eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه درس 👆 🔴🔵🔴🔵🔴 🔵🔴🔵🔴 🔴🔵🔴 🔵🔴 🔴 👇👇👇 ❌برای جمع آوری و نوشتن مطالب و ها وقت گذاشته می شود❌ آیه ۴ درس  🔴يَرْمُونَ الْمُحْصَنَاتِ ثُمَّ لَمْ يَأْتُوا بِأَرْبَعَةِ شُهَدَاءَ فَاجْلِدُوهُمْ ثَمَانِينَ جَلْدَةً وَلَا تَقْبَلُوا لَهُمْ شَهَادَةً أَبَدًا ۚ وَأُولَٰئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ ﴿٤﴾ و کسانی که و پاکدامن را به متهم می کنند، سپس شاهد نمی آورند، پس به آنان حکم بزنید، و هرگز را از آنان نپذیرید، و اینانند که در حقیقت فاسق اند. 🔴در آیه ۴ به اشاره می کند و حدّ اتهام زنندگان را بیان می کند ... 🌺وَالَّذینَ یرْمونَ الُمحْصَناتِ ثُمَّ لَمْ یأْتوا بِارْبَعَةِ شُهَداءَ فَاجْلِدوهُمْ"ثَمانینَ جَلْدَةً وَ لا تَقْبَلوا لَهُمْ شَهادَةً ابَداً وَ اولئِک هُمُ الْفاسِقونَ.🌺 🔴کلمه «مُحْصَن» یا «مُحْصِن» در ❤️به دو معنا ذکر می‌شود. گاهی در خصوص گفته می‌شود، یعنی آن که در ازدواج قرار گرفته. و گاهی این کلمه به معنی است ولو زن مجرّدی باشد. اینجا مقصود است کسانی که رمی می‌کنند و با ، زنان پاکدامن را هدف قرار می‌دهند و حرفی می‏زنند که نسبت به آنهاست و هم نمی‌آورند ... پس به آنها ضربه بزنید و دیگر آنها را قبول نکنید و اینها فاسق‏انند. 🔴آنجا که پای و لکه دار شدن عفاف در میان است و از آنجا که افراد وبی تقوایی به خاطر شخصی، اشخاص پاکی را متهم سازند لذا برای این جرم شرایط سختی مقررکرده است. کلمه یعنی نسبت می دهند یعنی تیراندازی. از اینجا اهمیت مسئله‌ را در نظر اسلام بفهمید که اسلام چقدر می‌خواهد کسی مورد قرارنگیرد. 🔴کسانی که زنان پاکدامن را متهم به عمل منافی عفت می کنند باید شاهد بیاورند. شما دو نفرید. اگر سه نفر شاهد عادل هم باشد می‌گوید کافی نیست. اگر چهار نفر شاهد بیایند شهادت بدهند، آنوقت حاضر است که آن زن را بشناسد و دلیل را کافی بداند. ممکن است بگویید اگر چنین چیزی باشد چندان اتفاق نمی‏ افتد، از کجا پیدا شوند تا شهادت دهند زنی کرده است؟ می‌گوییم: مگر اسلام در زنا بنایش بر ، تحقیق و تفتیش است؟ 🔴اسلام که می‌گوید شاهد، هدفش این نیست که بخواهد و تحقیق شود تا بگویید با این شرایط سنگین، در صد هزار مورد یکی هم اتفاق نمی‏ افتد که بیایند شهادت بدهند. [در جواب می‌گوییم‏ ] اصلًا اسلام می‌خواهد کمتر ثابت شود. شاهد نیامد، نیامد. اگر زنا صورت بگیرد و مخفی بماند، از نظر آسان‏تر است از این که یک که زنا نکرده مورد اتهام قرار گیرد... و این اهمیت بیشتری دارد. 🔴اسلام نمی‌خواهد انجام شود، ولی این که نمی‌خواهد زنا شود، از راه و نیست، بلکه راههای دیگری تعبیه کرده است. اگر به و اجتماعی [اسلام‏] عمل شود واقع نمی‌شود. نه این که که واقع شد مجازات می‌کنند و از راه مجازات جلو زنا را می‌گیرند. بله، مجازات هم قائل شده است؛ آنهایی که این تربیت در ایشان اثر نمی‏بخشد... 🔴پس گفتیم لازم است. حال، دادن برای شاهد چقدر خطر دارد؟ اگر یک دید که زنی زنا می‌کند و سه نفر دیگر آنجا نیستند که با او شهادت دهند، باید را ببندد؛ و یا نفر اگر دیدند، باید را ببندند؛ نفر اگر دیدند، باید دهانهایشان را ببندند... ( ادامه دارد 👆
🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴🌾🌴 📚 ❤️ قسمت ￿ _اسماء ؟؟؟ بلہ ؟؟؟؟ گل هارو جا گذاشتے برات آوردمشوݧ اے واے آره خیلے ممنوݧ لطف کردید چہ لطفے ایـݧ گل ها رو براے تو آورده بودم لطفا ب حرفاے امروزم فکر کـݧ کدوم حرفا ؟ _گل رزو  عشق علاقہ و ایـݧ داستانا دیگہ چیزے نگفتم گل و برداشتم و خدافظے کردم میخواستم گل هارو بندازم  سطل آشغال ولے سر خیابوݧ وایساده بود تا برسم خونہ از طرفے خونہ هم نمیتونستم ببرمشوݧ رفتم داخل خونہ شانس آوردم هیچ کسے خونہ نبود ماماݧ برام یاداشت گذاشتہ بود _ما رفتیم خونہ مامان بزرگ گلدوݧ و پر آب کردم و همراه گلها بردم اتاق گلدوݧ و گذاشتم رو میز،داشتم شاخہ هارو از هم جدا میکردم  بزارم داخل گلدوݧ ک یہ کارت پستال کوچیک آویزونش بود روش با خط خوشے نوشتہ بود   _"دل دادم و دل بستم و،دلدار نفهمید رسوای جهان گشتم و،آن یار نفهمید" تقدیم بہ خانم هنرمند دوستدارت رامیـݧ ناخدا گاه لبخندے رو لبام نشست با سلیقہ ے خاصے گلهارو چیدم تو گلدوݧ و هر ازچند گاهے بوشوݧ میکردن احساس خاصے داشتم ک نمیدونستم چیہ _و همش ب اتفاقات امروز فکر میکردم از اوݧ ب بعد آخر هفتہ ها کہ میرفتیم  بیروݧ اکثرا رامیـݧ هم بود  طبق معمول مـݧ و میرسوند خونہ _یواش یواش رابطم با رامیـݧ صمیمے تر شد تا حدے کہ وقتے شمارشو داد قبول کردم وازم خواست کہ اگہ کارے چیزے  داشتم حتما بهش زنگ بزنم. _اونجا بود کہ رابطہ مـݧ و رامیـݧ جدے شد و کم کم بهش علاقہ پیدا کردم و رفت و آمداموݧ بیشتر شد من شده بود سوژه ے عکاسے هاے رامیـݧ در مقابل ازم میخواست ک چهرشو در حالت هاے مختلف بکشم اوایلش رابطموݧ در حد یک دوستے ساده بود اما بعد از چند ماه رامیـݧ از ازدواج و آینده حرف میزد اولش مخالفت کردم ولے وقتے اصرارهاشو دیدم باعث شد بہ ایـݧ موضوع فکر کنم _اوݧ زماݧ چادرے نبودم اما بہ یہ سرے چیزا معتقد بودم مثلا نمازمو میخوندم و تو روابط بیـݧ محرم و نامحرم خیلے دقت میکردم _رامیـݧ هم ب تمام اعتقاداتم احترام میگذاشت تو  ایـݧ مدت خیلے کمتر درس میخوندم دیگہ عادت کرده بودن با رامیـݧ همش برم بیروݧ _حتے چند بارم تصمیم گرفتم کہ رشتم و عوض کنم وازریاضے  برم عکاسے اما هردفعہ یہ مشکلے پیش میومد رامیـݧ خیلے هوامو داشت و همیشہ ازم میخواست ک درسامو خوب بخونم همیشہ برام گل میخرید وقتے ناراحت بودم یہ کارایے میکرد کہ فراموش کنم چہ اتفاقے افتاده _دوتاموݧ هم پرشرو شور بودیم کلے مسخره بازے در میوردیم و کاراے بچہ گانہ میکردیم گاهے اوقات دوستام ب رابطموݧ حسادت میکردݧ بعضے وقتا بہ ایـݧ همہ خوب بودݧ رامیـݧ شک میکردم _اوݧ نسبت ب  مـݧ تعهدے نداشت مـݧ هم چیزے رو در اختیارش نذاشتہ بودم کہ بخواد بخاطر اوݧ خوب باشہ اوݧ زماݧ فکر میکردم بهم علاقہ داره یہ سال گذشت خوب هم گذشت اما... _اونقدر گذشت و گذشت ک رسید ب ب مهر مـݧ سال آخر بودم و داشتم خودمو واسہ کنکور آماده میکردم _اواخر مهر بود ک رامیـݧ یہ بار دیگہ قضیہ ازدواج و مطرح کرد اما ایندفہ دیگہ جدے بود وازم خواست کہ هر چہ زودتر با خانوادم صحبت کنم _تو موقعیتے نبودن کہ بخوام ایـݧ پیشنهادو تو خوانوادم مطرح کنم اما مـݧ رامیـݧ دوست داشتم ازش فرصت خواستم کہ تو یہ فرصت مناسب ب خوانوادم بگم اونم قبول کرد چند ماه ب همیـݧ منوال گذشت رامیـݧ دوباره ازم خواست کہ ب خوانوادم بگم ومـݧ هر دفعہ یہ بهونہ میوردم برام سخت بود _میترسیدم ب خوانوادم بگم و اونا قبول نکنن تو ایـݧ مدت خیلے وابستہ ے رامیـݧ شده بودم و همیشہ ترس از دست دادنشوداشتم.... ادامه دارد.... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh