4_5871000133608408996.mp3
1.63M
💢 محتوا
▪️اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا اُمَّ المُؤْمِنينَ▪️
◼️ #روضه و #مرثیه
🏴 #حضرت_خدیجه_کبری (سلاماللهعلیها)
🎙️ #استاد_میرزا_محمدی
🔸گریز به روضه حضرت فاطمه زهرا (سلام_الله_علیها)
🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی
🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
#مادر_امت
◾️◽️◾️◽️◾️◽️
eitaa.com/tabliqateeslamiamol
💢 محتوا
◾️آمدن صفیّه، خواهر حمزه، بر بالین پیکر مُثلهشده برادرش...
صفيّه، خواهر حمزه، خود را به احُد رسانيد تا پيكر برادرش را ببيند، چون خبر به رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) رسيد، به پسر صفیّه دستور داد:
أَلْقِها فأرجِعْها، لا تَرى ما بِأَخيها
▪️برو و مادرت را برگردان تا برادرش را با اين وضع نبيند.
📚سيره ابن هشام، ج۳، ص۴۱
✍ این ز یک خواهر و از خواهر دیگر بشنو...
إنَّ زينبَ لَمَّا عَلِمَتْ بِالْوَقْعَةِ، خَرَّتْ مَغشِيّاً عَلَيْها،
▪️وقتیکه دیگر کار از کار گذشت، زینبکبری (علیهاالسلام) در بین خیمه از هوش رفت.
فَلَمّا أفَاقَتْ مِنْ غَشْيَتِها رَكَضَتْ نَحْوَ الْمَعرِكَةِ،
وقتیکه به هوش آمد، به سمت گودال قتلگاه شروع به دویدن کرد.
و هِيَ تارَةً تَعثُرُ بِأذْيالِها، وَ تارَةً تَسْقُطُ عَلىٰ وَجهِها، مِنْ عَظَمِ دَهْشَتِها، حَتّىٰ انْتَهَتْ إلىٰ الْمَعرِكَةِ.
گاهی چادرش زیر پایش گیر میکرد و به زمین میخورد و گاهی از شدت مصیبت با صورت به زمین میافتاد تا اینکه به گودال قتلگاه رسید.
فَجَعَلَتْ تَنظُرُ يَمينَاً و شِمالَاً، فَرَأَتْ أخاهَا الْحُسينِ عليه السّلامُ عَلىٰ وَجهِ الْأَرضِ،
در بین گودال گشت و گشت تا اینکه در آخر یک جسدی شبیه برادرش را دید که بر روی خاک افتاده بود.
و الدَّمُ يَسيلُ مِنْ جِراحاتِهِ كَالْميزابِ، فَطَرَحَتْ نَفسَها عَلىٰ جَسَدِهِ الشَّريفِ، وَ جَعَلَتْ تَقولُ:
خون مثل ناودان از جراحات آن بدن جاری بود،زینبکبریس خود را بر روی آن پیکر قطعه قطعه انداخت.
تشخیص و باورش سخت بود که پیکر برادرش حسین (علیهالسلام) را اینگونه ببیند، لذا نالهاش به فریاد بلند شد و گفت:
أ أنتَ الْحسينُ أخي؟ أ أنتَ أبنُ أمّي؟
تو حسین برادر منی؟ تو پسر مادر منی؟
أ أنتَ نورُ بَصَري؟ أ أنتَ مُهجَةُ قلبي؟
تو همان نور چشم منی؟ تو همان پاره قلب منی؟
أ أنتَ حُمانا؟ أ أنتَ رَجانا؟ أ أنتَ كَهفُنا؟ أ أنتَ عِمادُنا؟
تو همان حامیما، امید ما، پناه و تکیهگاه مایی؟
أ أنتَ ابنُ محمّدِ الْمُصطَفَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ عليِّ الْمُرتَضَىٰ؟ أ أنتَ ابنُ فاطِمَةَ الزَّهرَاءِ؟
تو پسر محمد مصطفایی؟ تو پسر علی مرتضایی؟ تو پسر فاطمه زهرایی؟
تو همین ظهر، خداحافظی از من کردی
دَم مغرب نشده، رَمل بیابان شدهای...
📚معالی السبطین ج۲ ص۳۹
#روضه
🇮🇷کانال ارائه محتوای تبلیغی
🌐 eitaa.com/mohtavayetabligh
💠💠💠💠
eitaa.com/tabliqateeslamiamol