✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 ( 6 )
🔷 ارکان و ابعاد یقین /یقین و اولیای خدا /راههای رسیدن به یقین
🔻نکته دیگری که درباره یقین باید بیان کرد، ارکان و ابعاد یقین است.
حضرت یک بار در همین حکمت ۳۱ ارکان یقین را بیان کردند و فرمودند :چهار رکن برای یقین هست:
۱- نگاه به حوادث با چشم بصیرت و تیز هوشی
۲- بیرون کشیدن حکمت وقایع
۳- عبرت گرفتن
۴- پیمودن راه صحیح پیشینیان
🔻یک بار هم در حکمت ۱۲۵ فرمودند: «التَّسْلِيمُ هُوَ الْيَقِينُ وَ الْيَقِينُ هُوَ التَّصْدِيقُ»؛ تسلیم شدن در برابر حق همان یقین است و یقین عبارت است از اینکه صدق اوامر خدا را قلب شما اعتراف بکند و بپذیرد.
🔻 نکته بعدی درباره یقین، ویژگیهای یقین انسانهای وارسته از اولیاء خدا و متقّین است.
یکی در خطبه ۱۹۳ است که حضرت فرمودند:«َ إِيمَاناً فِي يَقِينٍ»؛ یکی از علامتهای متّقین این است که ایمانشان در مقام و رتبه یقین است.
در خطبه ۳۸ در مورد اولیاء خدا فرمود: « فَأَمَّا أَوْلِيَاءُ اللَّهِ فَضِيَاؤُهُمْ فِيهَا الْيَقِينُ» ؛ نوری که اولیاء را در فتنه ها نجات میدهد و مسیرشان را روشن میکند، نور یقین به اعتقاداتشان است.
در خطبه ۸۷ هم درمورد مؤمنین حقیقی فرمودند: «فَهُوَ مِنَ الْيَقِينِ عَلَى مِثْلِ ضَوْءِ الشَّمْسِ» ؛ مؤمن واقعی اینگونه است که یقینش مثل روشنایی شعاع نور خورشید همه چیز را برای او روشن کرده است.
🔻نکته دیگری که درباره یقین باید عرض کرد، راهها و اسباب به یقین رسیدن است که متعدّد است.
بنده دو مورد از آن را عرض می کنم:
● 1. در حکمت ۳۷۳ که نهی از منکر و جنگ با دشمن را حضرت باعث نورانیت قلب با یقین می دانند و می فرمایند: «مَنْ أَنْكَرَهُ بِالسَّيْفَِ نَوَّرَ فِي قَلْبِهِ الْيَقِينُ »؛ کسی که با شمشیر به انکار دشمن و منکر بپردازد، در قلب خودش نور یقین را روشن کرده است.
● 2. یکی دیگر از اسباب و راه های رسیدن به یقین، خود اهل بیت (علیهم السلام) هستند، که در نهج البلاغه خیلی مفصّل به آنها پرداخته شده است ؛ مثلاً در خطبه ۲ می فرمایند اهل بیت چه کسانی هستند؟ «هُمْ أَسَاسُ الدِّينِ وَ عِمَادُ الْيَقِينِ » ؛ اهل بیت (علیهم السلام) پایه و ریشه دین و ستون یقین هستند.
🔻و نکته آخر اینکه بعضی چیزها به یقین آسیب می رسانند و آفت یقین هستند که مهمترین آنها در نهج البلاغه فتنه است.
حضرت در خطبه ۱۵۱ می فرمایند: « الفِتنَة تَنْقُضُ عَقْدَ الْيَقِينِ»؛ فتنه گره محکم یقین را باز می کند. لذا در فتنه ها خود حضرت فرمودند اول شبهه می آید و این شبهه ها خیلی ها را از آن یقین قبلیشان مردّد می کنند.
همچنان که امروز با شبهاتی که خنّاسان در جامعه ترویج می کنند، بخشی از بچّه های نازنین انقلابی که تا دیروز در یقین نسبت به انقلاب و نظام و کارآمدی اسلام و ولایت فقیه بودند متأسفانه به خاطر سستی خودشان دارند به شک مبتلا می شوند.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیر مومنان علی علیه السلام به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت شصت و نهم
❇️ در منزلگاه ربذه
🔸نامهای به استاندار بصره
🔻[ به همراه یاران و مهاجران و انصاری که در لشکری گرد آمده بودند، از مدینه خارج شدیم. وقتی به منطقه ربذه رسیدیم، به استاندارم عثمان بن حُنیف انصاری نامه ای نوشتم: ]
از بنده خدا علی امیرالمومنین، به عثمان فرزند حنیف.
🔻اما بعد، شورشیان ستمگری که با خدا عهد بستند و عهد خود شکستند، به سمت شهر تو در حرکتاند. آنان تحت سیطره شیطان به دنبال چیزی هستند که موافق رضای خدا نیست:
"وَاللَّهُ أَشَدُّ بَأْسًا وَأَشَدُّ تَنكِيلًا؛
و قدرت خداوند بیشتر و مجازاتش دردناکتر است".
🔻هنگامی که آنان به نزد تو رسیدند، آنها را به بازگشت به طاعت و وفای به عهد و میثاقی که با ما داشتند دعوت کن. اگر پذیرفتند و اجابت کردند، با آنان به بهترین نحو رفتار کن و تا زمانی که نزد تو هستند، احترامشان را حفظ کن. اگر نپذیرفتند و جز به ریسمان عهدشکنی و تفرقهافکنی چنگ نزدند، با کمال قاطعیت با آنان بجنگ تا اینکه خداوند بین تو و آنان داوری کند که خداوند بهترین داوران است.
این نامه را از ربذه برای تو نوشتم و با سرعت به سمت تو در حرکت هستم، انشاءالله.
❇️ لزوم مقاومت در برابر مهاجمان
🔻[ در همین منزل ربذه بود که نامهای از استاندار بصره به دستم رسید که از رسیدن لشکر جمل به بصره حاکی بود. در پاسخ وی نوشتم: ]
🔻اگر زیر سایه اطاعت و فرمانبری رفتند، این همان چیزی است که ما دوست داریم... و اگر کارشان به جدایی و نافرمانی کشید، با کمک کسانی که فرمان تو را میبرند، به نبرد با آنان اقدام کن و از آنان که تسلیم تو هستند، برای سرکوب مخالفان مدد گیر؛ زیرا آنکس که از جنگ کراهت دارد، نبودنش بهتر از بودنش است و نشستنش بهتر از قیام و یاری کردنش خواهد بود.
❇️ اقدام لشکر جمل به قتل و غارت مردم بصره
🔻[ متاسفانه لشکر جمل دست به قتل و غارت مردم زدند، حکیمبنجبلّه و مردانی از شیعه را کشتند و نگهبانان بیتالمال را از دم تیغ گذراندند و عثمانبنحنیف را نیز ضربوشتم کردند. این خبر را به اطلاع لشکریانم رساندم و به آنان گفتم: ]
🔻خبری مهم و تکاندهنده به من رسیده است: طلحه و زبیر وارد شهر بصره شده و به استاندار من هجوم آورده و وی را به شدت ضربوشتم کردهاند، تا جایی که معلوم نیست مرده یا زنده است. آنان بنده صالح خدا، حکیمبنجبلّه را نیز به همراه مردان مسلمانی که همگی از نیکان و صالحان بودند، به قتل رساندهاند. آری، این شهدا در حالی به ملاقات خداوند شتافتند که بر بیعت خویش وفادار ماندند و در راه حق استقامت ورزیدند. طلحه و زبیر به بیتالمال نیز حمله برده و نگهبانان آن را شکنجه کرده و به طرز فجیعی از دم تیغ گذرانده اند.
📚منابع:
۱. قرآن کریم، سوره نساء، آیه ۸۴
۲. شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۱۲
۳. نهج البلاغه، نامه۴
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹شرح #حکمت31 ( 7 )
🔷 عدل
🔻امیرالمؤمنین (علیه السلام) سومین رکن از ارکان ایمان را "عدل" می دانند. عدالت در موقعیتی موضوعیت پیدا می کند که انسان قصد قضاوت کردن دارد.
همه ما به نوعی در طول شبانه روز بارها نسبت به افراد، رفتارها، اختلافها، قضاوت می کنیم. اگر چه مصداق تامّش در محکمه و برای قاضی به معنای خاص است، اما همه مؤمنین در معرض قضاوت هستند. لذا اگر قرار باشد ایمان ما کامل باشد، باید عدالت را به نحوی که مولا علی(علیه السلام) در این حکمت ۳۱ مطرح می کنند و در واقع تجزیه و تحلیل می کنند، در خودمان پیاده کنیم.
🔻حضرت برای عدالت و عدل چهار رکن قائل هستند. می فرمایند: و عدل نيز بر چهار پايه استوار است:
۱. فكری ژرف انديش
۲. دانشی عميق و به حقيقت رسيده
۳. نيكو داوری كردن
۴. استوار بودن در حلم.
پس كسی كه درست انديشيد به ژرفای دانش می رسد و آن كس كه به حقيقت دانش رسد، از چشمه ی زلال شريعت می نوشد و كسی كه حلم داشته باشد در كارش زياده روی نمی کند و با نيكنامی در ميان مردم زندگی خواهد كرد.
🔻 قاضی و قضاوت کننده باید چهار شرط داشته باشند.
دو شرط قبل از قضاوت، یک شرط در هنگام قضاوت کردن و یک شرط هم بعد از قضاوت.
اما دو شرط قبل از قضاوت:
یکی فهم عمیق مسأله است و دیگری کسب علم و اطلاعات و دانش و آگاهی کامل و جامع و صحیح از آن مسأله است.
1⃣ فهم عمیق مسأله:
قاضی که می خواهد در دادگاه حکم بکند، اولاً باید انسان خوش فهمی باشد، فقط با صرف اطلاعاتی که گردآوری میکند و کنار هم می چیند حکم نکند، بلکه فکر داشته باشد، با فکرش عمیق بشود، نسبت بین لایه های پنهانی اطلاعاتی که به او می رسید بتواند عمیق فکر کند.
🔻 امیرالمؤمنین در نامه ۵۳ هم خطاب به جناب مالک اشتر می فرمایند: «واخْتَرْ لِلْحُكْمِ بَيْنَ النَّاسِ مِنَ لَا يَكْتَفِي بِأَدْنَى فَهْمٍ دُونَ أَقْصَاه» ؛ برای حکم کردن بین مردم کسی را انتخاب کن که به فهم سطحی به جای فهم عمیق اکتفا نکند.
2⃣ دومین شرط از شروط قبل از حکم کردن و قضاوت، علم است.
قاضی باید قبل از اینکه حکم بکند تا جایی که امکان دارد با حوصله تمام اطلاعات و اسناد مربوط به مسأله را بتواند در بیاورد، از راههای مختلف مثل تحقیق، بازپرسی و شهود و... اسناد را استخراج کند تا وقتی می خواهد حکم بدهد، واقعاً مسیر برایش روشن باشد.
مولا در خطبه ۱۵۴ اینگونه می فرمایند: «والْعَامِلُ بِالْعِلْمِ كَالسَّائِرِ عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِح» ؛ آن کسی که با علم خودش عمل می کند، یعنی بر اساس آگاهی درست و کامل عمل می کند، مانند رونده ای است که بر طریقی روشن سیر می کند.
3⃣ سومین شرط از شرایط عدالت، حلم است. یعنی قاضی در زمان حکم دادن باید بر اعصاب خودش کاملاً مسلّط باشد وگرنه ممکن است اجحاف بکند، ظلم بکند. در همین حکمت ۳۱ حضرت چه فرمودند درباره حلم؟ فرمودند: «مَنْ حَلُمَ لَمْ يُفَرِّطْ فِي أَمْرِه»؛ کسی که حلم داشته باشد، تفریط و افراط در امر و حکمی که دارد، نخواهد کرد.
🔻درباره حلم نکات جالبی در نهج البلاغه داریم که مهمترینش این است که غالباً علم با حلم همراه شده است.
مثلا در خطبه ۱۹۳ خطبه متّقین، دوبار این اتّفاق افتاده است، یک جا حضرت می فرمایند: «متًقین عِلْمٍ وَ عِلْماً فِی حِلْم» متّقین علم را با حلم مخلوط می کنند. یا در همان خطبه می فرمایند: «أَمَّا النَّهَارَ فَحُلَمَاءُ عُلَمَاءُ» ؛ اینها(متّقین) روزها دانشمندانی حلیم هستند. و درباره خود اهل بیت( علیهم السلام) در خطبه ۲۳۹ می خوانیم : « يُخْبِرُكُمْ حِلْمُهُمْ عَنْ عِلْمِهِم»؛ حلم اهل بیت به شما از علم آنها خبر می دهد.
یا در حکمت ۹۴ حضرت می فرمایند: «وَ لَكِنَّ الْخَيْرَ أَنْ يَكْثُرَ عِلْمُكَ وَ أَنْ يَعْظُمَ حِلْمُكَ» ؛ خیر این نیست که مال و ولدت زیار شود، خیر حقیقی این است که دانشت بیشتر و حلمت بزرگتر باشد.
🔻 خوب قاضی باید هنگام حکم کردن، حلم داشته باشد، بردبار باشد، زود از کوره در نرود و تحت تأثیر احساسات و عواطف خانوادگی متّهم قرار نگیرد و...
4⃣ آخرین مرحله و شرط آخر عبارت بود از اینکه، قاضی بعد از حکم کردن حالا باید استقامت داشته باشد. که حضرت از آن تعبیر کرده اند به «رَساخَة اَلحِلمْ»، چرا؟ چون بعد از حکم کردن، تازه حالا انگیزه ها، فشارها، تهدیدها و تطمیع ها به سمت قاضی می آید تا از حکمش دست بردارد، یا به خاطر حکمی که کرده، آن کسی که حکم علیه اش شده او را تهدید می کند، برایش مشکلات درست می کند. قاضی باید استقامت داشته باشد.
🔰 پس عدل چهار رکن دارد، چهار رکن عبارت بود از:
🔸فهم عمیق
🔸 علم گسترده و کامل
🔸 حکم روشن و شفّاف
🔸حلم بعد از حکم کردن
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هفتادم
✳️ قریش از ما انتقام میگیرد
🔻[ گروهی از حجاج در مسیرحرکت خود، وارد منطقه ربذه شدند و درخواست کردند که سخنان مرا درباره فتنه اخیر بشنوند. در خیمه خویش مشغول وصله کردن کفشم بودم که عبداللهبنعباس وارد شد. وقتی مرا در حال تعمیر کفش دید، با تعجب گفت: ما برای اصلاح امورمان بیشتر به تو نیاز داریم تا کاری که به آن مشغول هستی!
پاسخ وی را ندادم تا کارم تمام شد. آنگاه کفشها را مقابل وی گذاشتم و گفتم: برای این کفشها قیمتی بگذار. گفت: اینها به چیزی نمیارزد! گفتم: بالاخره قیمتی دارند. گفت: کمتر از یک درهم. به وی گفتم: ]
به خدا سوگند، این یک جفت نعلین برای من بیش از فرمانروایی بر شما ارزش دارد، مگر اینکه بتوانم حقی را بر پا دارم یا از باطلی جلوگیری کنم.
🔻[ آنگاه از خیمه بیرون آمدم و برای حجاج سخنرانی کردم: ]
پس از حمد و ثنای خداوند و بیان هدف از رسالت رسول خدا صلی الله علیه و آله، به آنها گفتم:
🔻مرا با قریش چه کار است؟! به خدا سوگند، وقتی کافر بودند، با آنان جنگیدهام و اکنون نیز که راه فتنه و فساد را پیش گرفتهاند، خواهم جنگید... و این راهی که برای مقابله با آنان می پیمایم، عهد و پیمانی است که با من بستهاند. به خدا سوگند، باطل را چنان می شکافم تا که حق از میان پهلوی آن بیرون آید. قریش با ما کینهجویی میکند، به دلیل اینکه خداوند ما را برای ایشان برتری داده است و ما آنها را به فرمان خود درآوردهایم.
🔻[ این دو بیت شعر را نیز خواندم: ]
به جان خودم سوگند، گناه است که تو شیر خالص را بیاشامی
و سرشیر یا خرمای بیهسته بخوری [ و کفران نعمت کنی و قدر ما را ندانی ].
در صورتی که ما بودیم که این بلندی رتبه و جاه را به تو دادیم؛ و گرنه تو بلندرتبه نبودی و ما بودیم که گرداگرد تو اسبان کوتاهمو و نیزه ها را فراهم کردیم.
✳️ مخالفتهای ابوموسی اشعری
🔻[ اطلاعات یاران در خصوص مخالفتها و کارشکنیهای ابوموسی اشعری؛ استاندار کوفه، به من رسید و اینکه وی مردم کوفه را از یاری من باز میدارد.
نامهای نوشتم و با او اتمام حجت کردم: ]
🔻زمانی که فرستاده من پیش تو آید، باید تصمیم بگیری و خود را برای جنگ آماده سازی! از پناهگاه خود پای بیرون گذار و مردم را برای جنگ بسیج کن. اگر حق را با من دیدی، بپذیر و اگر تردید داشتی، از مسئولیت کنارهگیری کن! اشاره کردم که به خدا سوگند، راه ما حق است و به فرمان مرد حق انجام میگیرد و باکی ندارم که ملحدان چه میکنند. والسلام.
🔻همچنین نامهای از طریق هاشمبنعتبه برای او فرستادم، و نوشتم که مردم را همراه او بسیج کند و توجه به این امر داشته باشد که باقی گذاردنش در آن شهر، به خاطر این بود که از یاران و مددکاران من در این عرصهها باشد. والسلام.
✳️ عزل ابوموسی اشعری از استانداری کوفه
🔻[ هاشمبنعتبه نامه را برد و بعد از چند روز به من پیغام داد که ابوموسی زیر بار نرفته و حتی نامه مرا پاره کرده و وی را نیز به زندان تهدید کرده است. من نیز فرزندم، حسن و عماربنیاسر و قیس بن سعد را مأموریت دادم که به کوفه بروند و مشکل را حل کنند و نامه عزل ابوموسی اشعری را نیز توسط آنها فرستادم: ]
🔻به او یادآور شدم که شهر را به فرستادگان من بسپارد و اگر چنین نکند، به آنها دستور دادهام که به تو اعلان جنگ دهند، که خداوند خیانت پیشگان را دوست ندارد، و اگر بر تو چیره شوند، تو را قطعه قطعه خواهند کرد. درود بر هر کسی که سپاسگزار این نعمت بوده و از بیعت با من مسرور است و به امید عاقبتی نیکو برای خداوند عمل کند.
📚منابع:
۲. شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۸۵
۲. مجموعه ورام، ج۲، ص۹
۳. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۹۳
۴. نهج البلاغه، نامه ۶۳
۵. الجمل، ص۲۴۲
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هفتاد و یکم
✳️ نامههایی به مردم کوفه
🔻نامههایی به مردم کوفه نوشتم و آنها را برای حضور در میدان جهاد دعوت کردم. اولین نامه را توسط محمدبنابیبکر و محمدبنجعفر فرستادم و مردم کوفه را به جهاد علیه اصحاب جمل ترغیب کردم.
🔻دومین نامه را توسط فرزندم، حسن و نیز عمّار و قیس برای مردم کوفه فرستادم و در این نامه به ضرورت مقابله با فتنهگران بدون هیچ شک و تردیدی پرداختم.
🔻در سومین نامهای که به مردم کوفه نوشتم، وجوب جهاد بر همگان را یادآور شدم. به آنها نوشتم: همانا سرای هجرت (مدینه) همچون دیگ به جوش آمد و از اهل خود خالی شد و مردم از آن بیرون آمدهاند.
🔻عایشه که قبلاً هم کارهای خاصی داشت، اکنون بر شتری سوار شده است و سگهای منطقه حواب نیز بر او پارس کردند! آری فتنه سرکشان برپا شده است و آن را مردانی رهبری میکنند که مدعی خونخواهی خونی هستند که خود ریختهاند و به دنبال اعاده حیثیتی هستند که خود بر باد دادهاند! آنان حرمتها دریدهاند و کارهای ناروا روا داشتهاند و اینک پیش مردم عذر و بهانه میآورند و پوزش می طلبند، بدون اینکه از خداوند پوزش بخواهند.
" يَحْلِفُونَ لَكُمْ لِتَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِن تَرْضَوْا عَنْهُمْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يَرْضَىٰ عَنِ الْقَوْمِ الْفَاسِقِينَ؛
برای شما قسم یاد میکنند تا از آنها راضی شوید. اگر شما از آنها راضی شوید، خداوند از جمعیت فاسقان راضی نخواهد شد ".
🔻خدای رحمتتان کند! بدانید که جهاد بر بندگان خدا واجب شده است و هم اکنون پیکی به سویتان آمده است تا شما را به جهاد تشویق کند و راه سعادت را بر شما عرضه دارد...
✳️ منزلگاه "ذیقار"
🔻با ورود به منزل ذیقار از همه کسانی که مرا همراهی میکردند، دوباره بیعت گرفتم و در مورد مسائل گذشته برای آنها روشنگری کردم.
✳️ افشای نامه معاویه به طلحه و زبیر
🔻[ در این منزل، ضمن خطبهای که برای لشکریانم ایراد کردم، از همکاری و همدلی پنهانی معاویه با طلحه و زبیر پرده برداشتم و توضیح دادم: ]
معاویه از شام نامهای به طلحه و زبیر نوشته و در آن نامه آن را فریب داده است. البته آنها نامه را از من مخفی نگه داشتند و از مدینه خارج شدند. آنها به افراد سادهلوح چنین وانمود کردند که برای خونخواهی عثمان قیام کردهاند! به خدا سوگند، بهانهای برای مخالفت با من پیدا نکردند و کاری که مستحق انتقاد باشد، از من سراغ نداشتند. آنها انصاف را رعایت نکردند و به قطع، خون عثمان دامن آنها را گرفته است؛ لذا آنها باید پاسخگوی خون عثمان باشند!
🔻[ فردی به نام ابوزینب ازدی برخاست و گفت: به خدا سوگند، اگر ما بر حق باشیم، تو از همه ما به هدایت نزدیکتر و بهرهات در خیر بیشتر است و اگر خدای نکرده در گمراهی باشیم، در آنصورت گناه تو از همه ما بیشتر و سنگینبارتر هستی. اینک قصد آن داریم که به سوی این قوم برویم، دوستی خود را با ایشان قطع کنیم، بیزاری خود از ایشان را آشکار سازیم، در دشمنی با ایشان پشتبهپشت هم دهیم و جنگ کنیم و قصد ما چیزی است که خدای عزوجل آن را میداند. اکنون تو را سوگند به آن خدایی که به تو چیزها آموخته است که ما نمیدانیم، به ما بگو آیا ما بر حق نیستیم و دشمن ما در گمراهی نیست؟ پاسخ دادم: ]
🔻آری، من شهادت میدهم که اگر با نیت صحیح برای یاری دین خود قیام کرده و همانطور که گفتی، رابطه دوستی خود را با ایشان قطع کنی و بیزاری خود از ایشان را آشکار سازی، در رضوان خدا خواهی بود. ای ابوزینب! بر تو مژده باد که راه تو حق است و در این تردید مکن. همانا تو امروز با احزاب میجنگی!
📚منابع:
۱. الجمل، ص۲۴۲
۲. تاریخ طبری، ج۳، ص۴۹۳
۳. الکامل، ج۳، ص۲۲۳
۴. قرآن کریم، سوره توبه، آیه۹۶
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
بسم الله الرحمن الرحیم
🌹 شرح #حکمت31 (9)
🔷 ارکان کفر
🔻 امیرالمؤمنین (علیه السلام) در ادامه حکمت ۳۱ نهج البلاغه برای کفر چهار ستون معرفی می فرمایند، که عبارتند از:
1⃣ تعمّق
2⃣ تنازع
3⃣ زَیْغ (یعنی بازگشت قلب بعد از هدایت به ظلالت)
4⃣ شقاق( یعنی دشمنی و اختلاف کردن)
🔻درباره "تعمّق" یک نکته قابل توجّه است و آن اینکه همین مکتب نورانی اسلام که اصرار بر تفکّر دارد، از طرفی به ما هشدار می دهد در اموری که با فکر نمی شود به آن قانون رسید، تعمق نکنید؛ مثل تفکّر در ذات خدا و... لذا این نوع تعمّق را پایه اول سقوط انسان در کفر معرفی می کنند.
مولا علی(علیه السلام) در نهج البلاغه شریف می فرمایند: اگر خداوند متعال ما را "راسِخونَ فِی العِلم" معرفی کرده، به خاطر این است که ما در آنچه که تکلیف نداشته ایم که بحث و جستجو از عمقش بکنیم، ترک تعمّق کرده ایم.
🔻 مسأله دوم "تنازع" است؛ یعنی با همدیگر جدل و جدال کردن. اوّلین کسی که در نهج البلاغه به عنوان جدل کننده و نزاع کننده معرفی شده است، ابلیس است. حضرت در خطبه ۱۹۲ می فرمایند: «نَازَعَ اللَّهَ رِدَاءَ الْجَبْرِيَّةِ» ؛ ابلیس در ردای جَبریّت که مخصوص خداوند متعال است، با خدا نزاع کرد. همچنین در خطبه ۱۹۲ ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می فرمایند: عزّت و کبریا مخصوص خداست و خداوند هر کسی از بندگانش را که در این لباس عزّت و کبریا با خدا منازعه کند، لعنت کرده است.
یکی از دلایلی که باعث شد مسلمانان بعد از پیغمبر عزیز، قاطبه شان ( عمومشان ) به جز سه چهار نفر، به ارتداد معنوی دچار بشوند، تنازع با اهل بیت بر سر مسأله جانشینی پیامبر بود، که مولا علی(علیه السلام) در نامه ۶۲ به این نکته اشاره کرده و فرمود: «فَلَمَّا مَضَى رَسولُ اللّه (صلّی الله علیه و آله و سلّم) تَنَازَعَ الْمُسْلِمُونَ الْأَمْرَ مِنْ بَعْدِهِ» ؛ بعد از اینکه پیامبر عظیم الشأن اسلام از دنیا رفت، مسلمانان در مسأله ولایت امر با هم نزاع کردند. می دانید که به واسطه همین نزاع بود که حضرت فرمودند: « إرتَدَّ النّاسُ بَعدَ النَّبیِّ إلّا أربَع أوْ ثَلاث» ؛ بعد از پیامبر همه مردم مُرتد شدند، جز سه نفر یا چهار نفر، یعنی به کفر معنوی مبتلا شدند ولو اینکه رو به قبله نماز می خواندند، چون اصل اسلام را که ولایت است منحرف کردند و از اصل اسلام رویگردان شدند.
🔻 مسأله سوّم، مسأله "زیغ" است. "زیغ" که در بعضی دعاهای قنوت هم می خوانیم: « رَبَّنا لا تُزِغْ قُلوبَنا» ، این است که انسان یک بار هدایت شده باشد، دوباره قلبش بعد از هدایت به ضلالت و گمراهی برگردد. حضرت علی(علیه السلام) معتقدند یکی از چیزهایی که باعث می شود انسان به کفر مبتلا بشود، این بلای "زیغ" است. در خطبه ۱۵۱ می فرمایند: « فَتَزِيغُ قُلُوبٌ بَعْدَ اسْتِقَامَةٍ» ؛ بعضی از قلبها بعد از اینکه در مسیر مستقیم حق قرار داشتند، از حق برگشتند و به ضلالت مبتلا شدند. به هر حال سوّمین رکن از ارکان کفر "زَیغ" است.
🔻 آخری هم "شقاق" و "اختلاف" است، که توضیحش مشخص است.
🔰 با این مقدمات، این بخش از حکمت ۳۱ را با هم می خوانیم : كفر بر چهار ستون پايدار است:
🔸 كنجكاوی دروغين
🔸 ستيزه جويی و جَدَل
🔸 انحراف از حق
🔸 دشمنی كردن
پس آن كس كه دنبال توهّم و كنجكاوی دروغين برود، به حق نمی رسد و آن كس كه به ستيزه جويی و نزاع بپردازد، از ديدن حق نابينا شود و كسی كه از راه حق منحرف شود، نيكويی را زشت و زشتی را نيكويی می پندارد و سرمست گمراهی ها میگردد و آن كس كه دشمنی ورزد، پيمودن راه حق برای او دشوار و كارش سخت و نجات او از مشكلات دشوار خواهد شد ».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت31 ( 10 )
🔷 ارکان شک
🔻در ادامه حکمت ۳۱ نهج البلاغه و در باب ارکان کفر، امیرالمؤمنین (علیه السلام) رابطه بین تعمّق بی جا، تنازع، زَیغ و شقاق را اینگونه بیان می فرمایند: کسی که بی جا کنجکاوی کند، هرگز به سمت حق برنمی گردد و کسی که نزاعش به خاطر جهل زیاد باشد، کوری او از دیدن حقیقت طولانی خواهد شد و ادامه خواهد یافت و کسی که قلبش از حق به ضلالت برگردد، نزد او نیکی زشت دیده میشود و زشتی، نیکی و زیبایی و در مستی ضلالت باقی می ماند و کسی که با حق درآمیزد، تمام راههای حقیقت بر او بسته می شود و امر او مشکل خواهد شد و راه خروجش از ضلالت و کفر بسیار تنگ خواهد بود.
🔻 بعد از این امیرالمؤمنین (علیه السلام) قصّه "شک" را بیان می کنند. همین که شک را در مقابل ایمان و هم عرض کفر قرار می دهند، نکته بسیار بسیار مهمی است؛ چون در شک دو مرحله داریم:
1⃣ شکی که مقدّمه یقین می شود.
2⃣ شکی که منجر به کفر می شود.
به قول استاد شهید مرتضی مطهری، شک معبر خوبی هست، اما مقرّ خوبی نیست. یعنی اگر شک باعث بشود که انسان سؤال خودش را از مسیر درست و منابع درست تحقیق کند و به حق برسد، معبر خوبی است برای رسیدن به یقین. اما اگر در شک بماند و جستجو نکند و این شک را به نااهل عرضه بکند، شک به شبهه و کم کم به انکار و کفر منجر میذشود.
🔻 لذا حضرت علی (علیه السلام) در این حکمت می فرمایند: شک هم بر چهار شعبه است؛ یعنی شک هم به این سادگیها نیست که انسان بگوید خوب یک نوع سوال است فقط، نه! شک هم برای خودش ارکانی دارد که باید این ارکان را بشناسیم و در مقابلش علاج داشته باشیم.
🔰 شک چهار بخش دارد:
1⃣ جدال در گفتار
2⃣ ترسیدن
3⃣ دو دل بودن
4⃣ تسلیم حوادث روزگار شدن
بعد می فرمایند: پس آنکس که جدال و نزاع را عادت خود قرار دهد، از تاریکی شبهات بیرون نخواهد آمد و آنکس که از هر چیزی بترسد، همواره در حال عقب گرد است و آنکس که در تردید و دودلی بماند، زیر پای شیطان کوبیده خواهد شد و آنکس که تسلیم حوادث شود و به تباهی دنیا و آخرت گردن نهد، هر دو جهان را از کف خواهد داد.
🔻همانطور که ملاحظه می فرمایید، اینجا منظور آن شکی که برای هر انسانی و حتی هر محقّقی پیش می آید نیست، منظور آن شکی است که یا صاحبش نسبت به آن لجاجت دارد یا برای برون رفت از آن تلاش نمی کند، یا تلاشش از مسیر درست و منطقی نیست لذا به حق نمی رسد و به تعابیری که امیرالمؤمنین (علیه السلام) فرمودند مبتلا می شود.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت32
🔷 ارزش و والایی انجام دهنده کار خیر
💠 و درود خدا بر امیرالمؤمنین فرمودند: "نيكوكار، از كار نيك بهتر است و بدكار از كار بد بدتر " .
🔻 در حکمت ۳۲ نهجالبلاغه شریف پیرامون خیر و شر، نکات فراوانی وجود دارد و اساساً امیرالمؤمنین (علیه السلام) واژه "خیر و شر" را بسیار استفاده کردند.
اگر ما با محوریت موضوع حکمت ۳۲ پیرامون خیر نکاتی را عرض بکنیم خودبهخود آنچه در مورد شر هم باید دانسته شود در مقابل آن فهم خواهد شد. نکاتی که متناسب با حکمت سی و دوم از نهج البلاغه قابل استفاده است عبارتند از :
1⃣ راه رسیدن به خیر :
مولا علی(علیه السلام) در نامه سی و یکم خطاب به امام حسن (علیه السلام) می فرمایند: آن خیری که جز از راه شر نمی شود به آن دسترسی پیدا کرد اساساً هیچ خیری در آن نیست.
2⃣ نیّت خیر:
در نامه ۳۱ به امام حسن (علیه السلام) مرقوم می فرمایند: «فإنَّ العطيَّةَ على قَدْرِ النِّيَّةِ »؛ همانا عطای الهی اندازه نیّت انسان هاست.
در حکمت ۹۷ هم پیرامون نیّت به معنای اعتقاد ، می فرمایند :«نَومٌ عَلَی یَقِینٍ خَیرٌ مِن صَلاَةٍ فی شَکٍ» ؛ اینکه انسان تا صبح بخوابد اما در حال یقین در اعتقاداتش باشد، بهتر است از اینکه تا صبح نماز بخواند در حالیکه در شکّ و تردید نسبت به امامش باشد.
3⃣ فاعل و کننده کار خیر:
حضرت یک بار در نامه ۳۳ می فرمایند : «وَلَنْ يَفُوزَ بِالْخَيْرِ إِلاَّ عَامِلُهُ» ؛ با انجام کار خیر کسی جز کننده آن کار خیر رستگار نمی شود و به بهشت نمی رود.
یک بار هم در همین حکمت ۳۲ فرمودند: « فاعِلُ الْخيْرِ خيْرٌ مِنْهُ»؛ انجام دهنده کار خیر از خود کار خیر بهتر است.
4⃣ عاقبت کار خیر :
حضرت در حکمت ۳۸۷ می فرمایند: « ما خَيْرٌ بِخَيْرٍ بَعْدَهُ النّارُ » ؛ عملی که بعدش آتش جهنّم باشد اصلاً خیر نیست.
5⃣ ثواب کار خیر:
در حکمت ۱۱۴ مولا علی (علیه السلام) ثواب کار خیر را برتر از خود کار خیر می دانند و می فرمایند :
«وَ لَيسَ شَيءٌ بِخَيرٍ مِنَ الخَيرِ إلّا ثَوابَهُ» ؛ چیزی بهتر از خود کار خیر نیست مگر ثواب کار خیر.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
#خاطرات_امیر_المومنین_علیه_السلام
✍🏻 باز نویسی تاریخ زندگی امیرمؤمنان علی (علیه السلام) به صورت داستانی از زبان ایشان
📃 قسمت هفتاد و دوم
❇️ سخنرانی در میان لشکر کوفه
🔻[ با عزل ابوموسی اشعری، مردم کوفه یکدل و متحد به یاری من شتافتند و در منزل ذیقار بود که لشکریان کوفه به جمع ما پیوستند. در جمع آنها حضور یافتم و برایشان سخنرانی کردم: ]
❇️ تعریف و تمجید از اهل کوفه
🔻ای مردم کوفه، شما در میان مسلمانان گرامیترین هستید و در ارزشها میانهروترین و در رفتار عادلترین. سهمی که شما در اسلام دارید، برترین سهم است و در شایستگی و تواناییها از بهترین عرب به شمار میروید. شما شدیدترین محبت و مودت را به رسول خدا و اهل بیتش دارید. من امروز با اعتماد به خدا و اطمینان از یاری شما به سراغ شما آمدهام؛ زیرا از فداکاری و جانفشانی شما اطلاع دارم. از آن طرف، طلحه و زبیر پیمان شکستند، از پیروی من خودداری کردند، برای فتنهانگیزی به عایشه روی آورده، او را از خانه و دیارش بیرون آوردند و به بصره کشاندند، اراذل و اوباش بصره را به صف کردند و گمراهشان ساختند. البته به من خبر رسیده است که مردمان بافضیلت و متدین بصره از پیمان شکنان فاصله گرفته و تن به فرمان آنها ندادهاند و از رفتار طلحه و زبیر ناراحت بوده و حضور آنها را خوش نداشتهاند.
🔻[ اهل کوفه در پاسخ من گفتند: ما یاران تو و لشکریان تو برای رویارویی با دشمنان تو آماده هستیم و اگر ما را به مقابله با چند برابر اینان فراخوانی، با جان و دل میپذیریم و انجام آن را به حساب خدا میگذاریم و امید سعادت در آن داریم.
از آنها تشکر و قدردانی کردم و به سخنانم ادامه دادم: ]
🔻ای جماعت مسلمانان، شما خوب میدانید که طلحه و زبیر از روی رضا و رغبت و با کمال میل با من بیعت کردند. پس از آن، از من اجازه انجام عمره خواستند و من به آنها اجازه دادم. پس به بصره رفتند و مسلمانان را کشتند و کارهای زشتی انجام دادند.
🔻بار خدایا! این دو از من بریدند، به من ستم کردند، بیعت با مرا شکستند و مردم را علیه من شوراندند. پس هر گرهای که آنان ایجاد کردهاند، بگشا و هر مکری را که اندیشیدهاند، به نتیجه نرسان و بدی کردارشان را به ایشان بازگردان.
❇️ ملاقات با اویس قرنی
🔻[ در منزل ذیقار بود که به اطرافیان گفتم: ]
از سمت کوفه هزار مرد بدون کم و زیاد میآیند و به شرط جان و ایستادن تا پای مرگ با من بیعت میکنند!
🔻[ ابن عباس از این خبر نگران بود که مبادا تعدادشان کم و زیاد شود و مردم مردد شوند. سرانجام گروهی که گفته بودم رسید د ابن عباس شمارش کرد و دید یک نفر کم شده است. بر نگرانیاش افزوده شد تا اینکه نفر هزارم نیز رسید. او اویسقرنی بود که به من گفت: دست خود را بده تا با تو بیعت کنم. پرسیدم: ]
🔻بر چه چیز با من بیعت میکنی؟
[ گفت: بر اطاعت از سخنان تو و پیروی از دستورهای تو و جنگیدن در رکاب تو، تا آنکه به شهادت برسم یا اینکه خداوند فتح و پیروزی را نصیب تو کند. نامش را پرسیدم، گفت: اویسقرنی هستم. وقتی نامش را شنیدم، گفتم: ]
🔻الله اکبر! حبیب من رسول خدا صلی الله علیه و آله به من خبر داده بود که مردی از امت او را درک خواهم کرد که او را اویس قرنی میگویند، او از حزب خدا و رسول اوست، مرگش شهادت خواهد بود و جماعت بسیاری، به اندازه دو قبیله ربیعه و مضر، را شفاعت خواهد کرد.
📚منابع:
۱. الارشاد، ج۱، ص۲۴۹
۲. الجمل، ص۲۶۶
۳. شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۱۸۸
۴. اعلام الوری، ص۱۷۰
۵. الصراط المستقیم، ج۱، ص۱۰۶
📗 علی علیه السلام از زبان علی علیه السلام
↩️ ادامه دارد...
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
https://eitaa.com/joinchat/772276275C8bf1fa0f7a
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت33
🔷 اعتدال در بخشش و حسابرسى
💠 و درود خدا بر امیرالمؤمنین فرمودند: بخشنده باش امّا زياده روى نكن، در زندگى حسابگر باش امّا سخت گير مباش.
🔻 از آنجایی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) و در واقع اسلام حقیقی ، بر این باور است که انسان عاقل در هیچ چیزی اهل افراط و تفریط نیست، لذا در حکمت سی و سوم نهج البلاغه امیرالمؤمنین در مسأله مدیریت مالی می فرمایند : نه آنقدر دست بسته باش که خیر تو به هیچکس نرسد و نه آنقدر دست و دلباز و بیحساب و کتاب باش که با بخشش های بی حساب کتاب و هزینه کردن های بی حساب و کتاب دچار تنگدستی و گرفتاری بشوی.
🔻با این نگاه مولا علی (علیه السلام) در حکمت ۳۳ میفرمایند: "بخشنده باش اما زیاده روی نکن. در زندگی حسابگر باش اما سخت گیر مباش".
🔻 انسان های مؤمن در همه شرایط باید مسیر اعتدال و میانه روی را پیدا کنند و بر همان مسیر طی طریق کنند. البته این مسأله مورد استثناء هم دارد و آن درباره اولیای خدا است. خود اهل بیت (علیهمالسلام) برای خودشان اصل را بر ایثار و گذشت می دانستند حتی نسبت به چیزی که به آن به شدت احتیاج دارند.
🔻 قرآن کریم، هم درباره انفاق اهل بیت (علیه السلام) در حد اعلیٰ آیاتی دارد که تعجّب همگان را بر می انگیزد.
در سوره مبارکه دهر یا انسان می فرماید: « وَ یُطْعِمُونَ الطَّعامَ عَلى حُبِّهِ مِسْکیناً وَ یَتیماً وَ أَسیراً » ؛ غذای خودشان را اطعام میکنند به خاطر محبت خدا، به مسکین و یتیم و اسیر. و هم فرمود: «یُؤثِرُونَ عَلَی أَنْفُسِهِمْ وَلَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ» ؛ چیزی را که به شدت به آن نیاز دارند ایثار میکنند.
🔻 این مقام، مقام برترین است که همه ما ممکن نیست بتوانیم اینگونه اهل بخشش باشیم، این مقام بالایی است که ایمانی در کمالِ ایمان و یقینی در کمال یقین و تقوا یی در کمال تقوا میخواهد.
⚜ امیدوارم ما به مسیری که اهل بیت در قلّه آن هستند وارد شویم و حرکت کنیم.
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
✨ بسم الله الرحمن الرحیم✨
🌹 شرح #حکمت34
🔷 ترک آرزوها
💠 و درود خدا بر امیرالمومنین فرمودند: "بهترين بى نيازى، ترك آرزوهاست".
🔻امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در حکمت ۳۴ نهج البلاغه می فرمایند: «أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى» ؛ شریف ترین بی نیازی ترک کردن آرزوها است.
🔻مسأله آرزوها در مکتب ما از جمله در نهج البلاغه، ساختار موضوعی و مفهومی بسیار دقیقی دارد. از طرفی هر آرزویی خوب نیست و هر آرزویی بد نیست و آرزوهای خوب هم در یک شرایطی میتوانند آسیبزا باشند و آن وقتی است که طولانی و بیشتر ناظر به جنبه مادی و دنیوی باشد.
🔻اصل آرزو در زندگی انسان، جزء زندگی انسان است. انسانها انرژی و نیرو و امید خودشان برای حرکت، تلاش، مقاومت و مبارزه را به واسطه آرزوهایشان می گیرند. اگر انسان آرزوی به درد بخوری نداشته باشد، هیچ انگیزهای برای تلاش و سختکوشی و مبارزه و امثال این ندارد. همین امر میتواند دستاویزی باشد برای و نفس امّاره و ابلیس که ما را فریب بدهد و معطّل سراب کند. یعنی انسان برای رسیدن به آرزوها چون تلاش میکند، حالا اگر آرزوهایش را با توهّمات یا با آرزوهای بی ارزش جایگزین بکند تمام تلاشش مصروف یک مسیر غلط و پر خطایی میشود.
🔻در حکمت ۳۶ نهج البلاغه حضرت می فرماید : «مَنْ أَطَالَ الْأَمَلَ أَسَاءَ الْعَمَلَ» ؛ کسی که آرزوهایش طولانی باشد کارهایش زشت می شود. چون میخواهد به هر قیمتی به آن آرزو برسد، از طرفی آرزو هم خیلی بزرگ است و میداند در مسیر عادی و طبیعی و قانونی نمی تواند برسد، لذا دست به رفتارهای غیر عاقلانه غیر شرعی و غیر اخلاقی و عقلانی می زند ؛ سندسازی میکند، دروغ میگوید، تهمت میزند، فریب می دهد، باج می دهد و رشوه می دهد تا به آن آرزو برسد، لذا اعمالش را زشت می کند. به همین دلیل برای مسأله آرزوها باید خیلی خیلی متّکی به آموزههای دین عمل کرد.
🔻در این حکمت ۳۴ حضرت می فرمایند، انسان یکی از چیزهایی که به آن احساس نیاز می کند، آرزوهایش است. اگر بتواند از این آرزوهایی که سطح تعالی انسان را تنزّل می دهد کلاً دست بکشد، یعنی خودش را طوری تربیت کند که اصلاً دل بسته به این خواستهها نباشد خوب این بینیاز شده است.
چون انسان بی نیاز دو جور است انسانی که رسیده و دارد و توانمند شده و ثروتمند شده، دوم انسانی که خواسته و درخواست اینطوری ندارد و حاجت مادی ندارد. اینها هر دو بی نیاز هستند و بهتر از آن بی نیازی که به واسطه ثروت است و شریف تر از آن بی نیازی که به واسطه ی رسیدن به آرزوها به هر قیمتی است، ترک آرزوهاست؛ بنابراین «أَشْرَفُ الْغِنَى تَرْكُ الْمُنَى».
🎙 حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهج_البلاغه
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╭❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╮
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت93 (2)
🔹 فلسفهٔ آزمایش های الهی
⁉️ سؤال: خدا برای چه ما را امتحان میکند؟
🔻حضرت جواب میدهند:
" برای اینکه بین کسی که به رزق خودش راضی است، با کسی که به آنچه که خدا قسمتش کرده راضی نیست فاصله ایجاد بشود، روشن بشود چه کسی راضی هست، چه کسی راضی نیست. "
⁉️ دوباره سؤال پیش می آید؛ مگر خدا علم ندارد که چه کسی به رزق خودش راضی است و چه کسی راضی نیست ؟
🔻حضرت میفرمایند :
" چرا! خداوند که به همه چیز آگاه است، اما این امتحان را انجام میدهد تا آن افعال و کارهایی که به واسطه آن انسان مستحقّ ثواب و عقاب میشود، آشکار بشود."
⁉️ یعنی چه کارهایی؟
🔻 یعنی این؛ گاهی اوقات بعضی ها دلشان پسر میخواسته، خدا به آنها دختر میدهد؛ گاهی اوقات کسی دختر دوست داشته، خدا به او پسر میدهد؛ بعضی ها دوست داشتند که مال شان زیاد باشد، مال کم خدا به آنها میدهد؛ با این آزمایش برای خود انسان آشکار میشود که آیا آن ایمانی که ادعا میکرده واقعاً صدق در آن بوده؟ نشانه صدقش این است به آنچه خداوند حکیم، مهربان، علیم و قدیر، تقدیر فرموده باید راضی باشد؛ چون باید باور کرده باشد که خدا بهترین ها را برایش تقدیر میکند؛ حالا اگر به دلش مراجعه کرد دید رضایت ندارد، دلش میخواسته بچه اش پسر باشد و الان ناراحت است از اینکه دختر است، معلوم میشود که ایمانش ضعیف است؛ اگر ایمانش ضعیف است، باید برود ایمان خودش را اصلاح کند.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
#نهضت_جهانی_نهج_البلاغه_خوانی
╰❁━═━⊰✼❆🍃🌹🍃❆✼⊱━═━❁╯