*درسی که می توان از حادثه هواپیما آموخت!*
✅ ساقط شدن هواپیمای اوکراینی با پدافند خودی خبر بسیار تلخی بود. می خواهیم درسی بگیریم از این حادثه تلخ.
📌درس اول:
این حادثه یادآور جنگ احد و آن شکستی بود که با غفلت عده ای بر مسلمین تحمیل شد. در جنگ احد لشکر اسلام پیروز بود ولی غفلت عده ای که باید از یک گردنه حساس محافظت می کردند، باعث شد که جنگ پیروز به جنگ باخته بدل شود.
✅ غفلت کسانی که باید از سیستم پدافند هوایی کشور مراقبت می کردند، سبب شد که این جنگ پیروز اسلام علیه مستکبرین تا اندازه ای مغلوب شود.
✅ البته خدا در سوره آل عمران توضیح میدهد که این نباید باعث ناامیدی شما شود! این سنت خداست که غفلت آسیب دارد! این یک درس است برای مسلمین. «وَتِلكَ الأَيّامُ نُداوِلُها بَينَ النّاسِ». خدا نگفته با پارتی غفلت های ما را لاپوشانی خواهد کرد. خدا به ما وعده داده که اگر در راه او ثبات قدم به خرج بدهیم ما را یاری می کند.
✅ اما غفلت با ثبات قدم سازگار نیست این درسی است برای جبهه مقاومت که غفلت را مدیریت، رصد و اجرا کند و اجازه نفوذ غفلت را به لایه های دفاعی و لایه های تهاجمی خود ندهد. زیرا باعث بروز خسارتهای سنگین می شود.
📌درس دوم:
از سوی دیگر این حادثه مایه خیر است. چرا ؟ زیرا صفوف صادقان را از ریاکاران جدا می کند. کسانی که برای غرور شخصی یا ملی یا صرفا مسائل وطنی و امثال اینها در صحنه بودند و دل به اسلام و انقلاب و ولایت نسپرده بودند در این مساله غربال می شوند! یعنی باید این را بدانیم توی این میدان بودن به هر قیمتی نیست.
✅ خدا در قرآن فرموده: « فَلَيَعْلَمَنَّ اللَّهُ الَّذِينَ صَدَقُوا وَ لَيَعْلَمَنَّ الْكاذِبِينَ» خدا صف راستگویان را از دروغگویان جدا می کند. آنها که واقعا با اسلام اند، الان می مانند. اما آنها که با اسلام نبودند الان دیدند که اوضاع به نفع جبهه اسلام چرخیده همراه این جبهه شدند. اینها کم کم میدان را خالی خواهند کرد و بار دیگر خلوص به دامنه جبهه اسلام و مقاومت برخواهد گشت. این خیر این قضیه است. باید تا می توانیم تبلیغ کنیم. تا می توانیم بگوییم و صحبت کنیم. باید خلوص خود را الان نشان دهیم.
✅ این زمان است که معلوم می شود دل ما برای اسلام می تپیده یا نه! و یک سری مسائل شخصی و ملی و امثال اینها باعث شده که ما در میدان بایستیم. این امتحانی است بزرگ.
✅ امیدوارم همه کسانی که با قرآن مانوس اند و همه مومنین و همه مردم ایران در این امتحان بزرگ پیروز شوند و اثبات کنند که حب خدا، حب اسلام، حب قرآن، حب ولایت و حب انقلاب از حب شخص و نفس و ملی گرایی بالاتر است.
ان شاءالله.
علی صبوحی
استاد حوزه و دانشگاه
مولف و مدرس تدبر در قرآن
(به اندازه توان خود در بازنشر این مطلب سهیم باشید)
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷🔹سواحل زیبای خلیج فارس از آسمان
فایل با کیفیت 🔻
https://www.aparat.com/v/FisAQ
این ویدئو سواحل شمال استان بوشهر بین گناوه و دیلم را در ماه بهمن که آغاز سبز شدن زمین است نشان میدهد
آخرین نامهای که برای یک دوست نوشتم:
دوست من سلام
همونطور که جواب نامه قبلیو ننوشتی جواب این نامه رو هم لازم نیست بنویسی!
فقط جهت حسن ختام نامه نوشتن چند جملهای با غصه و درد برات مینویسم تا پیش خدا بگم خدایا اونچه که لازمه خیرخواهی بود در حق دوستانم انجام دادم
اول دلیل جواب ننوشتنت رو از دو منظر بررسی میکنم و بعد کلام آخر
اول از منظر خوش بینانه
تو این سن که هستی بازکردن یه فایل جدید فکری و عملی اون هم درباره نظام دینداری کاری سخته مگر با یه همت بلند
مخصوصا فایلی که منجر به بازتعریف کل نظام معرفت دینی میشه!
اما از منظر غیر خوش بینانه
شما و تمام کسانی که نظام معرفت دینیشونو از حوزه سنتی گرفتن دچار مشکلی هستن به نام «کفایت اهل بیت» در دینداری!
(اگر به صراحت از زبان دوستان هیات این رو نشنیده بودم نسبت نمی دادم!)
در این مدل دینداری اهل بیت برای دینداری کافی هستن و نیازی به قرآن نیست!
در این مدل روایات که به غلط معادل عترت دانسته میشه جایگزین قرآن میشه و ارزش استنادیش از قرآن بالاتر میره و برای اینکه ما به عذاب وجدان فقدان قرآن دچار نشیم، قرآنی مختصر به عنوان زینت المجلس در حد تبرک و تیمّن نگه می داریم
یا حداکثر با استناد تک گزاره ای و گسسته به آیات قرآن که هرگز به یک نقشه منجر نمیشه کلام خودمونو زینت میدیم
فقط چند مورد از اشکالات این مدل رو میشمرم و بقیه اشکالات رو حواله میدم به یک گفتگوی وقت گل نی!
در این مدل کمکم حرفهای علمای دین ارزش و اعتباری بیشتر از قرآن پیدا میکنه!
حتی کمکم سیره علما ارزشش بیشتر از حرفهای خدا میشه! چون حرفهای خدا فهمیدنی نیست اما حرفهای علمای دین فهمیدنیه !!!
شاهدش استنادهای غلیظ و شدید به سیره علمای معاصر و سلف!
(نمونه غلیظش در توصیه آیتالله بهجت به تعویض روکش طلای گنبد حضرت معصومه از باب تعظیم شعائر دین)
در این مدل دینداری ما کاری نداریم خدا در کتاب ۶۰۰ صفحه ای که فرستاده چه مسیری رو برای رسیدن به جامعه آرمانی ترسیم کرده
بلکه هر چی خودمون تشخیص میدیم عمل میکنیم!
مثلا خدا میگه برای تثبیت عفاف و حجاب باید گامهای سوره نور رو طی کنید. اما ما این نقشه رو به کناری میندازیم و گشت ارشاد راه میندازیم که جز تنفر از حجاب چیزی درست نمیکنه!
مثلا خدا میگه برای دور شدن از دنیاگرایی باید به نظام سوره فجر و سوره لیل و سوره ماعون و سوره بلد و سورههای بسیار دیگه عمل کنید تا به مقام بندگی برسید که عید قربان تجلیگاهشه
ما میگیم عید قربان عید ببعی هاس!!!
مثلا خدا میگه اگر جهاد نکنید به سرنوشت شوم بنیاسرائیل دچار میشید که در یک سقوط تاریخی از سرکشی در برابر پیامبر خدا به اراده خاموش کردن نور خدا رسیدن (سوره صف)
ما میگیم ما در عراق و سوریه با داعش میجنگیم که مجبور نباشیم در کرمانشاه با اونا بجنگیم! و انگیزه جهاد مقدس رو تنزل میدیم به دفاع از خاک
مثلا خدا میگه اگر جهادگرانه با ابزار انفاق در جهت تحقق آرمان اقامه قسط قدم برندارید هرگز به آرمان های الهی مورد نظر خدا نمیرسید (سوره حدید)
ما میگیم نه همین چند روز دیگه امام زمان میان و ما چند گام بیشتر تا تحقق حکومت عدل فاصله نداریم!
مثلا خدا میگه جز با نفی تمام شائبههای شرک و اثبات توحید از طریق درک جنبههای تدبیر خدا بر عالم نمیتونید به مقام مسلمانی و پاداش بهشت برسید (سوره نحل، نبأ، واقعه، الرحمن و بسیاری سورههای دیگه)
ما میگیم مردم خیالتون راحت باشه همین که یه سفر اربعین اومدید شما حتی از رزمندگان دفاع مقدس بالاترید!!!
(به عنوان نمونه داستانهای بیسند و دلیل حاج حسین انصاریان درباره بهشتی شدن انسانهای فاسق)
آره دوست من این موارد تناقض بین مدل دینداری مورد نظر خدا و مدل ما مدعیان سربازی امام زمان بسیاره که میدونم حوصله شنیدن و خوندنشو نداری!
ما دلمون میخواد این طوری مسلمونی کنیم کاری هم به این نداریم که خدا برای کی ۶۰۰ صفحه کتاب فرستاده!
خدا درباره یهودیها میگه حتی یک دهم آنچه که ما براشون فرستادیم بلد نیستن!
صد رحمت به اونا چون ما حتی یک صدمش که میشه ۶ صفحه هم بلد نیستیم و کاری نداریم پیغمبر ما توصیه اکید کرده که حزب مفصل را که ۵ جزء پایانی قرآن میشه یاد بگیرید
همین چهار تا آیه که بلدیم بسه!
کلام آخر
به ما میگن شما قرآنیا اهل بیتو کنار گذاشتید!
اما ما میگیم اگه میخوای شأن واقعی پیامبر خدا و اهل بیتو که هدایت مردم با کتاب خداست بشناسی بیا تو بحر قرآن!
بعضی با تهمت انحراف کل جریان ها و سیستم های فرهنگی کشور رو از ما ترسوندن
اما ما دلمون قرصه به حرفهای روشن و صریح خدا و مسیری که به سوی جامعه آرمانی در سوره سوره قرآن ترسیم کرده
مجید جان تا ما مذهبی ها و انقلابیا به کتاب خدا ایمان نیاریم هرگز به کعبه نخواهیم رسید
یا ایها الذین آمَنوا آمِنوا
بدرود
نامه قبلی که برای یک دوست نوشتم:
مجید جان سلام
یه نامه برات نوشتم
نوشتنش یک ساعت طول کشیده اما خوندنش 5 دقیقه هم طول نمیکشه!
هر وقت پنج دقیقه وقت خالی و فارغ داشتی بخونش
باور کن انقلابی شدن و انقلابی ماندن رو بدون نقشه قرآن نمی فهمم
نه اینکه هیچ نمی فهمم بالاخره سالها پای منبر اخوان پناهیان چیزهای زیادی یاد گرفتم
ولی همه چیزهایی که از ایشون و سایر چهره های انقلابی یاد گرفتم مجموعه گزاره های خوب ولی از هم گسسته است.
تا همه اینها رو در قالب نقشه جامع قرآن یاد نگیری به یک نگاه جامع و فراگیر نمیشه رسید و این امکان وجود نداره که از پیش خودمون یه نقشه جامع براش درست کنیم
یه نقشه ناقص می تونیم درست کنیم ولی نقشه جامع هرگز
نقشه جامع فقط کار خداست
خدای خالق و تدبیر کننده همه عالم
فرق نقشه ناقص با نقشه جامع اینه که نقشه ناقص نمی تونه تضمین کننده سعادت فرد و جامعه باشه .
بدون داشتن نقشه جامع نمی تونی بفهمی الان کجای راه وایستادی و کجا رو داری شخم می زنی .
ای بسا داری روی یه زمین شوره زارزحمت می کشی و شخم می زنی و در نتیجه همه یا بخش زیادی از زحمتت به هدر میره .
شاهد این حرف بسیاری زحمات و کارهای به نتیجه مطلوب نرسیده یاران انقلابه !
اگر ما این همه کار کردیم چرا بعد چهل سال از انقلاب بخش عمده حکومت به دست یک مشت لیبرال سکولار اه؟
چرا حتی در عالی ترین مناصب حکومتی مثل ق.ق دنیاگرایی شدید و ظلم حاکمه؟
چرا عده رانت خواران و سوءاستفاده کنندگان از خادمان بیشتره؟
چرا عده زیادی از مردم اسما و عده بسیار بیشتری رسما کافر شدن و هیچ اعتقادی به این دین و این انقلاب ندارن؟
چرا عالمان دین دین فروشی می کنن و فقط چهره هایی مقدس هستن و نقشی بیشتر از پاپ ندارن؟
چرا نهاد دین، یعنی حوزه هر روز داره سکولارتر میشه و حتی به قول استاد رحیم پور ، حوزه خودش منشا سکولاریسم شده ؟
که همین عامل به تنهایی برای کندن ریشه انقلاب کافیه چون منشا انقلاب در حوزه است و وقتی حوزه سکولار بشه انقلاب ریشه خودشو از دست می ده.
چرا حرکت به سمت آرمان عدالت این قدر کند شده و رسدن بهش تبدیل به آرزو شده؟
چرا مدرنیسم را در حد بالایی حتی در ساختارهای حکومت پذیرفتیم و تصوری جز آنچه غرب بهش رسیده در خیلی عرصه ها نداریم؟
و چرای آخر
چرا تعریف دین در جامعه این قدر سطحی شده و دیگه مفهوم روشنی از بنیادی ترین مفاهیم دین مثل توحید و معاد در بین دین داران ما وجود نداره؟
تعریف دین اون قدر تنزل پیدا کرده که به یه محبت صوری نسبت به اهل بیت خلاصه شده و هیچ تعارضی با دنیاگرایی نداره!
حتی جامعه دینی ما درکی از مفهوم عمیق کفر، شرک و نفاق نداره!!!
از این چرا ها بسیار میشه نوشت و هرچه بیشتر بنویسیم شاید سایه ناامیدی روی سرمون سنگین تر بشه و مخاطب من فکر کنه که ما زیادی ناامیدیم!
ناامیدی به خودی خود بد نیست ! تا از سیستم دینی موجود ناامید نشی به دنبال دین حیات بخش نمی گردی!
اما همه این چرا ها که نوشتم از روی نقشه قرآن نوشتم.
در نقشه قرآن این چرا ها جواب روشن و راه حل روشن داره.
در واقع تا در نقشه قرآن قرار نگیری لیست چراها و ناکامی ها اصلا اینا نیست !
هر کس یه لیستی از ظن خود درست می کنه و از ظن خود هم یه راه حل پیشنهاد میده
برای همین هم دوستان به صراحت می گن شما راه نقشه قرآن رو برید و ما همین راهی رو که بلدیم میریم! انگار که هر کس می تونه از هر راه که میخواد بره و به هدف برسه!
اما در نقشه قرآن خدا هم مشکلات و مسائل رو درست تعریف می کنه و هم از گنجیه الهی خودش راه حل میده!
شاید خیلی وقتها راه حل خدا رو ببینی بگی ما هم همینو می دونستیم و همین راهو داریم می ریم ولی وقتی نگاهتو بیاری بالا بین نگاه ما به دین و جامعه دینی با نگاه خدا تومنی نه قرون تفاوت هست
مثالش شباهت و تفاوت جاده هاست. همه جاده ها در نگاه نزدیک شبیه هم ان. اما وقتی روی نقشه به جاده ها نگاه می کنی هیچ دو جاده ای شبیه هم نیستن
یکی به ترکستان میره و یکی به مکه!
در نقشه قرآن به وضوح میشه دید که این تعریف فعلی دین قطعا به همه اهداف دین منجر نمیشه!
به وضوح میشه دید که قطعا این شکل حکومت به حکومت عدالت منجر نمیشه!
به وضوح میشه دید که با این روند هرگز به افق های آرمانی نخواهیم رسید!
آرمان تنها فتح قدس نیست! بلکه رفع فتنه از عالمه !
این آرمان بزرگ جز با نقشه راه دقیق قرآن دست یافتنی نیست و با حلوا حلوا کردن دهن شیرین نخواهد شد!
زیادی نوشتم
جمله آخر
در اولین سریال سنگین بعد انقلاب که مال بهایی ها بود یعنی هزاردستان، یه سکانس جالبی بود!
جمشید مشایخی شکارچی بود! یه روز علی نصیریان اومد تو زندگیش و مسیر زندگی شو عوض کرد. گفت اینا که تو شکار می کنی شکار نیست! عزم شکار ناب کن!
پشت عملکرد فاجعه بار شورای نگهبان پنهان نشویم!
✍️یاسر عرب
1: سر صبح که توییتر را باز کردم دیدم آقای مهدی نصیری یک ویدئو گذاشته است از وضعیتی شبیه افتتاح المپیک چین! که البته نه چین بود و نه المپیک بلکه نمایش-همایش شروع به کار ستاد انتخاباتی نماینده ای از مجلس شورای اسلامی بود. آقا مهدی نوشته بود «شورای نگهبان با وجود تفسیر سخت گیرانه اش از التزام به اسلام و ولایت فقیه ظاهرا مشکلی با صلاحیت این نماینده و کاندید که چنین سبکسرانه و مسرفانه تبلیغات اش را آغاز کرده نداشته است!»
2: من آن نماینده (تاجگردون) را به همت و قلم خانم صبا آذر پیک شناختم. نماینده ای که اسم اش در کنار هر نوع فسادی (از پوشک تا موشک) که گمان ببرید دیده می شود! و هشتگ #فساد_تاجگردون از نام خود ایشان در شبکه های اجتماعی پیشی گرفته است. من همواره در بهت و حیرت بودم که با صدها صفحه سند فسادی که خانم آذرپیک از او منتشر کرده است چه باید کرد؟ اگر خانم آذر پیک راست می گوید این حضرت آقا چرا الان پشت میله های زندان نیست؟ و اگر دروغ می گوید چرا این خانم خبرنگار به جرم نشر اکاذیب و .. گرفتار پنجه ی عدالت نمی شود؟
3: بگذریم که سخن بنده هیچکدام از اینها نیست! من در آن ویدئوی کذایی (که بیشتر به فیلم عروسی شبیه بود) بیش از شوعاف های تاجگردون و پیش از توجه و عنوانِ گزاره ی «این بود عارمانهای ما؟» به نکته ی دیگر توجه کردم و آن حضور چند صد (یا هزار) نفری مردمِ گچساران در این پارتیِ اسلامی بود. آدمهایی که برای دست و جیغ و هورا آمده بودند تا تاجگردون برای آنها دست اش را به شکل قلب در بیاورد و بوس بفرستد! آدمهایی که خوب می دانند این جشن هیچ ربطی به واقعیت شهر شان ندارد!
4:من گچساران را با فیلمهایی که در مورد محله ی لبنان، محله ی سادات و محلات حاشیه نشین دیگر اش ساخته ام می شناسم. من می فهمم گچساران رزق از کجا می گیرد و علی رغم اینکه یاسوج مرکز سیاسی استان است چرا شهر اول اقتصادی استان کهگیلویه و بویر احمد است؟ اما باز هم سوالم در مورد همان مردم است...
5: مردم ما می دانند کار اصلی نماینده مجلس چیست؟ پس چرا وقتی او وعده ای برای کشیدن اتوبان می دهد خوشحال می شوند؟ چرا وقتی او منافع ملی را نادیده گرفته و در مقابل بالا دهی ها با چشم خونین و رگ گردنِ بر افراشته، برای پایین دهی ها خط و نشان می کشد ذوق می کنند؟ مردم ما به خصوص در استانهای توسعه نیافته تر به دنبال حرفهای هیجانی و پخش شیرینی و رای دادن برای خواباندن کَلِ فلان قوم و قبیله نیستند؟ چرا در آن جمعیت یکی نبوده که این کاندید را مورد پرسش و عتاب قرار دهد که هزینه ی این نوع تبلیغات و ریخت و پاش را "از کجا آورده ای؟"
6: به نظر من مردمی که در محل تبلیغات ایشان دستمال بالای سر برده و تکان دادند اتفاقا بسیار به شورای نگهبانی که بر آنها حکومت می کند شبیه هستند. برای هر دوی آنها این مهم نیست که تاجگردون کلامی بر خلاف "مواضع همایونی" بر زبان نیاورده بلکه تنها این مهم است که بتواند انتخابات را رنگین تر و وعده های پوشالی بیشتری ارائه نماید. (ولو ده ها پرونده فساد مالی داشته باشد)
7: آری .. تقلیل این حجم از #جمهوری_جهل به تصمیم شورای نگهبان در تایید صلاحیت امثال این کاندید سکه ی رایج نقد بازار و کم فایده است. بنابراین کمی هم انگشت اشاره را به سمت خودمان بگیریم! امثال بنده و آقا مهدی نصیری و دیگر دوستان دغدغه مند در این سالها برای رشد #جمهوری_معرفتی چه کرده ایم؟ آیا این حجم از مردم را هم شورای نگهبان مجبور کرده در این سیرک انتخاباتی شرکت کنند؟ ما نمی توانیم از این واقعیت فرار کنیم که اگر انتخابات همین امروز آزاد شود مردم بین جناب خان و آن اشخاص دیگر (که نمی توان اسم آنها را نوشت) جناب خان را انتخاب می کنند. حالا یا از سر لج بازی یا از سر ناآگاهی.. این است که در کنار نقد به شورای نگهبان بهتر است از پشت سنگر شورای نگهبان بیرون بیاییم و مسئولیت خودمان را در قبال جامعه ای چنین توده ای، و مردمی چنین مسخ شده که به #معجزه_ی_پول ایمان آورده اند، بپذیریم.
این برای مان بهتر است...
5da5513f341483b36fa34dac_1511444386189096976.mp3
8.08M
خفتگان سیاسی که در آستانه انتخابات بیدار شده اند!
بهترین روش برای داشتن یه موضع روشن در مسائل سیاسی بررسی جریانی جریاناته.
یعنی بیایم بررسی کنیم که برآیند این جریان در فضای سیاسی کشور چیه؟
این روش چند فایده داره:
اولا وارد قضاوت مصداقی نمی شیم . قضاوت مصداقی نیاز به اطلاعات کافی از ابعاد قضیه داره که چون ما این اطلاعات رو نداریم دچار سوء قضاوت خواهیم شد.
ثانیا نگاه ما عمق پیدا می کنه یعنی به جای اینکه دچار مسائل سطحی مصداقی بشیم می تونیم در یک نگاه عمیق به جنبه های راهبردی مساله برسیم.
مثلا در موضوع قالیباف وقتی با نگاه راهبردی نگاه می کنیم ایشون رو یک نیروی شاخص جبهه انقلاب می بینیم که با حاج سعید قاسمی اختلاف فاز داره.
هر چند حاج سعید قاسمی هم انسان بسیار مخلص و با روحیه جهادیه ولی تاثیر اقدامات قالیباف در جبهه انقلاب بسیار بیشتر از حاج سعید قاسمیه.
من اگر این جمله رو از ایشون می شنیدم حتما سوال می کردم خوب چرا؟!
این جمله ای که ایشون درباره آقای قالیباف گفته بسیار سنگینه و من به شخصه بدون دلیل روشن هرگز این جمله رو قبول نمی کنم.
و یه مطلب دیگه !
کدوم ما عیب نداریم؟
من به همین دوستان مثل آقای یامین پور ایرادهای راهبردی دارم که در صحبتهای شخصی که با ایشون داشتم بحث و گفتگو کردم ولی این ایرادها باعث نمیشه که ایشون رو طرد کنم بلکه واقعا ایشون رو یکی از نیروهای مخلص انقلاب می دونم
اگر جای این دوستان بودم هرگز قالیباف رو تخریب نمی کردم.
کسی آرزو کرده که روزی تمام نمایندگان مجلس آخوند باشند!
نوشتم:
آرزوی بی اساسی کردید آقای تقوی!
مگه لباس برای کسی لیاقت یا شرافت میاره؟!
مهم عقل، فکر، درایت و سواده که اگر نداشته باشی با هیچ لباسی جبران نمیشه!
اگه به لباسه سیدحسن تقی زاده هم آخوند بود!
شاعر خوب گفته که: نه همین لباس زیباست نشان آدمیت!
بچه تمساح قاتل!
📌 در یک روز تابستانی سال 2010، 18 مسافر پرواز L-410 هواپیمایی شرکت filair در فرودگاه شهر Semendwa به مقصد شهر Bandundu در جمهوری دموکراتیک کنگو سوار هواپیما شدن. موتورهای هواپیما محصول کشور جمهوری چک و سال ساخت هواپیما هم ۱۹۹۱ میلادی بود.
📌 وضعیت آب و هوا، آفتابی و مساعد برای پرواز بود. موتورهای هواپیما بدون نقص کار میکردن، وزش باد موافق بود، ارتباطات رادیویی هواپیما بی نقص و خلبانهای هواپیما کاملا مسلط و با تجربه بودن. هواپیما از زمین بلند شد ، بعد از طی مسافت 80 کیلومتر که تا مقصد داشت در هنگام فرود ناگهان سقوط کرد.
🔰تمام سر نشینان به جز ۱ نفر کشته شدن.
📌 تحقیقات شروع شد، همه چی چک شد، و هیچ مشکلی از نظر فنی، کمبود سوخت، عدم قابلیت کنترل توسط خلبان ، وجود نداشت.
همه تعجب کردن و انجمن بین المللی بررسی حوادث هوایی یه تیم تحقیقاتی خبره برای بررسی حادثه ارسال کرد.
📌 بعد از اینکه از همه تحقیقات نا امید شدن، تنها امیدشون مسافری بود که توی این حادثه آسیب دیده بود و در بیمارستان بستری بود. رفتن سراغ مسافر باقی مونده و ازش پرسیدن که آیا میتونه کمک کنه و بگه چرا هواپیما سقوط کرد؟
📌 مسافر گفت: دلیل سقوط هواپیما یه بچه تمساح بود!
بچه تمساح؟ یعنی چی؟
مسافر توضیح داد: یکی از مسافرهای هواپیما کارش قاچاق تمساح بوده و همیشه بچه تمساح ها رو داخل کیف دستیش میذاشته و با خودش میاورده تو هواپیما تا بتونه به شهرهای دیگه ببره و به توریستها و شرکتها بفروشه.
📌 وقتی کیفش رو میزاره زیر پاش،ظاهرا یادش میره زیپ کیفش رو ببنده و وقت فرود هواپیما، بچه تمساح از کیف سر میخوره و میره زیر صندلی مسافرا.
مسافرا با دیدن به بچه تمساح تو هوایپما حسابی میترسن، جیغ و داد میکنن، و همه از جاشون بلند میشن و میرن به سمت کابین خلبان.
📌 با اضافه شدن بیش از ۱۰۰۰ کیلو وزن به دماغه هواپیما، سر هواپیما به سمت پایین میاد، بچه تمساح باز سر میخوره و میره به سمت جمعیت.
جمعیت با دیدن بچه تمساحی که به سمتشون میومده بیشتر میترسن و همه میرن داخل کابین خلبان.
📌خلبانهای هواپیما هر کاری میکنن تا هواپیما رو کنترل کنن ،به خاطر از بین رفتن تعادل، هوایپما سقوط میکنه.
📌 به محض شنیدن این حرف، تیم جستجو دوباره منطقه رو به دقت میگرده و جنازه ی بچه تمساح رو پیدا میکنه.
📌از مسافر میپرسن: تو چطوری زنده موندی؟
میگه: من آخر هواپیما نشسته بودم، وقتی سایز بچه تمساح رو دیدم، فهمیدم این خیلی کوچکتر از اونه که بخواد به من آسیب برسونه، برای همین روی صندلیم نشستم و وقتی دیدم هواپیما داره سقوط میکنه، با رعایت موارد ایمنی که تو هر پرواز آموزش میدن، تونستم سرم رو بپوشونم و فقط بدنم آسیب دید.
🔰بعد از خوندن این حادثه ی عجیب هوایی به خودم گفتم:
📌 ترس دیدن بچه تمساح، از خود بچه تمساح خطرناک تر بوده!
بعد به زندگی نگاه کردم و دیدم نه فقط توی اون هواپیما این واقعیت تلخ وجود داشته، بلکه تو تمام مراحل زندگی ممکنه این اتفاق رخ بده.
📌 اما تا به امروز هیچ راه حل و دارویی برای ترس از خطر، کشف نشده.
📌 در واقع مردم اکثرا به خاطر ترس از خطر میمیرن نه به خاطر خود خطر.
📌 سکته هایی که بر اثر فکر کردن و ترس از مشکلات رخ میده ، هیچ وقت در مواجه ی واقعی با مشکلات رخ نمیده!
📌 خیلی از ما فقط به خاطر ترس از عدم موفقیت، کاری که آرزوشو داریم شروع نمیکنیم.
📌 خیلی از ما از ترس آینده حاضر نیستیم به آیندمون فکر کنیم.
📌 خودمون تصمیم میگیریم که با کوچکترین خبرها بدترین نتیجه گیری هایی که ممکنه هیچ وقت به واقعیت تبدیل نشه رو بگیریم و خودمون هم از نتیجه ای که گرفتیم به وحشت میفتیم و همین وحشت و ترس روز به روز عمیق تر میشه و ما بیشتر گرفتار میشیم.
📌 متاسفانه مردمان امروز ما مثل مسافرین پرواز L410 با دیدن کوچکترین مشکلات بدترین عکس العملها رو از خودشون نشون میدن و همگی به سمت دهنه ی هواپیما فرار میکنن و باعث سقوطش میشن.
📌 کاش ماهم مثل مسافری که با دیدن بچه تمساح منطقی فکر کردو فهمید که این بچه تمساح نمیتونه آسیبی به کسی برسونه، بفهمیم که هرمشکلی که بوجود میاد قرار نیست همه ی ما رو ازبین ببره و خیلی وقتها مشکلات باتصمیم گیری درست وحفظ آرامش به راحتی قابل حله.
📌 یادمون نره،ما انسانها فقط ۱ بار قراره بمیریم ، پس تاوقتی نمردیم اینقدر روزمره خودمون رونکشیم و زندگی کنیم.
📌 ولی کاری که جامعه ی ما این روزا با خودش میکنه واقعاجای تاسف داره.
📌 نه فقط بچه تمساح بلکه، با دیدن یه مارمولک هم دست وپامونو گم میکنیم و دستی دستی خودمون رو به کشتن میدیم.
برگرفته از کانال jomhuriyat@ با اصلاحات در جزئیات واقعه
https://en.wikipedia.org/wiki/2010_Filair_Let_L-410_crash
https://aviation-safety.net/database/record.php?id=20100825-0
دوش دیدم کرونا بر در میخانه زده
شسته از کشتن ما دست و یه گلخانه زده
گفتمش دیده پر از آب، عجب می بینم
کرونایی تو و یا خواب رجب می بینم؟!
گفت آری چو رسیدم به قم از چین بلا
دست پر بودم و سوغات یه خورجین بلا
راهم افتاد به جایی که شنیدم حوزه است
راه می رفتم و در فکر، ندیدم حوض است
وسط فیضیه در آب کمی افتادم
خواستم تا بجهم در بلمی افتادم
بعد دیدم که بلم نیست یکی عمامه است
خوش نگه کردم و دیدم که عجب برنامه است
دو نفر آب گرفتند از آن وال* بلند
همرهش چرخ زدم همچو یکی شال کمند
گیج بودم که خودم را روی یک سر دیدم
سوده بر خاک دری آن سر برتر دیدم
لب گشودست و شنیدم که خدا می خواند
ز سرش تا به قدم اشک، خدا می داند
''اِشفِ'' می گفت خدا از تو شفا می خواهم
این که جسم است فدای تو، صفا می خواهم!
خواستم از ره چشمش بروم، اشک و نمک
خواستم تا ز دهانش بروم، ذکر و ملک
بنشینم روی دستش، سر فرصت بروم
نشد از آب وضو، به که به خلوت بروم
الغرض خسته شدم بر در میخانه زدم
شستم از کشتنتان دست و یه گلخانه زدم
شاعر: استاد علی صبوحی
* وال: نوعی پارچه نازک که برای عمامه استفاده می شود