هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
9.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
روی باور فراوانی و لیاقت زیاد کار کنید. شما لایق داشتن بهترین زندگی هستید .
❤️🕊❤️
گذشت زمان چه قدرتی داره!
خیلی ها رو از عرش
به فرش پایین میاره
و خیلی ها رو از فرش
به عرش میرسونه
باور کنید لایق بهترین هایید
صبر کنید و جایگاهتون رو بدست بیارید..
هدایت شده از خانواده بهشتی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۰#سبک_زندگی_اسلامی
💞 شنیدن عبارت #دوستت_دارم :
🌸برای یک مرد… او را برای مصاف با سخت ترین ها ی زندگی زره پوش می کند ...و آماده می شود …. توان می گیرد… برای آنکه بیشتر بکوشد …مرد احساس می کند حتی قدش بلند تر شده است …. چون به مرد بودنش افتخار می کند
❤ شنیدن عبارت #دوستت_دارم :
🌸 برای زن آنچنان انرژی و توان مضاعفی برایش ایجاد می کند که آمادگی این را می یابد که لحظه ای پس از شنیدن این جمله یک خانه تکانی مفصل به راه بیاندازد …
و همه جای زندگی را با #عشق… از نو بیاراید ..
❤ شنیدن عبارت #دوستت_دارم :
🌸 برای فرزندت خصوصا وقتی روی دو زانو می نشینی و خودت را هم قد فرزندت می کنی و چشم در چشمش می گویی یعنی من هستم ..خیالت راحت … و یادت باشد آن شب فرزندت دیرتر ولی آرامتر و آسوده تر می خوابد پس از شنیدن این جمله از والدینش …
🌸فرقی نمی کند معشوق باشی یا #عاشق …پدر یا مادر … فرزند یا همسر ، عبارت #دوستت_دارم را جدی بگیریم ، این عبارت غوغایی به پا می کند.
☝نگذارید #محبت و #عشقتان در دنیای درونتان حبس شود .
♡• •♡
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨#تشرفات #ویژه_جمعه_ها
✅ داستان واقعی کریم پینه دوز
👈 خانه خریدن امام زمان عج برای مستاجر تهرانی
💠 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، میگفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش میزنند و احوالش را میپرسند
مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها
ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم...
یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم
پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، میخواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم...
اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست...
نشسته باز خیالت کنارِ من اما
دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟
📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز
🌸 الّلهُــمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــــ الْفَــرَج 🌸
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ایها_العزیز
#ویژه_جمعه_ها
(روزهای چشم براهی)
عاقبت روزی
گره خواهد گشود از بند ما
عاقبت روزی
شود از عمقِ دل لبخند ما
جمعه های بی تو
اما پر شده از چون و چند
خسته شد تقویم
از اما و چون و چند ما...
" اللّهم عَجِّل لِوَلیک الفَرج "
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا شکرت 😍
بیایین چند لحظه باهم
همگی دعا کنیم، شکرگزاری کنیم
و انرژی خوبی یو به جهان هستی و کائنات ارسال کنیم😍😍
#شکرگذاری
𝟏. شکرگذاری به داشته هایتان برکت میدهد.
𝟐. شکرگذاری سبب می شود سریعتر به خواسته هایتان برسید.
𝟑. با دقت به زیبایی های اطرافتان میتوانید حس سپاسگذاریتان را تقویت کنید.
𝟒. به کمک شکرگذاری میتوانید بدنی سالم و شاداب داشته باشید.
𝟓. با شکرگذاری احساس نا امیدی را از بین میبرد.
𝟔. شکر گذاری باعث برکت ثروت میشود.
𝟕. شکرگذاری باورهای مثبتتان را تقویت میکند.
اگر میدانستید شکرگذاری چه تاثیر عمیقی بر ثانیه به ثانیه زندگیتان دارد هر لحظه قدردان و سپاسگذار خالق هستی بودید.
خدای مهربانم برای لحظه به لحظه بودنم و بودنت سپاسگزارم ...
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💜الهی...
🌸ای آرامش مطلق
💜ای که دلها
🌸با نام و یاد تو
💜آرام میگیرد
🌸عزت دوستان و عزیزانم را
💜تا عرش کبریایی خود بلند کن
🌸و عطا کن به آنان
💜هر آنچه برایشان خیر است
🌸و دلشان را لبریز کن
💜از شادی و محبت
🌸شبتون پراز آرامش
💜فرداتون پراز بهترینها
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
🌱 خاک بر سر چه کسی ؟
روزی شاه عباس به همراه وزیرش *شیخ بهایی* و چند تن از فرماندهان به شکار می روند.
*در بین راه ، شاه عباس به شیخ بهایی گفت:*
یاشیخ! نقل ، داستان ، یا پندی بگوئید که این فرماندهان با ما آمده اند درسی گیرند!
*شیخ بگفتا ؛این سه تپه خاک را میبینید؟ گفتند بله*
*شیخ گفت*
خاک آن تپه اولی
بر سر کسی که راز دلش را به هر کسی بگوید
حتی به همسرش!
*گفت آن تپه وسطی رامیبینید؟*
گفتند! بله ، شیخ گفت خاک آن تپه بر سر کسی که به آدم بی اصل و نصب و بی نام و نشان خدمت میکند.
*شیخ گفت آن تپه (آخری) سومی را می بینید؟گفتند بله*
شیخ گفتا خاک آن تپه بر سر کسی که خود تلاش نمی کند و بزرگترها دائم به او خدمت میکنند
*شاه عباس* گفت آن دو مورد اول بماند ، اما بند سوم به من خطاب شده؟؟ چه بدی به شما کردم؟
*شیخ گفتا* اگر صبر کنید جواب هر سه را یکجا خواهم داد
مدتی گذشت شاعباس آهوی بسیار زیبایی داشت و با اسبش دور آهو میدوید و سرگرم میشد، برای این آهو هر روز وقت کافی می گذاشت
تا اینکه روزی شیخ بهایی آهوی شاه عباس را می دزدد و در جایی مخفی می کند و گوسفندی را سر می برد و در کیسه ای گذاشته و به خانه می برد
*همسرشیخ بهایی* با دیدن کیسه خون آلود جویای محتوای آن میشود که شیخ در جواب می گوید این آهوی شاه عباس است که کشته ام.
*همسرشیخ بهایی* شیون کنان بر سر خود میزند و با لحنی تند میگوید:متوجه هستی چکاری انجام داده ای؟ شاه عباس اگر متوجه شود گردنت را خواهد زد ، دلیل این کارت چی بوده؟
*شیخ* می گوید من وزیر شاه عباس هستم اما او اصلاً به من و خدمات من توجه نمی کند و بیشتر وقتش را با این آهو سپری میکند ، از ناراحتی این کار را انجام دادم و قرار نیست کسی بفهمد! فقط من وتو می دانیم آن را درگوشه حیاط خاک می کنیم وکسی هم متوجه نمی شود ممکن است ، رفتار شاه با من بهتر شود ، خبر گم شدن آهو به گوش شاه عباس می رسد ، وی عده ای را مأموریافتن آهو در شهر و بیابان میکند اما هیچ خبری ازآهو نیست
*شاه عباس* هزار سکه طلا را برای یافتن آهو جایزه تعیین میکند ، خبر هزار سکه به گوش *همسرشیخ بهایی* میرسد و بی وقفه به دربارشاه میرود تا خبر کشته شدن آهو را بدهد و هزار سکه جایزه اش را دریافت کند.
*شاه عباس* باشنیدن این خبر شیخ را احضار می کند تا دلیل این کارش را بگوید؟ شاه عباس فریاد می زند شیخ من چه بدی و چه کوتاهی در حق تو و خانواده ات کرده ام که جوابش این باشد ؟
*شیخ گفت* اعلاحضرت از آن جایی که من وزیر شما بودم ، اما هیچ وقت به من توجه نکردید و بیشر وقت خود را با بازی کردن با آهو می گذراندید و من هم از سر حسادت آهو را دزدیده وسر بریدم.
*شاه عباس* عصبانی شد و جلاد را خبر کرد و به او گفت سزای اعمال شیخ قطع گردن اوست همین جا حکم را اجرا کن و گردن شیخ بهایی رابزن
*جـــــلاد*
شمشیرش را بالابرد ودرحین فرودآمدن رو به پادشاه کرد و گفت اعلاحضرت شیخ خیلی به من وخانواده ام لطف داشته و من توان چنین کاری را ندارم مرا عفو بفرمایید
*شاه عباس جلاد بعدی و جلادان دیگر رافراخواند*
اما هیچکدام راضی نبودند که گردن شیخ بهایی را بزنند.
شاه عباس گفت صد سکه طلا به هر کسی می دهم که امروز گردن شیخ را بزند
*خبر به نگهبان قصر پادشاه رسید*
به سوی شاه عباس آمد و گفت صد سکه را بدهید من گردن شیخ را خواهم زد!
شمشیر را ازجلاد گرفت بالا برد موقع فرود آمدن شمشیر ، شیخ گفت دست نگه دارید آهو زنده است ، من او را نکشته ام
شیخ به خدمتکارش دستور داد تا آهو را بیاورد.شاه عباس متعجب شد و دلیل این کارش راپرسید؟
*شیخ گفت*
*زمانی باهم به شکار رفتیم و به من گفتی به این جوانان پندی بیاموز و من خاک آن سه تپه رامثال زدم که باعث نگرانی شما شد!*
الان جواب آن پند همین است
*گفتم:*
خاک آن تپه اول بر سر کسی که راز دلش رابه هر کسی میگوید حتی به همسرش
همسر من که پدر فرزندانش بودم راز نگهدار من نبود ومرا به هزار سکه طلا فروخت
*پس خاک آن تپه اول برسرمن که راز دل خودم را برای کسی بازگو کردم!*
شاه عباس حیرت زده از دو تپه خاک بعدی پرسید:؟
*شیخ گفت به یاد بیاوریدگفتم خاک آن تپه دومی ، بر سر کسی که به آدم بی اصل و نصب خدمت کند*
این *نگهبان* در گوشه شهر گدایی میکرد و شکم زن و بچه اش را نمیتوانست سیرکند !من به اوخدمت کردم واو را به قصر آوردم صاحب مال وزندگی پست و مقام کردم وحالا بخاطر صد سکه قصد زدن گردن مرا داشت
*پس خاک آن تپه دوم هم برسرمن که به آدم بی اصل ونصب خدمت کردم*
و آن تپه سوم که گفتم خاکش بر سر کسی که روی پای خود نایستد به بزرگترازخودش خدمت کند
من که وزیر شمابودم سالها به شمامشاوره دادم و هزاران کار نیک وخیر در شهر و در راه خدمت به شما انجام دادم
بخاطریک آهو می خواستید گردن مرابزنید که سالها به شماوفادار بوده ام
*پس خاک آن تپه سوم هم برسر من*
*واقعاً حکایت وپند زیبایی بود
@tafakornab
د
✍#_وفای_به_نذر
حاج میرزا خلیل تهرانی که از اطبای مشهور و دانشمندان عالی قدر شیعه است در زمان سید صاحب ریاض در کربلا به مداوای بیماران اشتغال داشت. او میگوید: هنگامی که ساکن کربلا بودم مادرم در تهران زندگی میکرد، شبی او را در خواب دیدم به من گفت: پسر جان من از دنیا رفته ام، جنازهام را پیش تو میآورند. کسی دماغم را شکست. چیزی نگذشت که نامه ی یکی از دوستانم به دستم رسید، در آن نامه نوشته بود: مادرت از دنیا رفت، جنازه اش را با جنازههای دیگر فرستادیم. وقتی جنازهها وارد شد مراجعه کردم، گفتند: ما خیال میکردیم شما ساکن نجف هستید جنازه ی مادرت را در رباط ذی الکفل گذاشتیم. پیوسته موضوع شکستن دماغ در نظرم بود. بالاخره جنازه ی مادرم را تحویل گرفتم، همین که کفن را باز کردم دیدم دماغش شکسته است، علتش را پرسیدم، گفتند: این جنازه بالای جنازههای دیگر بود اسبها میان رباط در هم آویختند و به جنازهها برخورد کردند و این جنازه از بالا به زیر افتاد، دیگر ما اطلاعی نداریم. پیکر مادرم را به ساحت مقدس حضرت ابوالفضل (ع) آوردم، آن جا عرض کردم: یا ابالفضل! مادرم نماز و روزه را خوب نمی توانست انجام دهد، اکنون به شما پناه آورده ام، به فریادش برس، من با شما عهد میبندم پنجاه سال نماز و روزه برایش بخرم، پس از آن مادرم را دفن کردم. مدتی گذشت، شبی در خواب دیدم ازدحام و داد و فریاد زیادی بر پا است، خارج شدم دیدم مادرم را به درختی بسته اند و او را با شلاق میزنند، گفتم: چه کرده که او را میزنید؟ گفتند: حضرت ابوالفضل به ما دستور داده او را بزنیم تا مبلغی را که تعهد کرده بپردازد. داخل منزل شدم و مبلغی را که میخواستند آوردم، مادرم را رها کردند. او را به منزل آورده، به خدمتش مشغول شدم، وقتی از خواب بیدار شدم، حساب کردم مبلغی که در خواب از من گرفته بودند کاملا مطابق بود با پنجاه سال نماز و روزه، آن مبلغ را برداشتم نزد سید صاحب ریاض آوردم و تقاضا کردم از طرف مادرم پنجاه سال نماز و روزه بگیرند.
📙پند تاریخ30/2 ؛ به نقل از: دار السلام 2/ 245.
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#تلنگر
ناصرالدین شاه قاجار در ماه مبارک رمضان نامه ای به مرجع تقلید آنزمان میرزای شیرازی به اين مضمون نوشت :
كه من وقتی روزه می گیرم از شدت گرسنگی و تشنگی عصبانی می شوم
و ناخودآگاه دستور به قتل افراد بیگناه
می دهم لذا جواز روزه نگرفتن مرا
صادر بفرماييد !
آیت الله العظمی میرزای شیرازی درجواب ناصرالدین شاه نوشت:
بسمه تعالی
حکم خدا قابل تغییر نیست
لکن حاکم قابل تغییر است
اگر نمی توانی به اعصابت مسلط شوی
از مسند حکومت پایین بیا
تا شخص با ایمانی در جایگاه تو
قرار گیرد و خون مومنین
بیهوده ریخته نشود!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨
‼️داستان تربیتی واقعی
💎معلّم از دانشآموز سوالی کرد امّا او نتوانست جواب دهد، همه او را تمسخر کردند. معلّم متوجّه شد که او اعتماد به نفس پایینی دارد. زنگ آخر وقتی همه رفتند معلّم، او را صدا زد و به او برگهای داد که بیت شعری روی آن بود و از او خواست آن بیت شعر را حفظ کرده و با هیچکس در این مورد صحبت نکند. روز بعد، معلّم همان بیت شعر را روی تخته نوشت و به سرعت آن را پاک کرد و از بچّهها خواست هر کس توانسته شعر را سریع حفظ کند، دستش را بالا ببرد. تنها کسی که دست خود را بالا برد و شعر را خواند همان دانش آموز بود. بچّهها از این که او توانسته در فرصت کم شعر را حفظ کند مات و مبهوت شدند. معلّم خواست برای او دست بزنند. معلّم هر روز این کار را تکرار میکرد و از بچّهها میخواست تشویقش کنند. دیگر کسی او را مسخره نمیکرد و دارای اعتماد به نفس شد و احساس کرد دیگر آن شخصی که همواره او را "خِنگ" مینامیدند، نیست و تمام تلاش خود را میکرد که همیشه احساس خوبِ برتر بودن و باهوش بودن را حفظ کند.
💥آن سال با معدّلی خوب قبول شد. به کلاسهای بالاتر رفت. وارد دانشگاه شد. مدرک دکترای فوق تخصص پزشکی گرفت و اکنون پدر پیوند کبد جهان است.
📚کتاب زندگانی دکتر ملک حسینی
🔶🔸راه های گناه نکردن🔸🔶
🔸🔸
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✍#پیمان_با_خدا
ملاحسین واعظ کاشفی در اخلاق محسنی مینویسد:
برای یکی از پادشاهان مشکلی پیش آمد، او با خدا عهد کرد که اگر کار من به نیکی پایان پذیرد هر چه پول در خزانه دارم به مستمندان میدهم، خداوند نیز خواسته ی او را برآورد. پادشاه تصمیم گرفت به پیمان خود وفا کند، خزانه دار را خواست و دستور داد موجودی را حساب کند. پس از بررسی معلوم شد پول زیادی در خزانه موجود است، امیران دولت گفتند: این همه پول را نمی توان به مستمندان پرداخت؛ زیرا مملکت از نظر مالی آشفته خواهد شد و اداره ی لشکر به این پول نیاز دارد. شاه گفت: من عهد کردهام و خلاف آن نمی کنم. گفتند: علما به ظاهر آیه ی «وَالْعَامِلِینَ عَلَیْهَا » استدلال میکنند و میگویند لشکریان کسانی هستند که خراج جمع میکنند و خود ایشان بنا بر این آیه یک دسته از مستحقان هستند. پادشاه از این سخن در اندیشه شد و پیوسته فکر میکرد. روزی کنار غرفه ای نشسته بود، ژولیده ای شبیه دیوانگان از راه میگذشت، پادشاه او را خواست و جریان پیمان را برای او بازگو کرد و گفت: نظر تو چیست؟ گفت: اگر شهریار هنگام پیمان بستن با خدا، سپاهیان را از خاطر گذرانده باشد صحیح است وگرنه نمی توان به آنها داد. شاه گفت: من در آن هنگام فقط به یاد مستمندان بودم. یکی از امیران گفت: ای دیوانه! مال بسیار است و سپاهیان نیز بی برگ و نوایند. ژولیده روی از او برگرداند و به شاه گفت: اگر دیگر با کسی که پیمان بستی کاری نداری وفا نکن؛ ولی چنانچه به او احتیاج داری به عهد خویش وفا کن. پادشاه چنان تحت تأثیر قرار گرفت که اشک از دیدگانش فرو ریخت و همان دم دستور داد اموال را بین فقیران تقسیم کنند.
وعدهها باید وفا کردن تمام
ور نخواهی کرد، باشی سرد و خام
وعده ی اهل کرم گنج روان
وعده ی نا اهل شد رنج روان
در کلام خود خداوند ودود
امر فرموده است أوفوا بالعهود
گر نداری خوی ابلیسی بیا
باش محکم بر سر عهد وفا
"مولوی"
📙هزارویک حکایت اخلاقی
✍
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خدایا شکرت 😍
بیایین چند لحظه باهم
همگی دعا کنیم، شکرگزاری کنیم
و انرژی خوبی یو به جهان هستی و کائنات ارسال کنیم😍😍
#شکرگذاری
𝟏. شکرگذاری به داشته هایتان برکت میدهد.
𝟐. شکرگذاری سبب می شود سریعتر به خواسته هایتان برسید.
𝟑. با دقت به زیبایی های اطرافتان میتوانید حس سپاسگذاریتان را تقویت کنید.
𝟒. به کمک شکرگذاری میتوانید بدنی سالم و شاداب داشته باشید.
𝟓. با شکرگذاری احساس نا امیدی را از بین میبرد.
𝟔. شکر گذاری باعث برکت ثروت میشود.
𝟕. شکرگذاری باورهای مثبتتان را تقویت میکند.
اگر میدانستید شکرگذاری چه تاثیر عمیقی بر ثانیه به ثانیه زندگیتان دارد هر لحظه قدردان و سپاسگذار خالق هستی بودید.
خدای مهربانم برای لحظه به لحظه بودنم و بودنت سپاسگزارم ...