eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.2هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💖  ‌‌عید نجاٺ عـالم خلقٺ مبارک اسٺ  آوای وحـی و لیلـۀ بعثـت مبارک اسٺ 💖 سلام بر عاشقان رسول الله 💖 صبح زیباتون بخیر و نیکی امیدوارم امروز از زمـــــین و زمان براتون شادی و سلامتی ببارد. امیدوارم رسول الله ضامن اجابت حاجات شما باشد 🌹آخرهفته‌ای‌شادوزیبا 🌹ولحظات خوبی کنار 🌹خانواده داشته باشید 💖
💬سوال: آيا تيمم بر گچ پخته (مثل گچ روى ديوار) صحيح است⁉️⁉️ ✅پاسخ: 📝آيات عظام امام، تبريزى، صافى، فاضل و مكارم: بنابر احتياط واجب، با وجود خاك، تيمم بر گچ ديوار صحيح نيست. 📝آيات عظام بهجت و نورى: با وجود خاك، تيمم بر گچ ديوار صحيح نيست. 📝آيات عظام خامنه اى، سيستانى و وحيد: تيمم بر گچ ديوار صحيح است؛ ولى احتياط مستحب آن است كه با وجود خاك (و مانند آن) بر آن تيمم نكند. 📢تبصره: گچ ديوار نبايد مانعي همچو رنگ را داشته باشد. درثواب نشر احکام شریک باشیم👌🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❓ ️چرا حضرت محمد (ص) را آزار می‌دهیم؟! 🌸 امام صادق(ع) در مجلسی فرمودند: ❓چه مى‌شود شما را كه حضرت محمد(ص) را آزار مى‌دهيد؟! 🔹 مردى گفت:فدايت شوم! چگونه رسول‌الله را آزار داده‌ایم؟ 🌸 امام صادق(ع)فرمودند: مگر نمى‌دانيد كه اعمال شما بر آن حضرت عرضه مى‌شود؟ و وقتی معصيتى در آنها مشاهده فرمايد آزرده مى‌‌گردد؟ پس رسول‌الله را آزار ندهيد و با اعمال نیکوی خود، آن حضرت را شادمان سازيد. 📚 امالی شیخ مفید،مجلس۲۳، شماره ۲۹ 🌸 ان شالله از پیروان واقعی رسول الله باشیم ، نه مسلمانان اسمی و شناسنامه ای . 💖 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 💖و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ
✨وَ إِذَا مَرِضْتُ‌ فَهُوَ يَشْفِينِ(۸۰) ✨و هنگامی که بیمار می شوم ✨او شفایم می‌دهد(۸۰) 📚سوره مبارکه الشعراء ✍آیه ۸۰ 🤲
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 والامقـام آمـده‌ای، سـروری کنـی.. چهره به ما نشان بدهی دلبری کنی نامت محمد است  و محبت مرام تو بر قلب های عاشـقمان مهتـری کنی بر خاتم انبیا محمد صلوات 🌸 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ 🌸 و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌹
🌹🌹🌹🌹🌹 در کتاب کشکول بحرانی اینگونه آمده است: جمعیت زیادی دور حضرت علی (ع) حلقه زده بودند. مردی وارد مسجد شد و در فرصتی مناسب پرسید: «یا علی! سؤالی دارم، علم بهتر است یا ثروت؟»، علی(ع) در پاسخ گفت: «علم بهتر است؛ زیرا علم میراث انبیاست و مال و ثروت میراث قارون و فرعون و هامان و شداد.» مرد که پاسخ سؤال خود را گرفته بود، سکوت کرد. 🌷🌷🌷🌷🌷 در همین هنگام مرد دیگری وارد مسجد شد و همان‌طور که ایستاده بود بلافاصله پرسید: «اباالحسن! سؤالی دارم، می‌توانم بپرسم؟» امام در پاسخ آن مرد گفت: «بپرس!»، مرد که آخر جمعیت ایستاده بود پرسید: «علم بهتر است یا ثروت؟»، علی فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا علم تو را حفظ می‌کند، ولی مال و ثروت را تو مجبوری حفظ کنی.» نفر دوم که از پاسخ سؤالش قانع شده بود، همان‌‌جا که ایستاده بود نشست. 🍀🍀🍀🍀🍀 در همین حال، سومین نفر وارد شد، او نیز همان سؤال را تکرار کرد، و امام در پاسخش فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا برای شخص عالم دوستان بسیاری است، ولی برای ثروتمند دشمنان بسیار!» هنوز سخن امام به پایان نرسیده بود که ⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ چهارمین نفر وارد مسجد شد. اودر حالی که کنار دوستانش می‌نشست، عصای خود را جلو گذاشت و پرسید: «یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟» حضرت ‌علی در پاسخ به آن مرد فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا اگر از مال انفاق کنی کم می‌شود؛ ولی اگر از علم انفاق کنی و آن را به دیگران بیاموزی بر آن افزوده می‌شود.» 🔵🔵🔵🔵🔵 نوبت پنجمین نفر بود. او که مدتی قبل وارد مسجد شده بود و کنار ستون مسجد منتظر ایستاده بود، با تمام شدن سخن امام همان سؤال را تکرار کرد. حضرت‌ علی در پاسخ به او فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا مردم شخص پولدار و ثروتمند را بخیل می‌دانند، ولی از عالم و دانشمند به بزرگی و عظمت یاد می‌کنند.» 🌺🌺🌺🌺🌺 با ورود ششمین نفر سرها به عقب برگشت، مردم با تعجب او را نگاه کردند، یکی از میان جمعیت گفت: «حتماً این هم می‌خواهد بداند که علم بهتر است یا ثروت!»، کسانی که صدایش را شنیده بودند، پوزخندی زدند. مرد، آخر جمعیت کنار دوستانش نشست و با صدای بلندی شروع به سخن کرد: «یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟»، امام نگاهی به جمعیت کرد و گفت: «علم بهتر است؛ زیرا ممکن است مال را دزد ببرد، اما ترس و وحشتی از دستبرد به علم وجود ندارد.» مرد ساکت شد. ♥️♥️♥️♥️♥️ همهمه‌ای در میان مردم افتاد؛ چه خبر است امروز! چرا همه یک سؤال را می‌پرسند؟ نگاه متعجب مردم گاهی به حضرت‌ علی و گاهی به تازه‌واردها دوخته می‌شد. در همین هنگام هفتمین نفر که کمی پیش از تمام شدن سخنان حضرت وارد مسجد شده بود و در میان جمعیت نشسته بود، پرسید: «یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟» امام فرمودند: «علم بهتر است؛ زیرا مال به مرور زمان کهنه می‌شود، اما علم هرچه زمان بر آن بگذرد، پوسیده نخواهد شد.» 💢💢💢💢💢 در همین هنگام هشتمین نفر وارد شد و سؤال دوستانش را پرسید که امام در پاسخش فرمود: «علم بهتر است؛ برای اینکه مال و ثروت فقط هنگام مرگ با صاحبش می‌ماند، ولی علم، هم در این دنیا و هم پس از مرگ همراه انسان است.» سکوت، مجلس را فراگرفته بود، کسی چیزی نمی‌گفت. همه از پاسخ‌‌های امام شگفت‌زده شده بودند که، نهمین نفر هم وارد مسجد شد و در میان بهت و حیرت مردم پرسید: «یا علی! علم بهتر است یا ثروت؟»، امام در حالی که تبسمی بر لب داشت، فرمود: «علم بهتر است؛ زیرا مال و ثروت انسان را سنگدل می‌کند، اما علم موجب نورانی شدن قلب انسان می‌شود.» 🌷🌷🌷🌷🌷 نگاه‌های متعجب و سرگردان مردم به در دوخته شده بود، انگار که انتظار دهمین نفر را می‌کشیدند. در همین حال مردی که دست کودکی در دستش بود، وارد مسجد شد. او در آخر مجلس نشست و مشتی خرما در دامن کودک ریخت و به روبه‌رو چشم دوخت. مردم که فکر نمی‌کردند دیگر کسی چیزی بپرسد، سرهایشان را برگرداندند، که در این هنگام مرد پرسید: «یا اباالحسن! علم بهتر است یا ثروت؟»، نگاه‌های متعجب مردم به عقب برگشت. با شنیدن صدای علی (ع) مردم به خود آمدند: «علم بهتر است؛ زیرا ثروتمندان تکبر دارند، تا آنجا که گاه ادعای خدایی می‌کنند، اما صاحبان علم همواره فروتن و متواضع‌اند.» فریاد هیاهو و شادی و تحسین مردم مجلس را پر کرده بود. 🍀🍀🍀🍀🍀 سؤال کنندگان، آرام و بی‌صدا از میان جمعیت برخاستند. هنگامی‌که آنان مسجد را ترک می‌کردند. صدای امام را شنیدند که می‌گفت: «اگر تمام مردم دنیا همین یک سؤال را از من می‌پرسیدند، به هر کدام پاسخ متفاوتی می‌دادم.» منبع: کشکول بحرانی، ج۱، ص۲۷. به نقل از امام علی‌بن‌ابی‌طالب، ص۱۴۲. http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
حبـاب ها همیشه قـربانی هوای درون خـودشان هستند افـکار امروز نقـش مهمی در فـردای تو دارنـد تکـرار اشتباه دیگر اشتباه نیست انتخـاب اسـت! http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
تماس تلفنی پیامبر با مشرکان از خاطرات دوران دبستان(طنز واقعی) سال هفتاد و چهار بود ، دبستان امام حسن مجتبی برازجان درس میخوندیم، امتحان دینی داشتیم ،بعد یکی از سوالات جوابش این بود : (پیامبر(ص) زمانی که در دره شعب ابی طالب تبعید بود دست از رسالت خود بر نمیداشت و با کاروانهایی که از آنجا عبور میکردند تماس بر قرار میکرد و آنها را به اسلام دعوت میکرد) بعد یکی دوستان من هم چون تو کتاب خونده بود پیامبر (ص)تماس برقرار میکرد همیشه پیش خودش فکر میکرده منظور کتاب تماس تلفنی بوده . خلاصه ما هم طبق معمول سر جلسه برای تقلبی کنار هم نشسته بودیم ، بهش گفتم ایزدی ، جواب سوال هشت چی میشه گفت جوابش میشه :(با تماس تلفنی )، تعجب کردم بهش گفتم مگه زمان پیامبر(ص) تلفن بوده برگشت گفت تو انگار حالت خوب نیست مثل اینکه پیامبر خدا بوده ها ، برای خدا کاری داره یه خط تلفن بده به پیامبرش؟ ، اینو که گفت کمی قانع شدم بعد گفت: نترس بنویس بعد از امتحان تو کتاب هم نشونت میدم تا خیالت راحت بشه ، منم با کمی ترس همینو نوشتم. هفته بعد معلممون آقای کازرونیان برگه ها رو صحیح کرده بود ،اومد سر کلاس قبل از اینکه هر کاری بکنه مستقیم رفت در کمدش رو باز کرد چوبش، (که خودش بهش میگفت ترکه علیه السلام) رو بیرون آورد، گفت : موسوی و ایزدی بیان بیرون ، از حالت معلم متوجه شدم اتفاق بدی افتاده، کلاس یه جوری تو سکوت همراه با ترس فرو رفته بود که هنگام حرکت کردن صدای کفشهای داملامپ سیاه دوتامون تو کلاس می پیچید اومدیم بیرون کنار تابلو ایستادیم ، معلم همینجوری که تو کلاس قدم میزد و میرفت ته کلاس و بر می گشت، با یه لحن خاصی گفت: خب پیامبر تو دره شعب ابی طالب چطوری مردم رو به یگانه پرستی دعوت میکرد؟ من متوجه شدم ایزدی یه گندی زده ،سکوت تمام کلاس رو گرفته بود ،ما هم داشتیم از ترس میمردیم ، دوباره معلم سؤالش رو تکرار کرد ، منم با ترس و لرز گفتم: با تماس تلفنی که یکدفعه کلاس منفجر شد از خنده ، بعد از اینکه معلم کلاس رو ساکت کرد گفت شما کنار هم نشسته بودین؟ با ترس و لرز گفتیم بله همینجوری که چوبش رو تو دستش میچرخوند گفت خب حالا بگو ببینم مگه زمان پیامبر تلفن بوده؟ منم گفتم: خب پیامبر خدا بوده یه خط تلفن که چیزی نیست که خدا به پیامبرش نده باز کلاس منفجر شد از خنده .😂 معلم در حالی که با اشاره چوبش داشت بهمون حالی میکرد که دستاتون رو بیارین بالا گفت: حالا خدا به پیامبرش یه خط تلفن داد مشرکان قریش از کجا تلفن آوردن که اگه پیامبر بهشون زنگ زد جواب بدن؟ بعد با صدای بلند گفت دستاتون رو بگیرین بالا متقلبهای کثیف . در حالی که داشتم به این فکر میکردم راست میگه تازه اگه خدا به مشرکان قریش هم تلفن میداد وقتی کاروان در حال حرکته سیم تلفن رو به کجا میخواستن وصل کنن ؟ (سال هفتاد و چهار موبایل نبود) احساس کردم تمام کلاس رو برفکی میبینم ، متوجه شدم معلم با تمام قدرت چوب رو خوابونده کف دستم. 😂 خاطرات دبستان ( سید علی اصغر موسوی زیارتی ) http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 داستان وضرب المثل وسخن بزرگان👆
ریشه کلمه چند مرده حلاجی ! ریشه این ضرب المثل برمی‌گردد به ماجرای حسین بن منصور حلاج، از نامی ترین عارفان وارسته ایران. حلاج را بخاطر عقایدش به سخت ترین شکل کشتند. نخست دو دستش را بریدند. حلاج خنده ای بزد. گفتند: "خنده چیست؟" گفت: "دست از آدمی بسته جدا کردن آسان است." پس دو دست بریده خون آلود بر روی خود مالید و روی را خون آلود کرد. گفتند : "چرا کردی ؟" گفت: "خون بسیار از من رفت. دانم که رویم زرد شده باشد، شما پندارید که زردی من از ترس است. خون بر روی مالیدم تا در چشم شما سرخ روی باشم که گلگونه‌ی مردان، خون ایشان است." امروزه وقتی از پایداری و استقامت کسی سخن می گویند گفته می‌شود، چند مرده حلاجی؟ یعنی: ببینیم تا بدانیم تاب و توان تو چند است! @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
داستانی از انوشیروان انوشيروان‏ در دوران زمامدارى خود در قوانین مالياتی تغييراتى ایجاد کرده، برای هر منطقه ای خراجی معین (مقطوع) مشخص کرد. وی پس از ارائه ی این قوانین در جمع بزرگان و اشراف از همگان خواست تا دیدگاه خود را بیان دارند. لیکن هیچ کس سخن نگفت. انوشیروان برای بار دوم و سوم از همگان خواست تا به ارائه نقطه نظرات بپردازند. در این هنگام دبيری دانشمند از جا برخاست و با توجه به خشکسالی در برخی مناطق و هجوم ملخ ها و دیگر آفات از انوشیروان درخواست نمود تا برای مراعات حال مردمان در قوانین جدید مالیاتی تجدید نظری بفرماید. و از وضع مالیات مقطوع اجتناب کند تا مردم دچار سختی و آزار نگردند. انوشیروان از شنیدن این سخن خشمگین گردید و دستور داد با قلمدان آنقدر بر سر دبیر زدند تا جان داد. پس از اجرای حکم، انوشیروان از حاضرین در مجلس خواست تا نظرات خود را درباره ی احکام صادره مالیاتی بگویند. درباریان همگی از ترس گفتند: « اى شاه تمام ماليات هايى را كه تو وضع كرده ‏اى عادلانه مى‏ دانیم.» @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
👌 🌹ابراهيم خليل (ع) روزى از منزل بيرون آمد به طرف صحرا و كرانه دريا رفت و به سير و سياحت پرداخت ، با خود مى گفت : همه اين موجودات متنوع و گلها و بلبلها و آبها و گياهان و كوهها، خداى يكتا را شناخته اند و تسبيح او مى گويند، ولى اين بشر خيره سر حاضر نيست از بت پرستى دست بردارد. غرق در فكر بود، كه ناگهان چشمش به انسانى خورد، كه در گوشه اى مشغول نماز است ، ابراهيم مثل عاشقى كه به دنبال معشوق مى رود، به سوى آن شخص رفت 🌹ابراهيم كنار او مشغول نماز شد، تا او از نماز فارغ گرديد، ابراهيم از او پرسيد براى چه كسى نماز مى خوانى ؟ او گفت : براى خدا، ابراهيم پرسيد: خدا كيست ؟ او گفت : خدا كسى است كه تو و مرا آفريده است . ابراهيم دريافت كه او خداى حقيقى را مى پرستد، به او فرمود: بسيار به تو علاقمند شدم ، روش تو را مى پسندم ، دوست دارم با تو باشم ، منزل تو كجاست ؟ تا هرگاه خواستم به زيارت تو آيم . عابد گفت : منزل من آن سوى دريا است ، تو نمى توانى به آنجا بيائى . ابراهيم پرسيد: پس تو چگونه از آب رد مى شوى ؟ عابد گفت : من به خواست خدا روى آب مى روم و غرق نمى شوم . ابراهيم گفت : شايد همان خدا به من نيز لطف داشته باشد و آب را براى من نيز رام كند، برخيز تا امشب با هم در منزل تو باشيم . عابد برخاست و همراه ابراهيم ، حركت كردند، تا به دريا رسيدند، عابد نام خدا را برد، و از روى آب گذشت ، ابراهيم نيز نام خدا را به زبان آورد و حركت كرد، و هر دو از آب گذشتند و به منزل عابد رسيدند. ابراهيم گفت : غذاى تو چيست ؟ عابد اشاره به درختى كرد و گفت : (ميوه اين درخت را جمع مى كنم و در تمام ايام سال مى خورم .) ابراهيم پرسيد كدام روز از همه روزها بزرگتر است ؟ عابد گفت : آن روزى كه خداوند خلايق را تحت حساب و كتاب مى كشد و به آنها پاداش يا كيفر مى دهد (يعنى روز قيامت ) ابراهيم گفت : بيا دعا كنيم تا خداوند مؤ منان را از سختى آن روز نجات دهد. عابد گفت : سه سال است يك تقاضائى از خدا دارم هر چه دعا مى كنم به استجابت نمى رسد، ديگر در درگاه خداوند شرم دارم ، دعاى ديگرى كنم . ابراهيم گفت : هيچ شرم نداشته باش ، گاهى خداوند، بنده اش را دوست دارد، دعاى او را مدتى طولانى ، اجابت نمى كند، تا مناجات او زياد شود، و به عكس هرگاه بر بنده اى غضب كرد، دعايش را مستجاب مى كند، يا نااميدش مى نمايد كه ديگر دعا نكند، حال بگو بدانم دعايت چيست ؟ عابد گفت : روزى در محلى نماز مى خواندم ناگاه چشمم به جمال بسيار زيباى نوجوانى افتاد كه چهره اش از زيبائى مى درخشيد، و چند گاو مى چراند كه گوئى به بدن آنها روغن ماليده اند، بسيار براق بودند و همچنين بهمراه او چند گوسفند فربه بود، به سوى او رفتم و پرسيد تو كيستى ؟ گفت : من فرزند (ابراهيم خليل (ع )هستم . علاقه ابراهيم خليل در دلم جاى گرفت ، و اكنون سه سال است از خدا مى خواهم كه مرا به زيارت خليل خود ابراهيم ، موفق كند، اما دعايم مستجاب نشده است . ابراهيم گفت : من همان ابراهيم هستم و آن نوجوان پسر من است . عابد تا اين سخن را شنيد دست بر گردن ابراهيم انداخت و او را بوسيد و گفت : (حمد و سپاس خداوندى را كه دعايم را مستجاب كرد) آنگاه ابراهيم (ع) بدرخواست عابد براى همه مؤ منين و مؤ منات دعا كرد و عابد آمين گفت به اين ترتيب ، در مى يابيم كه نبايد نااميد شد، و نبايد از دعا غفلت كرد كه مستجاب خواهد شد! و گاهى اين چنين شيرين مستجاب مى شود كه در داستان خوانديد. 💚او عابدى بنام ((ماريا)) فرزند ((اوس )) بود كه عمرى طولانى داشت 📚بحارالانوارط قديم ج5 به نقل از امام باقر(ع)
✍امام هادی(علیه السلام) بادنجان زیاد مصرف کنید چرا که در زمان(احتیاج بدن به) گرما، گرم و در وقت سرما سرد است، درهمه اوقات معتدل و در هرحال خوب است. 📚الکافی،ج۶،ص۳۷۳
چطوری تو این روزهای کرونایی همدیگر رو شاد کنیم؟ تقویت فضای شوخی،خنده و نشاط 2⃣ قطعا تو خونه همه راجع به کرونا حرف میزنن اگر دوست دارین تو خونتون درباره این ویروس گفتگو کنین، تنها به رعایت نکات بهداشتی اکتفا کنین و از صحبت درباره آمار مبتلایان، نحوه دفن فوت شدگان، پرداختن به شایعات مثل قرنطینه شدن شهر، بدتر شدن اوضاع و... خودداری کنین. ✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️ بارالهـا تنها کوچ ای که بن بست نيست کوچه ی ياد توست ازتو خالصانه ميخواهم که دوستان و عزیزانم و هيچ انسانی در کوچه پس کوچه هاي زندگی اسير وگرفتـار هيچ بن بستی نگردند... ⭐️ خدایا هم روز را تومیسازی هم روزگار را فردا را برای همه ی بندگانت زیباتر بساز. ⭐️ شبتون آروم در پناه حق ‎‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌
animation.gif
18.63M
🍃🌼بسم الله الرحمن الرحیم🍃🌼 💫بود ذکر هر لحظه و هر زمان 🌼بنام خداوند بخشنده ی مهربان 💫ببر نام یکتا خداوند را 🌼که هم جان تازه گردانی و هم توان 💫به اذن خدای جهان آفرین 🌼خداوندگار سماء و زمین 💫ببر دست بر کار و آسوده باش 🌼بود شیوه ی کامیابان چنین 🍃🌼 الهی به امید تو 🍃🌼 ‎‌‌‌‌‌‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼✨ آخرین روزهای اسفند ماه شما پُر برکت با صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ و خاندان مطهرش ✨🌼 🌼 اَللَّهُـمَّ 🌼صَلِّ🌼 عَلَی 🌼 مُحَمَّـدٍﷺ 🌼 وَآلِ🌼 مُحَمـَّدﷺ 🌼 وَ عَجِّـل🌼 فَرَجَهُـم 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 💚 💝 بی تو درجمعیم و تنهاییم، بی تو خندانیم و گریانیم، بی تو آرامیم و سوگواریم ... بی تو مردگانیم در نقش زندگان ... بیا و حیاتمان بخش.... 🌹تعجیل درفرج صلوات🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 هر روز صبح بعدِ بِسْمِ اللّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحيمِ میفرستم من سلامی بر شهنشاهم حسین 🌹اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَ عَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن 🌹 ‏آدینه تون مزین به نام ارباب دو عالم حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 🌹 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 ؟ 🌸 وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْمًا وَعِلْمًا ۚ وَكَذَٰلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ ️و هنگامی که یوسف به سنّ کمال رسید، حکمت و دانش به او عطاء کردیم، و ما را این‌گونه پاداش می‌دهیم. 📖 سوره یوسف/۲۲ ❤ حضرت حق‌تعالی در آیه ۱۵ سورۂ احقاف سنّ کمال انسان‌های عادی را به شرط ایمان، سالگی معرفی می‌کند، (حَتَّىٰ إِذَا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَبَلَغَ أَرْبَعِينَ سَنَةً) ولی حضرت یوسف (ع) در سنّ جوانی به این بلوغ رشدی الهی رسید. 🌸 یوسف (ع) را به چاه انداختند و حتی سکّه‌ای بر جیب او نگذاشتند، و حضرت حق‌تعالی با بخششِ علم و حکمت بر یوسف (ع) او را از دام زلیخا رها کرد و محبوب مردم مصر کرد. 🔸 پس کودکی را که حق‌تعالی به او علم و حکمت بخشیده و این ثروت را در وجود او قرار داده است، هر جای دنیا رود صاحبِ عزت و رزق و روزی است، برخلاف بسیاری از والدین که گمان می‌کنند اگر برای فرزندان امکانات و ثروت بگذارند دنیا به کام‌شان شده و آنان را کفایت است. 🔸 کسی که باشد خداوند دوست‌داشتنش را با پول و ثروت به او نشان نمی‌دهد، بلکه به او علم و حکمت در زندگی می‌آموزد. 🌹 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
☝️ ☝️ 🌏اوقات شرعی به افق تهران🌍 ☀️امروز 22 اسفند ماه 1399 🌞اذان صبح: 04:56 ☀️طلوع آفتاب: 06:19 🌝اذان ظهر: 12:14 🌑غروب آفتاب: 18:09 🌖اذان مغرب: 18:27 🌓نیمه شب شرعی: 23:33
🌼ذکر روز جمعه ۱۰۰ مرتبه 🌻خدایا درود بفرست بر محمد و آل محمد 🌼اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وآلِ مُحَمَّدٍ 🌻وَعَجِّل‌فَرَجَهُــم 🌼این ذکر موجب عزیز شدن می‌شود... منتظرند ناقوس آمدنت به صدا درآید تا پخش شود نوای ظهورت درون دلها... مهدی جان بیا و صدای آمدنت را به گوش ما برسان! 🌻اللهم عجل لولیک الفرج🌻
🌸🍃🌸 🍃🌸 🌸 🌷 🔹 💝 « ما تجربه زیادی به دست آورده ایم و وجدان نموده ایم که برای رهایی از مشکلات راههایی هست که بهترین آنها که خود ما حس کرده ایم و به کمک آنها به حاجت هایمان رسیده ایم، چهار چیز است: 🔹 1_نذرکردن گوسفند برای فقرا، 2_خواندن حدیث کساء به طور پی در پی(«و ادفعوا أمواج البلاء بالدّعاء»، پیامبر اكرم (صلی الله علیه و آله و سلم) چندبار قسم خوردند كه اگر كسی این حدیث را بخواند، اگر غمگین باشد، غمش برداشته می شود و صاحب حاجت حاجتش برآورده می شود...)، 🔹3_ پرداخت صدقه و ختم صلوات(14000 مرتبه صلوات فرستادن است؛ حالا چهارده هزار مرتبه را چند نفر یا در چند جلسه بفرستند فرقی نمی كند.)» 🔹 ایشان در ادامه بیان می كنند كه: 4_ذكر صلوات برای اموات خیلی خاصیت دارد، گاهی من برای اموات صلوات را هدیه می كنم و اثرات عجیبی هم دیدم. خواب دیدم فردی به چند نوع عذاب گرفتار است مقداری صلوات برایش هدیه كردم دوباره در خواب دیدم، الحمدلله صلوات ها او را نجات داده اند. 👤 آیت بصیرت ص 68 و نردبان آسمان 🌺 اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّـدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸 🍃🌸 🌸🍃🌸
┄┅═✼💟✼═┅┄ 👌 پيشگيرى و درمان پوكى استخوان 🔸 صبح : شير عسل 🔸 ظهر : شير خرما 🔸 عصرانه : پودر سنجد + شير 🔸 شب : مغز گردو با پنير ┄┅═✼💟✼═┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸 سلام 🌸 روزتون بخیر امیدوارم یک روزعالی را در کنار خانواده ودوستان و عزیزان داشته باشید و ثانیه ثانیه امروز رو در پناه لطف خدا به خوشی سپری کنید 🌸 تقدیم به شما 🌸 آدینه تون پراز شادی
☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ 🍒 داستانی واقعی وآموزنده با نام 👈 🍒 👈 قسمت دوم هر کدام از زن های محل که فرزندانشان معتاد شده بود به محض دیدن پدر روی ترش می کردند و می گفتند: « خدا باعث و بانی بدبخت شدن جوونامون رو لعنت کنه. خدا به زمین گرمش بزنه که چنین بلایی سر بچه هامون می یاره!» و خلاصه هیچ کس، از دوست و آشنا و فامیل گرفته تا در و همسایه دل خوشی از پدر نداشتند. ما در یک خانه کوچک کلنگی درب و داغان که به ارث رسیده از پدربزرگ بود زندگی می کردیم. آن خانه فکستنی که نه حمام داشت و نه آشپزخانه، پاتوق رفیق های همپالکی پدر بود. او شب تا صبح رفیق هایش را به خانه می آورد و همگی دور منقل می نشستند و دود و دمشان همه جا را پر می کرد. راست گفته اند که آدم معتاد غیرت ندارد. پدر، مادرم را که چهره زیبایی هم داشت مجبور می کرد تا برایشان چای ببرد و اگر مادر مخالفت می کرد آن وقت بود که دستان سنگین پدر سیلی محکمی به دهان مادر می نواخت و دهان مادر پر از خون می شد. این جور مواقع مادر لابه لای گریه هایش می گفت: «بلاخره یه روز از این خراب شده می رم. جونم را برمی دارم و می رم پی زندگی م!» و من با همان کودکی ام می فهمیدم که مرا دوست ندارد و در ذهنم تجزیه و تحلیل می کردم که اگر مرا دوست می داشت می گفت: « یه روز با هم از این خونه می ریم!» یادم نمی آید که مادر دست نوازشی بر سرم کشیده باشد. همیشه این مادربزرگ- مادر پدرم- بود که با کلی فحش و کتک و غرولند به من رسیدگی می کرد و کارهایم را انجام می داد. البته به مادر حق می دادم، او دل خوشی از پدر نداشت و شاید به همین خاطر بود که سرکار می رفت و پول هایش را جمع می کرد تا روزی بتواند از پدر جدا شود و از آن خانه برود. ما هیچ وقت غذای درست و حسابی برای خوردن نداشتیم. بهترین غذایمان سیب زمینی و تخم مرغ بود که آن را هم مادربزرگ به حساب مادر از بقالی ها می خرید و سر هر ماه که مادر حقوق می گرفت پولشان را با هزار لعنت و نفرین می برد و می داد.  مادربزرگم حقوق بازنشستگی پدربزرگم را می گرفت اما حتی دلش نمی آمد یک ریال برای ما خرج کند. وقتی مادرم با دلخوری به او می گفت: « آخه این که زندگی نمی شه.  تو مگه دل نداری زن؟ این بچه گرسنه ست، لباس نو نداره. با همون کیف و کفش کهنه ش می ره مدرسه. اونوقت تو حقوقت رو می گیری و میری زیارت! می شینی بالای خونه و می بینی پسر نامردت چه بلایی سرم میاره و چند غاز پول رو چه جوری از دستم می گیره و اونوقت میری از بقالی به حساب من جنس میاری...... 👈 ادامه دارد⬅️⬅️⬅️ 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃 💥برای دیدن بهترین پستها وداستانها به ما 👇