eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
12.5هزار دنبال‌کننده
24.1هزار عکس
16.8هزار ویدیو
111 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 شخصی از اهل شام ، به قصد حج يا مقصد ديگر به مدينه آمد . چشمش افتاد به مردی كه در كناری نشسته بود. توجهش جلب شد. پرسيد: «اين مرد كيست ؟» گفته شد : «حسن بن علی بن ابيطالب است». سوابق‏ تبليغاتی عجيبی كه در روحش رسوخ كرده بود، موجب شد كه ديگر خشمش به جوش آيد و قربة الی‏ الله آنچه می‏تواند دشنام نثار حسن بن علی بنمايد . همينكه هر چه‏ خواست گفت و عقده دل خود را گشود، امام حسن بدون آنكه خشم بگيرد و اظهار ناراحتی كند، نگاهی پر از مهر و عطوفت به او كرد، و پس از آنكه‏ چند آيه از قرآن -مبنی بر حسن خلق و عفو و اغماض- قرائت كرد به او فرمود: «ما برای هر نوع خدمت و كمك به تو آماده‏ايم». آنگاه از او پرسيد: «آيا از اهل شامی؟» جواب داد: "آری". فرمود: «من با اين خلق و خوی سابقه دارم و سر چشمه آن را می‏دانم». پس از آن فرمود: "تو در شهر ما غريبی، اگر احتياجی داری حاضريم به‏ تو كمك دهيم، حاضريم در خانه خود از تو پذيرايی كنيم. حاضريم تو را بپوشانيم، حاضريم به تو پول بدهيم». مرد شامی كه منتظر بود با عكس العمل شديدی برخورد كند و هرگز گمان‏ نمی‏كرد با يك همچو گذشت و اغماضی روبرو شود، چنان منقلب شد كه گفت: «آرزو داشتم در آن وقت زمين شكافته می‏شد و من به زمين فرو می‏رفتم، و اين چنين نشناخته و نسنجيده گستاخی نمی‏كردم. تا آن ساعت برای من، در همه روی زمين كسی از حسن و پدرش مبغوضتر نبود، و از آن ساعت بر عكس‏، كسی نزد من از او و پدرش محبوبتر نيست». ٤ 🔰 🔰 ‌‌╔═. ♡♡♡.══════╗ ❣ @tafakornab ❣ ╚══════. ♡♡♡.═╝