شيخ صدوق (ره) در كتاب «امالى» نقل كرده است كه:
📃يكى از كنيزان امام سجّاد عليه السلام روى دستهاى مبارك آن حضرت آب مى ريخت تا وضو بگيرد، ناگهان آفتابه از دست آن كنيز افتاد و صورت امام عليه السلام را زخمى و مجروح ساخت.
حضرت سجّاد عليه السلام سر خود را به طرف او بالا كرد، كنيز گفت: خداوند تبارك و تعالى فرموده است:
«وَالكاظِمينَ الغَيْظ» اهل تقوا كسانى هستند كه در هنگام خشم و غضب مسلّط بر نفس باشند و خشم خود را فرو نشانند.
🔹امام عليه السلام به او فرمودند:
خشم خود را فرو نشاندم.
كنيز ادامه داد: «وَالْعافينَ عَن الناس»
«و از بديهاى مردم بگذرند».
🔸امام عليه السلام فرمود: خدا از تو بگذرد.
كنيز بقيّه آيه را خواند: «وَاللَّه يُحِبّ المُحْسِنين» [۱]
«و خداوند نيكوكاران را دوست دارد».
🔹امام عليه السلام فرمود: هر كجا مى خواهى برو، تو را در راه خدا آزاد كردم. [۲]
📚[۱]سوره آل عمران، آيه ۱۳۴.
📚[۲]امالى صدوق صفحه ۲۶۷ حدیث۱۵
📚بحار الأنوار،جلد٤٦،صفحه ٦٧،حدیث ۳۷
#سیره_اهلبیت ع
#سبک_زندگی_اسلامی
کریم یعنی امام_حسن علیهالسلام...😭
حضرت امام حسن مجتبی علیهالسلام از کوچه عبور می کردند در مقابلِ در باغی، غلام سیاهی را ديد كه تكهاى نان به دست، يک لقمه خودش میخورد، يک لقمه را هم به سگ میدهد.
حضرت رو به غلام کرد و فرمود: چرا اين كار را كردى و نانت را با سگ كاملاً نصف نمودی و به او كمتر ندادى؟ جواب داد: چشمانم از چشمان او حيا كرد كه كمتر دهم.حضرت پرسيد: غلام چه كسى هستى؟ عرض کرد: غلام ابان بن عثمان، مالک اين باغ.
حضرت کریم اهلبیت عليهالسلام فرمود: اينجا بنشين تا من برگردم؛ رفت و برگشت. فرمود: اى غلام! تو را خريدم. غلام بلند شد و ايستاد و گفت: گوش و فرمانم براى خدا و پيامبرش و براى تو اى مولاى من! حضرت فرمود: باغ را نيز خريدم و تو را براى خشنودى خدا آزاد كردم و اين باغ هديهاى از طرف من به تو باشد.
الله اکبر به این کرم و سخاوت.
شیعیان امروز کسی از در خانه حضرتش دست خالی بر نمی گردد.
التماس دعا
📚 البداية والنهاية، ج۸، ص۴۲.
#سبک_زندگی
#سیره_اهلبیت ع