تفکّر قرآنی
باز هم ما به تو ای یار بدهکار شدیم! جان خریدی و ندادیم و زیانکار شدیم! فرصتی بود، جنون پیشه و حی
با #سعید کرمان بودیم
فرزندم مریض شده بود
مجبور به ماندن شده بودیم
سعید امّا منتظر اسنپ بود
و اگر اسنپ زودتر آمده بود...
مثل همیشه تلاطمی خاصّ داشت
رفت گلستان و دیدم نسبتاً زود برگشت!!
تازه فهمیدم بودم حمله تروریستی شده
سعید و خانواده اش را برگردانده بودند
خیلی ناراحت و دمش در گریه بود
تا نماز مغرب و عشا شد
نماز مغرب را خواندم
سعید پشت سرم بود
در قنوت نماز که خواندم:
اَللّهُمَّ ارزُقنا زِیارَهَ قَبرِ الحُسَین
وَ الدَّفنَ فِی جَوارِ الحُسَین
وَ شَفاعَهَ الحُسَین
یا لَیتَنا کُنّا مَعَکُم فَنَفوزَ فَوزاً عَظیماً
حس کردم صدای گریه میآید
سعید داشت گریه میکرد
تا نماز تمام شد...
مُهر نماز سعید را جلو گذاشتم
خواهش کردم نماز عشا را بخواند
قبول کرد و شروع کرد
از همان ابتدا حال گریه داشت
تا او هم رسید به قنوت نماز
در قنوت باز با شانه های
در حال تکان خوردن گریه میکرد
منتظر رزق شعری بود
و شد همین شعر بالا
ان شاءالله شهادت رفقامون
بعد از یه دنیا مجاهده... الهی
🆔 @tafakkor_qurani
🆔 @grat1401