هدایت شده از Aminikhaah_Media
💠 #صبر_رمز_قدرت
🔶 جلسه دوم
🔷 بخش سوم
📍 امیرالمومنین آنقدر پیراهنشان را وصله زده بودند که از پینه کننده آن خجالت می کشیدند : وَ اللَّهِ لَقَدْ رَقَّعْتُ مِدْرَعَتِي هَذِهِ حَتَّى اسْتَحْيَيْتُ مِنْ رَاقِعِهَا وَ لَقَدْ قَالَ لِي قَائِلٌ أَ لَا تَنْبِذُهَا عَنْكَ فَقُلْتُ [اعْزُبْ] اغْرُبْ عَنِّي فَعِنْدَ الصَّبَاحِ يَحْمَدُ الْقَوْمُ السُّرَى ؛ به خدا سوگند آنقدر اين پيراهن پشمين را وصله زدم كه از پينه كننده آن شرمسارم. يكى به من گفت: «آيا آن را دور نمى افكنى؟» گفتم: از من دور شو، صبحگاهان رهروان شب ستايش مى شوند. ( خطبه 160 نهج البلاغه ، ترجمه دشتی)
خودشان نان و سرکه می خوردند اما سفره ی اطعامشان برای مردم رنگین بود، امام باقر ع ضمن روایتی درباره زهد و ورع امیرالمومنین می فرمایند:
وَ اللَّهِ إِنْ كَانَ عَلِيٌّ ع لَيَأْكُلُ أَكْلَ الْعَبْدِ وَ يَجْلِسُ جِلْسَةَ الْعَبْدِ وَ إِنْ كَانَ لَيَشْتَرِي الْقَمِيصَيْنِ السُّنْبُلَانِيَّيْنِ فَيُخَيِّرُ غُلَامَهُ خَيْرَهُمَا ثُمَّ يَلْبَسُ الْآخَرَ .... وَ لَقَدْ وَلِيَ خَمْسَ سِنِينَ مَا وَضَعَ آجُرَّةً عَلَى آجُرَّةٍ وَ لَا لَبِنَةً عَلَى لَبِنَةٍ وَ لَا أَقْطَعَ قَطِيعاً وَ لَا أَوْرَثَ بَيْضَاءَ وَ لَا حَمْرَاءَ وَ إِنْ كَانَ لَيُطْعِمُ النَّاسَ خُبْزَ الْبُرِّ وَ اللَّحْمِ وَ يَنْصَرِفُ إِلَى مَنْزِلِهِ وَ يَأْكُلُ خُبْزَ الشَّعِيرِ وَ الزَّيْتِ وَ الْخَلِّ وَ مَا وَرَدَ عَلَيْهِ أَمْرَانِ كِلَاهُمَا لِلَّهِ رِضًى إِلَّا أَخَذَ بِأَشَدِّهِمَا عَلَى بَدَنِهِ وَ لَقَدْ أَعْتَقَ أَلْفَ مَمْلُوكٍ مِنْ كَدِّ يَدِهِ تَرِبَتْ فِيهِ يَدَاهُ وَ عَرِقَ فِيهِ وَجْهُهُ وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَهُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ وَ إِنْ كَانَ لَيُصَلِّي فِي الْيَوْمِ وَ اللَّيْلَةِ أَلْفَ رَكْعَةٍ وَ إِنْ كَانَ أَقْرَبُ النَّاسِ شَبَهاً بِهِ عَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ ع وَ مَا أَطَاقَ عَمَلَهُ أَحَدٌ مِنَ النَّاسِ بَعْدَهُ ؛
به خدا شيوه على (ع) اینگونه بود كه چون بندگان خوراك ميكرد و بر زمين مى نشست و دو پيراهن ميخريد و خدمتكار او به اختيار خود بهتر آنها را برميداشت و خود آن ديگر را مى پوشيد .... پنج سال خليفه بود نه آجرى بر آجرى گذاشت و نه خشتى بر خشتى و نه دهى را مالك شد و نه پول نقره يا طلا به جاى خود گذاشت به مردم نان گندم و گوشت ميخورانيد و خود به منزل برميگشت و نان جو با روغن و سركه ميخورد و هر گاه با دو كار خدا پسند روبرو ميشد سختتر آنها را انتخاب ميكرد و هزار بنده از دسترنج خود آزاد كرد كه در آن دستش خاك آلود شده و چهره اش عرق ريخته بود و كسى را تاب كاركرد او نبود او در شبانه روز هزار ركعت نماز ميخواند و شبیه ترين مردم به او على بن الحسين بود و كسى بعد از او توان كار او را نداشت. (أمالي صدوق ، ترجمه کمره ای؛ ص281 )
مسئول جامعه اسلامی این چنین است، آن قدر اهل صبر و مقاومت است ، آنقدر درد تحمل می کند که به مردم هیچ دردی نرسد ، نه آنکه هر چه درد است برای مردم باشد و هر چه عیش و نوش است برای مسئولین!
امیرالمومنین می فرمایند از زمانی که مادرم مرا به دنیا آورد تا شهادتم یک آن نیست که مظلوم نباشم: «مَا زِلْتُ مَظْلُوماً مُنْذُ وَلَدَتْنِي أُمِّي، حَتَّى إِنَّ عَقِيلًا كَانَ يُصِيبُهُ الرَّمَدُ فَيَقُولُ: لَا تَذُرُّونِي حَتَّى تَذُرُّوا عَلِيّاً، فَيَذُرُّونِّي وَ مَا بِي رَمَدٌ»
من پيوسته از زمان تولد مظلوم بوده ام به طورى كه گاهى عقيل به درد چشم مبتلا ميشد ميگفت من نميگذارم دوا به چشم من بكنيد مگر اينكه اول به چشم على بنمائيد با اينكه من مبتلا به درد چشم نبودم. (بحارالانوار ، ج27،ص62)
عمروعاص ملعون به معاویه گفت راه آنکه نفرت علی را از کودکی در دلها بگذاری این است که گروهی را بفرستی که به بچه ها بزغاله ای بدهند و بگویند معاویه فرستاده و بعد از چند روز که بچه ها با آن بزغاله خو کردند عده ی دیگری را بفرست تا بزغاله را پس بگیرند و بگویند علی دستور داده!
این بچه ها همان هایی هستند که بعد از واقعه عاشورا با کاروان اهل بیت در شهر شام چه ها کردند زیرا نفرت نسبت به امیرالمومنین را از کودکی در دل داشتند.
در جنگ صفین لشگریان دشمن دلیل جنگ خود را با امیرالمومنین اینگونه بیان می کردند: ...ثُمَّ جَعَلَ يَلْعَنُ عَلِيّاً وَ يَشْتِمُهُ وَ يُسْهِبُ فِي ذَمِّهِ .... قَالَ: فَإِنِّي أُقَاتِلُكُمْ لِأَنَّ صَاحِبَكُمْ لَا يُصَلِّي كَمَا ذُكِرَ لِي وَ أَنَّكُمْ لَا تُصَلُّون.. ؛ ...سپس [آغاز] لعن [به على] كرد و به او دشنام مى داد و در نكوهش وى سخن بسيار مى گفت ... گفت: من با شما از آن رو پيكار مى كنم كه چنان كه به من گفته اند مولاى شما نماز نمى گزارد و شما نيز نماز نمى گزاريد.. . (وقعه صفین ، ص354)
🔔 @aminikhaah_Media