#روضه_جانسوز👇
✅ #شمر و #سنان در آخرين رمقهاي امام حسين عليهالسلام كه از تشنگي زبانش را بيرون آورده بود، نزد حسين آمدند. شمر لگدي بر آن حضرت زد و گفت: اي پسر ابوتراب! آيا تو نميگفتی كه پدرت كنار حوض كوثر، هر كه را بخواهد سيراب ميكند؟ پس صبر كن تا از دست او آب بنوشي.
♈️ آنگاه شمر به سنان گفت: سَرِ حسین را از تن جدا كن.
🔹 سنان گفت: به خدا چنين نميكنم كه جَدّش محمد، دشمن من گردد.
‼️شمر از او عصباني شد. خودش روي سينهي حسين نشست و محاسن حضرت را گرفت و خواست او را بكُشد.
حسين عليه السلام خنديد و گفت:
❇️ آيا مرا ميكشي؟ آيا نميداني من كيستم؟
🔹 شمر گفت: تو را خوب ميشناسم.
مادرت فاطمهي زهرا و پدرت علي مرتضي و جدت محمد مصطفي و خون خواهت خداوند است. تو را ميكُشم و باكي ندارم!
‼️ شمر با شمشير، دوازده ضربه بر گردن حسین زد. سپس سر امام حسین را جدا كرد.‼️
🔰 مقتل الحسين خوارزمی، جلد ۲، صفحه ۳۵
@tabyeen98