هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
ادامه درس 👆
🔴🔵🔴🔵🔴
🔵🔴🔵🔴
🔴🔵🔴
🔵🔴
🔴
#تفسیر_سوره_نور
#لطفا_توجه_بفرمایید
👇👇👇
❌برای جمع آوری و نوشتن مطالب و #درس ها وقت گذاشته می شود❌
آیه ۴ #چهارم
درس #نهم
🔴يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤﴾
و کسانی که #زنان_عفیفه و پاکدامن را به #زنا متهم می کنند، سپس #چهار شاهد نمی آورند، پس به آنان حکم #تازیانه بزنید، و هرگز #شهادتی را از آنان نپذیرید، و اینانند که در حقیقت فاسق اند.
🔴در آیه ۴ #سوره_نور به #احکام_اثبات_زنا اشاره می کند
و#حکم حدّ اتهام زنندگان را بیان می کند ...
#مجازات_تهمت_زنا
🌺وَالَّذینَ یرْمونَ الُمحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یأْتوا بِارْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدوهُمْ"ثَمانینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلوا لَهُمْ شَهادَةً ابَداً وَ اولئِک هُمُ الْفاسِقونَ.🌺
🔴کلمه «مُحْصَن» یا «مُحْصِن»
در #قرآن ❤️به دو معنا ذکر
میشود.
گاهی در خصوص #زن_شوهردار گفته میشود،
یعنی آن که در #حصار ازدواج قرار گرفته.
و گاهی این کلمه به معنی #زن_عفیف است ولو زن مجرّدی باشد.
اینجا #معنایدوم مقصود است کسانی که رمی میکنند و با #تیرتهمت ، زنان پاکدامن را هدف قرار میدهند و حرفی میزنند که نسبت #ناپاکدامنی به آنهاست
و
#چهارشاهد هم نمیآورند ... پس به آنها #هشتاد ضربه #شلاق بزنید و دیگر #شهادت آنها را قبول نکنید و اینها فاسقانند.
🔴آنجا که پای #حرمت_ناموس و لکه دار شدن عفاف در میان است و
از آنجا که افراد #مغرض وبی تقوایی به خاطر #خردهحسابهای شخصی، اشخاص پاکی را متهم سازند
لذا برای #اثبات این جرم شرایط سختی مقررکرده است.
کلمه #رمی یعنی نسبت می دهند یعنی تیراندازی.
از اینجا اهمیت مسئله را در نظر اسلام بفهمید که اسلام چقدر میخواهد کسی مورد #تهمت قرارنگیرد.
🔴کسانی که زنان پاکدامن را متهم
به عمل منافی عفت می کنند
باید #چهار شاهد بیاورند.
شما دو نفرید.
اگر سه نفر شاهد عادل هم باشد میگوید کافی نیست.
اگر چهار نفر شاهد #عادل بیایند شهادت بدهند، آنوقت #اسلام حاضر است که آن زن را #متهم بشناسد و دلیل را کافی بداند.
ممکن است بگویید
اگر چنین چیزی باشد چندان اتفاق نمی افتد، #چهار_شاهد_عادل از کجا پیدا شوند تا شهادت دهند زنی #زنا کرده است؟
میگوییم:
مگر اسلام در #مسئله زنا بنایش بر #تجسس، تحقیق و تفتیش
است؟
🔴اسلام که میگوید #چهار شاهد، هدفش این نیست که بخواهد #تجسس و تحقیق شود تا بگویید با این شرایط سنگین، در صد هزار مورد یکی هم اتفاق نمی افتد که بیایند شهادت بدهند.
[در جواب میگوییم ] اصلًا اسلام میخواهد #زنا کمتر ثابت شود.
شاهد نیامد، نیامد.
اگر #هزار زنا صورت بگیرد
و
مخفی بماند، از نظر #اسلام آسانتر است از این که یک #زن_عفیفی که زنا نکرده مورد اتهام قرار گیرد...
و این اهمیت بیشتری دارد.
🔴اسلام نمیخواهد #زنا انجام شود،
ولی این که نمیخواهد زنا شود،
از راه #شاهد و #مجازات نیست،
بلکه راههای دیگری تعبیه کرده است.
اگر به #راههایتربیتفردی و #مقررات اجتماعی [اسلام] عمل شود #زنا واقع نمیشود.
نه این که #زنا که واقع شد مجازات میکنند و
از راه مجازات جلو زنا را میگیرند.
بله، مجازات هم قائل شده است؛
آنهایی که این تربیت در ایشان اثر نمیبخشد...
🔴پس گفتیم #چهارشاهد لازم است.
حال، #شهادت دادن برای شاهد چقدر خطر دارد؟
اگر یک #نفر دید که زنی زنا میکند
و سه نفر دیگر آنجا نیستند که با او شهادت دهند،
باید #دهانش را ببندد؛ و یا #دو نفر اگر دیدند، باید #دهانهاشان را ببندند؛ #سه نفر اگر دیدند، باید دهانهایشان را ببندند...
( ادامه دارد 👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴
📚 #داستانعاشقانهواقعی
#دومدافع ❤️
قسمت #نهم
_اسماء ؟؟؟
بلہ ؟؟؟؟
گل هارو جا گذاشتے برات آوردمشوݧ
اے واے آره خیلے ممنوݧ لطف کردید
چہ لطفے ایـݧ گل ها رو براے تو آورده بودم لطفا ب حرفاے امروزم فکر کـݧ
کدوم حرفا ؟
_گل رزو عشق علاقہ و ایـݧ داستانا دیگہ
چیزے نگفتم گل و برداشتم و خدافظے کردم
میخواستم گل هارو بندازم سطل آشغال ولے سر خیابوݧ وایساده بود تا برسم خونہ
از طرفے خونہ هم نمیتونستم ببرمشوݧ
رفتم داخل خونہ شانس آوردم هیچ کسے خونہ نبود ماماݧ برام یاداشت گذاشتہ بود
_ما رفتیم خونہ مامان بزرگ
گلدوݧ و پر آب کردم و همراه گلها بردم اتاق
گلدوݧ و گذاشتم رو میز،داشتم شاخہ هارو از هم جدا میکردم بزارم داخل گلدوݧ ک یہ کارت پستال کوچیک آویزونش بود
روش با خط خوشے نوشتہ بود
_"دل دادم و دل بستم و،دلدار نفهمید
رسوای جهان گشتم و،آن یار نفهمید"
تقدیم بہ خانم هنرمند
دوستدارت رامیـݧ
ناخدا گاه لبخندے رو لبام نشست با سلیقہ ے خاصے گلهارو چیدم تو گلدوݧ و هر ازچند گاهے بوشوݧ میکردن احساس خاصے داشتم ک نمیدونستم چیہ
_و همش ب اتفاقات امروز فکر میکردم
از اوݧ ب بعد آخر هفتہ ها کہ میرفتیم بیروݧ اکثرا رامیـݧ هم بود طبق معمول مـݧ و میرسوند خونہ
_یواش یواش رابطم با رامیـݧ صمیمے تر شد تا حدے کہ وقتے شمارشو داد قبول کردم وازم خواست کہ اگہ کارے چیزے داشتم حتما بهش زنگ بزنم.
_اونجا بود کہ رابطہ مـݧ و رامیـݧ جدے شد و کم کم بهش علاقہ پیدا کردم
و رفت و آمداموݧ بیشتر شد من شده بود سوژه ے عکاسے هاے رامیـݧ در مقابل ازم میخواست ک چهرشو در حالت هاے مختلف بکشم
اوایلش رابطموݧ در حد یک دوستے ساده بود
اما بعد از چند ماه رامیـݧ از ازدواج و آینده حرف میزد اولش مخالفت کردم ولے وقتے اصرارهاشو دیدم باعث شد بہ ایـݧ موضوع فکر کنم
_اوݧ زماݧ چادرے نبودم اما بہ یہ سرے چیزا معتقد بودم مثلا نمازمو میخوندم و تو روابط بیـݧ محرم و نامحرم خیلے دقت میکردم
_رامیـݧ هم ب تمام اعتقاداتم احترام میگذاشت
تو ایـݧ مدت خیلے کمتر درس میخوندم
دیگہ عادت کرده بودن با رامیـݧ همش برم بیروݧ
_حتے چند بارم تصمیم گرفتم کہ رشتم و عوض کنم وازریاضے برم عکاسے اما هردفعہ یہ مشکلے پیش میومد
رامیـݧ خیلے هوامو داشت و همیشہ ازم میخواست ک درسامو خوب بخونم همیشہ برام گل میخرید وقتے ناراحت بودم یہ کارایے میکرد کہ فراموش کنم چہ اتفاقے افتاده
_دوتاموݧ هم پرشرو شور بودیم کلے مسخره بازے در میوردیم و کاراے بچہ گانہ میکردیم
گاهے اوقات دوستام ب رابطموݧ حسادت میکردݧ
بعضے وقتا بہ ایـݧ همہ خوب بودݧ رامیـݧ شک میکردم
_اوݧ نسبت ب مـݧ تعهدے نداشت مـݧ هم چیزے رو در اختیارش نذاشتہ بودم کہ بخواد بخاطر اوݧ خوب باشہ اوݧ زماݧ فکر میکردم بهم علاقہ داره
یہ سال گذشت
خوب هم گذشت اما...
_اونقدر گذشت و گذشت ک رسید ب ب مهر
مـݧ سال آخر بودم و داشتم خودمو واسہ کنکور آماده میکردم
_اواخر مهر بود ک رامیـݧ یہ بار دیگہ قضیہ ازدواج و مطرح کرد
اما ایندفہ دیگہ جدے بود
وازم خواست کہ هر چہ زودتر با خانوادم صحبت کنم
_تو موقعیتے نبودن کہ بخوام ایـݧ پیشنهادو تو خوانوادم مطرح کنم
اما مـݧ رامیـݧ دوست داشتم
ازش فرصت خواستم کہ تو یہ فرصت مناسب ب خوانوادم بگم
اونم قبول کرد چند ماه ب همیـݧ منوال گذشت
رامیـݧ دوباره ازم خواست کہ ب خوانوادم بگم
ومـݧ هر دفعہ یہ بهونہ میوردم
برام سخت بود
_میترسیدم ب خوانوادم بگم و اونا قبول نکنن تو ایـݧ مدت خیلے وابستہ ے رامیـݧ شده بودم و همیشہ ترس از دست دادنشوداشتم....
ادامه دارد....
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh