460.7K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
چه کسی می داند که تو
🌸در پیله تنهایی خود، تنهایی؟
چه کسی می داند که تو
🌸در حسرت یک روزنه در فردایی؟
پیله ات را بگشا،
🌸تو به اندازه پروانه شدن زیبایی
#سهراب_سپهری
@tafakornab
داستان وضرب المثل 👆
💕من به مهمانی جهان آمدهام.
و جهان به مهمانی من.
اگر من نبودم، هستی چیزی کم داشت.
اگر این شاخه بید خانه ما،
هم اکنون نمیجنبید،
جهان در چشم به راهی میسوخت.
همه چیز چنان است که میباید.
آموختهام که خُرده نگیرم.
شکفتگی را دوست دارم
و پژمردگی را هم...
#سهراب_سپهری
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
این متن واقعا زیباست
خدا، چیست؟ کیست؟ کجاست؟
خدا در دستیست که به یاری میگیری،
در قلبیست که شاد میکنی،
درلبخندیست که به لب مینشانی،
خدا در عطر خوش نانیست که به دیگری میدهی،
درجشن و سروریست که برای دیگران بپا میکنی، آنجاست که عهد میبندی و عمل میکنی، خدا؛ درتو، باتو، و برای توست...
#سهراب_سپهری
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
بار خود را بستم ، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون
دلم از غربت سنجاقک پر.
من به مهمانی دنیا رفتم:
من به باغ عرفان،
من به ایوان چراغانی دانش رفتم.
من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق.
رفتم، رفتم تا زن،
تا چراغ لذت،
تا سکوت خواهش،
تا صدای پر تنهایی.
گذر حادثه از پشت کلام.
جنگ یک روزنه با خواهش نور.
جنگ خونین انار و دندان.
حمله باد به معراج حباب صابون.
فتح یک کوچه به دست دو سلام.
#سهراب_سپهری🌹
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
کفشهایم کو،
چه کسی بود صدا زد: سهراب؟
آشنا بود صدا
مثل
هوا با تن برگ.
مادرم در خواب است.
و منوچهر و پروانه، و شاید همه مردم شهر.
بوی هجرت میآید:
باید امشب بروم.
من که از بازترین پنجره با مردم این ناحیه صحبت کردم
حرفی از جنس زمان نشنیدم.
هیچ چشمی،
عاشقانه
به زمین خیره نبود.
کسی از دیدن یک باغچه
مجذوب نشد.
هیچ کسی زاغچه ای را
سر یک مزرعه
جدی
نگرفت.
#سهراب_سپهری🌹
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝
خانه دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسید سوار.
آسمان مکثی کرد.
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شنها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت،
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
میروی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر به در میآرد،
پس به سمت گل تنهایی میپیچی،
دو قدم مانده به گل،
پای فواره جاوید اساطیر زمین میمانی
و تو را ترسی شفاف فرا میگیرد.
در صمیمیت سیال فضا، خشخشی میشنوی:
کودکی میبینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او میپرسی..
خانه دوست کجاست
#سهراب_سپهری🌹
🔰 #داستان_وضرب_المثل 🔰
╔═. ♡♡♡.══════╗
❣ @tafakornab ❣
╚══════. ♡♡♡.═╝