eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر ان مرد را بزنند از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو زجو بهر دنیا نقد ایمان می دهی گوهری داری و ارزان می دهی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ما در قبر چه كسي است؟ 🔰مسلّم است كه انيس هر انساني در قبر آن انسان مي با شد. در كتاب اربعين قاضي (ره) منقول است كه از نقل مي فرمايد: رفيقی در قبرستان اصفهان داشتم كه هميشه بر سر مقبره ای مشغول عبادت بود و شيخ گاهی به ديدنش ميرفته است. روزي از او سؤال مي كنند كه از قبرستان چه ديده اي؟ فرمود: روز قبل در قبرستان جنازه ای را آوردند و در اين گوشه دفن كردند و رفتند. هنگام غروب بلند شد و مرا ناراحت كرد ناگاه ديدم كه از او بود اين صورت وحشتناك بر سر آن قبر ناپديد شد مقداري گذشت بلند شد كه در عمرم چنين بوی خوشی استشمام نكرده بودم. در اين هنگام آمد و بر سر همان قبر نا پديد شد مقداري گذشت ديدم صورتي زيبا از قبر بيرون آمد ولي خورده و است گفتم: پروردگارا به من بفهمان اين دو صورت چه بود؟ به من فهماندند كه آن صورت زيبا بود و آن هيكل ترسناك است و چون اعمال بدش بيشتر از اعمال خوبش بود در قبر مونسش شد تا كه اعمالش پاك گردد تا نوبت صورت زيبا برسد. 📚 شهيد دستغيب . معاد ص27 ‌‌‌‌@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر ان مرد را بزنند 📖 از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو زجو بهر دنیا نقد ایمان می دهی گوهری دارب و ارزان می دهی @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
ما در قبر چه كسي است؟ 🔰مسلّم است كه انيس هر انساني در قبر آن انسان مي با شد. در كتاب اربعين قاضي (ره) منقول است كه از نقل مي فرمايد: رفيقی در قبرستان اصفهان داشتم كه هميشه بر سر مقبره ای مشغول عبادت بود و شيخ گاهی به ديدنش ميرفته است. روزي از او سؤال مي كنند كه از قبرستان چه ديده اي؟ فرمود: روز قبل در قبرستان جنازه ای را آوردند و در اين گوشه دفن كردند و رفتند. هنگام غروب بلند شد و مرا ناراحت كرد ناگاه ديدم كه از او بود اين صورت وحشتناك بر سر آن قبر ناپديد شد مقداري گذشت بلند شد كه در عمرم چنين بوی خوشی استشمام نكرده بودم. در اين هنگام آمد و بر سر همان قبر نا پديد شد مقداري گذشت ديدم صورتي زيبا از قبر بيرون آمد ولي خورده و است گفتم: پروردگارا به من بفهمان اين دو صورت چه بود؟ به من فهماندند كه آن صورت زيبا بود و آن هيكل ترسناك است و چون اعمال بدش بيشتر از اعمال خوبش بود در قبر مونسش شد تا كه اعمالش پاك گردد تا نوبت صورت زيبا برسد. 📚 شهيد دستغيب . معاد ص27 ‌‌‌‌@tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨ ✨ خود گنه کاریم و از دنیا شکایت می کنیم غافل از خود دیگری را هم قضاوت می کنیم کودکی جان میدهد از درد و فقر و ما هنوز چشم می بندیم و هر شب خواب راحت می کنیم @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🚨👌👇 ▫️ و ✍روزی شاه عباس خدمت شیخ بهائی رسید و پس از احوالپرسی از او پرسید ای شیخ در میان افراد اجتماع اصالت ذاتی آنها مهم است یا تربیت خانوادگی‌شان ، شیخ گفت از نظر من اصالت ارجعیت دارد و شاه بر خلاف او گفت اما من فکر میکنم که تربیت مهمتر است ، بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچ کدام نتوانست دیگری را قانع کند 🔸فردای آن روز هنگام غروب شیخ بهایی به کاخ رفت که وقت شام فرا رسید سفره‌ای بلند پهن کردند و برای روشن کردن اتاق شاه‌ عباس دستی زد که با اشارۀ او چهار گربه که هر کدام شمعی به دست داشتند وارد اتاق شدند و اتاق را روشن کردند !! 🔹در هنگام خوردن شام شاه عباس به شیخ گفت دیدی گفتم تربیت از اصالت مهم‌تر است زیرا میشود که با تربیت درست حتی این گربه‌های ناآرام را رام کرد ، شیخ گفت اگر این گربه‌ها فردا هم مثل امروز کنند من حرف شما را می‌پذیرم شاه متعجب گفت فردا هم مثل امروز چه فرقی دارد ، ولی شیخ دست بردار نبود و شاه را مجبور کرد فردا نیز همان کار را دوباره تکرار کند. 🔸فردای آن روز شیخ چهار موش را در داخل چهار کیسه قرار داد و به کاخ رفت ، دوباره تشریفات انجام شد و گربه‌ها وارد شدند که شیخ موش‌ها را رها کرد و ناگهان یک گربه به شرق و یک گربه به غرب برای گرفتن موش‌ها دوید ... 🔹شیخ به شاه گفت اصالت گـربـه موش گرفتن است و شاید بتوان که با تربیت درست حتی گربه‌ را اهلی و رام کرد اما حتی آن گربۀ تربیت شده هم وقتی موش ببیند به اصالت خود باز میگردد و همان گربه‌های نااهل و درنده می‌شوند.! 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🌸🍃🌸🍃 شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره . دو کبک بریان قرار دارد، پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت: شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر ان مرد را بزنند 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
✍شخصی بر سفره امیری مهمان بود، دید که در میان سفره، دو کبک بریان قرار دارد. پس با دیدن کبک ها شروع به خندیدن کرد . امیر علت این خنده را پرسید، مرد پاسخ گفت: در ایام جوانی به کار راهزنی مشغول بودم. روزی راه بر کسی بستم آن بینوا التماس کرد که پولش را بگیرم و از جانش در گذرم. 🔸اما من مصمم به کشتن او بودم. در آخر آن بیچاره به دو کبک که در بیابان بود رو کرد و گفت : شما شاهد باشید که این مرد، مرا بی گناه کشته است. اکنون که این دو کبک را در سفره شما دیدم یاد کار ابلهانه آن مرد افتادم امیر پس از شنیدن داستان رو به مرد میکند و میگوید: کبکها شهادت خودشان را دادند. پس از این گفته امیر دستور داد سر آن مرد را بزنند. از مکافات عمل غافل مشو گندم از گندم بروید جو زجو بهر دنیا نقد ایمان می دهی گوهری دارب و ارزان می دهی 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝
🚨👌👇 ▫️ و ✍روزی شاه عباس خدمت شیخ بهائی رسید و پس از احوالپرسی از او پرسید ای شیخ در میان افراد اجتماع اصالت ذاتی آنها مهم است یا تربیت خانوادگی‌شان ، شیخ گفت از نظر من اصالت ارجعیت دارد و شاه بر خلاف او گفت اما من فکر میکنم که تربیت مهمتر است ، بحث میان آن دو بالا گرفت و هیچ کدام نتوانست دیگری را قانع کند 🔸فردای آن روز هنگام غروب شیخ بهایی به کاخ رفت که وقت شام فرا رسید سفره‌ای بلند پهن کردند و برای روشن کردن اتاق شاه‌ عباس دستی زد که با اشارۀ او چهار گربه که هر کدام شمعی به دست داشتند وارد اتاق شدند و اتاق را روشن کردند !! 🔹در هنگام خوردن شام شاه عباس به شیخ گفت دیدی گفتم تربیت از اصالت مهم‌تر است زیرا میشود که با تربیت درست حتی این گربه‌های ناآرام را رام کرد ، شیخ گفت اگر این گربه‌ها فردا هم مثل امروز کنند من حرف شما را می‌پذیرم شاه متعجب گفت فردا هم مثل امروز چه فرقی دارد ، ولی شیخ دست بردار نبود و شاه را مجبور کرد فردا نیز همان کار را دوباره تکرار کند. 🔸فردای آن روز شیخ چهار موش را در داخل چهار کیسه قرار داد و به کاخ رفت ، دوباره تشریفات انجام شد و گربه‌ها وارد شدند که شیخ موش‌ها را رها کرد و ناگهان یک گربه به شرق و یک گربه به غرب برای گرفتن موش‌ها دوید ... 🔹شیخ به شاه گفت اصالت گـربـه موش گرفتن است و شاید بتوان که با تربیت درست حتی گربه‌ را اهلی و رام کرد اما حتی آن گربۀ تربیت شده هم وقتی موش ببیند به اصالت خود باز میگردد و همان گربه‌های نااهل و درنده می‌شوند.! 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝