هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
🌹سلام ارباب خوبم حسین_ع
صبح ها را به سلامی
به تو پیوند زنم
ای سر آغازترین
روز خدا صبح بخیر
به امیدی که جوابی
ز شما می آید
گفتم از دور سلامی
به شما صبح بخیر
🌹 السَّلامُ علیکَ یٰا
🌹 اباعَبْدِاللّٰه الْحُسَین
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث_روز☝️ #خدایامرادوست_بدار
🌍اوقات شرعی به افق تهران🌍
☀️امروز #دوشنبه 28 بهمن ماه 1398
🌞اذان صبح: 05:26
☀️طلوع آفتاب: 06:50
🌝اذان ظهر: 12:18
🌑غروب آفتاب: 17:47
🌖اذان مغرب: 18:06
🌓نیمه شب شرعی: 23:37
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#ذکرروزدوشنبه
یاقاضی الحاجات(ای برآورنده حاجتها)×صد
#نماز_روز_دوشنبہ
✍🏻هرکس نمــاز2شنبه رابخواندثواب۱۰حج و۱۰عمره
برایش نوشته شود
2رکعت ؛
درهر رکعت بعدازحمد
یک آیةالکرسی ،توحید ،فلق وناس
بعد از سلام۱۰ استغفار
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
✅ صبحانه برای زیبایی پوست
شیر : ضد چروک
چای سبز: کاهش جوش
تخم مرغ پخته : جلوگیری از افتادگی پوست
املت گوجه : روشن کننده ی پوست
-------------------
••••●❥JOiN👇🏾
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃🌹الهی حال دلتون عالی بشه👌
🍃🌹امیدوارم نگاه خدا
🍃🌹مسیر زندگی تون رو
🍃🌹چنان هموار کنه
🍃🌹که خوشبختی برای همیشه
🍃🌹زندگیتونو دربربگیره
🍃🌹آخرین دوشنبه بهمن ماهتون
🍃🌹پر از خبرهای خوب😊
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
○°●•○•°♡◇♡°○°●°○
#رمان_بی_تو_هرگز "بر اساس داستان واقعی
#قسمت پنجاه و هفتم: ✍تقصیر پدرم بود .
.
❤️این رو گفتم و از جا بلند شدم…
با صدای بلند خندید…
– ودزد؟ از نظر شما رئیس دانشگاه دزده؟
– کسی که با فریفتن یه نفر، اون رو از ملتش جدا می کنه، چه اسمی میشه روش گذاشت؟
هر چند توی نگهداشتن چندان مهارت ندارن… بهشون بگید، هیچ کدوم از این شروط رو قبول نمی کنم…
🦋از جاش بلند شد …
– تا الان با شخصی به استقامت شما برخورد نداشتن…
هر چند فکر نمی کنم کسی، شما رو برای اومدن به اینجا مجبور کرده باشه…
نفس عمیقی کشیدم …
– چرا، من به اجبار اومدم…
به اجبار پدرم…
و از اتاق خارج شدم
❤️برگشتم خونه…
خسته تر از همیشه، دلتنگ مادر و خانواده… دل شکسته از شرایط و فشارها… از ترس اینکه مادرم بفهمه این مدت چقدر بهم سخت گذشته، هر بار با یه بهانه ای تماس ها رو رد می کردم…
سعی می کردم بهانه هام دروغ نباشه، اما بعد باز هم عذاب وجدان می گرفتم…
به خاطر بهانه آوردن ها از خدا خجالت می کشیدم…
از طرفی هم، نمی خواستم مادرم نگران بشه…
🦋حس غذا درست کردن یا خوردنش رو هم نداشتم…
رفتم بالا توی اتاق و روی تخت ولو شدم… .
– بابا … می دونی که من از تلاش کردن و مسیر سخت نمی ترسم،
اما من، یه نفره و تنها، بی یار و یاور، وسط این همه مکر و حیله و فشار…
می ترسم از پس این همه آزمون سخت برنیام…
❤️کمکم کن تا آخرین لحظه زندگیم، توی مسیر حق باشم…
بین حق و باطل دو دل و سرگردان نشم…
همون طور که دراز کشیده بودم با پدرم حرف می زدم و بی اختیار، قطرات اشک از چشمم سرازیر می شد…
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
#رمان_بی_تو_هرگز "بر اساس داستان واقعی
#قسمت پنجاه و هشتم: ✍حس دوم
❤️درخواست تحویل مدارکم رو به دانشگاه دادم…
باورشون نمی شد می خوام برگردم ایران… هر چند، حق داشتن…
نمی تونم بگم وسوسه شیطان و اون دنیای فوق العاده ای که برام ترتیب داده بودن،گاهی اوقات، ازم دلبری نمی کرد…
گاهی اونقدر قوی که ته دلم می لرزید…
🦋زنگ زدم ایران و به زبان بی زبانی به مادرم گفتم می خوام برگردم…
اول که فکر کرد برای دیدار میام، خیلی خوشحال شد…
اما وقتی فهمید برای همیشه است، حالت صداش تغییر کرد…
توضیح برام سخت بود…
❤️– چرا مادر؟ اتفاقی افتاده؟
– اتفاق که نمیشه گفت… اما شرایط برای من مناسب نیست…منم تصمیم گرفتم برگردم…
خدا برای من، شیرین تر از خرماست…
– اما علی که گفت…
پریدم وسط حرفش، بغض گلوم رو گرفت…
🦋– من نمی دونم چرا بابا گفت بیام…
فقط می دونم این مدت امتحان های خیلی سختی رو پس دادم…
بارها نزدیک بود کل ایمانم رو به باد بدم…
گریه ام گرفت…
مامان نمی دونی چی کشیدم…
من، تک و تنها، له شدم…
❤️توی اون لحظات به حدی حالم خراب بود که فراموش کردم، دارم با دل یه مادر که دور از بچه اش، اون سر دنیاست، چه می کنم
و چه افکار دردآوری رو توی ذهنش وارد می کنم…
چند ساعت بعد، خیلی از خودم خجالت کشیدم… .
🦋– چطور تونستی بگی تک و تنها…
اگر کمک خدا نبود الان چی از ایمانت مونده بود؟
فکر کردی هنر کردی زینب خانم؟
غرق در افکار مختلف، داشتم وسایلم رو می بستم که تلفن زنگ زد…
دکتر دایسون، رئیس تیم جراحی عمومی بود… خودش شخصا تماس گرفته بود تا بگه… دانشگاه با تمام شرایط و درخواست های من موافقت کرده…
❤️برای چند لحظه حس پیروزی عجیبی بهم دست داد…
اما یه چیزی ته دلم می گفت،
اینقدر خوشحال نباش، همه چیز به این راحتی تموم نمیشه …
و حق، با حس دوم بود….
#ادامه_دارد
○°●○°•°♡◇♡°○°●°○
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
💎امام حسن مجتبی(ع):
لاتُعاجِلِ الذّنبَ بِالعُقوبَهِ وَ اجعَلْ بَینهُما لِلاِعْتذارِ طَریقاً.
در عقوبت کسی که به تو بدی کرده عجله نکن و (با بزرگواری خود) یک راه پوزشی برای او باقی بگذار.
📚(بحار، ج ۷۸، ص ۱۱۳)
🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼🌿🌼
💎امام حسین(ع):
💗هرگاه دو نفر قهر باشند، آنکه
برای آشتی پیشقدم شود، زودتر از دیگری
وارد بهشت خواهد شد. 👬 🌹
📔محجه البیضاء؛٤:٢٢٨
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
✨💫✨💫✨💫✨ 💫✨💫✨
💠 #احکام_شرعی سحر و چشم زخم💠
💢 #سوال :
🔴 كسي كه سحر شده باشد يا دچار چشم زخم شده باشد براي بطلان سحر و دفع چشم زخم بايد چه كند❓❓
✅ #پاسخ: 👇👇
✅ آیت الله بهجت (ره ):
✳️ موارد ذيل را مراعات و عمل نمائيد👇👇
1⃣ قرآن كوچك هميشه همراه داشته باشيد.
2⃣ معوذتين [1] را بخوانيد و تكرار نماييد.
3⃣ آيت الكرسي [2] را بخوانيد و تكرار نمائيد خصوصا وقت خواب.
4⃣ چهار قل را بخوانيد و تكرار نمائيد خصوصا وقت خواب.
5⃣ در موقع اذان با صداي نسبتاً بلند اذان بگوئيد.
6⃣ روزي 50 آيه از قرآن كريم با صداي نسبتاً بلند بخوانيد.
🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹
توضيحات:
[1] – منظور از معوذتين دو سوره ناس و فلق مي باشد.
[2]- آيت الكرسي ، سه آیه (۲۵۵ تا ۲۵۷) از سوره مباركه بقره مي باشد.
#احکام_سحر_جادو
*ء*-----------------*ء*
📚 منبع:
🅾كتاب پرسشهاي شما، پاسخ هاي آيت الله بهجت.
✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫✨💫
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ
✨إِنْ تَكُونُوا صَالِحِينَ فَإِنَّهُ كَانَ
✨لِلْأَوَّابِينَ غَفُورًا ﴿۲۵﴾
✨پروردگار شما به آنچه در دلهاى
✨خود داريد آگاه تر است
✨اگر شايسته باشيد
✨قطعا او آمرزنده توبه كنندگان است (۲۵)
📚سوره مبارکه الإسراء
✍آیه ۲۵
🌸🍃🌸🍃
در زمان حضرت موسی(ع) دو نفر به زندان افتادند. پس از مدتی آنها را رها ساختند، یکی چاق و سرحال بود و دیگری لاغر و ضعیف گشته بود.
حضرت موسی از آن مرد چاق پرسید: چه سبب شد که تو را فربه ساخت؟
گفت: گمانم به خدا نیک بود و حسن ظن به خدا داشتم.
از دیگری پرسید: چه چیز سبب شد که تو را بدحال و لاغر ساخت؟ گفت: ترس از خدا، مرا به این حالت افکنده است.
حضرت موسی(ع) دست به سوی خدا برداشت و عرض کرد: بارالها! گفتار این دو نفر شنیدم، مرا آگاه ساز که کدام یک برترند؟ و خداوند فرمود:
آن که گمان نیک و حسن ظن به من دارد، برتر است.
#نمونه_معارف_ج٤
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
رسم ” خوب ” ها همین است ؛
حرف آمدنشان شادت می کند
و ماندنشان …
با دلت چنان می کند
که هنوز نرفته …
دلتنگشان می شوی !
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
❣از خدا پرسیدم:
اگردرسرنوشت ما همه چیز را از قبل نوشته ای،آرزو کردن چه سوددارد؟
خداوند خندید و گفت:
شایددرسرنوشتت نوشته باشم هرچی آرزو کرد❣
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆