#اسم_اعظم_خدا
مردی از دیوانه ای پرسید:
«اسم اعظم خدا را می دانی؟»
دیوانه گفت:
«نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمی توان گفت»
مرد گفت:
«نادان! شرم کن! چگونه اسم اعظم خدا، نان است؟»
دیوانه گفت:
«در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درِ هیچ مسجدی را باز دیدم؛
از آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین، نان است»
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#اسم_اعظم_خدا
مردی از دیوانه ای پرسید:
«اسم اعظم خدا را می دانی؟»
دیوانه گفت:
«نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمی توان گفت»
مرد گفت:
«نادان! شرم کن! چگونه اسم اعظم خدا، نان است؟»
دیوانه گفت:
«در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درِ هیچ مسجدی را باز دیدم؛
از آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین، نان است»
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#اسم_اعظم_خدا
مردی از دیوانه ای پرسید:
«اسم اعظم خدا را می دانی؟»
دیوانه گفت:
«نام اعظم خدا، نان است اما این را جایی نمی توان گفت»
مرد گفت:
«نادان! شرم کن! چگونه اسم اعظم خدا، نان است؟»
دیوانه گفت:
«در قحطی نیشابور چهل شبانه روز می گشتم، نه هیچ جایی صدای اذان شنیدم و نه درِ هیچ مسجدی را باز دیدم؛
از آنجا بود که فهمیدم نام اعظم خدا و بنیاد دین، نان است»
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان