eitaa logo
💞🍃✍️کمی باقرآن باشیم💞🍃✍️
146 دنبال‌کننده
12.8هزار عکس
13.5هزار ویدیو
75 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
@Maddahionlinمداحی_آنلاین_رنگش_پریده_موهاش_سفیده_بنی_فاطمه.mp3
زمان: حجم: 5.71M
☑️ 🏴 🎶 رنگش پریده موهاش سفیده 😭 / گونه اش سیاهه 🥺 قدش یه کم خمیده ❤️‍🔥 🎧 سید مجید بنی فاطمه 🍁 (س)
خاطرات_شهدا 🌷 همین لحظات و ساعات⏰ بود، غروب اول مهرماه و شب سوم محرم سال ۹۶ که باهم سوریه بودیم و این عکس 📷رو ازش گرفتم. صبح ها🌤 می رفتیم زیارت حرم عمه جان زینب (س) و عصرها زیارت حرم سه ساله ارباب، خانم رقیه جان (س). با دیدن بچه های در حال بازی داخل حیاط می گفت: ببین اگه دقت کرده باشی تو هیچ حرمی به اندازه اینجا، اینطوری بچه ها راحت بازی نمی کنند. می گفت انگار بی بی هم دوست داره بچه ها تو حرمش بازی کنند و خودش میاد بینشون. بعد از دور زدن داخل صحن های حرم و خواندن کتیبه های روضه مانند داخل حرم(عکس دوم و..)، تکیه داد به یکی از ستونها و رفت تو حس و حال خودش.✨ اینطور وقتا بدون اینکه حواسش پرت بشه ازش عکس می گرفتم و معمولا غبطه می خوردم به حالِ خوبِ منقطع شده از دنیایش. 🌍 به نجواهای درونیش با اهل بیت، با بی بی جان رقیه (س). برای رزق شهادتش، خیلی به خانم متوسل شد، خیلی دختر سه ساله را پیش پدر واسطه کرد تا برسد به آنچه بی تابانه مشتاق رسیدنش بود. ارادتش به نازدانه ارباب را با یک خاطره و جمله نمی توان گفت. فقط می دانم امشب که شهادت بی بی جان (س) است، فرصت خوبی برا واسطه کردنش هست.🍃 ان شاﺀالله امشب خدمت خانم که رسیدند، سلاممون رو برسونند و یاد کنند از ما و دعاگوی همه باشند.✨ 🌷گر دخترکی پیش پدر ناز کند… 🌱اللّهم عجِّل لولیک الفرج🌱 🔹به نیابت از شهدا، هدیه به روح مطهر بی بی سه ساله صلوات🌷 شهید مدافع حرم 🌷
2.59M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✨🏴 رقـیـه عـالـمی بـاشـد گـدایـش تمامِ عـمـرِ من گـردد فـدایـش🥀🖤 شهادت ملیکه دمشق (س) به پیشگاه مقدس وملکوتی امام زمان (عج) وشیعیان تسلیت باد 🏴
18.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رقیه جان ای سه ساله ی بزرگ خاندان... •کربلایی امیرطلاجوران• 🦋↯
امشب از اون شباییه که باید یه تسلیت از اعماق وجودت به بابامهدی بگی.. چرا؟! یه لحظه چیزی که میگم تصور کن اگه دختر باشی بیشتر درک میکنی فکر کن دور از جون باباتو جلو چشات تیکه تیکه کردن.. سرشو از تنش جدا کردن.. داداش کوچولوت داداش بزرگه.. همه سراشون بالا نیزه حالا تو میخوای گریه کنی ولی میزنن تو گوشت گوشواره هاتو جوری میکشن که گوشات پاره میشه جلو چشات به لب و دندونای بابات چوب میزنن یک ماه پیاده پای برهنه روی خار های داغ بیابون... بعد یکماه از شدت گریه... سر بریده ی باباتو میذارن جلوت💔 چیکار میکنی؟! حالا فک کن یه دختر 3،4 ساله ای سرشو میگیری تو بغلت.. نمیگی بابایی این چند وقته کجا بودی؟!😭 شکایت نمیکنی که موهاتو کشیدن؟ گوشات پاره شده.. بردنت مجلس شراب😭 تصور کردی؟! حالا یه چیزی بگم؟ امام زمان ما تصور نمیکنه همه چیز و میبینه😭💔 هر لحظه اون لحظات جلو چشاشه... اون لحظه ای که دختر بابا با سر بریده ی پدر یه گوشه ی خرابه جون میده...😭😭 آجرک الله یا صاحب الزمان🖤✋🏻 بمیرم برای قلبت که هر صبح و شام برای جد غریبت اشک میریزی.. بمیرم که حتی شیعیانت هم به فکرت نیستن🚶‍♂ تسکین قلب شکسته ی حضرت صاحب الزمان صلوات...!
هدایت شده از ال یاسین 313🌺🍃
8.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روز دختر ، روز شکوفه‌های ناز مهربانی‌ست ... و چه کسی شایسته‌تر از توست ای بانوی سه‌ساله‌ای که تمام دنیا، در بغضت جا شد. ای رقیه جان! تو دختری بودی که در اوج کودکی، بزرگ‌ترین غم‌ها را تاب آوردی؛ تو بابایی‌ترین دختری هستی که نامت، با گریه گره خورده و دلت، با آسمان. در روز دختر، به یاد تو اشک می‌ریزیم؛ به یاد نگاهت، به یاد آغوشت که از پدر جا ماند... و به یاد صبری که آموختی، با چشمانی پر از سؤال و دلی لبریز از عشق. ای گل ناز زینب، ای نور دیده‌ی حسین، روز دختر مبارک ای دختری که دنیای دخترانه‌ات، به وسعت کربلاست. ✅️ پ.ن : تصاویری آرشیوی از اهداء روپوش از طرف 🎥 **
هدایت شده از حسینیه مقتل
⚫️هفت مصیبتِ شام از زبان امام سجاد علیه السلام... 🌺از امام سجاد علیه السلام پرسیدند: ‌ سخت ترین مصائب شما در سفر کربلا کجا بود؟ ▪️در پاسخ سه بار فرمودند: الشّام، الشّام، الشّام... ✳️امان از شام ! 🔴در شام هفت مصیبت بر ما وارد آوردند که از آغاز اسیری تا آخر ، چنین مصیبتی بر ما وارد نشده بود: ▪️1.ستمگران در شام اطراف ما را باشمشیرها احاطه کردند و بر ما حمله می‌نمودند و در میان جمعیت بسیار نگه داشتند و ساز و طبل می‌زدند. ▪️2.سرهای شهداء را در میان هودج‌های زن‌های ما قرار دادند. سر پدرم و سر عمویم عباس(علیه السلام) را در برابر چشم عمه‌هایم زینب و ام کلثوم(علیها سلام) نگه‌داشتند و سر برادرم علی اکبر و پسر عمویم قاسم(علیه السلام) را در برابر چشمان خواهرانم سکینه و فاطمه می‌آوردند و با سرها بازی می‌کردند، و گاهی سرها به زمین می‌افتاد و زیر سم سُتوران قرار می‌گرفت. ▪️3.زن‌های شامی از بالای بام‌ها، آب و آتش بر سر ما می ریختند، آتش به عمامه‌ام افتاد و چون دست‌هایم را به گردنم بسته بودند نتوانستم آن را خاموش کنم. عمامه‌ام سوخت و آتش به سرم رسید و سرم را نیز سوزاند. ▪️4.از طلوع خورشید تا نزدیک غروب در کوچه و بازار با ساز و آواز ما را در برابر تماشای مردم در کوچه و بازار گردش دادند و می‌گفتند: «ای مردم! بکُشید این‌ها را که در اسلام هیچ گونه احترامی ندارند؟!» ▪️5.ما را به یک ریسمان بستند و با این حال ما را در خانه یهود و نصاری عبور دادند و به آن ها می‌گفتند: این‌ها همان افرادی هستند که پدرانشان، پدران شما را (در خیبر و خندق و ...) کشتند و خانه‌های آن‌ها را ویران کردند . امروز شما انتقام آن‌ها را از این‌ها بگیرید. ▪️6.ما را به بازار برده فروشان بردند و خواستند ما را به جای غلام و کنیز بفروشند ولی خداوند این موضوع را برای آن ها مقدور نساخت. ▪️7.ما را در مکانی جای دادند که سقف نداشت و روزها از گرما و شب‌ها از سرما، آرامش نداشتیم و از تشنگی و گرسنگی و خوف کشته شدن، همواره در وحشت و اضطراب به سر می‌بردیم... ⚫️صلی الله علیک یا سیدالساجدین ، الامام العارفین،زین العابدین.. س س س ع ✅ @hosenih_maghtal