✨﷽✨
🌷 حکایت
شخصی که سابقه دوستی با ملانصرالدین داشت روزي مقداري گندم به آسیاب برد. چون آرد نمود بر الاغ خود نمود و چون نزدیک منزل ملا رسید اتفاقاً خرش لنگ شد و بر زمین افتاد. آن شخص چون با ملا سابقه دوستی داشت او را صدا زد و درخواست نمود تا الاغش را به او بدهد تا بارش را به منزل برساند و چون ملا قبلاً قسم خورده بود که الاغش را به کسی ندهد ، به آن مرد گفت: الاغم نیست.
اتفاقاً صداي الاغ بلند شد و بناي عر عر کردن گذارد. آن مرد به ملا گفت الاغ تو در خانه است و تو می گویی نیست؟! ملا گفت: عجب دوست احمقی هستی. تو پنجاه سال با من رفیقی، حرف مرا باور نداري ولی حرف الاغ را باور می نمایی ؟!!
↶【به ما بپیوندید 】↷
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از خانواده بهشتی
#آی_پارا
#پارت_سی_هشتم
اصلا چرا می خوایین کمک کنین؟ یه کلفت که به خان زاده ازش خواستگاری کرده باید الان خیلی خوشحال باشه نه ؟ مادرتون که فکر می کنه همه واسه ی شما و پدرتون تور پهن کردن . وضع مالی شما کجا و اینا کجا ؟ منی که به نظر مادرتون تو کمین شما بودم ، الان که باید خیلی خوش به حالم شده باشه . نه ؟ چرا فکر می کنید به این وصلت رضا نیستم و ترجیح می دم بی هیچ سوالی به شما اعتماد کنم و کمک شما رو بپذیرم
عروس یه همچین خونواده ی با اصل و نسبی بشم ؟ تایماز بازم جلوتر اومد و درست روبروی من ایستاد . دستشو دراز کرد که بازومو بگیره .اما یه قدم عقب رفتم و گفتم : دستت به من بخوره ، کل این خونه رو می ریزم اینجا . دستش رو کشید عقب و گفت : تو چت شده آی پارا ؟ من کاری باهات ندارم . گفتم : ببین خان زاده من دلیل واقعی حضور شما تو اینجا و این وقت شب رو نمی فهمم. یا درست و حسابی بگین هدفتون چیه یا لطفا از اتاق من برید بیرون . نمی خوام مادرتون فکر بد بکنه من به اندازه ی کافی بدبختی دارم. گفت : من به آیناز قول دادم از تو حمایت کنم و کمکت کنم درس بخونی. تو با این ازدواج دیگه نمی تونی درس بخونی . اینطوری منم پیش خواهرم بد قول می شم. گفتم : اگه دردتون اینه من خودم بهش نامه می دم که نمی خوام درس بخونم . می خوام شوهر کنم . حالا چی مشکلتون حل شد ؟ تایماز عصبی گفت : پس نگو تصمیمت رو نگرفتی . بگو خیلی هم خوشحال شدی که خواستگار پیدا کردی و از خدات بود زود شوهر کنی . مادرم حق داشت نگران بود . تو رو چه به درس خوندن؟ طاقت این همه توهین رو نداشتم من از حرصم گفتم می خوام زن این پسره بشم اما اگه می دونستم بانو و خان بعد از جواب منفی چند برابر اذیتم نمی کنن و قرار درس خوندنم سرجاشه ، هرگز جواب مثبت نمی دادم. حقم نبود اینطوری بهم بتوپه . خسته تر از اون بودم که جوابش رو بدم. همونجا رو زمین نشستم . تایماز دید که ناراحت شدم . دیدکه با حرفاش ته مونده ی غرورم رو شکست . متوجه شد که بد کرده . زانو به زانوی من نشست. سرم پایین بود و آروم گریه می کردم. دیگه از دیده شدن اشکام هم ترسی نداشتم . چونه ام رو با دستش گرفت و سرم رو آورد بالاو گفت : تو داری گریه می کنی ؟ ببخش نمی خواستم اون حرفا رو بزنم
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#دعای_شبانه
آرزو میڪنـــــــم
در این شب زيبا
مهـــر برڪـــت
عشــــــــق💞💞
محبـــــــت سلامـتي
همنشیڹ دوستاڹ و عزیزانم باشد
#آمین❣
#شبتون_بخیر🌙
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨اول کاراست
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
✨باب اسراراست
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرحیم
✨نغمه جان است
🌸بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ
🌸بانام ویادخدا
🌸الهی به امیدتو
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
برآیت عصمت و نجابت صلوات
بردختر سرور رسالت صلوات
برفاطمه همسر علی فخر بشر
برمادر حجت و امامت صلوات
💓اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ
وآلِ مُحَمَّد وعَجِّلْ فَرجَهُم💓
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#آیه_روز👆 #مثل_های_قرآنی
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #یکشنبه 26 آبان ماه 1397
🌞اذان صبح: 05:15
☀️طلوع آفتاب: 06:42
🌝اذان ظهر: 11:49
🌑غروب آفتاب: 16:56
🌖اذان مغرب: 17:16
🌓نیمه شب شرعی: 23:06
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌸 #ذکرروز یکشنبه ۱۰۰ مرتبه
💗یا ذَالجَلالِ والاِکرام💐
🌸ای صاحب جلال و بزرگواری
💗این ذکر موجب فتح و نصرت میشود
#نماز_آمرزش👇
✍هرڪس این نمازرادر روز1شنبه بخواندازآتش جهنم وعذاب ایمن شود↻2رڪعت ؛
رکعت اول⇦حمدو3ڪـوثر
رکعت دوم⇦حمدو3توحید
📚جمال الاسبوع۵۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺آخرین یکشنبہ #آبان_ماه است
🌼آفتاب پشت شیشه،چای داغ
🌺بوی هیزم، گاهی از همه دنیا
🌸یک فنجان چای میخواهی
🌼و یک دلِ خوش...
🌺خدایا❣
🌸در این روز زیبا
🌼بهترین دلخوشی ها رو
🌺نصیب دوستان و عزیزانم کن
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
{داستان دنباله داراز سرنوشت واقعی} 📝 #سرزمین_زیبای_من📝
#قسمت_سی_و_پنجم :✍ هدف بزرگ
🌹فقط یک راه برای نجات ما وجود داشت ... مبارزه ... یک جنبش علیه ظلم و نابرابری ... یک جنبش برای تحقق عدالت ...
اما یک مبارزه ... آرمان، هدف، ایدئولوژی و شیوه مبارزه لازم داشت ... با رسیدن به این جواب ... حالا باید به سوال دیگه ای هم پاسخ می دادم ...
🌹بهترین روش و شیوه برای این جنبش چی بود؟ ... روشی که پاسخگوی قرن جدید باشه ... روشی که صد در صد به پیروزی ختم بشه ... برای یافتن تمام این پرسش ها شروع به مطالعه در مورد قیام ها، انقلاب ها و اصلاحات بزرگ اجتماعی و سیاسی جهان کردم ... علی الخصوص حرکت هایی که به جامعه سیاه و بومی مربوط می شد ...
🌹راه ها، شیوه ها و ایدئولوژی های فراوانی پیش پای من قرار گرفته بود ... راه هایی که گاهی بسیار به هم نزدیک می شد و گاهی بسیار دور ... بعضی از اونها تلفات انسانی زیادی داشت اما به خاطر سوء مدیریت در اوج رسیدن به پیروزی نابود شده بود ... یا یک تغییر جریان ساده، اون روز از بین برده بود ... .
🌹بعد از تحقیق زیاد ... فهمیدم جدای از ایدئولوژی، هدف و آرمان ... یک حرکت باید توسط یک رهبر قوی، محکم و غیرقابل تزلزل ... زیرک، دانا و تیزبین مدیریت بشه ... کسی که بتونه آینده نگری و وسعت دید داشته باشه ...
🌹تا موانع رو شناسایی کنه و بتونه توی بحران بهترین تصمیم رو بگیره و آینده حرکت رو نجات بده ... کسی که بتونه یک جریان قوی رو از صفر ایجاد کنه ... قدرت نفوذ فکری و اندیشه داشته باشه ... و نسبت بزرگ ترین دستاورد، کمترین تلقات رو داشته باشه ...
🌹فقط در چنین شرایطی می شد مانع از اشتباهات جنبش ها و حرکت های بزرگ گذشته شد ... علی الخصوص که در جامعه ما تفاوت نژاد بود ... تفاوتی که در یک جامعه طبقاتی و نژادپرستانه ... هرگز قابل حل نبود...
🌹فقط یک راه وجود داشت ... تغییر اندیشه دنیای سفید برای همراهی و شرکت در این حرکت ... دنیای سفید باید تساوی و برابری با ما رو قبول می کرد ... .
اما چطور؟ ... آیا راهی برای تغییر افکار وجود داشت؟ غرق در میان این افکار و سوالات...ناگهان یاد قرآن افتادم . قرآن و تصاویر حج این تنها راه بود ...
○°●•○•°♡°○°●°○
📝 #سرزمین_زیبای_من📝
#قسمت_سی_و_ششم ✍: قرآن انقلابی
🌹رفتم سراغ قرآن ... یک بار دیگه قرآن رو خوندم ... و بعد از اون دنبال جنبش های دینی در سراسر دنیا گشتم ... جنبش هایی که بر اساس تفکرات دینی اسلامی شکل گرفته بود ... حرکت های زیادی برضد تبعیض نژادی در دنیا اتفاق افتاده بود اما پیش از هر حرکتی باید فکرها درست می شد ... و تصاویر حج، تنها مصداق حقیقی اون بود ... بهترین راه این بود که برابری و عدالت قرآنی در جامعه سفید حاکم بشه ... اما چطوری؟ ...
🌹بین تمام انقلاب های دینی ... عظیم ترین و بزرگ ترین شون انقلاب ایران بود ... که به تغییر کل سیستم ختم شده بود ... انقلابی که عوضی های نژادپرست سفید ... مدام در مذمتش حرف می زدن ... همین عزمم رو جزم کرد ...
از دو حال خارج نبود ... یا ایرانی ها موجوداتی بی نهایت شیطانی و پست ترو از این نژادپرست های سرمایه دار بودن... یا انسانهایی مثل ما که بی گناه، محکوم به نابودی و فنا شده بودن ...
🌹در هر دو صورت ... از یک طرف، ایدئولوژی فکری قرآن می تونست تفکر نژاد پرستانه رو بین جامعه سفید از بین ببره ... و از طرف دیگه، انقلاب ایران که با شعار اسلام شروع شده بود ... می تونست الگویی برای انقلاب فکری و مبارزاتی مردم من باشه ... دو تیغه یک قیچی که فقط در کنار هم موفق می شد ...
مطالبی که توی اینترنت پیدا می شد زیاد نبود ... یا در ضدیت بود یا به هدف و برنامه من کمکی نمی کرد ... کتاب ها هم همین طور ... یک جانبه و از بیرون به اسلام نگاه می کرد و قطعا با تفکر اسلامی ... و کلامی که در قرآن خونده بودم، همسو نبود ...
🌹با یک علامت سوال بزرگ مواجه شده بودم ... و تنها پاسخی که براش پیدا کردم این بود ... باید خودم به ایران می رفتم ... باید می رفتم و از نزدیک روی تفکرات و مبانی اسلام ... و ریشه های انقلاب ایران و مسیری که طی کرده بود؛ مطالعه می کردم ... هرچند، مردم ایران هم از نظر من انسان های سفید بودن اما یه انسان عاقل، حتی از دشمنش نکات مثبت رو یاد می گیره ... و در راه رسیدن به موفقیت ازش استفاده می کنه ... این یه قانونه ... داشته مثبت اون، کنار داشته های من ... یعنی سرعت رشد و پیروزی دو برابر من .
🌹تحقیقات من درباره ایران و شیوه ای که بتونم اقامت موقت بگیرم شروع شد .توی تحقیقاتم متوجه شدم ایران از کشورهای مختلف جهان، طلبه می پذیره .افرادی که می تونن به ایران بیان و آزادانه در مورد اسلام درس بخونن و تحقیق کنن .و چه چیز از این بهتر .و بهتر از قبل می شد .علی الخصوص که رهبرجنبش و انقلاب ایران . یک روحانی و از قم بود .
🌹منم برای پذیرش درایران، درخواست دادم...مقصد،
قم...
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🔴📡 #احکام_شرعی
🔴🔻 #نظر حضرت آیتالله #خامنهای دربارهی برگزاری #مراسم_لعن چیست؟
#حضرت آقا بارها فرمودهاند که به #مقدسات سایر #مذاهب #توهین نکنید.
✔️ بنابراین باید از این کار پرهیز کرد و نکتهی جالب توجه اینجا است که برخی میگویند در #مجالس #خصوصی اشکالی ندارد که #لعن بگوییم؛ در حالی که حضرت آقا قید نزدند که مجلس #عمومی باشد یا خصوصی، بلکه به طور کلی فرمودهاند که به مقدسات سایر مسلمانان یعنی سایر #فِرَق_اسلامی #توهین نکنید.
✅ حضرت آقا در جایی فرمودهاند: «آن #شیعهای هم که از روی #نادانی و #غفلت، یا گاهی از روی غرض - این را هم #سراغ داریم و افرادی را هم از بین #شیعیان میشناسیم که فقط #مسئلهشان مسئلهی #نادانی نیست، بلکه #مأموریت دارند برای اینکه ایجاد #اختلاف کنند - به مقدسات اهل #سنت اهانت میکند، عرض میکنم: «رفتار هر دو #گروه #حرام_شرعی است و #خلاف #قانونی است.»
✳️ بنابراین توهین به مقدسات سایر مذاهب اسلامی به نظر حضرت آقا حرام شرعی است.
➖➖➖➖➖
✅ پایگاه آیتالله خامنهای - احکام ارتباط بین صاحبان مذاهب و ادیان - khamenei.ir
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ
🌼وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ ﴿۴۲﴾
✨و فرمانروايى آسمانها و زمين از آن خداست
🌼و بازگشت همه به سوى خداست (۴۲)
📚 سوره مبارکه النور
✍ آیه ۴۲
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز
پیامبراکرم"ص"
کسی که شبانه روز ازبیماری پرستاری کند
خداوند او رابا ابراهیم خلیل"ع"محشورخواهد کرد و اوهمانند برق خیره کننده و درخشان ازصراط عبور میکند
📚وسائل الشیعه،ج۱۶،ص۳۴۴
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#داستانک #فرزندپروری
☺️قصه های خوب برای بچه های خوب☺️
یه نفر آروم در خونه رو زد : تق تق تق .🚪
انس خدمتکار پیامبر صلی الله علیه و آله رفت و در رو باز کرد. 🌷حضرت علی علیه السلام🌷 پشت در بودن و گفتن:《میخوام پیامبر صلی الله علیه و آله رو ببینم》انس گفت :《حالا نمیشه . پیامبر کار دارن.》و در رو زود بست و تو دلش گفت : کاش یکی از آشناهای من مهمون سفره ی پیامبر میشد.
بعد به اتاق پیامبر اومد. مرغ کباب شده سر سفره جلوی پیامبر صلی الله علیه و آله بود و ایشون هنوز به غذا دست نزده بودن.🍗🍗🍗 غذا رو یکی از یاران ایشون آورده بود. پیامبر در دعایی از خدا خواستن که : خدایا کسی رو که از همه بیشتر دوست داری بفرست تا این غذا رو با من بخوره.❤️💖❤️
پیامبر صلی الله علیه و آله یه بار دیگه دعا کردن . انس از اتاق بیرون اومد . باز هم صدای در بلند شد . انس پشت در رفت و دوباره به حضرت علی علیه السلام گفت پیامبر کار دارن. و به اتاق پیامبر صلی الله علیه و آله برگشت . اما انگار پیامبر دلشون نمیخواست این غذای خوشمزه رو تنهایی بخورن.
پیامبرصلی الله علیه و آله باز هم دعا کردن.
برای بار سوم در خونه رو زدن 🚪 این بار صدای در خیلی زیاد بود و پیامبر صلی الله علیه و آله صدای اون رو شنیدن و به خدمتکارشون امر کردن:《 در رو باز کن در رو باز کن》انس هم در رو باز کرد تا به دستور پیامبر صلی الله علیه و آله حضرت علی علیه السلام مهمون ایشون شوند. اینطوری ثابت شد حضرت علی علیه السلام کسی هستن که بین امت پیامبر، خدا بیشتر از همه دوسشون داره.❤️❤️❤️❤️
#داستان_امامان_و_پیامبران
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
💕 اگر جاي دانه هايت را که روزي کاشته اي فراموش کردي،
باران روزي به تو خواهد گفت کجا کاشته اي ......
"پس خير را بکار،
بالاي هر زميني...
و زير هر آسماني ....
براي هر کسي .. "
تو نميداني کي و کجا آن را خواهي يافت!!
که کار نيک هر جا که کاشته شود به بار مي نشيند
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
✨☘✨
روزی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) شیطان را دید که خیلی ضعیف و لاغر شده است.
حضرت از او پرسید: چرا به این روز افتادی؟
شیطان گفت: ای رسول خدا! از دست امت تو رنج می برم و در زحمت بسیار هستم.
پیامبر فرمود: مگر امت من با تو چه کرده اند!
شیطان گفت: ای رسول خدا! امت شما شش خصلت دارند که من طاقت دیدن و تحمل این خصائص را ندارم.
❶ اول: هر وقت به هم می رسند سلام می کنند.
❷ دوم: با هم مصافحه می کنند.
❸ سوم: هر کاری را که می خواهند انجام دهند، ان شاءالله می گویند.
❹ چهارم: از گناه استغفار می کنند.
❺ پنجم: تا نام شما را می شنوند صلوات می فرستند.
❻ ششم: ابتدای هر کاری بسم الله الرحمن الرحیم گویند.
📚 فضایل و آثار صلوات، ص۳۳
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
💕 یکی گفت:
چه دنیای بدی
حتی شاخه های گل هم خار دارند!
دیگری گفت:
چه دنیای خوبی
حتی شاخه های پر خار هم گل دارند!
عظمت در تفکر است ، نه در چیزی که میبینیم...
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_انرژی_مثبت👆
✨﷽✨
🌷حکایت بهلول و دزد
بهلول آنچه پول زیادی به دستش می رسید، در گوشه یک خرابه جمع و دفن می کرد تا اینکه مجموع پول های او به سیصد درهم رسید.
روزی ده درهم باز اضافه داشته و به طرف همان خرابه می رفت که این پول را نیز ضمیمه سیصد درهم کند.
مرد کاسبی در همسایگی آن خرابه از این قضیه آگاه شده و چون بهلول از خرابه دور می شود، به سوی آن محل نزدیک شده و درهم های بهلول را از زیر خاک درآورده و می برد.
بهلول مرتبه دیگر که می خواست به پول های خود سرکشی کند، چون خاک را کنار می کند اثری از درهم ها نمی بیند.
بهلول می فهمد که کار آن کاسب همسایه است، زیرا داخل شدن بهلول را به آن خرابه دیده بود.
بهلول به سوی دکان آن مرد آمده و اظهار داشت برادر من، مرا حاجت و زحمتی است.
می خواهم پول هایی که دارم شما جمع زده و نتیجه را به من بگویید و نظر من این است که پول هایی که در جاهای متفرقه دارم همه را در یک جا جمع کنم.
می خواهم همه درهم های خود مرا در محلی که سیصد و ده درهم دارم جمع نمایم، زیرا که آن محل محفوظ تر و ایمن تر از جاهای دیگر است.
مرد کاسب بسیار خوشحال شده و اظهار موافقت کرد.
بهلول شروع کرد و یکایک از پول های مختلف و جاهای متفرقه نام می برد تا اینکه مقدار درهم های او به سه هزار درهم رسید.
بهلول برخاسته و از حضور آن مرد خداحافظی کرد.
مرد کاسب پیش خود چنان فکر نمود که اگر سیصد و ده درهم را به محل خود برگرداند، ممکن است بتواند سه هزار درهم را که در آنجا جمع خواهد آمد به دست آورد.
بهلول پس از چند روز که به سوی خرابه آمد، سیصد و ده درهم را در همان محل دریافت و در همان محل با خاک پوشانیده و از خرابه بیرون رفت.
مرد کاسب در کمین بهلول بود و همین که او را از خرابه دور یافت، نزدیک آن محل آمده و می خواست خاک آن محل را کنار بزند، دستش را آلوده به نجاست یافته و از فطانت (زیرکی) و حیله بهلول آگاهی پیدا کرد.
بهلول پس از چند روز دیگر پیش مرد کاسب آمده و اظهار داشت ای آقای من، حساب کن برای من این چند رقم را.
هشتاد درهم و پنجاه درهم و صد درهم.
مرد کاسب حساب کرده و صورت جمع داد.
بهلول اظهار کرد به صورت جمع اضافه کن آنچه را که استشمام می کنی از دست هایت.
مرد کاسب از جای خود برخاسته و بهلول را تعقیب کرد تا بزند.
بهلول فرار کرده و از دست او نجات یافت.
آدم خیانت کار و دزد، گذشته از اینکه پیش وجدان خود و در محضر خداوند جهان سرافکنده و مسئول است، پس از چندی در میان مردم هم رسوا و خوار و بی آبرو خواهد شد.
دستی که به اموال و حقوق مردم تعدی می کند، در حقیقت آلوده به کثافت و نجاست است.
دست، یکی از بزرگ ترین مظاهر قدرت و نعمت است و آدمی باید به وسیله این نعمت از بیچارگان دستگیری کرده و از حقوق ضعفا حمایت نموده و منافع خود را حفظ نماید.
اسلام، دست سارق را ارزش نداده و قطع آن را لازم می داند.
↶【به ما بپیوندید 】↷
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#داستان_واقعی
✳️ ماجرای دیوانگی بهلول دانا
💠 آیهها و آینهها 💠
💠آیه:
وَلاَ تَعَاوَنُواْ عَلَى الإِثْمِ وَالْعُدْوَانِ مائده/2
و بر گناه و تجاوز همكارى نكنيد
💠 آینه:
🔹حکایت؛ هارونالرشید خلیفه عباسی خواست کسی را برای قضاوت بغداد تعیین نماید، با اطرافیان خود مشورت کرد، همگی گفتند: برای این کار کسی جز بهلول صلاحیت ندارد.
بهلول را خواست و قضاوت را به وی پیشنهاد کرد. بهلول گفت: من صلاحیت و شایستگی برای این سمت را ندارم.
هارون گفت: تمام اهل بغداد میگویند، جز تو کسی سزاوار نیست، حال تو قبول نمیکنی!
بهلول گفت: من به وضع و شخصیت خود از شما بیشتر اطلاع دارم و این سخن من یا راست است یا دروغ، اگر راست باشد، شایسته نیست کسی که صلاحیت منصب قضاوت را ندارد، متصدی شود. اگر دروغ است، شخص دروغگو نیز صلاحیت این مقام را ندارد.
هارون اصرار کرد که باید بپذیری و بهلول از او یکشب مهلت خواست تا فکر کند. فردا صبح خود را به دیوانگی زد و سوار بر چوبی شده و در میان بازارهای بغداد میدوید و صدا میزد دور شوید، راه بدهید، اسبم شما را لگد نزند.
مردم گفتند: بهلول دیوانه شده است! خبر را به هارونالرشید رساندند و گفتند: بهلول دیوانه شده است.
گفت: او دیوانه نشده ولیکن دینش را به این وسیله حفظ و از دست ما فرار نمود تا در حقوق مردم دخالت ننماید.
آری آزمایش هر کس نوعی مخصوص است نه تنها ریاست برای بهلول آماده بود بلکه وقتی غذای خلیفه را برای او میآوردند، میگفت: غذا را ببرید پیش سگهای پشت حمام بی اندازید، تازه اگر سگها هم بفهمند، از غذای خلیفه نخواهند خورد!1
آن کز ره بیدادگری رهسپر است
هم خصم خدا و هم عدوی بشر است
📚با اقتباس و ویراست از کتاب یکصد موضوع 500 داستان
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#بسته_سلامتے
اگرشب دردهایی درعضلات بدنتان داریدنشان ازکمبودمنیزیم وپتاسیم دربدن شماست.
✍برای جلوگیری ازدرد درهنگام خواب از موز استفاده کنید..🍌🍌
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛 #متن_شب
⭐️آرزو دارم فردا که
✨از خواب بیدار میشوید؛
⭐️زندگی یک رنگ دیگر باشد
✨همرنگ آرزوهایتان
⭐️شبتون مــــ🌙ــــاه
💛
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از خانواده بهشتی
#آی_پارا
#پارت_سی_و_نهم
خوب با این اخلاقت عصبانی می کنم آدمو . سرم رو تکون دادم و از دستش کشیدم بیرون . دوست نداشتم دستش بهم بخوره . من محرم نامحرم حالیم بود اما این پسر فرنگ رفته پاک یادش رفته مسلمونی چیه . درحالی که لحن مهربون به خودش گرفت گفت : لجبازی نکن آی پارا . می دونم از سر غرور و لجبازی داری یه همچین تصمیمی می گیری اما نکن اینکار رو با سرنوشتت. لحنش ، حرفاش ، اصلا خودش برام غریبه بود . این کی اینقدر بامن صمیمی شد من نفهمیدم . چشمای اشکیم رو دوختم به چشماش و گفتم سرنوشت ؟ کدوم سرنوشت خان زاده ؟ انتخاب من بین بد و بدتره . یا اینجا بمونم و جهل رو با خودم تا ابد یدک بکشم یا بیام اونجا بشم تف بالا سر و تحقیر و توهین شماها رو تحمل کنم . خودت تو ناز و نعمت بزرگ شدی . پس می فهمی وقتی به عمر جلوت دولا راست می شن ، ولی یه دفعه می شی زر خرید چه مزه ای داره. اگه یه بار فقط یه بار خودت رو می ذاشتی جای من ، اینطوری غرورم رو نابود نمی کردی . حالا اومدی چه کمکی کنی . من اگه می خوام یه همچین خبطی بکنم از دست تو و خونواده ی توه . تایماز گفت گوش کن آی پارا من می تونم از این برزخ نجاتت بدم . می تونم کمکت کنم . به خاطر آیناز به من اعتماد کن . تایماز بعد از چند لحظه سکوت ادامه داد: اگه بمونی و زن این پسر بشی باید درس رو ببوسی بذاری کنار . اگه هم برگردی، مادر و پدرم اونقدر از دستت کفری می شن که اونجام نمی ذارن درس بخونی و آب خوش از گلوت پایین بره پس می مونه راه | سوم. با تعجب گفتم : راه سوم؟ با تعجب گفتم راه سوم ؟ گفت: بله و تنها راه چاره ی تو فراره. اول با تعجب بهش نگاه کردم و سعی کردم هضم کنم چی گفته . بعد ناخود آگاه بدون کنترل خندیدم. تایماز با اخم نگاهم می کرد تا اینکه طاقتش طاق شد و گفت : تموم نشد این خنده ها؟ فکاهه تعریف کردم ؟ خندم رو جمع کردم و گفتم : شما با خودت چی فکر کردی خان زاده ؟ این بود راه حلتون ؟ فرار؟ من ؟ یه دختر تنها و بی پناه ؟ فکر می کنی من تا به حال به این نتیجه نرسیدم که باید فرار کنم ؟ من هزار بار قبل از اومدن به خونه شما و وقتی تحت سلطه ی عموم بودم به این موضوع فکر کردم . هزار بار بعد از اومدن به خونه ی شما هم این فکر از ذهنم رد شد اما هر بار که منطقی فکر می کردم و کلاهم رو قاضی می کردم می دیدم چاره ای جز قبول موقعیتم ندارم . همه جا برای دختری به سن و سال و موقعیت من پر از گرگه که منتظرن تا تنها شی که بدرنت. فکر کن فرار کردم . کجا برم . به کی اعتماد کنم که برای رضای خدا کمکم کنه . من حتی به مجاور شدن تو حرم حضرت رضا هم فکر کردم اما بازم ترسیدم . من همیشه ی خدا تحت حمایت خونواده بودم . پدر داشتم که مثل کوه پشتم بود . اما حالا بی پشت و پناهم . از هر کس و ناکس خنجر خوردم . نمی خوام بیشتر از این اذیت بشم . من جسورم و نترس . اما بعضی چیزها هست که بی احتیاطی سرش نمی شه . كافيه آدم یه کم بی گدار به آب بزنه که عمر شرمنده ی روح پدر و مادرش بشه . فرار کنم برم کجا ؟ برم خونه ی کی بمونم ؟ کجا کار پیدا کنم ؟ اینا همه به زبون که می یاد کلی مشکله چه برسه به عمل. بلند شدم و گفتم : ممنون که به فکر من بودین. اما بهتره برید . چیزی به اذان صبح نمونده . كم كم اهل خونه واسه نماز بیدار می شن . به مشکل تازه نمی خوام . تایماز هم بلند شد و گفت : حرفات تموم شد ؟ اجازه می دی من دو کلوم حرف بزنم ؟ گفتم : حرفی هم مونده ؟ همونطور سرپا گفت : منظور من از فرار ، فرار تنهایی تو نبود . من کمکت می کنم فرار کنی و خودم می برمت تهران .
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💛 #متن_شب
⭐️آرزو دارم فردا که
✨از خواب بیدار میشوید؛
⭐️زندگی یک رنگ دیگر باشد
✨همرنگ آرزوهایتان
⭐️شبتون مــــ🌙ــــاه
💛
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از بنرها
شما احتیاجی به دعانویسیندارید.❗️
❌به جای پرداخت هزینه های سنگین به افراد سود جو و بی علم خودتان حلال مشکلاتتان باشید.
#دوستانعزیزتوجه داشته باشید دعاهای کانال زیر قرانیه و همچنین ازمنابع موثق و معتبر تهیه شده است پس خیالتون راحت باشه
مجموعه اے از دعاهاے معتبر...
🔴آرشیو دعا ها👇👇
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
🗞🔥🗞🔥🗞🔥🗞🔥🗞🔥
🔥🗞🔥🗞🔥🗞🔥🗞🔥🗞
🌸❖جهت خواندن ذکر ودعاها روے
لینک بزن👇👇👇
http://eitaa.com/joinchat/815792139C7badb43017
#ذڪرهاےگرـღـگشا⬆️⬆️⬆️
🗞🔥🗞🔥🗞🔥🗞🔥🗞🔥
🔥🗞🔥🗞🔥🗞🔥🗞🔥🗞