eitaa logo
💞🍃✍️کمی باقرآن باشیم💞🍃✍️
143 دنبال‌کننده
8.9هزار عکس
9.9هزار ویدیو
64 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از عطر نرگس
✍ اولياء الله چگونه به مقامات معنوي میرسند؟؟ آیت الله فاطمی نیا : اعمال وعبادات ما همگی نور دارد، باید اثر و نور این ها را با مراقبه و محافظت نگه داریم وازدست ندهیم. ما متاسفانه غالبا ولخرج هستیم؛ ولخرج نور! اگر از عبادتی نوری کسب کنیم ، آن را حفظ نمیکنیم. فورا با رفتارمان آن را خرج میکنیم واز بین میبریم! نماز شب میخوانیم بعد غیبت میکنیم و نور نمازشب ازبین میرود، یک نورانیت هم اگر شب به ما بدهند، صبح خرجش میکنیم! یک دعا میخوانیم، با جواب تلخی که مثلا به مادرمان میدهیم، از بین میبریم! خلاصه هرعمل خیری نور دارد، اگر نور ها را حفظ کنیم، به تدریج این نورها جمع شده و قوی میشود و دارای آثار عالیه میشود. نمازشب را به نیت ظهوربخوانیم 🌹@AtreNarges🌹 👆👆👆👆👆👆
هدایت شده از -اسرا-🇵🇸
یه ظرف شیشه‌ای رو که می‌شِکنی خورده شیشه‌هاش بهت آسیب می‌رسونه شده حکایت شکستن عهد‌هات با خدا مخصوصا عهد‌های ترک گناه یه روز دیدی اصلا دیگه شیشه ای واسه شکستن نمونده وقتت تموم شده و باید بری.. پس یه بار واسه همیشه ازشون فاصله بگیر..
*ستارخان وقتی وارد بیمارستان شد دید که پرستاران و پزشک بیمارستان تبریز دور یک تخت ایستادند ♦️ و سر و صدا می‌کنند. چشمش به پسر جوانی افتاد که روی تخت خوابیده بود و خون شلوارش را سرخ کرده بود. سردار دید که جوان مجروح اجازه نمی‌دهد کسی به او دست بزند.* ♦️*پرستارها دور او جمع شدند و گفتند که باید برای نجات دادن جانش لباسش را از تنش بیرون بیاورد. اما او قبول نمی‌کرد و از درد هم به خود می‌پیچید. 🔶خون از جای زخم بیشتر بیرون می‌آمد و هر لحظه او بیحال تر می‌شد. ستارخان به سمتشان رفت و گفت: چه خبر شده؟ و رو به جوان کرد و 🔶پرسید:«چرا نمی‌گذاری نجاتت بدهند. » جوان  که کم کم داشت بیحال می‌شد گفت فقط به شما می‌گوییم. بعد که همه رفتند سرش را نزدیک آورد و  گفت:« ستارخان من زن هستم و حاضرم بمیرم تا چشم نامحرم به بدنم بیافتد و بفهمند که من با لباس مردانه می‌جنگم.»* 🔶*اشک در چشمان ستارخان جمع شد و به ترکی گفت: « قیزیم من دیری اولا اولاسن نیه دعو ایه گئتدون.» یعنی دخترم مگر من مُردَم که تو لباس مردانه بپوشی و بجنگی. جوان نفسی کشید و گفت: ستارخان مگر نجات وطن و جنگ برای آزادی زن و مرد می‌شناسد؟ ما زنان پشت شما را  خالی نخواهیم کرد.* 🔶*در کتاب زنان در تاریخ مشروطه آمده است  که بعد از این  ستارخان دستور داد تا پرده‌ای به دور این تخت بکشند و دختر که نامش تلی بود نجات پیدا کند. 🔷 اما تلی تنها زنی نبود که پشت ستارخان را خالی نکردند.* قابل توجه غرب پرستای ضدولایت‌
هدایت شده از زیبا مظفری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسن (ع) یعنی تمام هست زهرا (س) حسن (ع) یعنی کریم هر دو دنیا حسن (ع) یعنی تمام عشق مادر حسن (ع) یعنی عزیز قلب حیدر (ع) 🍃🌸روز دوشنبه متعلق است به وجود نازنین امام حسن و امام حسین علیه السلام هدیه به محضرشان واهل بیت صلوات ____🍃🌸🍃____
هدایت شده از تنهامسیرآرامش 💞
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
💬 قرائت دعای "عهــــد" 🎧 با نوای استاد علی فانی هدیه میڪنیــم به امام زمــان ارواحنافداه ❤️🌹 🔸تنهامسیری شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/63963136Ca672116ed5
✅یک آیه قرآن ✍و عِنْدَهُ مَفاتِحُ الْغَيْبِ لا يَعْلَمُها إِلاَّ هُوَ وَ يَعْلَمُ ما فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ وَ ما تَسْقُطُ مِنْ وَرَقَةٍ إِلاَّ يَعْلَمُها وَ لا حَبَّةٍ في‏ ظُلُماتِ الْأَرْضِ وَ لا رَطْبٍ وَ لا يابِسٍ إِلاَّ في‏ کِتابٍ مُبينٍ ترجمه: کلیدهای غیب، تنها نزد اوست و جز او، کسی آنها را نمی داند. او آنچه را در خشکی و دریاست می داند هیچ برگی (از درختی) نمی افتد، مگر اینکه از آن آگاه است و نه هیچ دانه ای در تاریکیهای زمین، و نه هیچ تر و خشکی وجود دارد، جز اینکه در کتابی آشکار (در کتاب علم خدا) ثبت است 📚 آیه 59 سوره انعام ‌‌
الهــــی... امروزم را به تو میسپارم، ناامیدی دیروزم را خط بزن و آرامش را مهمان قلبم کن و تقدیر دوستانم را زیبا بنویس... 《الهــی آمیــن》 🌷🌷🌷🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی خبر از حال هم بودن چه سود بر مزارم با سوز نالیدن چه سود زنده را تا زنده است باید به فریادش رسید ورنه بر سنگ مزارش آب پاشیدن چه سود گر نرفتی خانه اش تا زنده بود خانه ی صاحب عزا تا صبح خوابیدن چه سود گر نپرسی حال من تا زنده ام گریه و زاری و نالیدن چه سود زنده را در زندگی قدرش بدان ورنه مشكی را برای مرده پوشیدن چه سود گر نكردی یاد من تا زنده ام سنگ مرمر روی قبرم وانهادن چه سود...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرگز به خاطر مردم تغيیر نكن اين جماعت هر روز تو را جور دیگری می خواهند ... شهری كه همه در آن می لنگند به كسي كه راست راه می رود می خندند ... ياد بگير تنها کسی كه لبخند تو را می خواهد عكاس است كه او هم پولش را می گيرد ... به چیزی كه دل ندارد دل نبند ... هرگز تمامت را برای کسی رو نكن، بگذار کمی دست نيافتنی باشی... آدم ها تمامت كه كنند رهايت می كنند👌🏻 👤
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎀استوری روز شمار عید غدیر🎀 يا علي بكم يفتح هذا الامر خوش به حال پیروان علی! =صَــــدَقِہ جاریِہ ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻خدایا بخشندگی از توست عشق در وجود توست قدرت در دستانِ توست بخشندگی را به ما بیاموز و عشق را در وجودمان قرار ده تا همچون تو مهـربان باشـیم آمین یارب العالمین
📚 🔹 روزی شاگردان نزد حکيم رفتند و پرسيدند: استاد، زيبايي انسان در چيست؟ استاد دو کاسه آورد و گفت: به اين دو کاسه نگاه کنيد 👇 اولی از درست شده و درونش زهر است و دومي کاسه اي است و درونش آب گواراست، شما کدام را مي خوريد؟ 🔹 شاگردان جواب دادند: کاسه گلی را. حکيم گفت: آدمی هم همچون اين کاسه است، آنچه که آدمی را زيبا می کند، درونش و اخلاقش است. در کنار صورتمان بايد سيرتمان را زيبا کنيم.
مردی به نزد بزرگ شهر که فرد حکیمی بود رفت و گفت در کوچه ما خانه ای است که زنی به همراه دخترش در آنجا زندگی میکند و مردان زیادی در آنجا رفت و آمد می‌کنند و من به شدت به آنان مشکوک و بدبینم. حکیم به ا‌و گفت اینبار به آنجا برو، کیسه ای بردار و هر بار که شخصی وارد آنجا شد سنگی در آن بیانداز و پس از یک هفته نزد من بیا. مرد این کار را کرد و پس از چند روز کیسه او پر و سنگین شد، اما به خاطر حرف حکیم تا یک هفته به کارش ادامه داد. پس از یک هفته کیسه سنگ را برداشت و به زحمت خودش را به نزد حکیم رساند و از سنگینی سنگها شکایت کرد... حکیم گفت: آن خانه، خانه دانشمندی بود که پس از فوتش وصیت کرد تا شاگردانش از کتابخانه بزرگ و ارزشمند او استفاده کنند؛ به همین دلیل است که شاگردان او دائم به خانه آنها در رفت و آمد هستند. اما تو که با کیسه سنگینی خسته و بی تاب شدی در قیامت با بار گناهی که هر بار با فکر و ظن بد در مورد آن خانه برای خودت جمع میکردی چه میکنی؟! ‌‎‌‌‎‌‎‌‌ 📜خدا در قرآن می‌فرماید: یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اجْتَنِبُوا کَثِیراً مِنَ الظَّنِّ إِنَّ بَعْضَ الظَّنِّ إِثْمٌ.  اى کسانى که ایمان آورده اید! از بسیارى از گمان ها بپرهیزید، چرا که بعضى از گمان ها گناه است.[ سوره حجرات٬ آیه ۱۲]
✨﷽✨ ✍️گویند: شبی ابراهیم ادهم همۂ تاج و تخت و پادشاهی‌اش را برای رسیدن به خدا از دست داد و درویشی بیابان‌نشین شد. تابستانی روزی گرم به میدان شهر رفت تا او را شاید کسی برای لقمه‌ای نان به کارگری برد. آنقدر گرسنگی بر تن خود داده بود که بسیار لاغر و نحیف شده بود و کسی او را برای کارگری هم نمی‌برد. جوانی دلش به حال او سوخت او را با خود به مزرعه‌اش برد و بیل به دستش داد تا زمین را شخم زند، ابراهیم از فرط گرسنگی و ضعف زمین خورد ولی از خدای خود شرم کرد که لقمه‌ای نان از او بخواهد. جوان گرسنگی او را چون دید، لقمه‌ای نان به او داد و چون ابراهیم قوّت گرفت به سرعت کار کرد. نزدیک غروب، جوان دستمزد او حاضر کرد اما ابراهیم نگرفت و گفت: دستمزد من لقمه‌ای نان بود که خوردم و تا دو روز مرا سرپا نگه می‌دارد. جوان گفت: با این حال نحیف در شگفتم در حسرت این باغ من نیستی؟ ابراهیم گفت: به یاد داری بیست سال پیش این باغ را چه کسی به تو هدیه داد؟ آن کس امیر لشگر من و تو سرباز او بودی و این باغ یکی از ده‌ها هزار باغ‌های ابراهیم ادهم بود و من ابراهیم ادهم هستم. بدان! زمانی پادشاهی داشتم ولی خدا را نداشتم، هر چه سرزمین فتح می‌کردم سیر نمی‌شدم چون می‌دانستم برای من نیست و روزی کسی که مرا سرنگون می‌کند همۂ آن‌ها را از من خواهد گرفت. نفس‌ام هرگز سیر نمی‌شد. اکنون که همۂ باغ و ملک و تاج و تخت را رها کرده‌ام و خدا را یافته‌ام، هر باغ و کوهی را که می‌نگرم آن را از آنِ خود می‌دانم. 💢بدان! هر کس خدا را داشته باشد هر چه خدا هم دارد از برایِ اوست و هر کس خدا را در زندگی‌اش ندارد، اگر دنیا را هم فتح کند سوزنی از آن، مال او نیست.