eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
23.9هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺 🌸 سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ فَنِعْمَ عُقْبَى الدَّارِ [و به آنان مى‏ گويند] درود بر شما به [پاداش] آنچه ڪرديد راستى چه نيڪوست فرجام آن سراى 📖 سوره رعد/۲۴ ❤ خدای خوبم!!! با قدرت ادامه می‌دهم، چون این را از من خواستی. 🔹خیلی مهم است که آدم کسی را داشته باشد که گاهی، فقط گاهی به او این اطمینان را بدهد که دارد درست پیش می‌رود، کسی که حرف‌هاش کفش‌های آهنینی باشد در دل سراشیبی‌های تند زندگی.... و نگاهش لنگری باشد در دریای حرف‌ها و قضاوت‌ها. 🔹خیلی مهم است که آدم کسی را داشته‌باشد که قوّت قلبش باشد. کسی که تلخ‌ترین اندوه‌های جهان را با یک ساده‌اش‌ شیرین کند.... 🔹 و وقتی که خیلی غمگین شدی، دست روی شانه‌هات بگذارد و بگوید: "این اصلا مسئله‌ی مهمی نیست که حتی بخواهی به آن فکر کنی!". 🔹آدم باید ڪسی را داشته باشد ڪه دلگرمی‌اش باشد، باشد، باشد. 🔹 کاش تمام آدم‌ها، تو را نه! کسی شبیه به تو را هم نه! کسی "کمی" شبیه به تو را داشته‌باشند تا از بارِ دردها و بغض‌های جهان کم شود. ❤ چه خوب است که هستی، و چه خوب‌تر که کنار منی؛ ای آخرین سوسوی نور، در بی‌نهایتِ تاریکی! ممنون که دارمت خــــ❤ــــــدا @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🔸. وقتی اخم می کنید به جهان هستی ارتعاش های منفی صادر می کنید . شما اشرف مخلوقاتید.آدم مومن همیشه شاد است ، همیشه به خدا توکل می کند و اگر الهی شکر می گوید ، از ته قلبش می گوید . حتی اگر از درون ناراحت هستید ، این ناراحتی را به دیگران انتقال ندهید ، بخندید . مغز شما نمیتواند بفهمد خنده شما واقعی است یا مصنوعی . 🌹 حضرت علی علیه السلام می‌فرماید: شادى مؤمن در چهره ‏اش، و اندوهش در دل اوست . 🔸آیینه‌ای برداریم و وضعیت صورتمان را در آن ببینیم اگر اخم کرده‌ایم بدانیم که ، و در کار نیست. 🔸 با اخم کردن هیچگاه به خواسته‌هایمان نمی‌رسیم. اما وقتی می‌زنید و را به جهان هستی ارسال می‌کنید بازتاب این شادی و به شما باز خواهد گشت. 🔸یکی از ملاک‌های جهان هستی برای عطا کردن، صورت ماست. بیاییم صورت شادابی داشته باشیم، بیاییم به لطف و فضل خداوند شادی کنیم. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
🔻خواجه و غلام بخیل آورده‌اند که خواجه‌ای بود بسیار بخیل و غلامی داشت که هزار مرتبه از خواجه بخیل‌تر بود. روزی خواجه گفت: ای غلام، نان را بیاور و در را ببند. غلام گفت: ای خواجه، خطا گفتی. می‌بایست گفت در را ببند و نان را بیاور که آن به حزم نزدیک‌تر است. پس خواجه را این سخن خوش آمد و او را آزاد کرد😄 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔻خواجه و غلام بخیل آورده‌اند که خواجه‌ای بود بسیار بخیل و غلامی داشت که هزار مرتبه از خواجه بخیل‌تر بود. روزی خواجه گفت: ای غلام، نان را بیاور و در را ببند. غلام گفت: ای خواجه، خطا گفتی. می‌بایست گفت در را ببند و نان را بیاور که آن به حزم نزدیک‌تر است. پس خواجه را این سخن خوش آمد و او را آزاد کرد😄 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔻دستگیری خرها مردي با ترس و رنگ و رويِ پريده به خانه اي پناه برد. صاحبخانه گفت: برادر از چه ميترسي؟ چرا فرار ميكني؟ مردِ فراري جواب داد: مأموران بي رحم حكومت، خرهاي مردم را به زور ميگيرند و ميبرند. صاحبخانه گفت: خرها را ميگيرند ولي تو چرا فرار ميكني؟ تو كه خر نيستي؟ مردِ فراري گفت: مأموران احمق اند و چنان با جديت خر ميگيرند كه ممكن است مرا به جاي خر بگيرند و ببرند😄😄😄 حکایتهای @tafakornab 👆
🔻ملک الشعرای صبا(محمود خان صبا) 📜 روزی ملک الشعرای صبا در خلوت فتحعلی‌شاه قاجار به حضور نشسته بود، فتحعلی‌شاه که گاه شعر می‌گفت یکی از اشعار خود را در حضور ملک الشعرای صبا با آب و تاب بسیار خواند. 📜 شاه قاجار پس از پایان خواندن شعر خود، از ملک الشعرای دربار پرسید: شعر ما چگونه بود؟ 📜 صبا که مردی بسیار رک‌گو بود در پاسخ گفت: شعر بسیار بدی بود، حضرت خاقان بهتر است که حاکمی کند و شاعری را به چاکران بسپارد. 📜 ملک الشعرا چون این گفت، فتحعلی‌شاه سخت آشفته و متغیر شد و دستور داد که ملک الشعرای صبا را در طویله محبوس کنند.مدتی گذشت و شاه قاجار دستور آزادی صبا را صادرکرد. 📜 ملک الشعرای صبا مدتی پس از آزادی روزی به حضور شاه قاجار شرفیاب شده بود و فتحعلی‌شاه نیز بار دیگر یکی از اشعار خود برای ملک الشعرا بخواند و از صبا نظر خواست، این بار صبا بدون اینکه پاسخی به نظر خواهی خاقان دهد سر به زیر افکند و راه خروج از اتاق را در پیش گرفت. 📜 خاقان از ملک الشعرای صبا پرسید: کجا می‌روی ؟ من از تو نظر خواستم؟ 📜 ملک الشعرای صبا لب گشود و فقط به گفتن این جمله بسنده کرد که: قربان به طویله می‌روم.😄 @tafakornab 👆
🔻پسربچه و چاه شخصی را پسر در چاه افتاد. گفت: جان بابا! جایی مرو تا من بروم ریسمان بیاورم و تو را بیرون بکشم🙃 @tafakornab 👆
🔻بچه های باتربیت در یک شهر به مردم داروی تجویز می کردن.برای زنهای که می خواهند بچه هایشان با تربیت دنیا بیان. یک روز زنی رفت یک پاکت دارو خرید و همش را خورد تا این که بچه اش خوب وبا تربیت به دنیا بیاد. وقتی زن حامله شد دوسال طول کشید اما بچه ای به دنیا نیامد... رفت پیش دکتر معاینه کرد. دکتردیدکه : دو قلو هست و در حال تعارف اولی میگه: شما بفرمایید دومی میگه: من کی باشم که جلو شما برم . دوباره یکیشون میگه: اول شما بفرمایین ،دیگری میگه: نخیر اول شما بفرمایین...😁 فکر کنم زیادی با تربیت شدن که دوسال در حال تعارف هستن. 👶🔅👶🔅👶🔅👶🔅 😄 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔻بخل 🏺🏺🏺🏺 🏺🏺🏺 🏺🏺 😉 بخیلی سفارش ساخت کوزه و کاسه ای را به کوزه گر داد. کوزه گر پرسید: بر کوزه ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس «فمن شرب منه فلیس منی؛ هر کس از آن آب بنوشد از من نیست » (بقره 249) باز کوزه گر پرسید: بر کاسه ات چه نویسم؟ بخیل گفت بنویس: « و من لم یطعمه فانه منی؛ هر کس از آن نخورد از من است.» @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔻خواجه و غلام بخیل آورده‌اند که خواجه‌ای بود بسیار بخیل و غلامی داشت که هزار مرتبه از خواجه بخیل‌تر بود. روزی خواجه گفت: ای غلام، نان را بیاور و در را ببند. غلام گفت: ای خواجه، خطا گفتی. می‌بایست گفت در را ببند و نان را بیاور که آن به حزم نزدیک‌تر است. پس خواجه را این سخن خوش آمد و او را آزاد کرد😄 @tafakornab 👆
🔻سرکه هفت ساله رنجوری را سرکه هفت سال فرمودند، از دوستی بخواست گفت: من دارم اما نمی‌دهم گفت: چرا؟ گفت: اگر من سرکه به کسی دادمی سال اول تمام شدی و به هفت سالگی نرسیدی😅 @tafakornab 👆
🔻سرکه هفت ساله رنجوری را سرکه هفت سال فرمودند، از دوستی بخواست گفت: من دارم اما نمی‌دهم گفت: چرا؟ گفت: اگر من سرکه به کسی دادمی سال اول تمام شدی و به هفت سالگی نرسیدی😅 @tafakornab 👆