طی میکند که البته این بار با پیچیدگیهای خاصی همراه است. نقشآفرینان این بحران را در سه ضلع آمریکایی، صهیونیستی و برخی کشورهای منطقه میتوان دنبال کرد. هرچند چنین اتفاقی برای سوریه تازگی ندارد؛ اما به نظر میرسد بحران اخیر در سوریه با اهداف خاصی طراحی شده بود. اروپا در جبهه اوکراین با روسیه درگیر است. از طرف دیگر آمریکا در جبههای که رژیم صهیونیستی در مقابل مقاومت و کشورهای حامی آن به خصوص ایران و روسیه گشوده، ایفای نقش میکند. بر اساس شواهد و قراین، انتقال و تجمیع صحنههای نبرد در سوریه، تحلیل دور از ذهنی نیست. رسانه «میدل ایست اسپکتیتور» گزارش داد فرماندهان میدانی اوکراینی در بین تروریستهایی که به نیروهای دولتی سوریه حمله میکنند، شناسایی شدهاند و این خود، مؤیدی بر این تحلیل است.
🔹طرح ترکیبی آمریکا و رژیم صهیونیستی در سوریه قطعاً کمکی به آنها در بحرانی که در آن قرار گرفتهاند، نخواهد کرد. «عبدالباری عطوان» سردبیر روزنامه فرامنطقهای «رأی الیوم» و تحلیلگر برجسته فلسطینی در مقاله اخیر خود ذکر میکند: «من زمانی که در ماه مه ۲۰۲۳ با آقای بشار اسد، رئیس جمهور سوریه در منزل او دیدار کردم، به من گفت که اعتمادی به اردوغان ندارد و تا زمانی که همه نیروهای ترکیه از خاک سوریه خارج نشوند، با او ملاقات نخواهد کرد و تحت هیچ شرایطی از این شرط خود عقبنشینی نمیکند؛ بنابراین من از اینکه آقای بشار اسد چندین بار درخواست اردوغان برای آشتی و برگزاری نشست دوجانبه میان آنها تحت نظارت پوتین را رد کرده و آن را مشروط به اخراج همه نیروهای ترکیه از سوریه دانست، تعجب نکردم.» این اقدام عملاً نقض معاهدات آستانه و سوچی است. لذا آنچه قابلیت پیگیری در عرصه حقوق بینالملل دارد نیز باید در فرصت مناسب پیگیری شود.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 در سوریه چه اتفاقی افتاده است؟
سوریه امروز با شرایطی بحرانی مواجه است که نتیجه سیاستها و فشارهای متعددی است. فشارها و تنگنظریهای بشار اسد نسبت به جبهه مقاومت، تحت تأثیر شرایط تحمیلی امارات و عربستان سعودی که وعده حمایت مالی به سوریه داده بودند، باعث شد اسد با دست خود، دوستان واقعیاش را محدود کند و آنها را در موقعیتی دشوار قرار دهد. این تصمیمات نادرست به شکلگیری وضعیتی انجامید که اکنون نظام سوریه را در آستانه بحرانی جدی قرار داده است.
از جمله عوامل تشدیدکننده این بحران میتوان به اجبار جبهه مقاومت به تخلیه اماکن استراتژیک، انحلال نیروهای دفاع وطنی - که بهعنوان یک نیروی مردمی با حمایت ایران شکل گرفته بود - و کاهش شدید نیروی انسانی محور مقاومت در سوریه اشاره کرد. علاوه بر این، پذیرش دستورات تحمیلی تحت نظارت اسرائیل از سوی امارات و روسیه، همراه با وعده پرداختهای میلیارد دلاری، نقش مهمی در تضعیف موقعیت سوریه ایفا کرده است.
در کنار این موارد، عدم انجام اصلاحات سیاسی جدی و بیتوجهی به راهکارهای پیشنهادی ایران، بهویژه در حوزههای سیاسی و اجتماعی، مزید بر علت شده است. همچنین، فروپاشی اقتصادی ناشی از تحریمهای شدید جهانی و ناتوانی دولت در برقراری گفتوگو با مردم و توجیه و همراه کردن آنها در تحمل این فشارهای سنگین، نظام سوریه را به نقطه بحرانی رسانده است.
✍️حسین کازرونی
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢ترویج تروریسم ،ارمغان غرب برای منطقه غرب آسیا
سقوط حکومت بشار اسد در سوریه و واکنشهای مقامات غربی، بار دیگر استراتژی پیچیده و متناقض قدرت های غربی درمنطقه غرب آسیا را به نمایش گذاشت، از اظهارات جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا که این سقوط را «عمل اساسی عدالت» خواند،تا پیام های امانوئل مکرون، رئیسجمهور فرانسه و کییر استارمر، نخستوزیر انگلیس، که از پایان «دولت وحشی» سخن گفتند، نشانه هایی از حمایت ضمنی غرب از تحولات ناگهانی در سوریه به چشم میخورد، اما نکته جالبتر، واکنش مقامات غربی به نقش هیئت تحریر الشام است، گروهی که خودشان پیشتر آن را یک سازمان تروریستی میدانستند و برای کشتن محمدالجولانی سرکرده آن نیز جایزه تعیین کرده بودند.این واقعیت بار دیگر نشان میدهد که نسخه لیبرالیسم بهخلاف ادعای دموکراسی برای منطقه غرب آسیا، ترویج آنارشیسم و حمایت از گروههای افراطی را تجویز میکند به همین دلیل نیز یک گروه که توسط خود آمریکا تروریستی نامیده شده است، نسبت به یک دولت رسمی ارجحیت پیدا میکند.آن چه غرب برای منطقه غرب آسیا بهارمغان میآورد، چیزی جز بیثباتی و هرجومرج نیست. کودتا، توتالیتاریسم، و تروریسم، این سه سناریو، استراتژی کلی لیبرالیسم برای منطقه را ارائه میدهند،استراتژی ای که نه بر پایه دموکراسی، بلکه بر اساس تفرقه، سلطه و غارت منابع منطقه بنا شده است. این سه رویکرد، هر یک در گوشهای از منطقه پیاده شده و در نهایت، تنها به تعمیق بحرانها و حفظ نفوذ استعماری غرب کمک کرده است.اماخطرناکترین و آشکارترین ابزار غرب در منطقه، تروریسم است.نمونه سوریه،گویا ترین مصداق این سیاست است، جایی که غرب از گروههای تروریستی بهعنوان ابزارهایی نمونه براندازی دولتها و گسترش آشوب استفاده کرده است. حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم از گروههایی مانند داعش و تحریر الشام، نشاندهنده بهرهبرداری نظاممند از این گروهها برای دستیابی به اهداف ژئوپولیتیک است.قدرت های غربی در مواجهه با خاورمیانه، سیاستی متناقض را دنبال کردهاند که محور آن بر استفاده از دیکتاتورها برای استثمار منابع منطقه و در ادامه ترویج آشوب و تروریسم برای تسلط بیشتر استوار بوده است، این سیاستها نشان میدهند که هدف نهایی غرب در این منطقه نه ثبات، بلکه ایجاد بیثباتی کنترلشده برای دستیابی به منافع استراتژیک است.قدرتهای غربی در مدیریت سناریوی فروپاشی دولتهای مستقل، از یک فرمول مشخص پیروی میکنند، ابتدا استفاده از نارضایتیهای داخلی برای تضعیف دولتهای منطقه و سپس حمایت از گروههای مسلح افراطگرا بهعنوان ابزاری برای پیشبرد منافع خود. غرب گرایان داخلی که درسهای سوریه را برای حاکمیت به نارضایتی مردمی تقلیل میدهند، از تأثیرات مداخله خارجی و نقش گروههای تروریستی یا غافلاند یا عامدانه آن را نادیده میگیرند و در محاسبات تحلیلی لحاظ نمیکنند،این رویکرد، خطر تکرار این الگوها را در دیگر کشور های منطقه افزایش میدهد.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 آمریکاییها به دنبال تجزیه منطقه غرب آسیا
برای بررسی وضعیت امروز سوریه باید سیراظهارنظر سیاستمداران غرب در چند دهه گذشته را مرور کرد. چراکه افرادی همانند برنارد لوئيس انگلیسی و هنرى کیسینجر آمریکاییاین تحولات را پیشبینی و در خصوص آنها حتی دستورالعمل نیز مطرح میکردند و به این شکل برای آینده منطقه برنامههایشان را پیش میبردند.به این ترتیب عنوان این رویکرد غرب را به شکل کلی میتوان باز تجزیه جهان اسلام و خاورمیانه دانست. این واقعیتی است که نمیتوان انکار کرد. در واقع آمریکاییها پس از گذشته حدود یکصد سال از تجزیه منطقه شامات در سال ۱۹۱۶ با عنوان «سايكس پیکو» میان انگلیس و فرانسه مجددا به دنبال تجزیه منطقه هستند. به عبارت دیگر بعد از یکصد سال آنها دوباره به دنبال اجرای این رویکرد هستند، زیرا در تجزیه نخست آمریکاییها نه نقشی داشتند و نه سودی بردند و حالا به دنبال جبران شرایط و سهم خواهی فوقالعاده خود هستند. به همین دلیل مسائل امروز را باید در این چارچوب بررسی کرد تا بتوان تحلیل درستی از شرایط داشت. کاندولیزا رایس، وزیر خارجه پیشین آمریکا نیز زمانی که فکر میکرد، مقاومت پایان یافته و حزب الله تمام شده است در جنگ ۳۳ روزه و سال ۲۰۰۶ وارد بیروت شد و همان جا با نگاهی به شرایط خاورمیانه و کشتاری که راه افتاده بود، جمله معروف خود را بر زبان آورد،«این درد، درد زایمان خاورمیانه جدید است»، این در حالی بود که بلافاصله شکست آنها آشکار شد. در واقع این شرایط بعد از عملیات طوفانالاقصی دوباره رخ داد. رژیم صهیونیستی پس از ترور سران مقاومت و حزب الله و ضربه سنگینی که به مقاومت زد، تصور میکرد مقاومت پایان یافته است. به همین دلیل بلافاصله بحث تغییر چهره خاورمیانه را مطرح کرد. در واقع این رویکرد نیز در راستای همان سیر اظهار نظرهای مقامات آمریکایی است که از چند دهه پیش مطرح شده است.
بنابراین عنوان کلی تحولات اخیر را باید در این جمله دید که آنها به دنبال تغییرات جدید و باز تجزیه جهان اسلام هستند. به عبارت دیگر آن چه در سوریه میگذرد ادامه همین رویکرد است. سردار سلیمانی در یک مقطع توانست ماشین این تجزیه را زمینگیر کند، زیرا قرار بود در یک روند دموکراتیک کردستان عراق جدا شود و در سال ۲۰۱۱ در حلب نیز این رویکرد را پیگیری میکردند. به همین دلیل گروههای تکفیری با پشتیبانی غرب و برخی کشورهای منطقه وارد سوریه شدند. به این شکل آنها حلب را برای حدود ۴-۵ سال در اختیار داشتند. آنها حتی به دروازههای بغداد نیز رسیده بودند در و اقع بعد از توطئه تمام عیار در موصل که با همکاری ارتش آن زمان عراق رقم خورد، این سردار سلیمانی و نیروهای مقاومت بودند که جلوی این تجزیه را به صورت مرحلهای گرفتند.به این ترتیب با نگاهی کلان و پازلی باید مسائل منطقه را ارزیابی کرد و به یاد داشت که سوریه یک قطعه از این پازل است. به عبارت دیگر برای حادثه سخت و پیچیدهای که این روزها در سوریه رقم خورده، سالها برنامهریزی دقیق انجام شده و توام با جنگ روانی باهماهنگی مجموعهای از نیروهای داخلی وهمکاری برخی کشورهای همسایه و البته تمهیدات رژیم جعلی صهیونیستی بستر سازی لازم برای این اقدامات انجام شده است. لازم به یادآوری است که چند سال اخیر زیر ساختهای نظامی، اقتصادی وبنیادی سوریه توسط رژیم صهیونیستی بمباران شده است تا شرایط برای این اقدامات فراهم شود.مسلما بدون حمایت برخی کشورهای منطقه امکان ارسال تجهیزات نظامی پیشرفته مانند پهپاد و موشک و یا حضور هزاران نیرو با ملیتهای مختلف در سوریه وجود نداشت. به همین دلیل این مسائل جای پرسش جدی دارد.به این ترتیب باید تاکید کرد که این وضعیت نشان دهنده برنامه ریزی جدی آمریکا و رژیم صهیونیستی برای این اتفاقات است که بلافاصله پس از شکست در جنوب لبنان در دستور کار اجرایی آنها قرار گرفت. نباید فراموش کرد که بازیگران منطقهای و جهانی کارتهای متعددی در دست دارند و زمانی که در یک منطقه شکست بخورند، بلافاصله از کارت دیگری استفاده میکنند. در این خصوص صاحبنظران نیز اقرار میکنند که رژیم صهیونیستی در برابر لبنان شکست خورده است، زیرا به اهداف سه گانه خود یعنی بازگشت آوارگان صهیونیست به شمال سرزمین اشغالی، از بین بردن حزب الله و تغییر چهره منطقه دست پیدا نکرده است. بنابراین درشکست رژیم صهیونیستی درلبنان تردیدی نیست. اما آنها کارتهای دیگری برای بازی دارند که یکی از آنها سوریه است. درواقع این اتفاقات که بلافاصله بعد از آتشبس رخ داده به هیچ وجه ساده و اتفاقی نیست و برای اجرای آنها برنامهریزی بلند مدتی انجام شده است.برای نمونه محاصره اقتصادی سوریه از سوی دنیای غرب ازحدود ۱۵سال پیش تاکنون این کشور را زمینگیرکرد و توان دفاع را از آن گرفت.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢جبهه آمریکایی-صهیونیستی بازیگردان تحولات سوریه
حضرت آیتالله خامنهای(مدظله العالی)،رهبر معظم انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از قشرهای مردم، با «تبیین لایههای مختلف حوادث سوریه، ترسیم منطق حضور ایران در این کشور، تشریح روند آینده تحولات منطقه و بیان درسها و عبرتهای قضایای سوریه»، تأکید کردند:" این حوادث محصول یک نقشه آمریکایی-صهیونیستی است."
به طور کلی سقوط حکومتها در کشورهای مختلف میتواند دلایل گوناگونی داشته باشد که در مورد سوریه دستِکم میتوان به دو دلیل مهم اشاره کرد: اول سناریوی از پیش طراحیشده خارجی همزمان با فشار های بیرونی و دیگری عدم درک مقامات عالی این کشور از تحولات سیاسی، منطقهای و بینالمللی و افزایش درخواستهای سیاسی- اجتماعی مردم سوریه. البته موضوع عدمآمادگیهای ضروری برای ایجاد مقاومت مردمی و عدمآمادگی ارتش برای انجام وظایف ذاتی خود از جمله موارد درجه دومی است که باید به آن دو دلیل اصلی اضافه کرد. به بیان دقیقتر، بار شدن موضوعات داخلی بر فشارهای بیرونی، سناریوی خارجی برای انهدام سوریه را تکمیل کرد تا طبق یک برنامهریزی قبلی، جبههای منسجم با محوریت آمریکا و رژیم جعلی صهیونیستی یکی از بزرگترین حوادث منطقه پرآشوب غرب آسیا را رقم بزند. نکته آنکه؛ ازدولت بشار اسد انتظارمیرفت درپنج سالگذشته درخصوص موضوعات یادشده بهویژه درزمینه نقشآفرینی مردم در حوزه مسائل سیاسی، اجتماعی و اقتصادی اقداماتی را انجام دهد اما بهنظر میرسد مشاوران او در حزب بعث و مقامات امنیتی کوتاهیهای قابلتوجهی انجام دادند که در مجموع نارضایتیهای مردمی زیادی را به دنبال داشت. بر این اساس شاید بتوان گفت که اگر پشتوانه مردمی مناسبی وجود داشت، حتی با وجود عملیاتها و تحرکات گروههای مسلح مخالف و تروریستهای اجارهای مستظهر به حمایت خارجی، سقوط دولت اسد بسیار بعید به نظر میرسید، پس فروپاشی درونی و از بین رفتن یکپارچگی حاکمیتی در درون ساختار سیاسی این کشور را ناگزیر باید عاملی مهم در این خصوص دانست. با این۸ وجود اما،در این چند دهه نقش سوریه در پیکره جبهه مقاومت اثرگذار بود و مسلما تحولات اخیر از این منظر به مقاومت ضربه وارد کرد و تأثیرات عمیقی بر وضعیت منطقه و به ویژه بر مسأله فلسطین دارد. ضمنا باید در نظر داشت که «مقاومت» فقط در میادین نبرد نیست بلکه در عرصههای سیاسی و دیپلماتیک نیز وجود دارد که قطعا ادامه خواهد یافت. با این تفاسیر و بر اساس اهداف طراحی شده جبهه آمریکایی-صهیونیستی به نظر نمیرسد سوریه دستکم در میان مدت حتی بتواند رنگ ثبات وآرامش به خودبگیرد.انهدام تمام زیرساختهای دفاعی و نظامی این کشور همراه بااشغال مناطق وسیعی از آن توسط صهیونیستها طرف همین دو روز گذشته نشان میدهد دشمنان مقاومت چه خوابی برای این کشور و در نهایت جبهه مقاومت دیدهاند. نکته آنکه، امثال ابومحمد جولانی قطعا گزینه نهایی آمریکا و رژیم غاصب صهیونیستی برای بقا در سوریه نیستند و تنها گزینهای برای انجام ماموریت اسقاط اسد بودهاند. اختلافات شدید گروههای معارض نظام سوریه و همچنین تفاوت نگاه بازیگران موثر خارجی در این پروژه به طور حتم اجازه تشکیل نظامی با ثبات طی چند سال آینده در این کشور رانمیدهد.درچنین شرایطی بایدمنتظر ماند ودید که آیا مردم این کشور به عنوان ستون اصلی آن میتوانند خواست خود را برای تشکیل یک حکومت دموکراتیک اجرایی سازند.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 آیا سوریه به جنگ داخلی جدید کشیده خواهد شد؟
مهمترین چالش الجولانی در مسیر رهبری سوریه، جلب پذیرش از سوی دیگر شورشیان است. او سالها بیشتر با این گروهها درگیر بوده تا با نظام اسد، و همین موضوع میتواند مانعی بزرگ در مسیر تحقق آرزوهای سیاسیاش باشد.
در مسیر دمشق از مرز سوریه با لبنان در ۸ دسامبر، پستهای ارتش سوریه به وضوح متروک و خالی از نیرو بودند. آسفالت جاده پر از یونیفورمهای رها شدهای بود که نیروهای بشار اسد در هنگام فرار به سرعت از آنها دست کشیده و لباسهای غیرنظامی پوشیده بودند تا از شورشیان پیشرویکننده بگریزند. پوسترهای پاره و خراب شدهای که تصویر بشار اسد را نمایش میدادند، بهعنوان نشانهای از سقوط نظام، در کنار جادهها باقی مانده بودند. کمتر از دو هفته پس از آغاز پیشروی شورشیان، نظام بشار اسد فرو پاشید و او مجبور شد به مسکو فرار کند. در دمشق و سراسر سوریه، مردم به آغاز یک فصل جدید امیدوار و در تلاش برای تجدید روابط خود با دنیای بیرون بودند.
آیا اپوزیسیون سوریه میتواند متحد شود؟
چه نوع آغاز تازهای انتظار مردم سوریه را میدهد؟
پاسخ به این پرسش بستگی زیادی به این دارد که آیا اپوزیسیون چندپاره سوریه، که اکنون پس از سقوط نظام بشار اسد دشمن مشترک خود را از دست داده است، میتواند با یکدیگر متحد شود و دولتی مدنی، فدرال و چندفرهنگی برای تمام سوریه تشکیل دهد، یا اینکه دوباره به درگیریهای داخلی فرو رفته و کشور را به جنگ داخلی جدیدی بکشاند.
تاکنون، نشانههای اولیه نسبتاً امیدوارکننده بوده است، هرچند هنوز بسیار زود است که بخواهیم به این تحولات اطمینان پیدا کنیم. شورشیان بهویژه گروه هیئت تحریرالشام، که زمانی وابسته به القاعده بود و طی چند سال گذشته بخشهایی از شمالغرب سوریه را تحت کنترل داشت، مدعی هستند که از درسهای تغییر رژیمهای گذشته در جهان عرب آموختهاند. به گفته آنان، برخلاف تجربههای تلخ عراق و لیبی، انتقال قدرت در سوریه بهطور محلی و از طریق نیروهای داخلی مدیریت خواهد شد، نه توسط قدرتهای خارجی یا بازگشت عناصر تبعیدی.
شورشیان پس از سقوط نظام بشار اسد، از مقامات مدنی و پلیس خواستهاند که تا اعلام دولت وحدت ملی در پستهای خود باقی بمانند و نظم عمومی را حفظ کنند. در همین راستا، آنها اقدام به وضع منع رفتوآمد کردهاند که تا شب ۸ دسامبر بهطور عمده از بروز غارت در پایتخت جلوگیری کرده است. گرچه سرقت ظروف از کاخ ریاستجمهوری همچنان رخ داده است. علیرغم اینکه اکثر شورشیان از اکثریت سنی هستند که بهویژه از سوی نظام علوی اسد هدف ترور قرار گرفتهاند، آنان از پیروزیهای فرقهای خود کاستهاند و به جای آن، وعده دادهاند که از اقلیتهای مختلف سوریه محافظت خواهند کرد.
بازسازی سوریه یا بحران جدید؟
در سوریه، اوضاع بهطور معمول پیچیدهتر از آن چیزی است که به نظر میرسد. تقسیم غیررسمی سوریه که در دوران نظام بشار اسد شکل گرفت، پس از سقوط او شدت یافته و به شکلهای جدیدی بروز کرده است. در روزهای اخیر، شورشیان از شمال، شرق و جنوب کشور با نظم شگفتانگیزی کنترل خود را هماهنگ کردهاند. با این حال، چون سقوط نظام اسد سریعتر از آنچه که پیشبینی میشد رخ داد، شورشیان فرصت کافی برای برنامهریزی برای دوران پس از سقوط را نداشتند.
در حال حاضر، چهار جناح اصلی در سوریه هر کدام ارتش خود را دارند و برای تسلط بر بخشهایی از کشور رقابت میکنند. این جناحها عبارتند از: شورشیان سنی مورد حمایت ترکیه در شمالغرب، کردها در شمال و شرق، شورشیان مورد حمایت اردن در جنوب و وفاداران باقیمانده از فرقه علوی اسد در غرب. همه این گروهها با تصرف سلاحها، زمینها و داراییهای اقتصادی از نظام بشار اسد در روزهای اخیر، تقویت شدهاند و هر یک خواستار سهم خود از غنائم و سهمی در بستههایی هستند که برای بازسازی سوریه ویرانشده ترتیب داده خواهد شد. این بستههای بازسازی، با برآوردهای هزینهای حدود ۲۰۰ میلیارد دلار، به یکی از محورهای رقابت و تنش در روزهای آینده تبدیل خواهد شد.
چند ساعت پس از سقوط بشار اسد، آتشبس شکنندهای که میان گروههای مختلف در سوریه برقرار شده بود، شروع به فروپاشی کرد و درگیریها بهویژه در منبج، در خط مرزی بین عربهای مورد حمایت ترکیه در شمالغرب و کردها در شمالشرق شدت یافت. این خشونتها یادآور تجربههای تلخ گذشته برای سوریهاست، زیرا آنها فراموش نکردهاند که سرنگونی دیکتاتورهای عراق و لیبی چگونه باعث آغاز دههها جنگ داخلی و درگیریهای خونین میان جانشینان احتمالی آنها شد. علاوه بر این، سوریها بهخوبی از دشواریهای مدیریت روابط پیچیده با همسایگان خود، بهویژه ترکیه و اسرائیل، آگاه هستند.
✍داود یوسف پور
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 رمزگشایی از پیام های سفر دو مقام ترکیه ای به سوریه
هاکان فیدان و ابراهیم کالین، وزیر خارجه و رئیس سرویس اطلاعاتی ترکیه به تازگی در سفری معنادار و قابل تامل، وارد دمشق پایتخت سوریه شده اند و با فرماندهان و مقام های ارشد گروه تروریستی تحریر الشام دیدار و رایزنی داشته اند. موضوعی که با بازتاب های گسترده منطقه ای و بین المللی همراه شده و تحلیل و تفسیرهای مختلفی در رابطه با این رویداد مطرح می شود.بسیاری از تحلیلگران به طور خاص سعی در رمزگشایی از پیام های سفر دو مقام ترکیه ای مذکور به سوریه داشته اند. به نظر می رسد در این رابطه توجه به ۳مولفه ضروری است.
۱)به نظر می رسد سفر مذکور را باید نشانه ای از سرخوشی فزاینده و قابل توجه دانست که مقام های ارشد ترکیه ای در روزهای گذشته نسبت به تحولات سوریه پیدا کرده اند و از بروز دادنِ آن نیز ابایی نداشته اند.در روزهای گذشته رجب طیب اردوغان رئیس جمهور ترکیه در موضع گیری هایی مدعی شده که وی در کنار پوتین تنها رهبران کارکشته جهان هستند و یا اینکه بار دیگر وی ادعاهایی را مطرح کرده و گفته است که اگر جنگ جهانی دوم و مناسبات مطرح در قالب آن وجود نداشت، بخش بزرگی از خاک سوریه اکنون جزو قلمرو ترکیه بود. اردوغان و تیم متحدش در قدرت، در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری سعی دارند خود را فاتح میدان سوریه نشان دهند. از این رو، این که شاهدیم وزیر خارجه و رئیس سرویس اطلاعاتی ترکیه به طور همزمان به سوریه سفر می کنند،در نوع خود این پیام را به ذهن مخابره می کندکه آنکارا سعی دارد به همگان بفهماند که به بازیگر اصلی تحولات سوریه تبدیل شده است.
۲)منتقدان اردوغان در طی سال های اخیر نقدهای جدی را به جنس حکمرانی وی در حوزه های مختلف مطرح کرده اند.حال رئیس جمهور ترکیه و متحدانش در قدرت به واسطه فخرفروشی آن چه پیروزی خود در سوریه می خوانند سعی دارند این نکته را برجسته کنندکه سیاست های آنها برای ترکیه مفید و دستاوردساز است و نقدهای منتقدانشان درست نیست.
۳)اردوغان و تیم متحدش در قدرت، همواره بر توسعه نفوذ و قدرت ترکیه در محیط منطقه ای و بینالمللی در قالب تفکرات نوعثمانیگری تاکید داشته اند.حال این که وزیر خارجه و رئیس سرویس اطلاعاتی ترکیه، در سوریه به عنوان کشوری که در طی سال های گذشته مشکلات جدی را در روابط خود با ترکیه داشته حاضر می شوند و ژست فاتح و پیروز می گیرند، تفکر و نوع ایدئولوژی رهبران فعلی ترکیه را نشان می دهد.البته که اساسا همین جنس از تفکر ترکیه است که طیفی از کشورهای عربی و در عین حال بازیگران موثر نظیر ایران و روسیه را نیز در مقابل رویکردهای جاه طلبانه ترکیه قرار می دهد.معادله ای که نشان می دهدهیچ بعید نیست سرخوشیهای فزاینده ترکیه با محوریت تحولات سوریه،خیلی زود به شکست های راهبردی برای این کشور تبدیل شود.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 بهره برداری استراتژیک رژیم صهیونیستی از تحولات سوریه.
هیچ نظامی در سوریه نمیتواند واقعیت حضور رژیم جعلی صهيونيستي و انتظارات جهانی درباره نحوه تعامل با آن را نادیده بگیرد. این مسئله نهتنها در عرصه بینالمللی، بلکه در سطح داخلی نیز اهمیت ویژهای دارد. مردم سوریه همچنان بلندیهای جولان اشغالی را بخشی از خاک کشور خودمیدانند که باید باز پس گرفته شود. این منطقه برای بسیاری از سوریها نماد مقاومت است. حتی احمد الشرع، رهبر کنونی هیئت تحریر الشام که پیشتر با نام «ابو محمد الجولانی» شناخته میشد، نام خود را ازهمین منطقه الهام گرفته است.چندین سناریو برای آینده تعامل نظام جدید سوریه با چالش وجود اسرائیل در مرزهایش قابل بررسی است.
سناریوی اول این است که اسرائیل بتواند دیدگاه خود را بهطور کامل بر نظام جدید سوریه تحمیل کند. این احتمال زمانی تقویت میشود که اسرائیل جدید، مشغول تثبیت امنیت داخلی و جلوگیری از هرجومرج باشد. در چنین وضعیتی، سوریه ممکن است برای جلب حمایت جامعه بینالمللی و تسریع در روند بازسازی، ناچار به پذیرش شرایطی شود الشام اسرائیل تعیین میکند.این روند با حمایت جامعه بینالمللی، بهویژه آمریکا،همراه است. واشنگتن و اتحادیه اروپا با اشارههایی درباره احتمال حذف نام هیئت تحریر الشام و رهبر آن، احمد الشرع، از فهرست های تروریستی، سیاستی دوگانه را دنبال میکنند. از یک سو، وعده حذف تحریمها و به رسمیت شناختن این گروه مطرح میشود و از سوی دیگر، تهدید به اعمال تحریمهای سنگین یا حتی محاصره علیه نظام جدید سوریه. این راهبرد که بهنوعی سیاست «چماق و هویج» است، با تلاشهای رژیم غاصب صهیونیستی و متحدانش همسو شده و بهویژه در آستانه روی کار آمدن دونالد ترامپ در۲۰ژانویه ۲۰۲۵ (۱بهمن۱۴۰۳) بهعنوان رئیسجمهور جدید آمریکا شدت گرفته است.
سناریوی دیگری که قابل تصور است، سوق دادن نظام آینده سوریه به تقابل با جامعه جهانی از طریق واکنش به اقدامات تحریکآمیز اسرائیل در مراحل ابتدایی شکلگیری این نظام است. چنین واکنشی میتواند زمینه ساز انزوای سوریه در عرصه بینالمللی شود. با توجه به باقی ماندن هیئت تحریر الشام در فهرست گروههای تروریستی، هرگونه اقدام تهاجمی از سوی سوریه ممکن است بهانهای برای افزایش فشارها و حتی اعمال محاصرهای مشابه آن چه در گذشته علیه عراق دیده شد، فراهم کند. این سناریو، سوریه را درگیر پیامدهای محاصرهای طولانیمدت کرده و موقعیت استراتژیک اسرائیل را برای سالهای بیشتری تثبیت خواهد کرد.در مقابل، سناریوی دیگری نیز مطرح است که با سناریوی اول کاملاً متفاوت است. در این سناریو، شرایط شکننده سوریه و تحریکات مداوم اسرائیل میتواند به فعال شدن گروههای مسلح محلی در داخل یا اطراف مناطق اشغالی منجر شود. این گروهها ممکن است بهطور مستقل و بدون هماهنگی با حکومت جدید سوریه، هیئت تحریر الشام، یا هر۹ نهاد دیگری، حملاتی محدود علیه نیروهای اسرائیلی مستقر در بلندی های جولان یا روستاهای نزدیک آن ترتیب دهند. چنین اقداماتی میتواند تنشهای جدیدی در منطقه ایجاد کند و کنترل اوضاع را برای طرفهای درگیر پیچیدهتر سازد.این وضعیت میتواند رژیم نامشروع صهیونیستی را وارد یک جنگ فرسایشی تازه کند،نبردی که ارتش اسرائیل، بهویژه در جنگهای چریکی، همواره از آن گریزان بوده و تجربه شکستهای سنگینی در آن داشته است، چه در غزه و چه در جنوب لبنان. چنین جنگی میتواند فشارهای داخلی بر بنیامین نتانیاهو را تشدید کرده و جایگاه سیاسی او را تضعیف کند، همانطور که شکست های او در مهار حملات زمینی در جنوب لبنان پیشتر به بحرانی سیاسی برای او منجر شد. این سناریو با توجه به تداوم درگیریهای ارتش اسرائیل در غزه، بهویژه در شمال آن، طی چهارده ماه گذشته، بهوضوح محتمل به نظر میرسد و میتواند اوضاع را برای اسرائیل پیچیدهترکند.این سناریو را نمیتوان بهراحتی کنار گذاشت، زیرا ترکیب متنوع نیروهای مبارز در سایه انقلاب سوریه، بستر مناسبی برای درگیری مستقیم با ارتش اشغالگر اسرائیل فراهم کرده است. بهویژه این که اسرائیل با تجاوز به خاک سوریه و لغو توافقنامه جداسازی نیروهای سال ۱۹۷۴، خود را در موضع متهم قرار داده است.از سوی دیگر،عدم هماهنگی این گروهها با دولت انتقالی جدید سوریه، فضایی ایجاد میکند که این دولت تعهدی در قبال اسرائیل نداشته باشد و نیازی به مداخله در اقدامات این گروهها نبیند، بهویژه زمانی که هدف این گروهها صرفاً نیروهای متجاوز اسرائیلی است. علاوه بر این، ناتوانی دولت جدید سوریه در اعمال کنترل کامل بر کشور، وضعیتی پدید میآورد که اسرائیل و شخص بنیامین نتانیاهو، با پیامدهای ناخواسته و احتمالی اقدامات خود مواجه شوند.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
۷- جنگ رواني و روايت اول تروريستها و الجزيره با اخباري مبني بر فرار اسد، كودتاي ارتش، خيانت روسيه، عدم دريافت حقوق ارتشيان، استقبال مردم از تروريستها و. . . خود بخشي از عوامل تسريعكننده حركت تروريستها بود.
بدون ترديد توطئه تركيه و صهيونيستها و امريكا كمتر از انگيزه ايدئولوژيك نيروهاي ميداني تحريرالشام نبود. بنابراين سرجمع آنچه را که اتفاق افتاد، بايد در تكحزبي بودن نظام سياسي، اقتصاد ضعيف و كمبود شديد منابع و دشمنان با انگيزه خارجي دانست.
ايران هميشه سه انگيزه براي حفظ سوريه داشت. اول تعهد اخلاقي به اسد پدر و پسر بود كه در جنگ تحميلي در كنار ما بودند و قاعده جنگ عرب- عجم را پاره كردند و اسد پسر در اين ۲۰ سال حاضر نشد ايران و حزبالله را به پول عربها بفروشد و هميشه پيشنهادات را رد كرد.
دوم، نقش سوريه در محوريت و عقبه جنبشهاي مبارز عليه صهيونيستها بود كه از جهت مكاني فراختر از غزه و لبنان بود و پناهگاه جنبشهاي اسلامي و بخشي از پازل مقاومت بود.
سوم، خط ارتباطي ايران- حزبالله بود كه از سوريه انجام ميشد، زيرا لبنان راه زميني ديگري جز سوريه به ايران و جهان ندارد. البته ترديد نبايد كرد كه ايران با تجربه يمن و غزه ثابت كرده است كه راههاي ارتباطي را خواهد يافت و حزبالله همچنان اسطورگي خواهد كرد.
دوران ماه عسل فعلي در سوريه به دليل تنوع گروهها، سلفيگري، مشكلات اقتصادي و كمبود امنيت و تنوع بازيگران تمام خواهد شد. جريان حاكم در سوريه بالاخره بايد بخشهاي جديد اشغال شده سوريه به دست صهيونيستها را در پرونده خود ببيند و براي آن فكري بكند و مردم سوريه را از اين تحقير برهاند. اگر وارد اين كارزار شود، تنها نيرويي كه جرئت دارد به آن كمك كند، ايران است ولاغير، زيرا راهبرد قطعي و اعلام شده جمهوري اسلامي اين است: هركس با صهيونيستها بجنگد مورد حمايت ما خواهد بود.
✍🏻 عبدالله گنجی
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
۷- جنگ رواني و روايت اول تروريستها و الجزيره با اخباري مبني بر فرار اسد، كودتاي ارتش، خيانت روسيه، عدم دريافت حقوق ارتشيان، استقبال مردم از تروريستها و. . . خود بخشي از عوامل تسريعكننده حركت تروريستها بود.
بدون ترديد توطئه تركيه و صهيونيستها و امريكا كمتر از انگيزه ايدئولوژيك نيروهاي ميداني تحريرالشام نبود. بنابراين سرجمع آنچه را که اتفاق افتاد، بايد در تكحزبي بودن نظام سياسي، اقتصاد ضعيف و كمبود شديد منابع و دشمنان با انگيزه خارجي دانست.
ايران هميشه سه انگيزه براي حفظ سوريه داشت. اول تعهد اخلاقي به اسد پدر و پسر بود كه در جنگ تحميلي در كنار ما بودند و قاعده جنگ عرب- عجم را پاره كردند و اسد پسر در اين ۲۰ سال حاضر نشد ايران و حزبالله را به پول عربها بفروشد و هميشه پيشنهادات را رد كرد.
دوم، نقش سوريه در محوريت و عقبه جنبشهاي مبارز عليه صهيونيستها بود كه از جهت مكاني فراختر از غزه و لبنان بود و پناهگاه جنبشهاي اسلامي و بخشي از پازل مقاومت بود.
سوم، خط ارتباطي ايران- حزبالله بود كه از سوريه انجام ميشد، زيرا لبنان راه زميني ديگري جز سوريه به ايران و جهان ندارد. البته ترديد نبايد كرد كه ايران با تجربه يمن و غزه ثابت كرده است كه راههاي ارتباطي را خواهد يافت و حزبالله همچنان اسطورگي خواهد كرد.
دوران ماه عسل فعلي در سوريه به دليل تنوع گروهها، سلفيگري، مشكلات اقتصادي و كمبود امنيت و تنوع بازيگران تمام خواهد شد. جريان حاكم در سوريه بالاخره بايد بخشهاي جديد اشغال شده سوريه به دست صهيونيستها را در پرونده خود ببيند و براي آن فكري بكند و مردم سوريه را از اين تحقير برهاند. اگر وارد اين كارزار شود، تنها نيرويي كه جرئت دارد به آن كمك كند، ايران است ولاغير، زيرا راهبرد قطعي و اعلام شده جمهوري اسلامي اين است: هركس با صهيونيستها بجنگد مورد حمايت ما خواهد بود.
✍ عبدالله گنجی
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 ويژگيهاي جنگ نرم
🔸جنگ نرم به دليل پيچيدگي و اتكا به قدرت نرم، ويژگيهاي بسيار زياد و متنوعي دارد كه مهمترين آنها عبارتاند از ؛
✔️يك ـ تغيير قالبهاي ماهوي جامعه و ساختار سياسي
در اين جنگ، باورها و ارزشهاي اساسي يك جامعه، براي تغيير مورد هجوم قرار ميگيرد. با تغيير اين باورها، قالبهاي انديشه دگرگون ميشود و مدلهاي رفتاري جديدي شكل ميگيرد. مدلهاي رفتاري جديد به گونهاي است كه به جاي رفتارهاي حمايتي از ساختار سياسي، رفتارهاي چالشي جايگزين ميشود و اين رفتارها به سمت ساختارشكني جهت مييابد.
✔️دو ـ آرام، تدريجي و زيرسطحي
جنگ نرم دفعي، شتابان و پرتحرك در يك مقطع نيست. اين جنگ به صورت آرام آغاز ميشود و به صورت تدريجي به سمت جلو حركت ميكند. آرام و تدريجي بودن اين جنگ به گونهاي است كه بسياري آن را تشخيص نميدهند. جنگ نرم زيرسطحي، ناآشكار و به همين دليل نامحسوس است.
✔️سه ـ آسيبمحوري
آسيبهاي اجتماعي، فرهنگي، اقتصادي و سياسي، ميدان مانور جنگ نرم است. دشمنان در جنگ نرم با شناسايي نقاط آسيب جامعه هدف در حوزههاي پيشگفته، فعاليتهاي خود را سامان ميدهند و با ايجاد آسيبهاي جديد، بر دامنه تحركات خود ميافزايند.
✔️چهار ـ چند وجه بودن
پردامنه بودن و برخورداري از وجوه گوناگون، از ديگر ويژگيهاي جنگ نرم است. در اين جنگ، از تمامي علوم، فنون و روشهاي شناخته شده و ارزشهاي موجود استفاده ميشود.
✔️پنج ـ استفاده از ابزار روز
در جنگ نرم از پيشرفتهترين شيوههاي روز استفاده ميشود. فضاي مجازي و سايبري، محيط اصلي جنگ نرم در شرايط كنوني به شمار ميآيد. اين فضا، امكان اغواگري با ايجاد جاذبههاي گوناگون و خلق بسترهاي لازم را با سوار شدن بر امواج احساسات به خوبي فراهم ميسازد.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢راهبرد جدید آمریکا علیه جمهوری اسلامی ایران
اندیشکدهی «شورای آتلانتیک» به عنوان یکی از سرشناسترین و تأثیر گذارترین اندیشکدههای آمریکا طی گزارش مفصلی تحت عنوان «یک راهبرد دوحزبی دربارهی ایران برای دولت بعدی آمریکا و دو دههی آینده» که در اکتبر۲۰۲۴،تنظیم کرده به دولت ترامپ و دولتهای بعدی آمریکا پیشنهاد میکند سیاست موفقیتآمیز واشنگتن برای تغییر رژیم کمونیست لهستان در دههی ۱۹۸۰ را الگوی خود برای تقابل با جمهوری اسلامی قرار دهند.درحوادث لهستان، آمریکا اگرچه بهطور مستقیم حکومت وقت این کشور را سرنگون نکرد، بلکه نقش مهمی در حمایت ازمخالفان و جنبش های کارگری و سیاسی به ویژه جنبش "سالیدارنوش" به رهبری لخ والسا ایفا کرد،بخشی از این کمکها،حمایت مالی از سازمانهای غیر دولتی و بنیاد های مربوط به جنبشهای دموکراسی خواه در لهستان بود و بخشی از آنها کمکهای رسانهای چراکه رسانههای غربی در پوشش اخبار و رویدادهای لهستان و تحریک مردم نقش مهمی داشتند.همچنین تغییرات سیاسی در کشورهای همسایه لهستان مانند مجارستان و چکسلواکی بر فضای سیاسی این کشور تأثیر گذاشت و به جنبشهای شکل گرفته در این کشور انگیزه بخشید.طبق آن چه این اندیشکده آمریکایی منتشر کرده است، احتمالاً راهبرد آمریکا برای ضربه به ایران، با توجه به تحولات منطقه و فروپاشی حکومت اسد و پیشروی غیرمنتظره گروههای مسلح و تروریستها، در دو رویکرد بهصورت جدی دنبال شود، اول حمایت مالی از اپوزیسیون و جبهه ضدایران و تحریک مردم در داخل کشور مانند حوادث ۱۴۰۱ و دیگری، هدایت افکار عمومی از طریق سکوهای خارجی، کانالهای خبری و ایجاد رسانههای جدیدی که بتوانند جهت فکری جامعه را تغییر دهند.اندیشکدهی «شورای آتلانتیک» پیشنهاد بودجهی بیشتر به منظور تقویت ظرفیت پخش برنامههای فارسیزبان درون ایران، یک کانال تلویزیونی ماهوارهای کانالهای یوتیوب، مانند «رادیو اروپای آزاد» را داده است که ایرانیها بتوانند به آنها دسترسی داشته باشند و «انحصار رسانهای» نظام را تضعیف کنند.
علاوه بر این، واشنگتن باید بهجای آنکه از ابتدا «چرخ را اختراع کند» و بهعنوان مثال، بهدنبال راهاندازی یک شبکهی فارسیزبان جدید باشد، با همکاری متحدان اروپاییاش در جهت گسترش رسانههای فارسیزبان موجود و معتبر، مانند «رادیو فردا» یا «بیبیسی فارسی»، حمایت مالی ارائه کند.در اغتشاشات سالهای گذشته رسانههای فارسیزبان نقش مهمی در پیشبرد پروژه آشوب داشتند،برای مثال در حوادث سال ۱۳۸۸، بیبیسی فارسی و شبکه اجتماعی توئیتر (ایکس) و در اتفاقات سال ۱۴۰۱ شبکه ایران اینترنشنال و سکوهایی مانند اینستاگرام به تریبون ضدانقلاب و چهرههای تجزیهطلب و حامی تروریسم تبدیل شده بودند.در حوادث سال ۱۳۸۸ توئیتر(که بعد از انتقال مالکیت آن به ایلان ماسک به X تغییر نام داد) کارکرد موثری در دریافت سریعتر خبر و اطلاعات از حوادث ایران برای رسانهها یا منابع خارج از کشور بود و حتی زمانی که برای رفع مشکلات فنی نیازمند بهروزرسانی بود، مقامات دولتی آمریکادرخواست تعویق این بروزرسانی را کردند. نوسازی شبکه های ضدایرانی در دولت قبلی ترامپ نیز در دستورکار بود و آمریکا ترجیح میدهد بودجهای که در این زمینه صرف میکند بازدهی بالایی داشته باشد،برایان هوک مسئول ویژه امور ایران در وزارت خارجه آمریکا در دولت اول ترامپ، در زمان مسئولیتش با انتقاد شدید از بخش فارسی صدای آمریکا از کنگره خواسته بود بودجه آن را قطع و بخش فارسی را تعطیل کند. به گفته هوک، بودجه شبکه صدای آمریکا چیزی بالغ بر۱۷میلیون دلار بوده است اما نتوانسته مأموریت خود را انجام دهد.احتمال دارد با حضور دونالد ترامپ در کاخ سفید، راهبرد تضعیف رسانههای رسمی و کاهش اثرگذاری آن بر مردم و همچنین توسعه شبکهها و کانالهای ضدایرانی دنبال شود بهویژه آن که با حضور ایلان ماسک درکنار ترامپ وهمچنین سرمایه گذاریهای اخیر آمریکا بر روی شرکت متا در پروژههای نظامی و همچنین مسدودکردن شبکه اجتماعی محبوب چینی(تیکتاک)، بخشی از اهداف سیاست خارجه آمریکا از طریق حاکمیت بر پلتفرمهای بزرگ دنیا پیش میرود.اهمیت پروژههای فناورانه و حکمرانی آمریکا بر سکوها تاحدی است که سناتورجیمز دیوید ونس، معاون اول ترامپ در دولت آینده، پیش از انتخابات گفته بود اگر اروپا بخواهد پلتفرمهای ایلان ماسک را تنظیم کند، ایالات متحده میتواند حمایت خود از ناتو را کنار بگذارد که نشان میدهد این مسئله از پیمان
های نظامی آمریکا هم بااهمیتتر بهشمار میرود.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 تعریف دوگانه آمریکا از "تروریسم"
لغو جایزه۱۰میلیون دلاری برای دستگیری ابومحمد الجولانی و تعامل دیپلماتیک آمریکا با گروه تحریر الشام، بار دیگر نشان داد که در سیاستهای واشنگتن، تروریسم بیشتر به ابزاری سیاسی برای دستیابی به منافع استراتژیک تبدیل شده است تا مفهومی حقوقی و ثابت.این تغییرات بهویژه برای کشورهایی مانند ایران که تحت فشار نهادهایی مانند FATF قرار دارند، سوالاتی جدی درباره اعتماد به نهادهای بینالمللی و پیامدهای سیاسی این تصمیمات مطرح میکند. کشوری که به راحتی با حذف جایزه ۱۰میلیون دلاری عنوان تروریست را از روی جولانی بر می دارد و چوب حراج به اعتبار خود میزند، آیا اجازه خواهد داد نهادهای تحت امرش همچون گروه ویژه اقدام مالی با رویکردی مستقل به تقابل با آن چه تروریست ادعا میکنند بپردازند یا این نهاد نیز همچون شورای حکام سازمان ملل صرفا ابزاری اتحصاری برای پیشبرد سیاستهای آمریکا محسوب میشود.این اتفاق یادآور این مسئله است که در معادلات دیپلماتیک با غرب، مفاهیمی چون تروریسم، نه بر اساس اصول ثابت، بلکه در خدمت اهداف سیاسی بازتعریف میشوند. سیاست خارجی آمریکا نشان میدهد که در تعریف «تروریسم»، این کشور بیشتر به ملاحظات سیاسی و منافع ژئوپلیتیکی خود توجه دارد تا معیارهای حقوقی ثابت.در شرایطی که تروریسم باید تهدیدی جهانی برای صلح وضعیت امنیت باشد، آمریکا از آن بهعنوان ابزاری برای پیشبرد منافع خود در مناطق مختلف استفاده میکند.گروه هیئت تحریر الشام که پیشتر در لیست گروههای تروریستی قرار داشت، به دلیل تغییرات در وضعیت سوریه و منافع آمریکا، دیگر هدف فشار قرار نمیگیرد و رهبر آن، که پیشتر بهخاطر دریافت جایزه برای دستگیریاش تحت تعقیب بود، بهعنوان یک مقام دیپلماتیک پذیرفته میشود.این رویکرد نشان میدهد که مفهوم «تروریسم» در سیاست آمریکا بهطور انعطافپذیر و بسته به شرایط سیاسی تغییر میکند.این تغییرات همچنین سوالاتی جدی را درباره اعتبار و پایبندی به اصول حقوقی بینالمللی ایجاد میکند. آیا میتوان تعریف تروریسم را به اینصورت که بر اساس منافع روز تغییر کند، مبنای تعاملات بینالمللی قرار داد؟ماجرای لغو جایزه برای ابومحمد الجولانی و روابط دیپلماتیک جدید آمریکا با گروه ویژه تحریر الشام، نشاندهنده تحولات مهمی در مفهوم «تروریسم» است که در سیاستهای جهانی، به ویژه از سوی آمریکا، بیشتر به یک ابزار سیاسی بدل شده تا یک مفهوم حقوقی ثابت.این تغییر رویکرد بهویژه برای کشورهایی مانند ایران که تحت فشار نهادهایی همچون FATF قرار دارند، پیامدهایی جدی دارد.در واقع
آمریکا معیارهای خود برای تعیین گروههای تروریستی را بر اساس منافع استراتژیک خود تنظیم میکند، نه اصول حقوقی یا امنیتی ثابت. در حالی که گروههایی مانند تحریر الشام از حمایتهای سیاسی و دیپلماتیک برخوردارند، سپاه پاسداران ایران و گروههای مقاومت مردمی در لیست سازمانهای تروریستی قرار میگیرند.
این وضعیت نشان میدهد که پذیرش بیقیدوشرط الزامات FATF ممکن است نتایج متفاوتی از آن چه که انتظار میرود، به دنبال داشته باشد.
حتی اگر ایران این الزامات را بپذیرد، احتمال دارد که فشارهای بینالمللی همچنان ادامه پیدا کند، زیرا تصمیمات در این عرصه بیشتر بر مبنای سیاستهای تغییرپذیر آمریکا و منافع ژئوپلیتیکی آن استوار است، نه اصول ثابت حقوقی،لذا پذیرش لوایح هم خروج ایران از لیست سیاه را تضمین نمیکند و هم اگر این اتفاق بیافتد آن زمان تازه باب بهانه جوییها علیه نهادهای قانونی ایران رسمیت یافته و احتمال طرح مطالبات زیادهخواهانهای همچون انحلال نهادهای رسمی کشور نیز وجود دارد. نهادهایی که دامنه آن به سپاه محدود نمانده و طیف زیادی از ساختارهای فرهنگی و اقتصادی را در برخواهد گرفت.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢ترامپ در پی توسعه سرزمینی !
🔹پس از تلاش برای تضعیف حاکمیت ملی کانادا، مکزیک و پاناما، اکنون نوبت به دانمارک رسیده است تا جزیره گرینلند را به آمریکا بفروشد. پیش از آن، ترامپ به بهانه ناامن بودن مرزهای کانادا و مکزیک در برابر قاچاق مواد مخدر و ورود مهاجران غیرقانونی به آمریکا، گفته بود کانادا و مکزیک به ایالت های پنجاه و یکم و پنجاه و دوم آمریکا بدل شوند. درباره پاناما هم ترامپ تهدید کرده است اگر این کشور به گفته او، عوارض بر کشتیهای آمریکایی در حال گذر از کانال پاناما را کاهش ندهد، آمریکا کنترل این آبراه مهم جهانی را دوباره در دست خواهد گرفت. در حال حاضر چهار کشور کانادا، مکزیک، پاناما و دانمارک در معرض مطالبات سرزمینی دونالد ترامپ به عنوان رئیس جمهوری بعدی آمریکا قرار گرفتهاند. نکته قابل توجه این که هر چهار کشور در زمره متحدان نزدیک ایالات متحده هستند و از این میان، کانادا و دانمارک در سازمان پیمان آتلانتیک شمالی – ناتو عضویت دارند که رهبری آن با ایالات متحده است. بهانه ترامپ برای طرح خواستههای سرزمینی علیه این چهار کشور در ظاهر موضوعات تجاری است، اما تردیدی نیست که آمریکای ترامپ اهداف بزرگتری را در چارچوب جنگ جهانی تجاری، مد نظر دارد. از منظر ملیگرایان افراطی در آمریکا که هماکنون هدایت آنان در دست ترامپ است، ایالات متحده برای حفظ جایگاه خود در عرصه بینالمللی در نهایت چارهای ندارد جز این که وارد یک جنگ جهانی گسترده با قدرتهای بزرگ اقتصادی در جهان شود. این قدرتها شامل دو کشور چین و روسیه و دو بلوک منطقهای شامل اتحادیه اروپا و بریکس هستند و ترامپ برای مهار و شکست هر کدام از آنان، برنامههایی تدارک دیده است. همه این موارد نشان میدهد که توسعه سرزمینی یا حداقل، تمایل برای توسعه سرزمینی از سوی آمریکای ترامپ، در راستای مقدمه چینی برای پیروزی در جنگ جهانی تجاری است که آمریکا تلاش میکند در آن به پیروزی برسد. ترامپ قصد دارد با اتکا به قدرت نظامی آمریکا، متحدان سیاسی – تجاری این کشور را یا به واگذاری حاکمیت ملی و سرزمینی آنان به ایالات متحده وادار کند یا اگر چنین هدفی محقق نشد، آنان زیر فشار و تهدید واشنگتن، در نهایت برتری و سروری ایالات متحده در جنگ جهانی تجاری را بپذیرند و در برابر شعار «اول آمریکا» تمکین کنند.
🖊امیرعلی ابوالفتح
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 ایجادهرجومرج واغتشاش سیاست آمریکا در جهان
حضرت آیتالله خامنهای(مدظله العالی )،رهبر معظّم انقلاب اسلامی دردیدارشاعران،مداحان اهل بیت(ع) واقشارمختلف مردم فرمودند:"برنامهی آمریکا برای تسلّط بر کشورها یکی از دو چیز است: یا ایجاد یک حکومت فردیِ استبدادی، که بروند با او بسازند، حرف بزنند، منافع کشور را بین هم تقسیم کنند؛ اگر این نشد،هرجومرج، اغتشاش،در سوریه به اغتشاش منتهی شدند،هرجومرج به وجود آوردند."در اینخصوص می توان گفت آمریکاییها به دنبال ایجاد تسلط هرچه بیشتر برکشورهای دنیا هستند. درواقع آمریکاییها به هر ترتیبی که بتوانندتمایل دارند سلطه خود را در دنیا گسترش دهند و درنهایت نیز به دنبال منفعت اقتصادی هستند. به همین دلیل از کشورهایی که تحت تسلط قرار میدهند، بهره اقتصادی میبرند و به این شکل اقتصاد خود را نیز تقویت میکنند. به عبارت دیگر میتوان گفت آمریکا کشورهای دیگر را به نوعی چپاول میکند.نمونه این وضعیت را در ایران پیش از انقلاب شاهد بودیم. در واقع یک رژیم استبدادی کاملا وابسته به آمریکا بر سر کار بود و آمریکاییها بهواسطه این رژیم، کاملا بر منابع نفتی ما تسلط داشتند و به هر نحوی که میخواستند از آن بهره میگرفتند. این وضعیتی است که آمریکا در همه کشورها ایجاد میکند،یعنی وجود یک دولت استبدادی برای کنترل جامعه در یک محدوده جغرافیایی و بعد چپاول آن کشور از طریق قراردادهای استعماری که با آن کشور درنظر گرفته میشود. در اینخصوص باید خاطرنشان کرد که در دوره قبل از انقلاب اگرچه ما نهضت ملی شدن صنعت نفت را داشتیم و مردم ایران تصمیم گرفته بودند نفت کشور را به دست خود استخراج کنند و از منافع آن برخوردار شوند اما دولت دکتر محمد مصدق هیچ منازعه سیاسی با آمریکا نداشت بلکه نگاه مثبتی نیز به آمریکا داشت و حتی با یک اشتباه محاسباتی، تصور میکرد که آمریکاییها میتوانند پشتیبان دولت او در برابر انگلیس باشند. البته اصل ماجرا برای آمریکا این نوع دوستی و ارتباطات نیست؛ درواقع آمریکا میخواهد در کنار این دوستیها، منافع اقتصادی خود را تامین کند اما دولت مصدق با اجرای قانون ملی شدن صنعت نفت، قصد داشت از منافع ملت ایران حمایت کند. به این ترتیب آمریکاییها و انگلیسیها کودتایی را رقم زدند و با کنار زدن دولت دکتر مصدق،نفت شرایطی فراهم آوردند تا محمدرضا پهلوی که کاملا به آنها وابسته بود، رژیمی استبدادی را در ایران روی کار آورد. به این شکل آنها نیز بر نفت ایران مسلط شدند.در این بین اما اگر به هر دلیلی آن رژیم استبدادی وابسته به آمریکا از کار برکنار شود یا به هر دلیلی آمریکاییها نتوانند با یک رژیم وارد معاملات مطلوب خود شوند، آن منطقه را به آشوب میکشند و به این شکل ثبات سیاسی و اجتماعی آن کشور را از بین برده، وضعیتی پر از اغتشاش و آشوب به وجود میآورند.
نمونه این رویکرد آمریکاییها در سوریه پیش روی همه است. آنها چون نتوانستند رژیم بشار اسد را از محور مقاومت جدا کنند. با کمکهای خود به عواملشان این وضعیت جدید را در سوریه ایجاد کردند که درنهایت سبب فروپاشی رژیم بشار اسد شد. به این شکل امروز با رفتن بشار اسد، شاهد هستیم که آنها تسلط بیشتری بر مناطق نفتی سوریه پیدا کردهاند.البته اگرچه از قبل نیز در مناطق شمال شرقی سوریه پایگاههایی را برای تسلط نفتی ایجاد کرده بودند اما این روزها با قدرت بیشتری وارد عمل شدهاند تا کاملا تسلط خود را بر مناطق نفتی سوریه حاکم کنند و این تسلط را زمینهای قرار دهند تا بتوانند نفت سوریه را چپاول کنند. این در حالی است که آنها حتی در این زمینه آماده درگیری با رقبای دیگرنیز هستند. به همین دلیل اختلافات و تنشهایی بین نیروهای تحت تسلط آمریکا و ترکیه در مناطق شمالی سوریه شکل گرفته است. بنابراین آنها از طریق شورشهای داخلی و کمک همهجانبه به نیروهای مخالف بشار اسد و حتی استفاده از نیروهای خارجی،این شرایط را در سوریه رقم زدهاند و به این شکل بر سر سفره نفت سوریه نشستهاند. این رویکردی است که آمریکا داشته و دارد و آن را ادامه خواهد داد.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢پندار خام سوریهسازی ایران
🔹در ایامالله حماسهساز «دهه بصیرت و میثاق با ولایت» به ویژه 9 دی به عنوان تجلی و تبلور عینی بصیرت دینی مردم ایران قرار داریم. در این روزهای خدایی، این سؤال مطرح میشود که چه درسها و عبرتهایی از آن فتنه عظیم طراحی شده از سوی آمریکا برای امروز جامعه خودمان میتوانیم ترسیم کنیم؟ آیا اشتراکاتی بین آن ایام و این روزها وجود دارد؟
🔸مراجعه به اظهارات مداخلهگرایانه هفته اخیر وزیر خارجه آمریکا و رئیس مرکز جاسوسی رژیم صهیونیستی نشان میدهد، آنها برای منطقه و کل مقاومت و ایران بزرگ خوابهای آشفتهای البته نه در کف میدان و از طریق درگیری میدانی؛ بلکه در اذهان و افهام عمومی و از طریق تصرف روانی و تعرض شناختی دیدهاند! با طرح چند پرسش ساده، میتوان به این اشتباهات محاسباتی پی برد و از دروغبافیهای غلوآمیز رسانهای شبکه شرارت غربی ـ عبری پرده برداشت.
🔹آیا این مقامات و تحلیلگران نادان فکر میکنند ایران سوریه است؟ آیا با جدا شدن حلقهای از زنجیرهی بزرگ مقاومت در منطقه که اندیشهاش به گواهی تجمعات حمایتی جهانی از مردم مظلوم غزه، لبنان و سوریه به کل عالم صادر شده، گفتمان مقاومت و شاکله و ساختار جبهه مقاومت از هم پاشیده است؟ ارتش ضعیف و فرسوده شده به سبب درگیری نفسگیر در جنگی حداقل دهساله، مشکلات فراگیر اقتصادی و اثربخشی تحریمهای شدید «سزار» آمریکا که سوریه نتوانست با دور زدن از شدت آنها بکاهد و نبود انسجام و همبستگی اجتماعی به دلیل ساختار موزائیکی سوریه و فقدان جایگاه رهبری دوراندیش و وحدتبخش در کنار مداخله بازیگران بیرونی و واگذاری سرزمینهای ذهنی مردم سوریه در اثر تحمیل جنگ دروغ شناختی و رسانهای مهمترین دلایل فتح زمینهای سوریه به دست تروریستها بوده است.
🔸حال باید اندیشید که سایر اضلاع مقاومت، به ویژه ایران مقتدر امروز در کدام یک از این موارد با سوریه قابل مقایسه است؟! بله، ما هم مشکلات اقتصادی داریم و تحریم هستیم؛ اما گستره و سطح مشکلات ما به اندازه سوریه است؟ آیا چند ده سال نیست که ما با کم اثرکردن تحریمها امور کشور را پیش بردیم؟ گفتنی است، سوریه ضربه اول را در حوزه جنگ روانی و تبلیغاتی خورد؛ فلذا ما هم باید درس بگیریم و در این حوزه با تبیین درست و اقناعی فضا را برای مردم روشن کنیم.
🔹حال اگر توانمندیها و ظرفیتهای امنیتی، اطلاعاتی، دفاعی، نظامی و علمی ما را هم به آنها اضافه کنید و با تجارب گرانسنگ دور زدن تحریمها و خنثیسازی دهها بحران و فتنه از جنس جنگ هشت ساله و فتنه عظیم 88 جمع بزنید، دشمنان میتوانند تصمیم بگیرند که به سراغ مقاومت و سر آن بیایند؛ البته عمودی میآیند و افقی برمیگردند. لذا به نظر میرسد بلوف آنها برای تست مردم و اثرگذاری روی ذهنیت جامعه ایران است که آزمونهای سختتر از شرایط کنونی را از سر گذرانده و امروز به فضل الهی با قدرت واقعی در این قله ایستاده است.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️چه دلایلی وجود داره که اثبات میکنه، ایران از بزرگترین بازیگران قدرت در منطقه و جهان محسوب می شود؟
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 جیمی کارتر و میراث ناکام براندازی در ایران
در تاریخ معاصر روابط ایران و آمریکا، تلاشهای آمریکایی ها برای تغییر حکومت در ایران یکی از موضوعات بحثبرانگیز و پرچالش بوده، روندی که از زمان پیروزی انقلاب اسلامی ایران آغاز شد و طی دهههای پس از آن، به اشکال مختلف ادامه یافت. نمونه بارز این سیاست در دوران ریاستجمهوری جیمی کارتر رخ داد، سیاستهایی که نه تنها ناکام ماند، بلکه به الگویی برای شکستهای مکرر آمریکا در براندازی نظام جمهوری اسلامی تبدیل شد.جیمی کارتر که پس از ماجرای تسخیر سفارت آمریکا در تهران و شکست عملیات پنجه عقاب (واقعه طبس۵اردیبهشت۱۳۵۹) دوران ریاستجمهوری خود را با ناکامی پایان داد،۱۰دی۱۴۰۳(۳۰دسامبر ۲۰۲۴) پس ازیک قرن زندگی درگذشت و میراث ناکامی خود دربراندازی انقلاب ایران را به گور برد.جیمی کارتر، به عنوان سی و نهمین رئیسجمهور آمریکا از حزب دموکرات، در دوران ریاست جمهوری خود با چالشهایی بزرگ در ارتباط با انقلاب اسلامی ایران مواجه شد. انقلاب اسلامی، منافع آمریکا در منطقه را به مخاطره انداخت و در پی آن تسخیر سفارت ایالات متحده در تهران و گروگانگیری دیپلماتهای آمریکایی، اوضاع را برای کارتر پیچیدهتر کرد.او تلاش کرد با اقداماتی همچون عملیات نظامی طبس (پنجه عقاب) و کودتای نقاب این بحران را مدیریت کند و حکومت ایران را تغییر دهد، اما این تلاشها با شکست همراه بود. ناکامیهای کارتر در مدیریت این بحرانها و براندازی نظام نوپای جمهوری اسلامی، به عاملی کلیدی در شکست او در انتخابات و تکدورهای شدن ریاست جمهوریاش تبدیل شد.تجربه ناکام کارتر برای دیگر رؤسای جمهور آمریکا، بهویژه دموکراتها، درسی عبرتآموز بود، اما این درس باعث نشد که آنها از تلاش برای تغییر نظام در ایران دست بردارند. باراک اوباما، رئیسجمهور دموکرات بعدی، در سال ۱۳۸۸بهطور آشکار از آشوبها و ناآرامیهای پس از انتخابات ریاست جمهوری در ایران حمایت کرد. اوباما با اتخاذ مواضع تهاجمی و حمایت از گروههای مخالف در داخل ایران،مسیر تقابل با جمهوری اسلامی را تداوم بخشید.جو بایدن، دیگر رئیسجمهور دموکرات نیز در سال ۱۴۰۱(۲۰۲۲میلادی) همان سیاست ها را تکرار کرد. او و تیمش بهطور رسمی از ناآرامیها و اعتراضات خیابانی در ایران حمایت کردند و تلاش کردند تا به مخالفان داخلی انگیزه و امکانات لازم را برای براندازی بدهند. این سیاستها به همان سرنوشت ناکام سیاستهای کارتر دچار شد و هیچ نتیجه مثبتی برای آمریکا بههمراه نداشت.حضرت آیتالله خامنهای (مدظله العالی)، رهبر معظم انقلاب اسلامی ۲دی۱۴۰۳ در دیدار خود با مداحان، به تشریح برنامههای آمریکا برای تسلط برکشورهای دیگر پرداختند و هشدار دادند که دشمنان تلاش میکنند تا امنیت و ثبات ایران را از طریق ایجاد هرجومرج و آشوب مختل کنند.معظم له با اشاره به اظهارات یک مقام آمریکایی (آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا)، بیان داشتند که آمریکا پس از ایجاد آشوب در سوریه با توهم پیروزی، اختیار زبانشان را از دست دادهاند.ایشان فرمودند: «احمق ها بوی کباب شنیدهاند. ملت ایران هر کسی را که مزدوری آمریکا را در این زمینه قبول کند، در زیر گامهای محکم خود لگدمال خواهد کرد.» جیمی کارتر که نخستین معمار براندازی نظام جمهوری اسلامی ایران بهشمار میرود، در صدسالگی، آرزوی براندازی را با خود به گور برد،همان گونه که رونالد ریگان،جرج بوش پدر رؤسای جمهور پیشین آمریکا نیز این آرزو را به گور بردند. اما انقلاب اسلامی ایران در بهمن ماه چهل و ششمین سالگرد خود را جشن خواهد گرفت، درحالیکه سیاستهای براندازی آمریکا همچنان در رسیدن به اهداف خود ناکام ماندهاند.تجربه کارتر، اوباما، بایدن و دیگر رؤسای جمهور آمریکا نشان داده است که پروژه براندازی در ایران مقتدر امری غیرممکن و دست نیافتنی است.در طول چهل وشش سال گذشته،ایالات متحده با اتخاذ سیاست های مداخلهجویانه و براندازانه علیه ایران، نه تنها نتوانسته به اهداف خود دست یابد، بلکه موقعیت خود را در منطقه نیز به خطر انداخته است. ناکامی سیاستهای کارتر در آغاز این مسیر، الگویی برای شکستهای مکرر رؤسای جمهور بعدی شد.تجربه کارتر و دیگر رؤسای جمهور آمریکا نشان داده است که ایران با اتکاء به ملت خود و رهبری مقتدرانه، توانسته در برابر تمام توطئهها و فشارها مقاومت کند و نظام جمهوری اسلامی را تثبیت کند.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne
#دید_باز
🔵پرونده ویژه ساعت۲۱
#اختصاصی
💢 سردارسلیمانی معمار اصلی محور مقاومت
عملیات ۷ اکتبر ۲۰۲۳م ( ۱۵مهر۱۴۰۲) مقاومت فلسطین عملیاتی خاص است و پیامدهای عمیقی درمنطقه غرب آسیا ایجاد کرده است. رژیم جعلی صهیونیستی در عملیات طوفان الاقصی شکست غیر قابل ترمیمی خورد و اعتبار خود را به عنوان یک ارتش قوی نظامی از دست داده است. دستاوردهای مقاومت در سه ماه گذشته و نمایان شدن توان بالا و قدرت نظامی و تهاجمیِ مقاومت غزه در عملیات "طوفان الاقصی" نشان میدهد که مقاومت اسلامی طی سالهای گذشته به صورت مستمر در حال ارتقای تواناییهای نظامی خود بوده است.بدون تردید در ادامه مبارزات ملت فلسطین و همچنین پیشرفت و افزایش توان نظامی آن عوامل زیادی دخیل بوده است، اما بارها از زبان رهبران مقاومت اعلام شده که حمایتهای شهید سلیمانی مهمترین نقش را در ایجاد موازنه قدرت بین نیروهای مقاومت و رژیم نامشروع صهیونیستی در ابعاد روانی و تسلیحاتی در سال های اخیر داشته است.در خصوص نقش سردار شهید حاج قاسم سلیمانی در افزایش توان نظامی مقاومت می توان گفت، این فرمانده شهید،نقش محوری در ارتقای موقعیت محور مقاومت ایفاء کرد که در سه جنبه قابل تبیین است.
۱)پیگیری و نظارت بر عرصه تقابل و رویارویی با دشمنان و تشخیص ضعفها، کاستیها و احیاناً اشتباهات اضلاع مختلف محور مقاومت.
۲) حمایت و پشتیبانی و تهیه نیازهای اضلاع محور مقاومت و توانمندسازی آنها.
۳)انتقال تجربیات و به اشتراک گذاری آنها بین اضلاع مختلف مقاومت با هدف رفع کاستیها و افزایش توانایی های آنها.شهید سلیمانی تجربیات موفق هرکدام از اضلاع مقاومت را به سایر جبهه منتقل می کرد.درهمین حال ایده هایی برای رفع کاستی های این جبهه ها مطرح می کرد. ایشان نقاط قوت جبهه مقاومت را تقویت و نقاط ضعف و کاستی ها را برطرف می کرد، بنابراین می توان گفت که شهید سلیمانی معمار اصلی مقاومت و هماهنگ کننده اضلاع آن بود.به لطف تلاش های موثر شهید سلیمانی هر ضلع از اضلاع مقاومت در جبهه خود موفق عمل می کند و اهداف خود را محقق می سازد.شهید سلیمانی یک نظامی شجاع و کمنظیر بود و بر عرصه نبردها نظارت می کرد و به آسیب شناسی عملکرد گروه های مقاومت می پرداخت و ضمن تشخیص نیازهای رزمندگان در راستای تامین آنها گام بر می داشت،موضوعی که اعتماد اضلاع مقاومت را جلب می کرد. افزون بر آن، حمایت های او بر روحیه رزمندگان مقاومت تاثیرات مثبت فراوانی داشت.
در زمینه نقش ویژه شهید سلیمانی در عرصه سیاسی هم سردارسلیمانی به همپوشانی قدرت نرم و سخت قائل بود، از این رو در راستای تحقق اهداف نظامی در عرصه سیاسی نیز گام بر می داشت وی یک فرمانده نظامی و در عین حال یک استراتژیست بود که می دانست امنیت و سیاست تفکیک ناپذیر هستند و باور داشت که سیاست باید در خدمت عرصه نظامی باشد، در مقابل عرصه نظامی زمینه را برای نقش آفرینی موفق و سازنده در عرصه سیاسی فراهم می کرد و با اتخاذ رویکردهای متمایز در عرصه سیاسی نیز خوش درخشید و عملکرد درخشانی داشت بدین ترتیب تحرکات او باعث ارتقای موقعیت منطقهای محور مقاومت شد.دیگر مسئله حائز اهمیت در تحرکات شهید سلیمانی این بود که فلسطین محور و قطب نمای این تحرکات و نقطه آغاز و پایان همه فعالیت های سردار شهید بود. او تلاش می کرد که همه امکانات و ابزارها در راستای خدمت به مسئله فلسطین به کار گرفته شود. به همین علت می توان گفت شهید سلیمانی به حق و بلامنازع، قهرمان و شهید قدس است.
#تحلیل_کوتاه
@tabiyne