پیامبراکرم(صل الله علیه وآله)میفرمایند:
اِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ(ع)حَرارَهً فى قُلُوبِ الْمُؤمنینَ لا تَبْرَدُ اَبَداً.
براى شهادت حسین(ع)،حرارت و گرمایى در دلهاى مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمى شود.
(کتاب جامع احادیث الشیعه،ج۱۲ص۵۵۶)
▪️فرارسیدن ماه محرم،ماه عزای اهل بیت(علیهم السلام)و تمام شیعیان جهان را محضر امام زمان(عج)و شما شیعه ی امیرالمومنین(ع)تسلیت عرض میکنم
┄┅┅❀🔶🔷💠🔷🔶❀┅┅┅┄
🌐معاونت تبلیغ حوزه علمیه خوزستان
@tablighe_khz 👈عضو شوید
⬛️ #عبرتهای_عاشورا| #ترس
🔹پیامبر اکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمودند:
صِنْفانِ مِنْ اُمَّتى اِذا صَلُحا صَلُحَتْ اُمَّتى وَ اِذا فَسَدا فَسَدَتْ اُمَّتى. قیلَ: یارَسُولَ اللّه ِ صلى الله علیه و آله وَ مَنْ هُمْ؟ قالَ صلى الله علیه و آله: الفُقَهاءُ وَ الأُمَراءُ؛
دو صنف و گروه از امّت من هستند که اگر صالح باشند، امّت من هم خوب و شایسته مى شوند و اگر فاسد شوند، امّت من نیز به فساد مى گرایند.
پرسیدند: اى رسول خدا! آن دو گروه کدامند؟
پیامبراکرم صلّى اللّه علیه و آله فرمودند: فقیهان و زمامداران.
🔸آری! وقتی خواصِ طرفدارِ حق، یا اکثریت قاطعشان، در یک جامعه، چنان تغییر ماهیت میدهند که فقط دنیای خودشان برایشان اهمیت پیدا میکند؛ وقتی از ترس جان، از ترس تحلیل و تقلیل مال، از ترس حذف مقام و پست، از ترس منفور شدن و از ترس تنها ماندن، حاضر میشوند حاکمیت باطل را قبول کنند و در مقابل باطل نمیایستند و از حق طرفداری نمیکنند و جانشان را به خطر نمیاندازند؛ آن گاه در جهان اسلام فاجعه با شهادت حسینبنعلی علیهالسّلام - با آن وضع - آغاز میشود!( مقام معظم رهبری 1375/3/20)
⬛️ #لحظه_شناسی_شریح_قاضی
⬛️ #عبرتهای_عاشورا| #بی_خواص
┄┅┅❀🔶🔷💠🔷🔶❀┅┅┅┄
🌐معاونت تبلیغ حوزه علمیه خوزستان
@tablighe_khz 👈عضو شوید
لحظه شناسی (شریح قاضی.mp3
5.88M
⬛️ #پادکست_صوتی
⬛️ #لحظه_شناسی_شریح_قاضی
⬛️ #عبرتهای_عاشورا| #بی_خواص
┄┅┅❀🔶🔷💠🔷🔶❀┅┅┅┄
🌐معاونت تبلیغ حوزه علمیه خوزستان
@tablighe_khz 👈عضو شوید
⬛️ #لحظه_شناسی_شریح_قاضی
⬛️ #عبرتهای_عاشورا| #بی_خواص
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
🔹بنده که نگاه میکنم، میبینم خواصِ طرفدارِ حق مقصرند و بعضیشان در نهایت بدی عمل کردند. مثل چه کسی؟ مثل شریح قاضی. شریح قاضی که جزو بنی امیّه نبود! کسی بود که میفهمید حق با کیست. میفهمید که اوضاع از چه قرار است. وقتی هانی بن عروه را با سر و روی مجروح به زندان افکندند، سربازان و افراد قبیلهی او اطراف قصر عبیدالله زیاد را به کنترل خود درآوردند.
🔸ابن زیاد ترسید. آنها میگفتند: شما هانی را کشتهاید. ابن زیاد به شریح قاضی گفت: برو ببین اگر هانی زنده است، به مردمش خبر بده. شریح دید هانی بن عروه زنده، اما مجروح است. تا چشم هانی به شریح افتاد، فریاد برآورد: ای مسلمانان! این چه وضعی است؟! پس قوم من چه شدند؟! چرا سراغ من نیامدند؟! چرا نمیآیند مرا از اینجا نجات دهند؟! مگر مردهاند؟! شریح قاضی گفت: میخواستم حرفهای هانی را به کسانی که دورِ دارالاماره را گرفته بودند، منعکس کنم. اما افسوس که جاسوس عبیدالله آنجا حضور داشت و جرأت نکردم! جرأت نکردم یعنی چه؟ یعنی همین که ما میگوییم ترجیح دنیا بر دین! شاید اگر شریح همین یک کار را انجام میداد، تاریخ عوض میشد. اگر شریح به مردم میگفت که هانی زنده است، اما مجروح در زندان افتاده و عبیدالله قصد دارد او را بکشد، با توجّه به اینکه عبیدالله هنوز قدرت نگرفته بود، آنها میریختند و هانی را نجات میدادند. با نجات هانی هم قدرت پیدا میکردند، روحیه مییافتند، دارالاماره را محاصره میکردند، عبیدالله را میگرفتند؛ یا میکشتند و یا میفرستادند میرفت. آن گاه کوفه از آنِ امام حسین علیهالسّلام میشد و دیگر واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد! اگر واقعهی کربلا اتّفاق نمیافتاد؛ یعنی امام حسین علیهالسّلام به حکومت میرسید. حکومت حسینی، اگر شش ماه هم طول میکشید برای تاریخ، برکات زیادی داشت. گرچه، بیشتر هم ممکن بود طول بکشد.
🔹یک وقت یک حرکت بجا، تاریخ را نجات میدهد و گاهی یک حرکت نابجا که ناشی از ترس و ضعف و دنیاطلبی و حرص به زنده ماندن است، تاریخ را در ورطهی گمراهی میغلتاند. ای شریح قاضی! چرا وقتی که دیدی هانی در آن وضعیت است، شهادت حق ندادی؟! عیب و نقصِ خواصِ ترجیح دهندهی دنیا بر دین، همین است.
۱۳۷۵/۰۳/۲۰ مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای
┄┅┅❀🔶🔷💠🔷🔶❀┅┅┅┄
🌐معاونت تبلیغ حوزه علمیه خوزستان
@tablighe_khz 👈عضو شوید
13911012_0121840.jpg
7.1M
⬛️ #لحظه_شناسی_شریح_قاضی
⬛️ #عبرتهای_عاشورا| #بی_خواص
🖨 نسخه باکیفیت برای چاپ
┄┅┅❀🔶🔷💠🔷🔶❀┅┅┅┄
🌐معاونت تبلیغ حوزه علمیه خوزستان
@tablighe_khz 👈عضو شوید
⬛️ #لحظه_شناسی_ابوموسی_اشعری
⬛️ #عبرتهای_عاشورا| #بی_خواص
┄┅┅❀🔶🔷💠🔷🔶❀┅┅┅┄
🌐معاونت تبلیغ حوزه علمیه خوزستان
@tablighe_khz 👈عضو شوید
⬛️ #لحظه_شناسی_ابوموسی_اشعری
⬛️ #عبرتهای_عاشورا| #بی_خواص
-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_-_
⁉️ چطور شد که جامعهی اسلامی به محوریّت پیامبر عظیمالشّأن، بعد از پنجاه سال کارش به آنجا رسید که فرزند همین پیغمبر را با فجیعترین وضعی کشتند؟!
🔸 چند مثال از خواص: خواص در این پنجاه سال چگونه شدند که کار به اینجا رسید؟
من از اینجا به بعد، از تاریخ «ابناثیر» نقل میکنم؛ هیچ از مدارک شیعه نقل نمیکنم؛ حتی از مدارک مورّخین اهل سنّتی که روایتشان در نظر خود اهل سنّت، مورد تردید است هم دیگر نقل نمیکنم.
(...)
🔹 نمونه بعدی، جناب «ابوموسی اشعری» حاکم بصره بود؛ همین ابوموسای معروف حکمیّت. مردم میخواستند به جهاد بروند، او بالای منبر رفت و مردم را به جهاد تحریض کرد. در فضیلت جهاد و فداکاری، سخنها گفت. خیلی از مردم اسب نداشتند که سوار شوند بروند؛ هر کسی باید سوار اسب خودش میشد و میرفت. برای اینکه پیادهها هم بروند، مبالغی هم دربارهی فضیلت جهادِ پیاده گفت؛ که آقا جهادِ پیاده چقدر فضیلت دارد، چقدر چنین است، چنان است! آنقدر دهان و نفسش در این سخن گرم بود که یک عدّه از آنهایی که اسب هم داشتند، گفتند ما هم پیاده میرویم؛ اسب چیست! «فحملوا الی فرسهم»؛ به اسبهایشان حمله کردند، آنها را راندند و گفتند بروید، شما اسبها ما را از ثواب زیادی محروم میکنید؛ ما میخواهیم پیاده برویم بجنگیم تا به این ثوابها برسیم! عدّهای هم بودند که یک خرده اهل تأمّل بیشتری بودند؛ گفتند صبر کنیم، عجله نکنیم، ببینیم حاکمی که اینطور درباره جهاد پیاده حرف زد، خودش چگونه بیرون میآید؟ ببینیم آیا در عمل هم مثل قولش هست، یا نه؛ بعد تصمیم میگیریم که پیاده برویم یا سواره. این عین عبارت ابناثیر است. او میگوید: وقتی که ابوموسی از قصرش خارج شد، «اخرج ثقله من قصره علی اربعین بغلاً»؛ اشیای قیمتی که با خود داشت، سوار بر چهل استر با خودش خارج کرد و به طرف میدان جهاد رفت! آن روز بانک نبود و حکومتها هم اعتباری نداشت. یک وقت دیدید که در وسط میدان جنگ، از خلیفه خبر رسید که شما از حکومت بصره عزل شدهاید. این همه اشیای قیمتی را که دیگر نمیتواند بیاید و از داخل قصر بردارد؛ راهش نمیدهند. هر جا میرود، مجبور است با خودش ببرد. چهل استر، اشیای قیمتی او بود، که سوار کرد و با خودش از قصر بیرون آورد و به طرف میدان جهاد برد! «فلمّا خرج تتعله بعنانه»؛ آنهایی که پیاده شده بودند، آمدند و زمام اسب جناب ابوموسی را گرفتند. «و قالو احملنا علی بعض هذا الفضول»؛ ما را هم سوار همین زیادیها کن! اینها چیست که با خودت به میدان جنگ میبری؟ ما پیاده میرویم؛ ما را هم سوار کن. «وارغب فی المشی کما رغبتنا»؛ همان گونه که به ما گفتی پیاده راه بیفتید، خودت هم قدری پیاده شو و پیاده راه برو. «فضرب القوم بسوطه»؛ تازیانهاش را کشید و به سر و صورت آنها زد و گفت بروید، بیخودی حرف میزنید! «فترکوا دابة فمضی»، از اطرافش پراکنده و متفرّق شدند؛ اما البته تحمّل نکردند. به مدینه پیش جناب عثمان آمدند و شکایت کردند؛ او هم ابوموسی را عزل کرد. اما ابوموسی یکی از اصحاب پیامبر و یکی از خواص و یکی از بزرگان است؛ این وضع اوست!
مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای (بیانات در خطبههای نمازجمعه ۱۳۷۷/۰۲/۱۸)
┄┅┅❀🔶🔷💠🔷🔶❀┅┅┅┄
🌐معاونت تبلیغ حوزه علمیه خوزستان
@tablighe_khz 👈عضو شوید
📌اعزام ۳۰۰ مبلغ ویژه دهه محرم به سراسر استان خوزستان
🔹حجت الاسلام سید میلاد سید نظر زاده نماینده طرح هجرت و مسئول اعزام مبلغ محرم معاونت تبلیغ حوزه علمیه خوزستان، گفت: معاونت تبلیغ حوزه خوزستان امسال برای دهه ی محرم ۳٠٠ مبلغ را با هدف تبیین و گسترش معارف اسلامی و رساندن پیام هدف قیام امام حسین(ع) و یاران باوفایش به مردم در قالب اقامه نماز، منبر، روضه خوانی و ارتباط با جوانان و نوجوانان با موضوعات جهاد تببین، امیدآفرینی، توجه به کانون خانواده، انسجام و وحدت، پاسخگویی به شبهات با استفاده از مطالب روز به مناطق مختلف استان خوزستان در دهه ی محرم اعزام کرده است.
🔸نماینده طرح هجرت استان خوزستان ادامه داد: علاوه بر ۳٠٠ نفری که به طور ویژه برای دهه محرم به مناطق مختلف استان اعزام شده اند، بیش از ۹۰۰ نفر از مبلغین استان نیز در قالب طرح هجرت و طرح های تربیت نیروی انقلابی در مساجد استان حضور مستمر داشته و در دهه ی محرم علاوه بر فعالیت های تبلیغی مستمر خود، در قالب منبر و روضه خوانی به تبیین و گسترش معارف اسلامی و رساندن پیام قیام امام حسین(ع) می پردازند.
▪️در زیارات و کلماتی که از ائمه علیهمالسّلام راجع به اباالفضل العبّاس رسیده است، روی دو جمله تأکید شده است: یکی بصیرت، یکی وفا.
▪️بصیرت اباالفضل العبّاس کجاست؟ همه یاران حسینی، صاحبان بصیرت بودند؛ اما او بصیرت را بیشتر نشان داد. در روز تاسوعا، مثل امروز عصری، وقتی که فرصتی پیدا شد که او خود را از این بلا نجات دهد؛ یعنی آمدند به او پیشنهاد تسلیم و اماننامه کردند و گفتند ما تو را امان میدهیم؛ چنان بر خورد جوانمردانهای کرد که دشمن را پشیمان نمود. گفت: من از حسین جدا شوم!؟ وای بر شما! اف بر شما و اماننامه شما! نمونه دیگرِ بصیرت او این بود که به سه نفر از برادرانش هم که با او بودند، دستور داد که قبل از او به میدان بروند و مجاهدت کنند؛ تا اینکه به شهادت رسیدند. میدانید که آنها چهار برادر از یک مادر بودند: اباالفضل العبّاس -برادر بزرگتر- جعفر، عبدالله و عثمان. انسان برادرانش را در مقابل چشم خود برای حسینبنعلی قربانی کند؛ به فکر مادر داغدارش هم نباشد که بگوید یکی از برادران برود تا اینکه مادرم دلخوش باشد؛ به فکر سرپرستی فرزندان صغیر خودش هم نباشد که در مدینه هستند؛ این همان بصیرت است.
▪️وفاداری حضرت اباالفضل العبّاس هم از همه جا بیشتر در همین قضیه وارد شدن در شریعه فرات و ننوشیدن آب است. البته نقل معروفی در همه دهانها است که امام حسین علیهالسّلام حضرت اباالفضل را برای آوردن آب فرستاد. اما آنچه که من در نقلهای معتبر -مثل «ارشاد» مفید و «لهوف» ابنطاووس- دیدم، اندکی با این نقل تفاوت دارد. که شاید اهمیت حادثه را هم بیشتر میکند. در این کتابهای معتبر اینطور نقل شده است که در آن لحظات و ساعت آخر، آنقدر بر این بچهها و کودکان، بر این دختران صغیر و بر اهل حرم تشنگی فشار آورد که خود امام حسین و اباالفضل با هم به طلب آب رفتند. اباالفضل تنها نرفت؛ خود امام حسین هم با اباالفضل حرکت کرد و به طرف همان شریعه فرات -شعبهای از نهر فرات که در منطقه بود- رفتند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. این دو برادر شجاع و قویپنجه، پشت به پشت هم در میدان جنگ جنگیدند. یکی امام حسین در سن نزدیک به شصت سالگی است، اما از لحاظ قدرت و شجاعت جزو نامآوران بینظیر است. دیگری هم برادر جوان سیوچند سالهاش اباالفضل العبّاس است، با آن خصوصیاتی که همه او را شناختهاند. این دو برادر، دوش به دوش هم، گاهی پشت به پشت هم، در وسط دریای دشمن، صف لشکر را میشکافند. برای اینکه خودشان را به آب فرات برسانند، بلکه بتوانند آبی بیاورند. در اثنای این جنگِ سخت است که ناگهان امام حسین احساس میکند دشمن بین او و برادرش عباس فاصله انداخته است. در همین حیص و بیص است که اباالفضل به آب نزدیکتر شده و خودش را به لب آب میرساند. آنطور که نقل میکنند، او مشک آب را پر میکند که برای خیمهها ببرد. در اینجا هر انسانی به خود حق میدهد که یک مشت آب هم به لبهای تشنه خودش برساند؛ اما او در اینجا وفاداری خویش را نشان داد. اباالفضل العبّاس وقتی که آب را برداشت، تا چشمش به آب افتاد، «فَذَکِّر عطش الحسین»؛ به یاد لبهای تشنه امام حسین، شاید به یاد فریادهای العطش دختران و کودکان، شاید به یاد گریه عطشناک علیاصغر افتاد و دلش نیامد که آب را بنوشد. آب را روی آب ریخت و بیرون آمد. در این بیرون آمدن است که آن حوادث رخ میدهد و امام حسین علیهالسّلام ناگهان صدای برادر را میشنود که از وسط لشکر فریاد زد: «یا اخا ادرک اخاک».
بیانات در خطبههای نماز جمعه تهران ۱۳۷۹/۱/۲۶