🌴 عطر ماندگار🌴
🌙#ماه_محرم
👼 وقتی پا به عرصهی حیات گذاشت، مادرش او را به دستان پدر داد تا اذان به نامش بخواند. پدر امتناع نمود؛ وقتی علت را جویا شدند گفت: «بر پدربزرگش، سبقت نمیگیرم»، اما پدربزرگ در سفر بود، صبر نمودند تا برگردد. وقتی آمد، موضوع را مطرح نمودند او نیز جملهای شبیه پدر نوزاد گفت: «بر خدا سبقت نمیگیرم».
لحظهای گذشت فرشتهی خدا آمد و گفت: خدا فرمود نام او را #زینب بگذارید.
پدربزرگش تبسمی نمود و اذان و اقامه به نامش خواند و بوسهای بر گونههایش جاری ساخت.
🧕این نوزادِ دختر از همان ابتدا #صبر را آموخت که فرجام آن انتخاب نامش از سوی خدا بود.
یقینا انتخاب نام که از سوی خدا باشد خبر از پذیرش رسالتی میدهد که به پهنای #رسالت_انبیاء است.
زینب را برادری بود که رابطهی آنها از همان ابتدا خاص جلوه نمود. دقت در این رابطه توجه را به سوی همان رسالت معطوف میکند. این رسالت هر چه هست همهی انبیاء را به نظارهگری مجذوب ساخته است.
✴️ الغرض! این خواهر هر روز باید برادرش را میدید و اِلا بیتابیاش گران میشد.
وقتی خواستگارش آمد، پدر دو شرط برای عقد تعیین کرد:
1⃣ او هر روز باید برادرش را ببیند.
2⃣ همان برادر در آینده سفری خواهد داشت که مانع رفتن او نشوی!
خواستگار تبسمی کرد و گفت:
«مرا کار به آنجا رسیده که حرف روی حرف #خاندان_وحی بزنم!؟ ابدا! قبول میکنم».
پذیرش مودبانه شروط، خبر از قرابت خواستگار با خاندان وحی را میداد.
ایام سپری میشد و خواهر هر روز برادر را میدید تا اینکه وقت سفر فرا رسید.
🐫 #سفری که از نحوهی تدارکش حداقل دو چیز را نمایان کرد:
1⃣ سفر هر چه بود برای انجام آن رسالت بزرگ بود.
2⃣ سفر فارغ از همهی سختیهایش، #بوی_فراق میداد!!!
و صَلَّ اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدِِ وَ آلِهِ الطّاهِرین
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
#مرگ_بر_اسرائیل✊
@tabyin1318
🌙#ماه_محرم
👼 وقتی پا به عرصهی حیات گذاشت، مادرش او را به دستان پدر داد تا اذان به نامش بخواند. پدر امتناع نمود؛ وقتی علت را جویا شدند گفت: «بر پدربزرگش، سبقت نمیگیرم»، اما پدربزرگ در سفر بود، صبر نمودند تا برگردد. وقتی آمد، موضوع را مطرح نمودند او نیز جملهای شبیه پدر نوزاد گفت: «بر خدا سبقت نمیگیرم».
لحظهای گذشت فرشتهی خدا آمد و گفت: خدا فرمود نام او را #زینب بگذارید.
پدربزرگش تبسمی نمود و اذان و اقامه به نامش خواند و بوسهای بر گونههایش جاری ساخت.
🧕این نوزادِ دختر از همان ابتدا #صبر را آموخت که فرجام آن انتخاب نامش از سوی خدا بود.
یقینا انتخاب نام که از سوی خدا باشد خبر از پذیرش رسالتی میدهد که به پهنای #رسالت_انبیاء است.
زینب را برادری بود که رابطهی آنها از همان ابتدا خاص جلوه نمود. دقت در این رابطه توجه را به سوی همان رسالت معطوف میکند. این رسالت هر چه هست همهی انبیاء را به نظارهگری مجذوب ساخته است.
✴️ الغرض! این خواهر هر روز باید برادرش را میدید و اِلا بیتابیاش گران میشد.
وقتی خواستگارش آمد، پدر دو شرط برای عقد تعیین کرد:
1⃣ او هر روز باید برادرش را ببیند.
2⃣ همان برادر در آینده سفری خواهد داشت که مانع رفتن او نشوی!
خواستگار تبسمی کرد و گفت:
«مرا کار به آنجا رسیده که حرف روی حرف #خاندان_وحی بزنم!؟ ابدا! قبول میکنم».
پذیرش مودبانه شروط، خبر از قرابت خواستگار با خاندان وحی را میداد.
ایام سپری میشد و خواهر هر روز برادر را میدید تا اینکه وقت سفر فرا رسید.
🐫 #سفری که از نحوهی تدارکش حداقل دو چیز را نمایان کرد:
1⃣ سفر هر چه بود برای انجام آن رسالت بزرگ بود.
2⃣ سفر فارغ از همهی سختیهایش، #بوی_فراق میداد!!!
و صَلَّ اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدِِ وَ آلِهِ الطّاهِرین
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
#مرگ_بر_اسرائیل✊
@tabyin1318
🌙#ماه_محرم
👼 وقتی پا به عرصهی حیات گذاشت، مادرش او را به دستان پدر داد تا اذان به نامش بخواند. پدر امتناع نمود؛ وقتی علت را جویا شدند گفت: «بر پدربزرگش، سبقت نمیگیرم»، اما پدربزرگ در سفر بود، صبر نمودند تا برگردد. وقتی آمد، موضوع را مطرح نمودند او نیز جملهای شبیه پدر نوزاد گفت: «بر خدا سبقت نمیگیرم».
لحظهای گذشت فرشتهی خدا آمد و گفت: خدا فرمود نام او را #زینب بگذارید.
پدربزرگش تبسمی نمود و اذان و اقامه به نامش خواند و بوسهای بر گونههایش جاری ساخت.
🧕این نوزادِ دختر از همان ابتدا #صبر را آموخت که فرجام آن انتخاب نامش از سوی خدا بود.
یقینا انتخاب نام که از سوی خدا باشد خبر از پذیرش رسالتی میدهد که به پهنای #رسالت_انبیاء است.
زینب را برادری بود که رابطهی آنها از همان ابتدا خاص جلوه نمود. دقت در این رابطه توجه را به سوی همان رسالت معطوف میکند. این رسالت هر چه هست همهی انبیاء را به نظارهگری مجذوب ساخته است.
✴️ الغرض! این خواهر هر روز باید برادرش را میدید و اِلا بیتابیاش گران میشد.
وقتی خواستگارش آمد، پدر دو شرط برای عقد تعیین کرد:
1⃣ او هر روز باید برادرش را ببیند.
2⃣ همان برادر در آینده سفری خواهد داشت که مانع رفتن او نشوی!
خواستگار تبسمی کرد و گفت:
«مرا کار به آنجا رسیده که حرف روی حرف #خاندان_وحی بزنم!؟ ابدا! قبول میکنم».
پذیرش مودبانه شروط، خبر از قرابت خواستگار با خاندان وحی را میداد.
ایام سپری میشد و خواهر هر روز برادر را میدید تا اینکه وقت سفر فرا رسید.
🐫 #سفری که از نحوهی تدارکش حداقل دو چیز را نمایان کرد:
1⃣ سفر هر چه بود برای انجام آن رسالت بزرگ بود.
2⃣ سفر فارغ از همهی سختیهایش، #بوی_فراق میداد!!!
و صَلَّ اللهُ عَلی سَیِّدِنا مُحَمَّدِِ وَ آلِهِ الطّاهِرین
🌹اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🌹
#مرگ_بر_اسرائیل✊
@tabyin1318
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
👼 وقتی پا به عرصهی حیات گذاشت، مادرش او را به دستان پدر داد تا اذان به نامش بخواند. پدر امتناع نمود؛ وقتی علت را جویا شدند گفت: «بر پدربزرگش، سبقت نمیگیرم»، اما پدربزرگ در سفر بود، صبر نمودند تا برگردد. وقتی آمد، موضوع را مطرح نمودند او نیز جملهای شبیه پدر نوزاد گفت: «بر خدا سبقت نمیگیرم».
لحظهای گذشت فرشتهی خدا آمد و گفت: خدا فرمود نام او را #زینب بگذارید.
پدربزرگش تبسمی نمود و اذان و اقامه به نامش خواند و بوسهای بر گونههایش جاری ساخت.
🧕این نوزادِ دختر از همان ابتدا #صبر را آموخت که فرجام آن انتخاب نامش از سوی خدا بود.
یقینا انتخاب نام که از سوی خدا باشد خبر از پذیرش رسالتی میدهد که به پهنای #رسالت_انبیاء است.
زینب را برادری بود که رابطهی آنها از همان ابتدا خاص جلوه نمود. دقت در این رابطه توجه را به سوی همان رسالت معطوف میکند. این رسالت هر چه هست همهی انبیاء را به نظارهگری مجذوب ساخته است.
💐✨میلاد حضرت زینب سلام الله علیها عقیله بنی هاشم بر شیعیانشان مبارک باد.✨💐
با توسل از محضر این بانوی قهرمان و بزرگوار جهت آزادی قدس شریف و نابودی اسرائیل کودک کش.
@tabyin1318