🔸🔸🔸🔸🔸🔸﷽🔸🔸🔸🔸🔸
⭕️✍حکایتی بسیار زیبا و خواندنی
پاداش انفاق
عابدی چندین سال عبادت می کرد. در عالم رویا به او خبر دادند که خداوند مقدر فرموده است نصف عمرت فقیر باشی و نصف دیگر غنی. حال اختیارش با خود توست که نصف اول را انتخاب کنی یا دوم .در عالم رویا گفت: زن صالحه و عاقلی دارم، با او مشورت کنم.
زن گفت: نصف اول را غنی انتخاب کن. به مروردر زندگی اش نعمت فزونی یافت ، زن گفت: ای مرد وعده خداست، همین طور که خدا نعمت می دهد تو هم انفاق کن. او هم چنین کرد. نصف عمرش گذشت منتظر بود تا فقر بیاید اما فرقی نکرد. همین طور نعمت خدا بر او جاری بود، به او خبر دادند تو تشکر کردی ما هم زیاد کردیم.
شکر مال، انفاق آن است چنانکه کفرانش روی هم گذاشتن و بخل آن است
وَإِذْ تَأَذَّنَ رَبُّكُمْ لَئِن شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ وَلَئِن كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ
ﻭ [ﻧﻴﺰ ﺑﻪ ﻳﺎﺩﺁﻭﺭ] ﻫﻨﮕﺎﻣﻲ ﻛﻪ ﭘﺮﻭﺭﺩﮔﺎﺭﺗﺎﻥ ﺍﻋﻠﺎم ﻓﺮﻣﻮﺩ: «ﻫﻤﺎﻧﺎ ﺍﮔﺮ ﺷﻜﺮ ﻛﻨﻴﺪ، ﻗﻄﻌﺎً [ﻧﻌﻤﺖِ ] ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﻣﻲ ﺍﻓﺰﺍﻳﻢ، ﻭ ﺍﮔﺮ ﻧﺎﺳﭙﺎﺳﻰ ﻛﻨﻴﺪ، ﺍﻟﺒﺘﻪ ﻋﺬﺍﺏ ﻣﻦ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ.» سوره ابراهیم آیه7
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
──┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅──
💦💦💟 همسر مهربان💦💦
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
مرد ثروتمندی بود که با وجود مال فراوان، بسیار نامهربان و خسیس بود. بر عکس، زنش بسیار مهربان و خوش قلب بود و همه او را دوست داشتند.
زن با خود می اندیشید: « خداوند این مرد را به من داده است، حتی اگر به او علاقه نداشته باشم، باز باید به او مهر بورزم!» بنابراین با وی رفتار خوبی داشت.
یک سال قحطی شد و بسیاری از روستاییان از مرد و زن کمک خواستند. زن با محبت فراوان به همه ی آن ها کمک کرد، ولی مرد چیزی نگفت و پیش خود فکر کرد:« تا وقتی از پول های من کم نشود برایم مهم نیست که دارایی چه کسی به باد می رود.»
مردم از زن تشکر کردند و گفتند که پول ها را بعد از مدتی به او پس خواهند داد. زن نپذیرفت، اما مردم اصرار می کردند که پول او را باز گردانند..عطرالجنة
زن گفت:« اگر می خواهید پول را پس بدهید، در روز مرگ شوهرم این کار را بکنید.»
این حرف زن به گوش یکی از دخترهایش رسید و او بسیار ناراحت شد. بی درنگ پیش پدر رفت و گفت:« می دانی مادر چی گفته؟ او از مردم خواسته تا پول هایشان را روز مرگ تو پس بدهند!»
مرد، به فکر فرو رفت. سپس ازهمسرش پرسید:« چرا از مردم خواستی پولت را بعد از مرگ من به تو بازگردانند؟»
زن جواب داد: « مردم تو را دوست ندارند و همه آرزو می کنند که زودتر بمیری اما حالا به جای آن که مرگ تو را آرزو کنند، از خداوند می خواهند که تو را زنده نگه دارد تا پول را دیرتر برگردانند. من هم از خداوند می خواهم که سال های زیادی زنده بمانی. کسی چه می داند؟ شاید تو هم روزی مهربان شوی!»
🌟 مرد از تیزهوشی و محبت همسرش در شگفت ماند و به او قول داد که در آینده با مردم مهربان باشد.
🍂🍃🍂
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
┄┅═🦋💙🦋═┅┄
⛔️ #فخـــر_فروشی
‼ وقتی حتی اون دنیا هم میخوای نشون بدی آیفون داری !!
♦️ سنگ قبری متفاوت به شکل گوشی آیفون در ایران!!
🌹أمير المؤمنين علیه السلام فرمودند:
🔹 مَا لاِبْنِ آدَمَ وَالْفَخْرِ: أَوَّلُهُ نُطْفَةٌ، وَآخِرُهُ جِيفَةٌ، وَلاَ يَرْزُقُ نَفْسَهُ، وَلاَ يَدفَعُ حَتْفَهُ.
⚠️ آدمى زاده را با #فخر چه كار است، آغازش نطفه و پايانش مردار است. نه مى تواند خود را روزى دهد و نه مى تواند مرگ خويش را از خود براند.
📙روضه الواعظین ج۲ ص۴۱۳
🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
┄┅═🦋💙🦋═┅┄
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
✅درمان کبد چرب با این سه گیاه !👌
🔹روزانه یک لیوان عرق کاسنی
🔹روزانه یک لیوان عرق خارشتر
🔹خوردن روزانه یک لیوان عرق شاه تره
🌱از هرکدام یک لیتر تهیه و تا انتهای آن روزی یک لیوان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
وضعیت این گربه از ما بهتره بوده!
ایشون ببری خان، گربه محبوب ناصرالدین شاه قاجار بود که سر سفره دربار مینشست. غذای هر روزش یک دست جوجه کباب مخصوص بود که از قبل هم امتحان میشد که مبادا از سر حسادت تو غذاش سم بریزند...
ببری خان گاهی در تصمیمگیری های اساسی کشور هم اثر میذاشت. میپرسید چجوری؟! درباریان خواستههای خودشون رو روی کاغذ مینوشتند و مینداختن گردن ببری خان! چه عزل و نصبهایی که توسط این عریضه پذیرفته میشد و چه محکومینی توسط این گربه نجات پیدا میکردن...
یک روز ببری خان همراه شاه برای شکار عازم جاجرود شد و بیماری سختی گرفت. ببری را کالسکهای با هشت اسب به دارالخلافه برگرداندند تا بلکه آب و هوای تهران باعث بهبودیاش شود اما ببری خان خوب نشد و مرد و او را مخفیانه در باغ دفن کردند و تا ۱۰ روز کسی جرات نداشت خبر مرگش را برای شاه ببرد...
اینم بگم که ببری خان پرستار مخصوص داشت ...
اینجاست که باید گفت گربه شاه هم نشدیم...
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📔
مادر نابینا کنار تخت پسرش در شفاخانه نشسته بود و میگریست ...
فرشته ی فرود آمد و رو به طرف مادر گفت: ای مادر من از جانب خدا آمده ام. رحمت خدا بر آن است که فقط یکی از آرزو های ترا برآورده سازد، بگو از خدا چه میخواهـی؟
مادر رو به فرشته کرد و گفت: از خدا میخواهم تا پسرم را شِفا دهد. فرشته گفت: پشیمان نمیشوی؟ مادر پاسخ داد: نه!
فرشته گفت: اینک پسرت شِفا یافت ولی تو میتوانستی بینایی چشمان خود را از خدا بخواهی... مادر لبخند زد و گفت تو درک نمیکنی!
سال ها گذشت و پسر بزرگ شد و آدم موفقی شده بود و مادر موفقیت های فرزندش را با عشق جشن میگرفت. پسرش ازدواج کرد و همسرش را خیلی دوست داشت ...
پسر روزی رو به مادرش کرد و گفت: مادر نمیتوانم چطور برایت بگویم ولی مشکل اینجاست که خانمم نمیتواند با تو یکجا زندگی کند. میخواهم تا خانهٔ ای برایت بگیرم و تو آنجا زندگی کنی. مادر رو به پسرش کرد و گفت: نه پسرم من میروم و در خانهٔ سالمندان با هم سن و سالهایم زندگی میکنم و راحت خواهم بود ...مادر از خانه بیرون آمد، گوشهٔ ای نشست و مشغول گریستن شد.
فرشته بار دیگر فرود آمد و گفت: ای مادر دیدی که پسرت با تو چه کرد؟حال پشیمان شده ای؟ میخواهی او را نفرین کنی؟ مادر گفت: نه پشیمانم و نه نفرینش میکنم.
آخر تو چه میدانی؟
فرشته گفت: ولی باز هم رحمت خدا شامل حال تو شده و میتوانی آرزوی بکنی. حال بگو میدانم که بینایی چشمانت را از خدا میخواهی، درست است؟ مادر با اطمینان پاسخ داد نه! فرشته با تعجب بسیار پرسید: پس چه؟
مادر جواب داد: از خدا می خواهم عروسم زن خوب باشد و مادر مهربان باشد و بتواند پسرم را خوشبخت کند، آخر من دیگر نیستم تا مراقب پسرم باشم. اشک از چشمان فرشته سرازیر شد و اشک هایش دو قطره در چشمان مادر ریخت و مادر بینا شد ...
هنگامی که زن اشک های فرشته را دید از او پرسید: مگر فرشته ها هم گریه میکنند؟ فرشته گفت: بلی! ولی تنها زمانی اشک میریزیم که خدا گریه میکند.مادر پرسید: مگر خدا هم گریه میکند؟! فرشته پاسخ داد: خدا اینک از شوق آفرینش موجودی به نام مادر در حال گریستن است...
هیچ کس و هیچ چیز را نمیتوان با مادر مقایسه کرد.
❤️ تقدیم به همه مادرا ❤️
💫🌟🌟💫👇
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تصویری_حجاب
📽فرق زن با حجاب با زن بی حجاب
🚨یک مثال خیلی ساده🚨
.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸در این روز دل انگیز بهاری
امیدوارم
در سایه سار عشق الهی💕
روزی مالامال ازمهر وآسایش
سلامتی و دلخوشی
و شور زندگی را سپری کنید
حال دلتون خوش💞
وچهارشنبه تون🌸🍃
پراز موفقیت 🌸🍃
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
⭕️✍#داستان_کوتاه
روزی ملانصرالدین وارد یک اسیاب گندم شد ؛ دید اسیاب به گردن الاغ بسته شده الاغ میچرخید و اسیاب کار میکرد به گردن الاغ یک زنگوله آویزان بود .
از اسیابان پرسید: برای چه به گردن الاغ زنگوله بسته اید؟
اسیابان گفت: برای اینکه ایستاد بدانم کار نمیکند...
ملانصرالدین دوباره پرسید: خب اگر الاغ ایستاد وسرش را تکان داد چه؟ آسیابان گفت:ملا خواهشا این پدرسوخته بازی هارو به الاغ یاد نده !
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
6.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصمیم خداوند
از قدرت درک ما خارج است!
اما همیشه به سود ماست ...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
📚#داستان
پارچه فروشی می رود در یک آبادی تا پارچه هایش را بفروشد. در بین راه خسته می شود و می نشیند تا کمی استراحت کند. در همان وقت سواری از دور پیدا می شود. مرد پارچه فروش با خود می گوید: بهتر است پارچه ها را به این سوار بدهم بلکه کمک کند و آن ها را تا آبادی بیاورد.
وقتی سوار به او می رسد، مرد می گوید: «ای جوان! کمک کن و این پارچه ها را به آبادی برسان». سوار می گوید: «من نمی توانم پارچه های تو را ببرم» و به راه خود ادامه می دهد.
مرد سوار مسافتی که می رود، با خود می گوید: «چرا پارچه های آن مرد را نگرفتم؟ اگر می گرفتم، او دیگر به من نمی رسید. حالا هم بهتر است همین جا صبر کنم تا آن مرد برسد و پارچه هایش رابگیرم و با خود ببرم». در همین فکر بود که پارچه فروش به او رسید. سوار گفت: «عمو! پارچه هایت را بده تا کمکت کنم و به آبادی برسانم.» مرد پارچه فروش گفت:«نه! آن فکری راکه تو کردی من هم کردم».
═ೋ❅🖋☕️❅ೋ═
❥↬ @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 هر وقت دلت از عالم گرفت💔
استاد #الهی_قمشه_ای
#کلیپ #عارفانه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh