eitaa logo
💞🍃✍️کمی باقرآن باشیم💞🍃✍️
149 دنبال‌کننده
9.9هزار عکس
10.6هزار ویدیو
66 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
به دنبال یک کتاب خطی از اهل سنت میگشتم. خیلی از کتابخانه های دنیا را رفتم هرچه تفحص کردم پیدا نکردم. شب زیارتی مخصوص امیرالمومنینﷺ بود من داشتم در حرم زیارتنامه میخواندم دیدم یک عرب بیابان نشین که لباس‌ها و پایش هم کثیف بود آمد ضریح مطهر را گرفت عرض کرد: یاعلی؛ میدانی که من گوسفند هایم را در بیابان رها کردم و نباید فرار کنند‌. من بخاطر زیارت مخصوص شما آمده ام و باید حتما حاجتم را بدهی! شما همه کاره ی پیغمبر، همه کاره ی خدا هستی، و بعد از گفتن حرف‌هایش رفت. زیارت مخصوص دیگری پیش آمد دیدم همین عرب آمد و ضریح را گرفت و عرض کرد: یاعلی؛ ممنونم تمام حاجت های مرا دادی! من خیلی تعجب کردم! و ناراحت شدم و به منزل برگشتم، و حتی نتوانستم از غصه شام بخورم. خیلی متأثر بودم تا اینکه خوابم برد. در عالم رویا خدمت حضرت رسیدم. حضرت تبسمی کرد و فرمودند: امینی چرا ناراحتی؟! عرض کردم: آقاجان؛ شما حاجات یک عرب بیابانی را که طهارت را از نجاست‌ تشخیص نمیدهد را، میدهید اما حاجت مرا که برای شخصیت خود حضرت عالی "الغدیر" مینویسم را، نه! حضرت تبسمی فرمودند: او عوام است! اگر حاجتش را ندهم از دین برمیگردد! اما تو که من را میشناسی. تو هم به حاجتت خواهی رسید. خوشحال شدم و از خواب پریدم. صبح سفره ی صبحانه را آوردند مستخدمه آمد و گفت: این خادم همسایه میخواهد خدمت شما برسد، گفتم: بفرمایند. آمد و گفت: آقا من پدرم روحانی بوده من وارثش هستم و دیروز موقع خانه تکانی، چند کتاب خطی که خاک گرفته بود پیدا کردم. چون شما کتابخانه دارید گفتم شاید این کتاب‌ها به درد شما بخورد! اگر میشود اینها را نگاه کنید. علامه امینی میگوید: اولین کتابی که برداشتم دیدم همان کتابی است که من در دنیا دارم دنبال آن میگردم...