سلام و عرض ادب
معرفتجویان عزیز نامه های معادل سازی از طرف نهاد دانشگاه تبریز با خط دولت برای دانشگاه های محل تحصیل تان ارسال شده
است
لذا از واحد آموزش دانشگاه خودتان پیگیر باشید
هدایت شده از تأملات (گاه نوشته های محمد دادسرشت)
#بدون_شرح
تأملات را در ایتا دنبال کنید
@mdadseresht
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آه،ای تمام تنهایی!
ای تمام غربت!
آیا کسی از ژرفای غریبیات آگاه شد؟
آیا کسی غریبانه های اندوهت راشناخت؟
آیا کسی پی به راز نگاهت برد؟ آن گاه که عطر حضورت را فوج فوج دشمن، درمیان گرفته بود و چون گل، دراحاطه چشمانی خوارتر از خار، درس مهر و عاطفه، به آسمان وزمین می آموختی؟
انگار، آستان کبریایی خانه ات، دانشگاه احساس فرشتگان بود؛ فرشتگانی که عاشق شدن را ازتو آموختند و باتو، عشق الهی راتجربه کردند؛ عشقی که تو را در حصارتنهایی ـ دور از وطن وتحت نظر ـ قرار داده بود، عشقی که تمام موجودات را وادار می کرد،تا به ارتفاع نگاهت سجده،و ژرفای شکوهت را در عرش، جستجو کنند.
... آن روز،تن رنجوری که داغ غربت بردل، خستگی هایش را پشت سر میگذاشت، در بهارجوانی، به تجربه خزان نشست و همسایگی عرش را برگزید؛ مردی که کوردلان «بنی عباس»، به آفتاب جمالش رشک می بردند؛کوردلانی که باچهرههای سیاه، اندیشههای سیاه، دستهای سیاه وجامههای سیاه، جهل مجسّم تاریخ بودند؛ جهلی که حتی «بوجهل و بولهب» را شگفت زده میکرد!
آن روز، نگاه تاریخ، شاهد غربت امامی بود، که هم چون جدش، امام موسی کاظم علیه السلام ، تشییع می شد؛ امام غریبی که تنهایی اش را آسمان، هیچ گاه فراموش نخواهد کرد! امام غریبی که تنها فرشتگان الهی، پرستارانِ خلوت رنجوریش بودند!
مولا جان!
درود برتمام تنهاییات، که حتی از دیدن فرزند، محرومت کردند! درود بر غربت دیر آشنایت، که یاد مدینه را در نگاهت زنده می کرد! درود بر عطر کلامت، که حضور بهاری ات را به سراسر گیتی، بشارت می داد! درود بر جهاد فی سبیل اللّه تو، که پایانش به «شهادت» ختم شد.
https://eitaa.com/tabriz_hodat