eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.8هزار عکس
16.1هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌺 امام صادق علیه السّلام: 🔸مَنْ عَذَرَ ظَالِماً بِظُلْمِهِ سَلَّطَ اللَّهُ عَلَيْهِ مَنْ يَظْلِمُه،ُ‏ فَإِنْ دَعَا لَمْ يَسْتَجِبْ لَهُ وَ لَمْ يَأْجُرْهُ اللَّهُ عَلَى ظُلَامَتِهِ. 🔸هر کس برای ظلمِ ستمگری، عذر بتراشد (و آن را توجیه کند)؛ خداوند کسی را بر او چیره می سازد که بر او ستم کند؛ پس اگر خدا را بخواند، او را اجابت نخواهد کرد. 🔹کافی، ج۲، ص۳۳۴ 📖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💡شرح آیه ۲۱۰ سوره مبارکه بقره ص ۳۲👆 ❏السَّلامُ عَلى مَنِ الاِْجابَةُ تَحْتَ قُبَّتِهِ❏ 🖤 حضرت امام علی (ع) میفرمایند:آنچه مردم را به تحصيل دانش بى رغبت كرده ، اين است كه بسيار مى بينند آنان كه به آنچه آموخته اند عمل مى كنند ، اندك اند . 📚 غررالحکم ،ح 3895 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
خدا به موسی گفت: قحطی خواهد آمد!...به قومت بگو آماده شوند. موسی به قومش گفت و قومش از دیوار خانه ها سوراخ ایجاد کردند که در هنگام سختی به داد هم برسند که این قحطی بگذرد...🌿🌼 مدتی گذشت اما قحطی نیامد ، موسی پیش خدا رفت و علت را پرسید خدا به او گفت من دیدم که قوم تو به هم رحم کردند!... من چگونه به این قوم رحم نکنم ؟!...🌿🌼 به همدیگه رحم کنیم تاخدا هم، بهمون رحم کنه🌿🌼 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ‌‌━━┅═💙❤️═┅──┄
6.88M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین قدمی که میتوانیم برای امام زمان(عج) برداریم چیست؟ 🎙 ♥️ ╭✾࿐༅••🖤🥀💔••༅࿐✾╮ 🕋الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲🏻 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh ╰✾࿐༅••🖤🥀💔••༅࿐✾╯
33.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 ※ فیلمی که از مجلس یزید و سخنان روشنگرانه حضرت امام سجاد علیه السلام و حضرت زینب کبری سلام الله علیها در لبنان ساخته شده و عربستان مانع از انتشار آن شد. ※کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود! ✘ زینب سلام‌الله علیها اولین رسانه‌ی کربلاست! ادامه‌ی این ماجرا با ماست! 🥀 🕯🍂 الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🖤🍃' @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🔸ویتامین E را معمولا با سلامت پوست در ارتباط می‌دانند، ولی این ویتامین در اجرای عملکرد مناسب بسیاری از اندام‌های بدن نقشی مهم ایفا می‌کند. ✅ منابع غذایی ویتامین E: 🔹تخمه‌ی آفتابگردان و تخمه‌ی کدو 🔹انبه 🔹کدوی حلوایی 🔹پودر چیلی 🔹بادام- فندق و پسته 🔹کیوی 🔹 زردآلو خشک 🔹 اسفناج پخته 🔹ریحان خشک و جعفری خشک‌شده 🔹 کلم پیچ و کلم بروکلی 🔹 زیتون ✅ با خانواده ویتامین ها با ما همراه باشید: @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ بزرگی میگفت : ‏کسی که اول معذرت خواهی میکند شجاع ترین است! اولین کسی که میبخشد قوی ترین است و اولین کسی که فراموش میکند خوشحال ترین! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ساک و وسایلم رو گذاشتم توی اتاق وقتی اومدم خواهر کوچیکم نبود وقت اومد تو خونه بچه هارو که دید کلی خوشحال شد و ذوق کرد منم با خوشحالی از اتاق بیرون اومدم تا دیدمش درجا میخ کوب شدم چیزی که می‌دیدم رو باور نمی‌کردم😳🤯 اون شالی که خیلی نازک بود و بودن و نبودنش روی سر خواهرم هیچ فرقی نداشت، تبدیل به یه چادر خیلی خوشگل و روسری ای که لبنانی بسته شده بود، شده بود. از خوشحالی پاهام افتاد و دیگه نتونستم بایستم با چشمای گریون کم کم خودم رو بلند کردم و به سمتش رفتم دویدم توی آغوشش و تا چند دقیقه ولش نکردم خیلی خوشحال بودم، چون یکی مثل خودم در خانواده پیدا شده بود رفت لباس هایش رو عوض کرد و داستان آشناییش با نامزد طلبش رو برام تعریف کرد.. کم کم داشت عصر میشد و زمان رسیدن خواستگاری کم کم لباس هام رو عوض کردم و برای خواستگاری آماده شدم لحظه ای که منتظرش بودم فرا رسیده بود وقتی توی کت و شلوار دیدمش دلم ضعف رفت براش بچه ها دویدن توی بغل پدرشون بعد چند دقیقه گذاشتن پدرشون بیاد و روی صندلی بشینه.. ══❈═₪❅❅₪═❈══ @tafakornab @zendegiasheghaneh ══❈═₪❅❅₪═❈══
بعد از چند دقیقه احوال پرسی، پدرم راجب دلیل طلاقمون پرسید و اینکه چطور پشیمون شده و اومده خواستگاری، شوهرم خیلی خوب حرف میزدو پدرم قشنگ قانع کرد بدون اینکه بمن بی احترامی کرده باشه! بعد کمی راجب درآمد ماهانه و این چیز ها صحبت کردند، بعد از یک ساعت بابام گفت که اگر عروس دوماد راضی باشن توی اتاق باهم صحبت کنند.. بعد از اینکه وارد شدیمو کمی یخمون آب شد، علی گفت : با این لباس چقدر خوشگل شدی😁 گفتم ممنونم😅 کم کم حرف هامون شروع شد کلی باهم صحبت کردیم و خندیدیم، نیم ساعت بعد کم کم اومدیم توی جمع و من همونجا بله رو دادم.. اون شب خیلی خوشحال بودم چون قبلش همو می‌شناختیم و یه زمانی زن و شوهر بودیم، نیازی به نامزدی و این جور چیزا نبود پدرم گفت که فردا عقد کنیم... فرداش یه لباس سفید بلند و ساده و کمی آرایش راهی محضر شدیم. بعد از خوندن خطبه عقد پاشدم و سفت بغلش کردم و کلی گریه کردم اونم خیلی استقبال کرد بچه ها آنقدر خوشحال بودن که همونجا اومدن و ما رو بغل کردن خیلی خوشحال بودم بعدشم شب رفتیم رستوران و خوشحال برگشتیم خونه.. یک هفته بعد هم عروسی کردیم، خداروشکر خوشبخت شدیم کنار هم . ══❈═₪❅❅₪═❈══ @tafakornab @zendegiasheghaneh ══❈═₪❅❅₪═❈══
🍃🍃🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃 🍃 🚨 جوان معصیت کار ✅ در کتاب همای سعادت داستانی توجه مرا جلب کرد که نجیب الدین (که از علمای بزرگ زمان خودش بوده است) نقل می فرمود: " یک شب در قبرستان بودم. دیدم چهار نفر بطرف قبرستان می آیند و یک جنازه ای روی دوششان است. من جلو رفته و از آوردن جنازه در آن وقت شب اعتراض کردم و گفتم این عمل شما به من اینطور می رساند که شما انسانی را کشته اید و نیمه شب قصد دفن آن جنازه را دارید که کسی از راز و اسرارتان سر در نیاورد ". 🔸گفتند: ای مرد خیال بد نکن زیرا مادرش با ماست. دیدم پیرزنی جلوآمد. من گفتم ای مادر چرا نیمه شب جوانت را به قبرستان آورده ای؟ 🔹گفت: چون جوان من معصیت کار بوده خودش چند وصیت کرده، 🍃 اول: چون من از دنیا رفتم طنابی بگردنم بینداز و مرا از در خانه بکش و بگو خدایا این همان بنده گریزپا و معصیتکاری است که بدست سلطان اجل گرفتار شده او را بسته و نزد تو آوردم به او رحم کن. 🍃 دوم: جنازه ام را شبانه دفن کن که کسی بدن مرا نبیند و از جنایات من یاد کند و معذب شوم. 🍃 سوم: اینکه بدنم را خودت دفن کن و لحد بگذار که خداوند موهای سفید تو را ببیند و به من عنایتی فرماید و مرا بیامرزد، درست است که من توبه کرده ام و از کرده هایم پشیمانم ولی تو این وصیتهای مرا انجام بده. 🔸وقتی که جوانم از دنیا رفت ریسمانی به گردنش بستم و او را کشیدم ناگهان صدائی بلند شد و گفت: «اَلا اِنَّ اَوْلِیاء اللَّه هُمُ الْفائِزُون» بابنده گنه کار ما اینطور رفتار نکن ما خود می دانیم با او چه کنیم. خوشحال شدم (که توبه او پذیرفته شده) و او را بطرف قبرستان آوردم. 🔹من از پیرزن خواهش کردم که دفن پسرش را به من واگذار کند. او هم اجازه داد بدن را در قبر گذاشتم همینکه خواستم لحد را بچینم آیه ای را شنیدم که بگوشم رسید «الا ان اولیاء اللّه هم الفائزون» از این داستان اینطور نتیجه میگیریم که توبه شخص گنه کار مورد قبول واقع شده و خدا دوست ندارد بنده گنه کارش که توبه کرده مورد اهانت قرار گیرد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان 🍃 🍃🍃 🍃🍃🍃 🍃🍃🍃🍃
🍂 ♦️دختر یکی از دهقانان برای اقرار به گناه و طلب آمرزش نزد کشیش رفت و با ترس و لرز گفت: گناه بزرگی کرده‌ام و از گفتن آن خجالت میکشم. کشیش گفت: خداوند بخشنده است و هیچ خجالت نکش، بگو ببینم چه گناهی کرده‌ای؟ دختر گفت: یک سبد سیب دزدیده‌ام. کشیش گفت این‌که گناه بزرگی نیست! به اندازه تعداد سیب‌ها استغفار کن و توبه کن تا گناهت آمرزیده شود. دختر گفت: اما یک سبد سیب را از باغ کشیش دزدیده‌ام. کشیش تکانی خورد و گفت: پس گناهت به این راحتی ها بخشوده نمیشود! باید علاوه به توبه و استغفار ده سکه هم به کلیسا بپردازی... 📔کانال حکایتهای آموزنده👇 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان