هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَاللَّهُ أَعْلَمُ بِأَعْدَائِكُمْ
✨وَكَفَى بِاللَّهِ وَلِيًّا وَكَفَى بِاللَّهِ نَصِيرًا ﴿۴۵﴾
✨و خدا به حال دشمنان شما
✨داناتر است كافى است كه
✨خدا سرپرست شما باشد و
✨كافى است كه خدا ياور شما باشد (۴۵)
📚سوره مبارکه النساء✍آیه ۴۵
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احسن_القصص #ظن_بد
🙍جوانی با چاقو وارد مسجد شد! گفت :
بین شما کسی هست، مسلمان باشد ؟!
همه با ترس و تعجب به هم نگاه کردند و سکوت در مسجد حکمفرما شد ، پیرمردی ریش سفید از جا برخواست و گفت : آری من مسلمانم.
جوان به پیرمرد نگاهی کرد و گفت با من بیا!
پیرمرد بدنبال جوان براه افتاد و با هم چند قدمی از مسجد دور شدند
جوان با اشاره به گله گوسفندان به پیرمرد گفت که میخواهد تمام آنها را قربانی کند و بین فقرا پخش کند و به کمک احتیاج دارد
پیرمرد و جوان مشغول قربانی کردن گوسفندان شدند و پس از مدتی پیرمرد خسته شد و به جوان گفت:
به مسجد بازگرد و شخص دیگری را برای کمک با خود بیاور.
جوان با چاقوی خون آلود به مسجد بازگشت و باز پرسید : آیا مسلمان دیگری در بین شما هست ؟!
افراد حاضر در مسجد که گمان کردند جوان پیرمرد را بقتل رسانده
نگاهشان را به پیر ترین فرد مسجد دوختند!
پیرمرد رو به جمعیت کرد وگفت :
چرا نگاه میکنید! به عیسی مسیح قسم که با چند رکعت نماز خواندن کسی مسلمان نمیشود!
پ.ن:ایمان بعضی ها به هیچ بند است
📚مجموعه شهر حکایات
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتی
#خواص_سیب_با_رنگهای_متفاوت
🍏⇦سیب سبز⇩
🔸بیماران ریوی،کلیوی
🔸بیماران قلبی،اعصاب
🍎⇦سیب قرمز⇩
🔸ضدسرطان
🔸سم زدایی،پاکسازی کلیه
❇️⇦سیب زرد⇩
🔸اشتها آور
🔸تصفیه کننده کبد ، روده ، کلیه
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨﷽✨
✨ #پندانـــــــهـــ
اگر نمیتوانی به کسی
امید بدهی نا امیدش نکن؛
اگر شنونده خوبی هستی
رازدار خوبی هم باش
اگر نمیتوانی زخمی را
مرحم کنی، نمک هم نباش
یک کلام
انسان باش ..
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#داستان_واقعی
⛔️ سید جیکاک آیت الله جاسوس
1️⃣ می گفت حضرت علی (ع) را در خواب دیده که مردم را به فاصله گرفتن از نفت توصیه کرده و آن را نجس خوانده است. کاغذی را به شکل دست انسان بریده و روی شانه خودش چسبانده بود. بعد زیر آفتاب دراز کشیده بود تا پوستش تیره و جای انگشتان دست روی تنش مشخص شود. به همه می گفت این جای دست حضرت علی است. این شعر را یاد مردم ساده دل و خوش باور داده بود: تو که مهر علی مِنِ دلته/ نفت ملی سی چنته؟ ( تو که عشق علی توی سینه ات است، نفت ملی را می خواهی چکار؟)
2️⃣ در مجلسی حاضران را دروغگو معرفی می کرد و هنگامی که قرار بر اثبات شد، کبریتی روشن کرد و گفت: هر کس راست بگوید این کبریت ریشش را نمی سوزاند.
اول کبریت را به ریش خود گرفت که نسوخت سپس ریش تمام افراد ساده لوح حاضر را سوزاند. به مردم قبولاند که دروغ گفته اند و البته بعدها مشخص شد که ریش او مصنوعی و نسوز بود. مردم با دهان باز این کرامات او را تحسین می کردند.
3️⃣ عصای معروف داشت که با آن معجزه می کرد. وقتی به بدن کسی می زد به او شوک عجیبی منتقل می شد! جیکاک مدعی بود عصای او بهترین وسیله برای تشخیص حلال زاده بودن افراد است و با همین شگرد بسیاری از کسانی را که به دلیل مختلف می خواست از وجهه اجتماعی و قدرت بیندازد، تخریب می کرد!
بعدها فاش شد که در عصای معجزه آسای مستر جیکاک جز یک پیل خشک الکتریکی و یک مدار ضعیف انتقال برق هیچ چیز وجود نداشته و جریان ضعیف برق باعث انتقال شوک الکتریکی به افراد نگون بختی می شده که مستر جیکاک هنگام تماس عصا با آنها، دکمه وصل جریان را فشار میداده !
4️⃣ جیکاک برای اثبات حقانیت خود نیز از این عصا استفاده بسیار برد و به مردم می گفت که چون صاحب کرامت است شبها به اذن خدا نوری در پیش پایش روشن می شود تا بتواند راه را از بیراه تشخیص دهد. مردم شگفت زده بارها شب به دنبال وی راه می افتادند تا شاهد درخشش نور در پیش قدم های او باشند. همیشه حق با جیکاک بود. مردم با چشم خودشان می دیدند که جلوی پایش نور روشن می شود.
5️⃣ جیکاک مجلس وعظ و منبر برپا می کرد و آخرش هم روضه امام حسین می خواند و وسط روضه موقعی که همه داغ می شدند ناگهان عمامه خود را به درون آتشی که وسط مجلس بود پرتاب می کرد! عمامه نمیسوخت و جیکاک آن را به عنوان معجزه خود بیان می کرد و ادعا می کرد که سید واقعی اوست. هیچکس را به سیدی قبول نداشت چون عمامه آنها در آتش می سوخت!
از اینجا بود که او به «سید جیکاک» معروف شد. وی بارها درحضور جمع کثیری از مردم، سادات را به مبارزه می طلبید و با شعبده هایی که در آن تخصص داشت مردمان شگفت زده را به خود متمایل می کرد و سادات را مغبون و منزوی می ساخت.
📕بخش هایی از اینها را جین راف گارثویت استاد کالج دارتموث آمریکا در کتاب «تاریخ سیاسی اجتماعی ایل بختیاری» نوشته است. زوایایی از شخصیت عجیب «میجر جیکاک» که از او به عنوان یکی از ماموران سازمان اطلاعاتی برونمرزی بریتانیا (MI6) در ایران یاد می شود.
◀️ می گویند در آغاز به عنوان چوپانی کر و لال به مدت هفت سال در ایل بختیاری به آموختن فرهنگ و زبان بختیاری میپردازد و پس از فراگیری آن، به عنوان یک بختیاری در منطقه نفتخیز مسجدسلیمان سکنی میگزیند. در طول حضور خود در آن منطقه با فنون شعبدهبازی و حربههای دیگر، توجه مردم محلی را به جلب کرد و سرانجام خود را به عنوان یک روحانی شیعه جا زد و فرقه ای به نام طلوعیان یا سروشیان را ایجاد کرد. در این مدت علاوه بر تاثیر روی خوانین، به اشخاص ساده لوح تلقین کرده بود که وطن خاکی بیارزش است و باید به فکر بهشت بود و نباید خود را درگیر امور بی ارزشی مانند نفت کنند! مامویتی که انگلیسی ها به او داده بودند. سرانجام آنقدر توطئه کرد که دولت وقت او را از ایران اخراج کرد و چه بسا بسیاری گریه کردند که حکومت ظالم در حق «سید»، ظلم کرد!
🔰 مثل تمام ماجراهای قدیمی، حقیقت و افسانه در مورد او در هم ادغام شده است اما مستر جیکاک که سید شده بود را کسی انکار نمی کند.
گاهی فکر می کنم گرچه ساده لوحی، خوش دلی، کم سوادی و خرافه پرستی مردم آن روزگار جاده را برای مرد زیرک انگلیسی صاف می کرد اما در هر زمانه ای می شود «فریب» خورد.
امروز شاید به سادگی آن مردم بخندیم که چقدر راحت گول می خوردند اما چه کسی می تواند با اطمینان بگوید شیطان هایی که بر کره زمین حکومت می کنند همین الان در حال فریب دادن ما نیستند و ما با دهانی باز شعبده های آنها را تحسین نمی کنیم؟
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
💟﷽#داستان
🌷✨پیرمردی داخل حرم دستی ڪشید روی پای جوانی ڪه ڪنار او نشسته بودو گفت سواد ندارم برایم زیارتنامه میخوانی تاگوش دهم.
🌷✨جوان باڪمال میل پذیر فت و شروع ڪرد به خوانـدن زیارت نامه
السَّلامُ عَلَیْکَ یا بْنَ رَسُولِ اللّهِ ....
وسـلام داد به معصومیـن تا امام عسڪری(ع).
🌷✨جوان با لبخندی پرسیـد: پدرم امام زمانـت را میشناسی؟
پیرمرد جواب داد:چرا نشناسم؟
جوان گفت: پــس سلام ڪن.
پیرمـرد دستش را روی سینـه اش گذاشت و گفت :
السَّلامُ عَلَیْکَ یا حجة بن الحسـن العسڪری
🌷✨جوان نگاهی به پیرمرد ڪرد و لبخند زد و دست خود راروی شانه پیر مرد گذاشت وگفت:
«و علیڪ السلام و رحمـة الله و برکاتة»
⚠️مبادا امـام زمـان ڪنارمان باشد و او را نشناسیم..
🌷✨آقا سلام، باز منم، خاڪ پایتان
دیوانه ای ڪه لڪ زده قلبش برایتان!
در این ڪلاس سرد، حضور تو واجب است. این بار چندم است ڪه استاد غایب است؟
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🌷 مرحوم آقا شیخ رجبعلی خیاط :
☘ برای نماز به مسجد رفتم، دیدم شخصی در مسجد مشغول نماز است و هاله ای از نور دور سر اوست.
☘ پیش خود گفتم بروم با او مأنوس شوم و ببینم که چه خصوصیتی دارد که در نماز چنین حالتی برای او پدیدار است.
☘ پس از نماز با او همراه شدم، نزدیک در مسجد، او با خادم بگو مگویی پیدا کرد و بعد دیدم آن هاله نور از دور سرش محو شد.
📝 کیمیای محبت
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#داستان
📚آیه های آت🔥ش افزا
احمد بن طولون یکی از پادشاهان مصر بود. وقتی که از دنیا رفت از طرف حکومت وقت، قاری قرآنی را با حقوق زیادی اجیر کردند تا روی قبر سلطان قرآن بخواند. روزی خبر آوردند که قاری، ناپدید شده و معلوم نیست که به کجا رفته است پس از جست و جوی فراوان او را پیدا کردند و پرسیدند: چرا فرار کردی؟ جرأت نمی کرد جواب دهد. فقط می گفت: من دیگر قرآن نخواهم خواند. گفتند: اگر حقوق دریافتی تو کم است دو برابر این مبلغ را می دهیم. گفت: اگر چند برابر هم بدهید نمی پذیرم. گفتند: دست از تو برنمی داریم تا دلیل این مسأله روشن شود. گفت: چند شب قبل صاحب قبر به من اعتراض کرد که چرا بر سر قبرم قرآن می خوانی؟ من گفتم: مرا اینجا آورده اند که برایت قرآن بخوانم تا خیر و ثوابی به تو برسد.
گفت: نه تنها ثوابی از قرائت قرآن به من نمی رسد بلکه هر آیه ای که می خوانی، آتشی بر آتش من افزوده می شود، به من می گویند: می شنوی؟ چرا در دنیا به قرآن عمل نکردی؟ بنابراین مرا از خواندن قرآن برای آن پادشاه بی تقوا معاف کنید.
🆔 @tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎗 زمان بندی خدا بی نظیر است
نه هیچگاه دیر ، نه هیچگاه زود
کمی بردباری می طلبد
و ایمانی بسیار
اما ارزش انتظار را دارد....
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
روی هر پلهای که باشی
خدا یک پله از تو بالاتر است
نه به این خاطر که
خداست..
برای اینکه دستت را بگیرد👌🌷
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
┄┄┅┅┅❅💠❅┅┅┅┄┄
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥#کلیپ_استوری 📲
#امام_حسین_ع
#١۰_شب_تا_محرم 🖤
کربلایی جواد مقدم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#داستانهای_آموزنده
💎پیرمرد محتضری که احساس می کرد مردنش نزدیک است، به پسرش گفت: مرا به حمام ببر. پسر، پدرش را به حمام برد. پدر تشنه اش شد. آب خواست. پسر قنداب خنکی سفارش داد برایش آوردند و آن را به آرامی در دهان پدر ریخت و پس از شست وشو پدر را به خانه برد.
پس از چندی پدر از دنیا رفت و روزگار گذشت و پسر هم به سن کهولت رسید روزی به پسرش گفت: فرزندم مرگ من نزدیک است مرا به حمام ببر و شست وشو بده. پسر نااهل بود و با غر و لند پدر را به حمام برد و کف حمام رهایش کرد و با خشونت به شستن پدر پرداخت. پیرمرد رفتار خود با پدرش را به یاد آورد. آهی کشید و به پسر گفت: پسرم تشنه هستم. پسر با تندی گفت: این جا آب کجا بود و طاس را از گنداب حمام پر کرد و به حلقوم پدر ریخت. پدر اشک از دیده اش سرازیر شد و گفت: من قنداب دادم، گنداب خوردم. تو که گنداب می دهی ببین چه می خوری؟
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از بنرها
#گلچینی ازبهترین های ایتا اینجاس👇👇
ذڪرهاےگرـღـگشا همه حاجات مهم وختم هفتگی خانه دارشدن ومادر همه ذکرها برای درمان تمام امراض درعکس کانال سنجاق شده
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
مـتـن هــایے از جنس آگاهی وداستانهای زیبا وآموزنده
eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
عجیب اما واقعی عجایبی که هیچ جا ندیده اید اینجاس
عجایب و دیدنیها و شگفتیهای جهان
http://eitaa.com/joinchat/3579904022Ca7da734213
راز زندگی زناشویی عالی اینجاس همسرداری عاشقانه
http://eitaa.com/joinchat/766377995Cae42414a21
مفاتیح همراه واسرار نماز وذکر روزانه وتعقیبات نماز وتقویم نجومی
http://eitaa.com/joinchat/1501757468C885d27dfb4
دلتنگ ڪــღــربــلایی بیا اینجا کربلایی شو
http://eitaa.com/joinchat/1068105750Cf2670e35cc
https://eitaa.com/joinchat/1066860566C7019303c3b
#ڪـانـال_تخصصےطــღــب_شــفا👆به ما بپیوندید👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به نام آنڪه
در جان و روان است
توانایے ده هر ناتوانست
با توڪل به اسم اعظم الله
شروع میڪنیم روزے نو را
بسم اللهِ الرَّحمنِ الرَّحیمِ
الهے به امیدتو
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#تدبردرقرآن
آن زمان که....
☀️ خورشید👈 درهم پیچیده
🌟 وستارگان👈 خاموش شوند
⛰ و کـــوهــها👈 به حرکت در آیند
سوره تکویر
خدایا! مگر چه خبر است؟!!!
آن روز، روز قیامت است😭
#یک_ایده_برای_عمل_به_آیه
درجایی خلوت به خورشید نگاه کنیم و فقط به این فکر کنیم که خدایا این خورشید با این عظمت چگونه درهم پیچیده میشود؟!پایان هفته هم به کوه برویم و در قله به عظمت کوهها خیره شویم. خدایا مگر میشود این کوهها با این هیبت و بزرگی حرکت کنند؟!!😳
#عمل_به_قرآن_سخت_نیست
#به_ترجمه_آیات_دقت_کنید
✨﷽✨
#داستانهای_آموزنده
✍روزي سوداگري بغدادي از بهلول سوال نمود من چه بخرم تا منافع زياد ببرم؟ بهلول جواب داد آهن و پنبه. آن مرد رفت و مقداري آهن و پنبه خريد و انبار نمود اتفاقا" پس از چند ماهي فروخت و سود فراوان برد. باز روزي به بهلول بر خورد. اين دفعه گفت بهلول ديوانه من چه بخرم تا منافع ببرم؟ بهلول اين دفعه گفت پياز بخر و هندوانه.
سوداگر اين دفعه رفت و سرمايه خود را تمام پياز خريد و هندوانه انبار نمود و پس از مدت كمي تمام پياز و هندوانه هاي او پوسيد و از بين رفت و ضرر فراوان نمود. فوري به سراغ بهلول رفت و به او گفت در اول كه از تو مشورت نموده، گفتي آهن بخر و پنبه، نفعي برده. ولي دفعه دوم اين چه پيشنهادي بود كردي؟
تمام سرمايه من از بين رفت. بهلول در جواب آن مرد گفت روز اول كه مرا صدا زدي گفتي آقاي شيخ بهلول و چون مرا شخص عاقلي خطاب نمودي من هم از روي عقل به تو دستور دادم . ولي دفعه دوم مرا بهلول ديوانه صدا زدي، من هم از روي ديوانگي به تو دستور دادم . مرد از گفته دوم خجل شد و مطلب را درك نمود.
📚گنجینه مثل ها و حکایات
┈┈•✾🌿🌺🌿✾•┈┈
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم)آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند
پس راهب رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود )و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسیست؟"
پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند ، پس راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است
راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است
راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابو بکر گفت "نه هرگز"
پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست.ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟
راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم
ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید بمن امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس
راهب سه سوالش را مطرح کرد
1)ما هو الشئ الذی لیس لله؟
چه چیزاست که از آن خدا نیست؟
2)ما هو شئ لیس عندالله؟
چه چیزاست که در نزد خدا نیست؟
3)ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟
آن چیست که خدا آن را نمیداند؟
پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد ، و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند
راهب خطاب به آن سه نفر(ابوبکر و عمر و عثمان)گفت این ها شیخ ها و مردان بزرگی هستند اما متأسفانه به خود مغرور شدند و قصد بازگشت به روم کرد
سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی ع (أمیرالمؤمنین ع) رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند.
پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن ع و امام حسین ع میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند
ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی ع بپرس
راهب رو به امام علی ع کرده و پرسید نامت چیست؟
امام علی ع فرمودند نامم نزد یهودیان "الیا" نزد مسیحیان "ایلیا" نزد پدرم "علی" و نزد مادرم "حیدر" است
پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟
امام ع فرمود (او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم)
پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی
پس به سوالاتم پاسخ بده
و دوباره سوالاتش را مطرح کرد (ما هو الشئ الذی لیس لله و ما عند الله و لایعلمه الله) آن چیست که خدا ندارد نزد خدا نیست و خدا نمیداند؟)
امام علی ع پاسخ دادند
آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است
آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است
و آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است
(فإن ا لله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا
فلیس من الله ظلم لأحد
و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک)
پس راهب با شنیدن این پاسخها کمربندش را باز کرده و روی زمین انداخت ، امام علی ع را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت
"أشهد أن لا اله إلا الله و أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معذن الحمکة"
به درستی که نامت درتورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است ، پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری ص ، پس ماجرای تو با این قوم چیست؟ سپس تمام هدایا را به امام علی ع تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد
عزيزان بیان و نشر فضائل أمیرالمؤمنین علیه السلام توفيقيست كه نصيب محبان آن حضرت ميشود.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شخصی میگوید نزد پیامبر نشسته بودیم، آن حضرت فرمود: «اکنون شخصی بر شما وارد می شود که از اهل بهشت است.» پس مردی از انصار درحالی که آب وضو از محاسنش می چکید وارد شد و سلام کرد و مشغول نماز شد. فردای آن روز نیز پیامبر ص آن سخن را تکرار فرمود. باز همان مرد انصاری وارد شد و روز سوم نیز همین داستان تکرار شد. بعد از خارج شدن آن حضرت از مجلس، یکی از یاران به دنبال آن مرد انصاری رفت و سه شب در نزد او به سر برد؛ ولی از شب بیداری و عبادت چیزی ندید، جز اینکه هنگام رفتن به رخت خواب ذکر خدا را می گفت و بعد می خوابید و برای نماز صبح بیدار می شد.
بعد از سه شب آن صحابی گفت: من از پیغمبر
درباره تو چنین سخنی شنیدم، خواستم بفهمم که چه اعمال و عباداتی انجام می دهی که باعث شده پیامبرص تو را بهشتی بخواند؟ مرد انصاری در جواب گفت: غیر از آنچه دیدی از من بندگی سر نمیزند، جز آنکه بر احدی از مسلمانان در خود غشّ و خیانتی نمیبینم و بر خیر و خوبی که خدای تعالی به او عنایت کرده، حسدی نمیورزم (و در یک کلام خیرخواه مردم هستم). آن صحابی گفت: این حالت است که تو را به این مرتبه رسانده و این صفتی است که تحصیل آن از مابر نمیآید.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سگی نزد شیر آمد گفت:
بامن کشتی بگیر !
شیر سر باز زد و نپذیرفت.
سگ گفت: نزد تمام سگان خواهم گفت
که شیر از مقابله با من می هراسد !
شیر گفت: سرزنش سگان راخوشتر دارم
از اینکه شیران مرا شماتت کنند که
با سگی کشتی گرفته ام ...!
🔹 هر کاری و هر سخنی
ارزش جواب دادن ندارد...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیام_سلامتی
✅چند وعدهی مناسب برای یک صبحانه مقوی و کامل :👌🏻
▫️یه کاسه عدسی با نان سبوس دار
▫️دوعدد تخم مرغ عسلی با نان سنگک
▫️کره بادام زمینی و عسل با نان
▫️املت کم چرب با نان سبوس
▫️پنیر و گردو با نان سبوس
+ در انتخاب وعدهی صبحانه حتما دقت کنید و سرسری این وعدهی مهم را به سر انجام نرسانید...
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 امروز دلیل
🌿شادیهای هم باشیم
🌹مهربانی سخت نیست..
🌿بزاریم خدا به ما افتخار کنه
🌹در پناه خدا دوشنبه تون زیبا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
┄┄┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄┄┄
#داستان_واقعی
🔴 #مرگ_عجیب_درغسالخانه
مردی بهخاطر اینکه شبها خواب به چشمش نمیآمد، تصمیم گرفت نزد یک رمال برود و از او کمک بخواهد. وقتی مرد رمال او را دید، به وی گفت که برای رهایی از این مشکل باید به یک غسالخانه برود و از غسال بخواهد که وی را روی تخت غسالخانه، غسل دهد. او تأکید کرد که فقط در این صورت است که مشکل مرد جوان حل میشود و وی پس از آن میتواند به راحتی بخوابد و خواب ببیند.
این نسخه مرد رمال در ادامه، ماجرای عجیبتری را رقم زد؛ چرا که مرد جوان تصمیم گرفت هر طوری شده به یک غسالخانه برود و دستوری را که رمال میانسال داده بود، عملی کند. او برای این کار نزد یکی از غسالهای شهر رفت و ماجرا را با وی در میان گذاشت و از او کمک خواست. غسال که نسخه رمال را باور کرده بود قبول کرد که به مرد جوان کمک کند و برای غسلدادن مرد جوان با او قرار گذاشت.
در روز قرار، مرد جوان راهی غسالخانه شد. آن روز، جسد مردی را که به علت بیماری جانش را از دست داده بود برای غسل و شستوشو به غسالخانه آورده بودند و مرد غسال سرگرم شستوشوی جنازه بود. وقتی مرد جوان رسید، غسال از او خواست که روی تخت غسالخانه دراز بکشد تا او را هم غسل دهد. وقتی همهچیز برای اجرای نسخه رمال آماده بود، غسال به طرف مرد جوان رفت تا او را شستوشو دهد اما مرد جوان از وی خواست برای شستن او از لیفی تازه استفاده کند، نه لیفی که با آن مردگان را میشوید.
مرد غسال قبول کرد و برای آوردن لیف تازه، تخت غسالخانه را ترک کرد و در همین هنگام خانواده مردی که آن روز فوت شده و جنازهاش روی تخت غسالخانه بود، وارد آنجا شدند. آنها با دیدن 2 جنازه روی تخت غسالخانه و غیبت مرد غسال تعجب کردند و یکی از آنها با صدای بلند پرسید: «پس غسال کو؟». در همین هنگام مرد جوان از روی تخت غسالخانه برخاست و گفت: «غسال رفته است تا لیف بیاورد». دیدن مردی که از روی تخت غسالخانه بلند شده و شروع به حرفزدن کرده بود، برای خانواده متوفی آنقدر ترسناک بود که یکی از آنها سکته کرد و پس از انتقال به بیمارستان جان باخت.
یکی دیگر نیز چنان وحشت کرد که هنگام فرار، پایش لیز خورد و سرش با زمین برخورد کرد و دچار خونریزی مغزی شد و در نهایت در بیمارستان جان باخت. به این ترتیب غسال و مرد جوان بازداشت شدند
📚به گزارش ایسنا
روزنامه همشهری
صفحه حوادث
به کانال ما بپیوندید🔽
@tafakornab
✅کشاورزی جایزۀ مرغوب ترین ذرت را گرفت.
متوجه شدند که او از بذرهای مرغوب ذرت، به همسایه هایش هم داده بود.
علت را از کشاورز پرسیدند، گفت: باد، بذرهای ذرت را به مزرعه های دیگر منتقل میکند. اگر همسایه های من ذرتهای خوبی نداشته باشند، باد آن بذر های نامرغوب را به زمین من می آورد.
اگر بخواهیم زندگی شاد، سرخوش و آرامی داشته باشیم، باید به دیگران کمک کنیم تا آنها هم خوب زندگی کنند...
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#طبیعت #زیبا
ایستادگی در برابر سختی ها
در شما اعتماد به نفس ایجاد می کند
و توانایی شما را نیز افزایش می دهد
زندگی را آن گونه که هست ببینید
نه آن گونه که شما دوست دارید باشد
#انگیزشی
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تو متعلق به خدایی ، دارایی ارزشمند او
جرأت نکن دارایی خدا رو نفرین کنی.
با آرزوی تحقق تمام رویاهای قلبی مان از بهترین مسیر ممکن ، آمین❣
🕋به کانال ما بپیوندید 👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh