eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امیدوارم پاییز امسال ورق زندگیت برگرده رو به خوشحالی🧡 ☕️🎂 •••💚✾‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
💎امام زمان(عج): در حق یکدیگر استغفارکنــــید اگر طلب مغفرت و آمرزش برخى از شما براى يكديگرنبود تمام اهل زمیــــــــن هلاك مى گشتنـــــــد 📚"دلائل الامامة،ص297" 〰➿〰➿〰➿〰➿〰 💎امام زمان عليه السلام: ⭕️درهاى سئوال از چيزهايى را كه براى شما مفيد نيست ببنديد و خود را در مورد دانستن چيزهاى غيرلازم به زحمت نيندازيد و درمورد تعجيل فرج زياد دعا كنيد زيرا كه موجب فرج خواهدشد. 📝بحارالانوار 53: 181. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
⁉️شستن لباس نجس در لباسشويي‌ هاي تمام اتوماتيك كه عمل شستن آب كشيدن و خشك كردن را انجام مي‌دهند چه حكمي دارد؟ آيا لباس نجس با اين روش پاك مي‌شود؟ 📚 آیت الله صافی گلپایگانی ✏️اگر پس از برطرف شدن عين نجاست، آب متصل به كر همه لباس‌ها را فرابگيرد و داخل ماشين را نيز تا هر جا نجس شده بگيرد همه پاك مي‌شود و چنانچه آب قطع شود آبي كه داخل ماشين است آب قليل مي‌باشد. پس اگر يقين كنيد كه آب همه لباس‌ها و مواضع نجس ماشين را فراگرفته و غساله را خارج كند پاك هستند و در متنجس به بول بايد دو مرتبه اين عمل انجام شود. سوالات شرعی📖 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨وَضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِلَّذِينَ آمَنُوا ✨امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ ✨رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ ✨وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ ✨وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ ﴿۱۱﴾ ✨و براى كسانى كه ايمان آورده‏ اند ✨خدا همسر فرعون را مثل آورده ✨آنگاه كه گفت پروردگارا پيش خود ✨در بهشت‏ خانه‏ اى برايم بساز و ✨مرا از فرعون و كردارش نجات ده ✨و مرا از دست مردم ستمگر برهان (۱۱) 📚سوره مبارکه التحريم ✍آیه ۱۱ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌴 💥علامه نورى در كتاب «نجم الثّاقب» نقل مى‏كند: سيّد جعفر پسر سيّد بزرگوار سيّد باقر قزوينى كه داراى كرامات بود، گفت: من با پدرم به مسجد سهله مى‏‌رفتيم، نزديك مسجد سهله كه رسيديم، به پدرم گفتم: اين حرفها كه مردم مى‌‏گويند، هر كس چهل شب چهارشنبه به مسجد سهله برود حضرت «ولىّ عصر» (عليه السّلام) را مى‏‌بيند، معلوم نيست اصلى داشته باشد! پدرم غضبناك شد و گفت: چرا اصلى نداشته باشد؟ اگر چيزى را تو نديدى! اصلى ندارد؟ و مرا بسيار سرزنش كرد، به طورى كه من از گفته خود پشيمان شدم. ✨💫✨ در اين موقع وارد مسجد سهله شديم، در مسجد كسى نبود، ولى وقتى پدرم در وسط مسجد ايستاد كه نماز استغاثه را بخواند، شخصى از طرف مقام حضرت «حجّت» (عليه السّلام) نزد او آمد، پدرم به او سلام كرد و با او مصافحه نمود. پدرم به من گفت: اين كيست؟ گفتم: آيا او حضرت «بقيّة‌‏اللّه» (عليه السّلام) است! فرمود: پس كيست؟ من از جا حركت كردم و به اطراف دنبال او دويدم ولى احدى را در داخل مسجد و در خارج مسجد نديدم. 📚ملاقات با امام زمان 🌹اللهم ارنی الطلعة الرشیدة @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
☝️ ✅شش پزشک رایگان برای هر انسان برای افراد مهم زندگیتان این پست رو به ارسال کنید ! 👌🏻 👇👇🏿👇 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ 👈نجات می یابیم ✨از "تکبر" به وسیله """سلام""" ✨از "مصیبت" به وسیله‌ """صدقه""" ✨از "بیماری" به وسیله """دعا""" ✨از "حرص"به وسیله """شکر"""" ✨از"غصه" به وسیله """صبر""" ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‌‌‌ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
📚 🍃پدرم هرگز ما را کتک نزد و همواره تنبیه خلاقه‌اي در کف داشت. مثلاً اگر فحش بد مي‌داديم، باید می‌رفتیم و دهان‌مان را سه بار زير شير آشپزخانه مي‌شستيم و اگر فحش خوب می‌دادیم، یک بار. من روزهای پرفحش کودکی‌ام را یادم است که هر چند دقیقه یک بار بالای روشویی توالت ایستاده‌ام و دارم آب می‌گردانم توی دهانم. هم‌زمان، نبردهای مرگباری را هم یادم است که بین خواهران و برادرانم به راه می‌افتاد و میادینی که کم از رینگ خونین نداشت. تنبیه پدرم در این مورد، بستن طرفین دعوا به همدیگر بود. البته سفت نمي‌بست اما شل هم نمی‌بست. طنابِ زردي داشت كه از بالاي كمد مي‌آورد و دو طرف متنفر از هم را به هم مي‌بست. زجر این تنبیه به این صورت است که شما حالاتي از آزار رواني تدریجی و مدام را تجربه می‌کنید چون طناب‌پیچ شده‌اید دقيقا به كسي كه چند ثانيه پيش با او كتك‌كاري كرده‌ايد. یک بار هم که در خانه فوتبال بازی می‌کردم و پنجره را با ضربه‌ای كات‌دار، خاکشیر کردم، پدرم چیزی نگفت. نگاهش کردم که آرام و با طمأنینه قندشکن را از داخل کابینت آشپزخانه برمی‌دارد و می‌رود به اتاق. داخل پذیرایی ایستادم و چند دقیقه بعد صدای ضربه‌هایی را شنیدم که از اتاق می‌آمد. آهسته سمت اتاق رفتم و پدرم را دیدم که مشغول شکستن قلّک‌م است. اسکناس‌های قلّکی را که یک سال برای جمع آوری پول‌هایش دندان روی جگر گذاشته بودم، می‌شمرد. وقتی آن‌ها را گرفته بود و دسته می‌کرد، پوزخند به لب داشت. فردا هم شیشه‌بُر آورد و همان پول‌ها را هزینه‌ي ساخت و ساز شیشه‌ي پنجره کرد. تنبیه والدینِ دیگر در چنین مواردی، سیلی و چَک‌های افسری بود اما پدرم در مقابل این سنّت ایستاد و دست به ابداعات بدیع زد. خاطرم هست در ایام سیزده یا چهارده سالگی یک باری که کیف پولش را گذاشته بود روی طاقچه، دستم لغزید و دویست تومانی کش رفتم. اما فردای آن روز در کمال ناباوری دیدم که برخی وسائل کیف مدرسه‌ام نیست. پدرم در اقدامی مشابه، از غفلتم استفاده کرده بود و دقیقا مثل خودم به اموالم دست‌بُرد زده بود. البته تمام اين‌ها به خاطر هيبتي بود كه در آن سال‌ها از «بزرگ تر» در ذهن مان می‌ساختند و به خاطر احترامي كه ناخواسته در چشم‌مان داشتند. در عوض، ديروز وقتي به بچه‌ام گوشزد كردم نبايد دوستان مدرسه‌اش را به القاب زشت بخواند، چیزی نگفت. سرش توی تَبلِت بود و مشغول بازی‌های خونبار. با لحن محکم‌تری گفتم: «هیچ خوشم نمیاد پسرم از این حرف ها بزنه!» اما دیدم همان القاب را دارد حواله می‌دهد به یکی از شخصیت‌های بازی. باخته بود و از دست آدمکش‌های رایانه دمق بود. رفتم بالای سرش ایستادم و گفتم: «اگه یه بار دیگه حرف زشت بزنی، باید بری دهنت رو آب بکشی!» سرش را از روی تبلت بلند کرد و با تعجب گفت: «هان؟!» نگاهم می‌کرد. حرفم را دوباره تکرار کردم و دیدمش که تبلت را رها کرده روی مبل. روی پا می‌زد و بلند بلند قهقهه می‌زد. در نفس نفس زدن‌های بین خنده‌هایش گفت: «یعنی این حرفت صد تا لایک داشت بابا!» چاپ شده در روزنامه «هفت صبح» @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💕شیطان و مسیح روزی در جايی می‌خواندم كه شيطان، حضرت مسيح را به بالای برج اورشليم برد و گفت: اگر تو وابسته و عزيز خدايی، از اين بالا بپر تا خدای تو، تو را نجات دهد! مسيح آرام آرام شروع به پايين آمدن از برج كرد. شيطان پرسيد، چه شد؟ به خدايت اعتماد نداری؟! مسيح پاسخ گفت: مكتوب است كه تا زمانی که ميتواني از طريق عقلت عاقبت کاری را بفهمی، خدايت را امتحان نكن! هميشه اين حكايت برای من يادآور بیداری عقلانيت در زندگی روزمره بوده است و هيچوقت خوف نكردم. تا آنجا كه می‌توانم برای هر كاری سر به آسمان نگيرم و استمداد نطلبم چون او بزرگترين یاری‌اش را كه عقلانيت است، قبلا هديه داده است. نکته جالب متن فوق اینجاست که بزرگترین موهبت الهی که است را نمی‌بینیم و باز دنبال معجزات دیگر هستیم. اگر از این نعمت بهتر استفاده کنیم خودش شروع خیلی از معجزات خواهد بود. 🍃🍃🍃 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🔻کم فروشی شخصی در مجالس سیدالشهدا علیه السلام خدمت می‌کرد و زیر لب این شعر را میخواند: حسین دارم چه غم دارم؟! مرحوم شیخ رجبعلی خیاط با دیدن این شخص در دل خود گفت: خوش بحال این شخص ، آقا سیدالشهدا علیه السلام به این شخص تفضل خواهد کرد و او را از هم و غم‌های قیامت نجات خواهد داد. پس از مدتی شیخ رجبعلی شبی در خواب دید که محشر به پا شده و امام حسین علیه السلام به حساب مردم رسیدگی می کند و آن شخص هم در ابتدای صف، نزدیک حضرت قرار دارد. شیخ رجبعلی میفرمود: با خود گفتم: امروز روز توست ؛ گوارایت باد! ناگهان دیدم که امام حسین علیه السلام به فرشته‌ای امر فرمودند که آن مرد را به انتهای صف بیندازد. در آن هنگام حضرت نگاهی به من کرد و با ناراحتی فرمود: شیخ رجبعلی! ما رئیس دزدها نیستیم! از سخن آن حضرت تعجب کردم و پس از بیدار شدن جستجو کردم که شغل آن‌ مرد چیست؟! و فهمیدم که عامل توزیع شکر است و شکر را به جای این که با قیمت دولتی به مردم بدهد ، آزاد می‌فروشد. @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔻حکایت جوجه اردک زشت با بیانی متفاوت از مولانا دست تقدیر روزی ، تخمی غریبه را هل داد کنار تخم های مرغی خانگی . جوجه ها که از سر تخم بیرون آوردند مرغ از همه جا بی خبر دید که یکی از جوجه ها سر و وضعی متفاوت با بقیه دارد. به چشم مرغ و جوجه هایش، آن جوجه متفاوت، نه قشنگ بود ، نه با استعداد و به همین علت او را به حساب نمی آوردند. تا این که روزی جوجه ها، برای خوردن غذا و درس گرفتن از مادر به خارج از خانه رفتند. مرغ داشت به بچه ها یاد می داد که آب خطر دارد و اگر در آن بیفتند غرق می شوند که جوجه متفاوت داخل آب پرید اما غرق نشد چون او جوجه مرغابی بود! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
امروز غروب آمد و دلدار نیامد می سوزم و می سازم و آن یار نیامد ما مشتری و لایق آن ماه نبودیم یوسف ته چاه ماند و به بازار نیامد گویند که یک جمعه بود روز ظهورش یک صبح دگر شب شدو انگار نیامد 😭 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
👆📖سوره مبارکه انفال آیه ۴۶ 🤷‍♂واسه چی باید وحدت داشته باشیم؟! یکی از فلسفه‌های وحدت در آیه بالا بیان شده می‌فرماید اگر شما باهم تنازع و دشمنی کنید فَشَل و سُست میشوید و قدرتتان کم میشود    💪 یعنی وحدت قدرت آفرین است💪   🧡   قدرتِ۱۰۰میلیون نفر بیشتره؟   🧡   🧡💛     یا  ۵۰۰  میـــلیـــون؟    💛🧡   🧡💛❤️    یا  ۱  میلیارد؟    ❤️💛🧡   🧡💛❤️💜     یا ...؟    💜❤️💛🧡      💐💐هفته وحدت مبارکباد💐💐 ☝️ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💞عشـ💞ــق ⭐️یعنی از خـــدا خواهش کنی 💞با تمام رنجها سازش کنی ⭐️عشق💞 💞یعنی از جهان غافل شدن ⭐️نیمه شبها با خدا کامل شدن 💞شبتون زیبا ⭐️و در پناه 💞خـــ💞ـــدا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨﷽✨الهی به امیدتو سلام 🏞روز زیباتون بخیر شنبه تون معطر به عطر خوش صلوات بر حضرت محمد (ص) و خاندان  پاک و مطهرش 💎 الّلهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ 💎 وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 💙در پناه لطف حق تعالی و عنایت اهل بیت علیهم السلام عاقبت بخیر باشید ان شالله 💙هفته تون پر خیر و برکت @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼 شنبه شد پنجره از آمدنت وا مانده دوسه تا دلهره از جُمعه زِ توجامانده جُمعه وشنبه دگر فرق ندارد بی تو تا میان من و تو فاصله برجا مانده 🌼السَّلامُ علیکَ یابقیَّةَ اللهِ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حسیـــن جان...💚 ☀️هر روز،صبح زود، زیارٺ ڪنم تو را 🕌تا روبروے گنبدتان مےدهم سلام 💚هرجاڪه صحبٺ ازتو شدوذڪرخیرتو 💙دستم بہ سینہ،عرض ادب ڪردم،احترام 💙السَّلاَمُ عَلَى الْحُسَيْنِ 💚وَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ 💙وَ عَلَى أَوْلاَدِ الْحُسَيْنِ 💚وَ عَلَى أَصْحَابِ الْحُسَيْن ‎‌‌‌‌@tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦈 این است آفرینش خدا👆 😳عظمت خدا رو با این تصاویر و این آیات ببینید و بشنوید... 🤔کجای دنیا هست که اثری از وجود خدا نداشته باشه؟!!! سوره لقمان آیه ۱۱ (عبدالباسط) @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
یه روز یه اسب پیر افتاد توی چاه. مردم جمع شدند و هر کاری کردند تا اون رو بیرون بیارند، نشد. پس برای اینکه بیشتر زجر نکشه، تصمیم گرفتند چاه رو با خاک پر کنند تا زودتر بمیره. اونها با بیل روی سرش خاک می ریختند. اسب هم خودش رو تکون می داد، خاک ها رو زیر پاش می ریخت و کمی خودش رو بالاتر می کشید. تا اینکه بالاخره چاه پر از خاک شد و اسب به راحتی بیرون اومد. عزیز دلم مسائل زندگی نیومدند تا زنده به گورمون کنند. هر اتفاق واسه اینه که بیشتر صعود کنیم. پس بخاطر اتفاقات پیاپی زندگیمون گلایه نکنیم و فکر کنیم شاید اونها هدیه هایی هستند که قدرشون رو خوب نمی دونیم. •✾📚 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚ماجرای امام سجاد ع و راهزن 🏷مرحوم علاّ مه مجلسى به نقل از شيخ الطايفه مرحوم طوسى حكايت كند: روزى حضرت سجّاد، امام زين العابدين عليه السّلام به عنوان انجام مراسم حجّ خانه خدا، عازم مكّه مكرّمه گرديد. در مسير راه از شهر مدينه به مكّه ، به بيابانى رسيد كه دزدهاى بسيارى جهت غارت و چپاول اموال حاجيان و اذيّت و آزار ايشان ، سر راه ايستاده و كمين كرده بودند. همين كه امام عليه السّلام نزديك دزدان رسيد، يكى از آن دزدها جلو آمد و راه را بر آن حضرت بست و منع از حركت آن بزرگوار به سوى مكّه معظّمه گرديد. امام زين العابدين عليه السّلام با متانت و خون سردى به آن دزد خطاب نمود و اظهار داشت : چه مى خواهى ؟ و به دنبال چه چيزى هستى ؟ دزد پاسخ داد: مى خواهم تو را به قتل رسانده و آن گاه وسائل واموال تو را غارت كنم . حضرت فرمود: من حاضر هستم كه با رضايت خود اموال و آنچه را كه همراه دارم ، با تو تقسيم كنم و با رضايت خويش نصف آن ها را تحويل تو دهم . دزد راهزن گفت : من نمى پذيرم و بايد برنامه و تصميم خود را، كه گفتم اجراء كنم . حضرت سجّاد عليه السّلام فرمود: من حاضرم از آنچه كه به همراه دارم ، به مقدار هزينه سفر خويش بردارم و بقيّه آن را هر چه باشد در اختيار تو قرار دهم . وليكن دزد همچنان بر حرف خود اصرار مى ورزيد و با لجاجت پيشنهاد امام زين العابدين عليه السّلام را نپذيرفت . پس چون حضرت چنين حالت و برخوردى را از آن دزد مشاهده نمود، از او سؤ ال نمود: پروردگار و ارباب تو كجاست ؟ دزد پاسخ داد: در حال خواب به سر مى برد. در اين موقع حضرت كلماتى را بر زبان مبارك خود جارى نمود و زمزمه اى كرد كه ناگهان دو شير درّنده پديدار گشتند؛ و به دزد حمله كردند و يكى سر دزد و ديگرى پايش را به دندان گرفت و هر يك او را به سمتى مى كشيد. سپس امام سجّاد عليه السّلام اظهار داشت : تو گمان كردى كه پروردگارت غافل است و در حال خواب به سر مى برد؟! و بعد از آن ، امام عليه السّلام به سلامت و امنيّت به راه خود ادامه داد و به سوى مكّه معظّمه حركت نمود.(1) 📚 امالى شيخ طوسى : ص 605 بحارالا نوار: ج 46، ص 41، ح 36. •✾📚 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
در جنگ جهانی دوم پهلوانی در نخجوان زندگی می‌کرد که به او ببرخان می‌گفتند. در 20 سال سابقه نداشت که کسی بتواند کمر او را به زمین بزند. روزی کشتی‌گیری که دو برابر خودش وزن داشت را به زمین زد. و تکبر عجیبی بر او غالب شد. سر بالا گرفت و نعره زد، خدایا از خلایق‌ات کسی نیست که کمرش بر زمین نزده باشم، کشتی گرفتن با بندگانت برای من دیگر لذتی ندارد، جبرییل را از آسمان بفرست با من کشتی بگیرد. ببرخان، یک هفته بعد، سرماخوردگی عجیبی گرفت. بر اثر عفونت و بوی بد از خانه بیرونش کردند و در خرابه‌ای انداختند. گویند: موشی بر روی او می‌رفت و توان نداشت موش را از روی بدن خود دور کند. گفتند: جبرییل به کنار، جواب این موش را بده.. .. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگه با دیدن این کلیپ حس خوبی بهت دست داد پس بفرست برای بهترین‌ دوستات تا این زنجیره حس خوب ادامه پیدا کنه... ‎‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌🕊❤️🕊 هیچ درختی به خاطر پناه دادن به پرنده ها بی بار و برگ نشده است... تکیه گاه باشیم ، مهربانی سخت نیست..! @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ریزش مو در اثر کم کاری کبد ⬅️اگر علت ریزش مو در اثر کم کاری کبد باشد از این دستورات استفاده کنید👇🏼 🍵 به مدت چند ماه هر روز صبح قبل از صبحانه یک قاشق چای خوری خاکشیر را با نصف استکان سکنجبین مخلوط کرده و بخورید. 🍵 هر روز یک قاشق سوپخوری روغن زیتون را با یک قاشق آب لیموترش مخلوط کرده میل نمایید. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام اول هفته تون عالی در اولین روز🌹🍃 هفته بهترین ها را برایتان آرزومندم 🤲 یک هفته خیر و برکت یک هفته موفقیت و پراز دل خوشی🌹🍃 نصیبتون❣ ‎‌‌‌ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺳﻪ ظرف ﻫﻢ ﺍﻧﺪﺍﺯﻩ را ﺭﻭﯼ ﺷﻌﻠﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﺩﺍﺩ ﻭ ﺩﺭ آﻧﻬﺎ ﺑﻪ ﻣﻘﺪﺍﺭ ﻣﺴﺎﻭﯼ ﺁﺏ ﺭﯾﺨﺖ؛ ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﺍﻭﻝ ﯾﮏ ﻫﻮﯾﺞ ﺩﺭ ﻇﺮﻑ ﺩﻭﻡ ﯾﮏ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ ﻭ ﺩﺭ ﺳﻮﻣﯽ ﭼﻨﺪ ﺩﺍﻧﻪ ﻗﻬﻮﻩ ﺭﯾﺨﺖ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻥ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﺳﻪ ﻇﺮﻑ ﺭﺍ ﺣﺮﺍﺭﺕ ﺩﺍﺩ. ﺑﻌﺪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﺯﺩ ﻭ ﭘﺮﺳﯿﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ آﺯﻣﺎﯾﺶ ﭼﻪ ﻧﺘﯿﺠﻪ ﺍﯼ ﻣﯿﮕﯿﺮﯾﺪ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﺟﻮﺍﺏ ﻗﺎﻧﻊ ﮐﻨﻨﺪﻩ ﺍﯼ ﻧﺪﺍﺷﺘﻨﺪ ﻣﺎﺩﺭ ﺗﻮﺿﯿﺢ ﺩﺍﺩ : ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭ ﺧﺮﻭﺵ ﻭ ﭼﺎﻟﺶ ﻫﺎ ﻭﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯽ ؛ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﯾﮑﺴﺎﻥ ﻧﯿﺴﺘﻨﺪ؛ ﺑﻌﻀﯽ ها ﻣﺜﻞ ﻫﻮﯾﺠﻨﺪ ﺗﺎ ﻭﻗﺘﯽ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻠﯽ ﻣﻮﺍﺟﻪ ﻧﺸﺪﻩ ﺍﻧﺪﺳﺨﺖ ﻭﻣﺤﮑﻤﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺑﻪ ﻣﺤﺾ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺩﺭ ﺟﻮﺵ ﻭﺧﺮﻭﺵﺭﻭﺯﮔﺎﺭ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ ﮔﯿﺮﻧﺪ ﺷﻞ میشوند ﻭ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ میبازند. ﺑﻌﻀﯽ ﺁﺩﻣﺎ ﻣﺜﻞ ﺗﺨﻢ ﻣﺮﻍ هستند ، ﺩﺭ ﺭﻭﺍﻝ ﻋﺎﺩﯼ ﻭ ﺭﻭﺗﯿﻦ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﻞ ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﺩﺭ ﺑﺮﺧﻮﺭﺩ ﺑﺎ ﻣﺸﮑﻼﺕ ﺳﺨﺖ ﻭﻏﯿﺮ ﻗﺎﺑﻞ ﺍﻧﻌﻄﺎﻑ ﻣﯽ ﺷﻮﻧﺪ. ﻭ ﺑﻌﻀﯽ ﺩﯾﮕﺮ، ﻫﻤﺎﻧﻨﺪ ﻗﻬﻮﻩ، که ﺩﺭ ﺳﺨﺘﯽ ﻫﺎ ﻧﻪ ﺗﻨﻬﺎ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﺎﺯﻧﺪ، ﺑﻠﮑﻪ ﺑﻪ ﻣﺤﯿﻂ ﺍﻧﺮﮊﻯ ﺩﺍﺩﻩ، آن را ﻣﻌﻄﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﻭ ﺑﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﻧﮓ ﻭ ﻃﻌﻢ میدﻫﻨﺪ، اینها ﻫﺴﺘﻨﺪ، ﮐﻪ ﺯﻧﺪﻩ ﻣﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻭ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺳﺎﺯ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﻭ ﻧﺴﯿﻢ ﺭﻭﺡ ﺑﺨﺶ ﺣﯿﺎﺕ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎﯼ ﺩﯾﮕﺮﺍﻥ ﻣﯽ ﺑﺨﺸﻨﺪ . •✾📚 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان