eitaa logo
" تــبیـیـــن ؟! "
1.1هزار دنبال‌کننده
15.7هزار عکس
10.3هزار ویدیو
59 فایل
✅وظیفه میدانیم مسائلی را #تبیین کنیم ک شمارا دچار شک و یقین کرده 🗣 مطالبه گری آنچه دغدغه بحقه مردمه 🌍 اخبار و حوادث و علائم آخرالزمانی 🗺 تحلیل و تفسیر مسائل سیاسی روز ایران و جهان 📜مطالبی ناب از بزرگان @seydh313 :ارتباط
مشاهده در ایتا
دانلود
✅نیت خالص خدمت 📝 هر نامزدی که احساس می کند فقط هدفشان خداخواهی است جستجو کند کدام جوان منتخب میتواند طرح ها و ایده های اورا در مجلس پیاده کند; اعلام کند از نامزدی به نفع او کنار می رود و طرح هایش را تحویل آن جوان میدهد. تا هم تعداد نامزدها کم شود هم یک فضای معنوی بر انتخابات حاکم شود. 🔻این خاطره شهید نمونه چنین فرهنگ اسلامی است. 🌹مادر شهید کاوه: شبی از شبهای تحصیل، نشسته بود در اتاقش به انجام تکالیف. رفتم برای شام صدایش کنم. گفت: «گیر کرده‌ام در حل ۲ تا مسئله ریاضی. معلم، توپ چهل‌تکه جایزه گذاشته برایش. اگر اجازه بدهی، تا این ۲ مسئله را حل نکنم شام بی‌شام!» 🔹🍃 بی‌خیالش شدم تا به درسش برسد. یک ساعت بعد، دوباره رفتم اتاقش. دیدم هنوز مشغول است. صدایش کردم؛ متوجه نشد! گرم کاری میشد، چنان دل می‌داد که تا تکانش نمی‌دادی، ملتفت سر و صدای اطرافیان نمیشد. دوباره یک ساعت بعد صدایش کردم. افاقه نکرد. نیم ساعت بعد به حاج آقا گفتم: «شما برو صدایش کن بلکه آمد شامش را خورد!» 🔸🍃 حاجی نرفته برگشت، و دیدم با یک پتو دارد می‌رود اتاق محمود! صبح برای نماز از خواب بلندش کردم؛ «شام که نخوردی! لااقل بگو بدانم مسئله‌ها را حل کردی یا نه؟» 🌹خندید و گفت: «حل کردم آنهم چه‌جور! برای هر ۲ مسئله، از ۳ طریق به جواب رسیدم!» محمود عاشق فوتبال بود. توپ چهل‌تکه هم خیلی دوست داشت! ظهر از مدرسه برگشت خانه. گفتم: «پس جایزه‌ات کو؟» از جواب طفره رفت! تا اینجا را حالا شما داشته باشید. 🔹🍃۴۰ روز، فوق فوقش ۵۰ روز از شهادت محمود گذشته بود که زنگ خانه به صدا درآمد. حاجی رفت در را باز کرد. عاقله‌مردی پشت در بود؛ 🔺 «من دبیر ریاضی محمود بودم. کلی هم گشتم تا خانه شما را پیدا کنم». حاجی دعوتش کرد بیاید تو، «نه» آورد؛ «قصد مزاحمت ندارم!» و بعد ادامه داد؛ «من سه سال دبیر ریاضی محمودتان بودم. این را سال آخر فهمیدم که محمود، مسائل ریاضی را خودش حل می‌کرد اما صبح، می‌آمد کلاس، را هر بار به یکی از که عمدتا هم از بودند می‌داد و هم اغلب به همان دانش‌آموز می‌رسید، چون محمود از چند راه به جواب می‌رسید. من به طریقی سال سومی که دبیر ریاضی محمود بودم متوجه ماجرا شدم. از قبل هم البته برایم بسیار عجیب بود؛ «چرا محمود که همیشه ریاضی را ۲۰ می‌گیرد، هیچ وقت برنده این جوایز نمی‌شود؟!» کشیدمش کنار؛ «امروز از فلانی شنیدم این مسئله را تو حل کرده‌ای!» اول بنا کرد طفره رفتن، بعد قبول کرد! «چرا؟» 🌹جواب داد: «همین فلانی، اولا یک مسئله ریاضی را یاد گرفته از چند راه حل کند. این کار بدی است آقا معلم؟ ثانیا جایزه کتانی بود و من خودم کتانی دارم. آیا بهتر نبود این کتانی برسد دست این دوستمان که کتانی‌اش از چند جا پاره شده؟» 🔺من آنجا فهمیدم چه روح بلندی دارد این محمود شما. خواستم موضوع را با مدیر مدرسه درمیان بگذارم تا از کاوه، سر صف صبحگاه، تقدیر شود. قسمم داد؛ «اگر برای کس دیگری این موضوع را لو بدهید، دیگر این مدرسه نمی‌آیم» ارسالی/جواد گیلانی ✍به تأصی و یاد فداکار و از خودگذشته باشیم..اگر واقعا نیت خدمت بمردم و کشور را داریم. سهم خواهی و جنگ قدرت برسرکرسی ،سبک بچه های پاک انقلابی نیست. ┄┅┅┅┅❀💠❀┅┅┅┅┄ 💠 @tabyyn313 ✔️ ناگفته ها را اینجا بخوانید☝️