رفیق...
تو چه می دانی که تمام وجود را زیر خاک نهادن یعنی چه؟؟؟؟
تو چه می دانی که ذره ذره آب شدن یعنی چه؟؟؟
تو چه می دانی چشم به در دوختن یعنی چه؟؟؟؟
تو از انتظار چه می دانی؟؟؟
تو هیچکام از این هارا نمیدونی،نچشیده ای که بدونی....
سوختن،قد خمیده کردن،....
میدونی همه این ها را عده ی کمی میدونند،مادرانی که در انتظار فرزندانشان قد خم کردن،جان سپردن،سوختن،آب شدن....
شادی روح تمام مادران آسمانی و مخصوصاً مادران شهدا 🌷🕊 صلوات 🌹🍃
🍃🌹اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم🌹🍃
#کُلُّنٰا_قٰاسِمِ_سُلِیْمٰانی🌹🍃
#یازهرا....🌹🍃
---~~ 🌴 #لبیک_یازینب...🌴~~-
@tafahos5
⚘خاطرهایازشهیدمحمودرضابیضائی⚘
💬نگذار کار بزرگم را خراب کنند
◽️بار آخری که در اسلامشهر دیدمش، نگران بود که بعد از شهادتش کسی شماتتی بکند، به ویژه در حق رهبر عزیز انقلاب. میگفت: میترسم بعد از ما پشت سر آقا حرفی زده شود.
◽️ محمودرضا خیلی هوشیار بود. فکر همه جای بعد از شهادتش را کرده بود. جنس نگرانیش را میدانستم. نگران این بود که مثل زمان جنگ، کسانی بگویند جواب خون این جوانها را چه کسی میدهد و از این حرفها.
◽️ نمیدانستم در برابر حرفش چه باید بگویم. گفتم: اینطوری فکر نکن. مطمئن باش چنین اتفاقی نمیافتد. وقتی این را گفتم برگشت گفت: من میخواهم کار بزرگی انجام بدهم. نبایدحرفی زده شود که ارزش آن را پایین بیاورد. چیزی پیدا نکردم در جواب حرفش بگویم.
◽️بیاختیارگفتم: خون شهدای ما مثل خون سیدالشهدا(ع) است. صاحبش خداست. خدا نمیگذارد چنین اتفاقی بیفتد. گفت: به هیچ کس اجازه نده پشت سرآقا حرف بزند.
◽️ خودش اینطور بود. دیده بودم که وقتی کسی حرف نامربوطی دربارهٔ آقا میزد، اخمهایش میرفت توی هم. اگر با بحث میتوانست جواب طرف را بدهد، جواب میداد و اگر میدید طرف به حرفهایش ادامه میدهد، بلند میشد و میرفت.
✍🏼راوی: احمدرضاحمدرضابیضائی
@tafahos5