eitaa logo
تدریس خلاق
157 دنبال‌کننده
126 عکس
89 ویدیو
23 فایل
اینجا محلی است برای تبادل _تجربیات تدریس _روشهای تدریس خلاق برای اینکه از تدریس مقتدرانه و موفق خود لذت ببرید ، با ما همراه باشید. عضوکانال دیگرمون بشید(#ملکه_باش)👇 https://eitaa.com/joinchat/275710006C82afc340ad ما را به دوستانتان معرفی کنید.
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مقایسه ی فوق العاده ویژه ی معلمان و سایر کارمندان .... اونقدر منتشر کنید برسه به دست آقای 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹براندازها وقتی فیلم و عکس های زندگی میلیون‌ها بی‌خانمان آمریکایی را می‌بینند، ادعا میکنند: به بی‌خانمان ها در آمریکا اندازه‌ی یک کارمند ایرانی حقوق میدهند! 🔹ولی ببینید کیفیت زندگی کارمندان آمریکایی را از زبان رسانه‌های آمریکایی ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
میزان اعمال «فوق‌العاده ویژه معلمان» مشخص شد 🔹اعمال فوق‌العاده ویژه معلمان کشور به میزان حداقل 21 درصد و حداکثر 27 درصد از ابتدای فرودین ماه بلامانع است.
هدایت شده از  بانوی بروز
🔴چرا باید اساتید دانشگاه ۴۰-۵۰میلیون تومان حقوق بگیرند؟ حقوق بالا نوش جان اساتید فعال در تولیدعلم و فناوری، اما استادی که فقط درس میدهد چرا باید ۷-۸برابر یک معلم حقوق بگیرد؟ مجلس، اشتباهش در بودجه۱۴۰۰ را اصلاح، تبصره جهش حقوق اساتید را حذف و را ممنوع‌الخروج و دادگاهی کند S.Amir Sayyah ✾• 🌱@banuie_beruz🌱 Eitaa.com/banuie_beruz ••┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈••
چه کار کنیم تا وقتمون تلف نشه! 👆🏼افراد موفق از وقتشون نهایت استفاده رو میبرن و زمانشون رو هدر نمیدن. ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
🔹💠 استادمون یه ترم می یاد درس می ده ، من یه شبه جمعش می کنم، حالا کی استادتره اون یا من ؟😂 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
هدفمندحرکتکن1.mp3
5.86M
🔹اهدافتان را روشن کنید وحرکت کنید. 🔹 تصمیم بگیر که جزء کدوم دسته از آدمها می خواهی باشی. 🔹 اگر اون شرایط مطلوبی که دلت می خواد نداری ، مقصر فقط خودتی. 🔹 بدبخت بودن راحته، تلاش کردن برای زندگی دلخواه هنره. 🔹 با ایمان حرکت کن. 🔹 هر روز کمی صبورتر ، بخشنده تر و پر تلاشتر از دیروز باش. ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 💢 تقویت گوش دادن ومراحل آن... توجه به هر یک از مراحل و انواع آن ، به شنونده کمک می کند این مهارت را تقویت کند و در مقابل ، بی توجهی به هر یک از این مراحل موجب نا توانی در گوش دادن و در نتیجه باعث شکست تحصیلی و مانع رشد مهارت های زبانی دیگر و مانع رشد اجتماعی و علمی می شود . تمرین های تقویت گوش دادن 1-شعر خوانی و قصه گویی هدف : ایجاد تمرکز برای گوش دادن انتقادی . پس از خواندن شعر یا داستانی مناسب ، چند سوال از محتوای آن ها طرح می کنیم و از دانش آموزان می خواهیم ضمن پاسخ دادن به سوالات در باره دلایل و انگیزه ها نیز سخن بگویند . همچنین می توانیم برای آزمایش میزان دقت دانش آموزان ، از آنان بخواهیم داستان را دوباره تعریف کنند یا هر یک بخشی از آن را بگویند . 2-داستان گویی هدف : تمیز دادن واقعیت از رویا. داستانی را در کلاس می خوانیم که جنبه های تخیلی و واقعی آن در هم آمیخته باشد ؛ سپس از دانش آموزان می خواهیم به دقت گوش دهند و بگویند کدام بخش ها واقعیت داشت و کدام غیر واقعی و تخیلی بود .   3-رنگ کردن هدف : پیروی از دستورالعمل ها از طریق گوش دادن . تصویر ی رنگ نشده را تکثیر وبین دانش آموزان توزیع می کنیم . آن گاه از دانش آموزان می خواهیم به دقت به دستورالعمل ها گوش دهند و نقاشی را، طبق مراحل گفته شده ، رنگ آمیزی کنند . 4-گوش دادن دادن به قصه هدف : ایجاد تمرکز برای گوش دادن . نوار قصه ای از طریق ضبط صوت پخش می شود ؛ پس از اتمام قصه ، تعدادی سوال از محتوای آن طرح می گردد تا دانش آموزان به آن ها پاسخ دهند . 5-درست و نادرست هدف : تشخیص درست از نا درست . جمله هایی به دانش آموزان می گوییم که از نظر منطقی یا دستور زبان ، نادرست باشد . آنان پس از دقت در گوش دادن ، باید موارد نادرست را مشخص کنند . همچنین می توانیم در آن متن ، کلماتی را با تلفظ اشتباه بخوانیم تا دانش آموزان ضمن تشخیص آن کلمه ، تلفظ صحیح را بیان دارند . 6-حدس زدن هدف : تمرکز و دقت در گفتار و تقویت دریافت . شعر یا داستانی می خوانیم از دانش آموزان می خواهیم خوب گوش دهند و پایان آن را حدس بزنند . این تمرین به شیوه های دیگری نیز قابل تعمیم است . مثلاً یک کلمه دو هجایی می گوییم واز دانش آموزان می خواهیم کلمات دو هجایی دیگری بگویند . یا بخش اول کلمه ای را می گوییم تا آنان بخش دیگر ان را حدس بزنند .  7-مسابقه شنیدن هدف : تمرکز در شنیدن و به خاطر سپردن . نام چند شی را فقط یک بار می گوییم یا روی تخته می نویسیم و پاک می کنیم . آن گاه از بچه ها می خواهیم نام اشیای پاک شده یا گفته شده را بگویند . به جای چند شئ ازیک جمله بلنداستفاده کردتعدادکلمات باتوجه به سطح متغیر خواهد بود.. ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 🌴یادگیری مستلزم مشارکت فعال و سازنده یادگیرنده است ، بنابراين : یادگیری ، مستلزم توجه ، مشاهده ، یادسپاری ، فهمیدن ، تنظیم هدف ها و مسئولیت پذیری دانش آموزان است . چنین فعالیت های شناختی بدون مشارکت و درگیری فعال یادگیرنده امکان پذیر نیست . بنابراین : ایجاد محیط های یادگیری چالش انگیز که دانش آموزان را برای مشارکت فعال ترغیب کند، یکی از مهمترین وظایف معلمان است . حال محیط در کلاس درس چه ويژگيهاي دارد : 1.اجازه ندهید دانش آموزان برای مدتی طولانی صرفاً شنونده باشند . 2.برای آنان فرصت فعالیت های عملی ، نظیر : تجربه ، آزمایش و مشاهده مهیا کنید . 3.دانش آموزان را برای مشارکت در بحث های کلاسی و سایر فعالیت ها به همکاری ترغیب کنید . 4.برای کمک به دانش آموزان ، در فرایند یادگیری ، علائق و آرمان های آنان را هم مد نظر قرار دهید . 5.فرصت بازدید های علمی از مراکز صنعتی را فراهم کنید . ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
👈یادگیری سطوحی دارد . هر چقدر ذهن یادگیرنده در مسیر یادگیری بیشتر فعال و درگیر باشد ، عمق یادگیری بیشتر خواهد شد . ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
معلمی که برای رسیدن به اهدافش با اراده ای قوی وعزمی راسخ قدم برداشت ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
🔶 یاداشت برداری همیشه و همه جا 🔶 معلم باید دانش آموزی مادام العمر باشد، همیشه در حال یادگیری باشد. همیشه و در هر شرایطی دفتری جیبی و خودکار به همراه داشته باشد تا هر زمانی و در هر مکانی نکته ای شنید، دید و فهمید در دفتر یادداشت برداری کند. گاهی یک جمله ناب و کلیدی را از زبان حتی فردی بیسواد می شنود یا روی تابلو یا دیواری می ببیند، یاداشت کرده و در موقعیت مناسب در کلاس بیان می کند و همین جمله ممکن است زندگی دانش اموز را تغییر دهد. 🔶 یادم می آید چند سال پیش در تهران وارد مترو شدم، نوشته ای روی تابلوها توجهم را جلب کرد، نوشته ها را یادداشت کردم، هر چند نوشتن مطالب روی تابلوها طول کشید، اما وقتی جملات را مرور می کردم، از این کار لذت بردم و در کلاس بیان کردم. بعداز کلاس دانشجویان به همان جملات بازخورد مثبت دادند و حتی آنها هم جملات را یادداشت کردند. ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
🔶 معلم مهندس تربیت است 🔶 ماشینی که سوارش می شویم، نتیجه کار پنج گروه از مهندسان است: 1. مهندس مسول کشف معدن 2.مهندس مسول استخراج مواد 3. مهندس مسول ذوب مواد 4. مهندس مسول مونتاژ قطعات و نظارت اما یک معلم به تنهایی کار این پنج گروه را روی انسان انجام می دهد. 1. استعداد شاگردش را کشف می کند. 2. شاگرد را از انحراف بیرون می اورد. 3. شاگرد را به درس علاقمند می کند. 4. شاگرد را می سازد. 5. تربیت شدگان را به هم متصل و جامعه را شکل می دهد (مهارت معلمی). ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دلسوز بازنشسته جناب آقای گلچین که بصورت خودجوش به کودکان کار سواد خواندن و نوشتن می آموزد (دزفول میدان امام) 👤 غلامرضا خلیلی نیا ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
هدایت شده از ملکه باش✨
🚨 اگر به هر دلیلی خسارتی به اموال دولتی زده‌ایم و یا خود را مدیون میدانیم، در تمام سال و در هر اندازه‌ای که بر عهده داریم به شماره کارت 6367 9570 6625 6285 ( داری کل، درآمدهای متفرقه دولتی) می‌توانیم مبالغ مورد نظر را واریز کنیم. 🌸🍃@malakeh_bash🍃🌸 Eitaa.com/malakeh_bash ••┈┈┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈┈┈••
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ ایشان خانم ثریا مطهرنیا، معلم بیجاری بدلیل کمک مالی به دانش‌آموزان نیازمند به درمان و چندین عمل جراحی خاص و کمک مالی به صد‌ها دانش‌آموز بی بضاعت به جمع 10 معلم برتر دنیا راه یافت. خانم مطهرنیا شما مایه ی و بهترین الگو برای تمام معلم های ایرانی هستید... 👤 علیرضا محمدی ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تقدیم به معلمین عزیزتر از جانمان که در نهایت صبوری و رنج بار زحمات طاقت فرسای تعلیم و تربیت را به دوش می کشند. ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
درس را به طور خلاصه معرفی کنید. اولین روز کلاس بهتر است به مباحث کلی اختصاص داشته باشد. یک معرفی اجمالی از درس که قبلا آماده کرده اید را همراه داشته باشید. این معرفی باید شامل مباحث، موضوعات و سیلابس درس، نحوه ارائه درس، تکالیف و فعالیت های درسی مورد نظر، نظام ارزشیابی و روش نمره دهی و انتظارات شما باشد. سعی کنید معرفی را به صورت جذابی ارائه کنید برای این کار می توانید از اسلاید استفاده کنید (پاورپوینت تهیه کنید) در اسلایدها می توانید کمی شوخ طبعی و خلاقیت نیز وارد کنید مثل استفاده از یک تصویر بامزه یا کاریکاتور ولی در این کار افراط نکنید. ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
مریم صیاد آموز لنگان لنگان داشتم تو خیابون راه می‌رفتم که یه خانم زیبا و شیک پوش بهم نزدیک شد ازم پرسید: شما آقای نصیری هستین؟ گفتم: بله گفت: من شاگرد شما بودم، دبیرستان توحید، یادتون میاد؟ با اینکه قیافش آشنا بود گفتم: نه متاسفانه، آخه من خیلی دانش آموز داشتم. و بعد ادامه دادم: خب مهم نیست شما خوبید خانم؟ گفت: بله ممنون استاد من شیمی خوندم و تا دکترا ادامه دادم البته نه اون سال‌های جنگ دکترامو چند سال بعد گرفتم و در حال حاضر محقق هستم. آقای نصیری، سماک بحری هستم یادتون اومد؟ از شنیدن حرفاش خیلی خوشحال شدم وقتی کمی دقت کردم، شناختمش، آره خودش بود خیلی دلم می‌خواست از احوالش با خبر بشم و حالا دیده بودمش که فرد موفقی شده بود، یه هو رفتم به بیشتر از بیست سال پیش. اون موقع‌ها با اینکه انقلاب شده بود و مدارس تفکیک شده بود ولی به علت کمبود دبیر بعضی از دبیران مرد مدارس دخترانه تدریس می‌کردند. من هم اون وقت‌ها به دانش آموزان دختر جبر درس می‌دادم، یادم اومد این دختر چند جلسه‌ای که صبح‌ها من کلاس داشتم دیر سر کلاس میومد و من هم همیشه دعواش می‌کردم و بدون اینکه چیزی بگه می‌رفت سر جاش. من هم کلی عصبی می‌شدم و واسه اینکه بچه‌ها درسو بفهمند سریع درسو ادامه می‌دادم. همیشه می‌خواستم واسه دیر کردش به مدیر بگم ولی یادم می‌رفت تا اینکه یه روز زنگ اخر تو کلاس بغلی، آخرین نفری بودم که از کلاس می‌رفتم بیرون یه هو همین دانش آموز سماک بحری رو دیدم که به دیوار راهرو تکیه داده و تو چشماش پر از اشکه. پرسیدم: سماک چی شده؟ با بغضی که تو گلوش بود جواب داد: پام پیچ خورده آقا حالا نمی‌دونم چه جوری برم خونه یه هو گفتم: بیا من می‌رسونمت اون وقت‌ها یه ماشین پیکان داشتم که هرکسی نداشت جواب داد: نه آقا خونمون دوره گفتم: اشکالی نداره می‌رسونمت، می‌تونی تا ماشین یه جوری بیای؟ درحالی که برق خوشحالی تو چشماش موج می‌زد گفت: بله آقا بالاخره هر جور بود خودشو تا ماشین رسوند من هم که به خاطر معذورات نمی‌تونستم دستشو بگیرم، بالاخره به سمت خونه‌اش حرکت کردیم وقتی آدرس می‌داد تازه متوجه شدم خونه اش خارج از شهر و در یکی از دهات اطراف قرار داره. وقتی رسیدیم سر یه جاده خاکی گفت: آقا تو همین جاده است دیگه خودم میرم ممنون گفتم: نه چه جوری می‌خوای بری می‌رسونمت همین طور که می‌رفتیم چون راه خیلی طولانی شد ازش پرسیدم: این جارو با کی میای بری مدرسه؟ گفت: با هیشکی آقا پیاده میام تاسر خیابون 5 صبح بلند می‌شم اما خب گاهی بارونو باد باعث می‌شه کمی دیر برسم داشتم دیوونه می‌شدم این همه راهو این دختر. پیاده میومد !!!!!.خلاصه رسیدیم خونشون یه خونه روستایی دیدم که از امکانات اون زمان هم خیلی چیزها کم داشت. به سختی رفت بالا و گفت: بفرمایید صدای پیر مردی از تو اتاق شنیده شد که پرسید: سماک کیه؟ دانش آموزم جواب داد: آقا معلممه پیر مرد اصرار کرد که برم بالا و یه چای بنوشم. من هم رفتم و بعد از سلام و احوال پرسی پیر مرد که فهمیدم پدر سماک دانش آموزم بود گفت: آقا معلم این دختر همه زندگی منه، الان دوساله مادرشو از دست داده منم مریضم ،هم تو مزرعه کار می‌کنه هم تو خونه به دوتا برادرهای کوچیکشم میرسه، میگم دختر نمی‌خواد درس بخونی راه به این درازی چه کاریه آخه ولی هی اصرار می‌کنه می‌خوام درس بخونم آه ببینین الان شما رو تو درد سر انداخته گفتم: این چه حرفیه در حالی که با بغضی که گلومو گرفته بود به زور چایی که سماک آورده بودو می‌خوردم گفتم: ببخشید من دیگه باید برم تمام راهو که بر می‌گشتم گریه کردم پیش خودم گفتم من فقط یک معلم نیستم، من باید بیشتر از اینها از حال دانش آموزم با خبر باشم. از اون روز به بعد بهش زنگ‌های تفریح کمک می‌کردم چند تا کتاب بهش دادم و دیگه دعواش نکردم اینها تنها کاری بود که از دستم بر میومد. حالا اون با تمام وجود مشکلات این قدر موفق شده بود و من بهش افتخار می‌کردم، همین‌طور که لبخند می‌زدم، نگاش می‌کردم که یه هو از گذشته بیرون اومدم چون صدام زد: آقای نصیری .....و ادامه داد: خیلی خوشحال شدم دیدم‌تون من هیچ وقت محبت‌هایی که به من کردینو فراموش نمی‌کنم گفتم: خواهش می‌کنم من افتخار می‌کنم که چنین شاگردی داشتم خداحافظی کرد و در حالی که ازم دور می‌شد پیش خودم گفتم: امیدوارم معلم‌های امروزی هم بدونند که فقط یک نیستند. ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
گويند از مردي که صاحب گسترده‌ترين فروشگاه‌هاي زنجيره‌اي در جهان است پرسيدند: «راز موفقيت شما چه بوده؟» او در پاسخ گفت: "زادگاه من انگلستان است. در خانواده‌ي فقيري به دنيا آمدم و چون خود را به معناي واقعي فقير مي‌ديدم، هيچ راهي به جز گدايي کردن نمي‌شناختم...!! روزي به طرف يک مرد متشخص رفتم و مثل هميشه قيافه‌اي مظلوم و رقت‌بار به خود گرفتم و از او درخواست پول کردم. وي نگاهي به سراپاي من انداخت و گفت: به جاي گدايي کردن بيا با هم معامله‌اي کنيم. پرسيدم : چه معامله‌اي ...!؟ گفت: ساده است. يک بند انگشت تو را به ده پوند مي‌خرم! گفتم: عجب حرفي مي‌زنيد آقا، يک بند انگشتم را به ده پوند بفروشم ...!؟ - بيست پوند چطور است؟ - شوخي مي‌کنيد؟! - بر عکس، کاملا جدي مي‌گويم. - جناب من گدا هستم، اما احمق نيستم. او هم‌چنان قيمت را بالا مي‌برد تا به هزار پوند رسيد. گفتم: اگر ده هزار پوند هم بدهيد، من به اين معامله‌ي احمقانه راضي نخواهم شد. گفت: اگر يک بند انگشت تو بيش از ده هزار پوند مي‌ارزد، پس قيمت قلب تو چقدر است؟ در مورد قيمت چشم، گوش، مغز و پاي خود چه مي‌گويي؟ لابد همه‌ي وجودت را به چند ميليارد پوند هم نخواهي فروخت!؟ گفتم: بله، درست فهميده‌ايد. گفت: عجيب است که تو يک ثروتمند حسابي هستي، اما داري گدايي مي‌کني ...!؟ از خودت خجالت نمي‌کشي .!؟ گفته‌ي او همچون پتکي بود که بر ذهن خواب‌آلود من فرود آمد.!! ناگهان بيدار شدم و گويي از نو به دنيا آمده‌ام اما اين بار مرد ثروتمندي بودم که ثروت خود را از معجزه‌ي تولد به دست آورده بود. از همان لحظه، گدايي کردن را کنار گذاشتم و تصميم گرفتم زندگي تازه‌اي را آغاز کنم ..." قصه‌ها براي ما نوشته شدند، اما تمام عمر، ما براي از آنها استفاده کرديم....!!? ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
به مناسبت سی سال دویدن .... وقتی برای اولین بار وارد کلاس شدم و دانش اموزان تمام قد از جا بلند شدند و سلام دادند دستها و پاهایم شروع به لرزیدن کرد ... انچه که در دانشگاه خوانده بودم و انچه در واقعیت می دیدم زمین تا اسمان با هم فرق داشت و من دخترک جوان و ناپخته ای که دوست داشت هنوزم شیطنت کند و با در و دیوار حرف بزند، اما حالا معلم شده بود و معلم بودن کار اسانی نبود ... وقتی وارد کلاس شدم و سی جفت چشم کنجکاو را دیدم که نصف نگاهشان به سمت من و نصف دیگر بند به خیابان است از استرس انقدر بی حال شدم که بچه ها برایم اب قند اوردند و من با عذر خواهی از بچه ها سعی کردم خودم راجمع و جور کنم ... من ناخدایی بودم که نمی دانستم مقصد نهایی مسافرانم کجاست ... چه باید می گفتم و چگونه رفتار می کردم با دخترکانی که شادی و غم همزمان در صورتهایشان موج می زد و احساسشان بلاتکلیف پشت نیمکت ها کشته میشد و تمام دلخوشیشان شیطنت کردن وسط کلاس بود ... وداستان اینگونه اغاز شد یک روز وسط تدریس متوجه شدم پیچ یکی از نیمکت های چوبی کلاس محکم نیست و هی صدا می دهد سریع یک پیچ گوشتی و یک چکش از خدمتگذار مدرسه گرفتم و به کلاس برگشتم ، بچه ها شوکه شده بودند و فکر می کردند ابزاری برای تنبیه انان است سمت نیمکت رفتم و پیچش را محکم کردم و چند چکش بر رویش کوبیدم ... چه میدانستم که معلم باید نجاری هم بلد باشد تا صدای جیر جیر نیمکتی ، حواس دانش اموزش را پرت نکند روز دیگر بچه ها در کلاس موشک کاغذی پرت می کردند و من هم با انها مسابقه گذاشتم تا کدامیک برنده خواهیم شد معلم یا بچه ها... معاون سر اسیمه و بدون در زدن وارد کلاس شد و گفت ؛ شما اینجایید ..!!! فکر کردم کلاس معلم ندارد نمی دانم کجای قانون جهان نوشته شده بود که کلاس داری یعنی خفه کردن بچه ها و سکوت مطلق کلاس ... ان روز به نظر مدیر و همکاران با تجربه ام، من چه دبیربی تجربه و بی درایتی بودم ... در حالیکه من فقط می خواستم برای چند دقیقه ، در بازی و شادی بچه ها شریک شوم و به انها بیاموزم شاد بودن اولین حق انها در مدرسه هست... اما معلمی که خود اجازه شادی نداشت چگونه می توانست بچه هایش را شاد کند ...!!! در سفر معلمی روزهایی بود که برای درس جغرافیا ، چکمه های بلند پلاستیکی می پوشیدم و همراه با بچه ها دل به جنگل و رودخانه می زدم ، با فریاد می گفتم ؛ بچه ها اگر روستا نباشد ، خاک نباشد جنگل نباشد ، اب و رودخانه نباشد ، زندگی هم نیست بیایید امروز عهد ببیندیم مراقب اب و خاکمان باشیم ... مازندران این دخترک سبزه پوش ساحل نشین .... و ناگهان لابه لای حرف زدن ها اب را به طرف بچه ها می پاشیدم و انها هم مثل کندوی زنبوری که سر باز کند به من حمله ور میشدندو تا می توانستند به طرف معلمشان اب می پاشیدند نمی دانم چگونه توصیف کنم صدای شادی و فریاد بچه ها را وقتی مشت مشت اب به طرفم می ریختند و هی می گفتند ؛ خانم معلم چه کیفی می دهد اب بازی کردن وسط رودخانه ..... گاهی هم خسته میشدم و وسط تدریس دلم می گرفت ، کتاب را می بستم و صدا می زدم یکی برایم یک ترانه بخواند ، دخترکی با لهجه شیرین شمالی شروع به خواندن می کرد و من همراهیش می کردم و بچه ها ارام ارام شروع می کردند به دست زدن و چند دقیقه بعد دوباره درس شروع میشد .... گاهی روی تخته کلاس می نوشتم ؛ من اهل مهربانیم ...شما اهل کجایید گاهی عصبانی میشوم و گاهی هم ، خیلی بد اخلاق ... اما شما مرا دوست داشته باشید و هر وقت عصبانی شدم فقط به طرفم بدوید و مرا در اغوش گیرید چون بوی فرزند مادر را ارام می کند ... در سفر معلمی اموختم باید به صورت تک تک بچه ها خیره شوم و بدون هیچ سوالی کشف کنم ، کدامشان غم اب و نان دارد ؟ کدامشان گونه هایش بخاطر تب سرخ شده است ؟ کدامشان بخاطر طلاق پدرو مادر هر روز به یک سمت پرت میشود ؟ کدامشان از استرس زیاد ناخن هایش را تا ته می جود ؟ و کدامشان چند دانه رویا در جیب هایش گم کرده است ....؟ چقدر تصور همه اینها سخت است و چه توان و هنری می خواهد شغل معلمی ... حال پایان سفر است ، من مانده ام با یک دنیا خاطره و یک کتاب حرف ....و یک ارزوی ساده ...!!! اینکه یکی بگوید ؛ خدا قوت خانم معلم ... و دل خوشم به یک داستان کوتاه و صداهایی اشنا درون کوی و برزن که می گویند ؛ سلام خانم معلم من زمانی دانش اموز شما بوده ام مرا نمی شناسید ...!!! و من شاد و خوشحال از دیدنشان می گویم ؛ خدا را شکر که در این شهر فراموشیها ، هستند انهایی که هنوز مرا می شناسند ، هنوز مرا دوست میدارند .... ✍ 🕯 @tadris_khallagh 🕯 Eitaa.com/tadris_khallagh
هدایت شده از ملکه باش✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
می گفت از جهاد در سوریه مهمتره. 🌸🍃@malakeh_bash🍃🌸 Eitaa.com/malakeh_bash ••┈┈┈┈┈••✾••✾••✾••┈┈┈┈┈••