eitaa logo
داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
13.3هزار دنبال‌کننده
22.3هزار عکس
15.8هزار ویدیو
109 فایل
داستان های آموزنده مدیریت ؛ https://eitaa.com/joinchat/1541734514C7ce64f264e تعرفه تبلیغات☝
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍃🌸🍃 ‌ازدواج مرگبار با دخترپادشاه! پادشاه پیری بود که تنها فرزند او دختری بود بسیار زیبا ! هرکس با آن دختر ازدواج میکرد صاحب مال و منال و از همه مهمتر تاج و تخت کشور میشد! دختر با پسری زیبا و قوی ازدواج کرد ولی فردای پس از ازدواج نعش آن پسر را از اتاق بیرون آوردند! چندین ماه بعد دختر با فرمانده لشکر شاه ازدواج کرد ولی درست بعد ار شب اول زندگی شان آن مرد نیز بطرز عجیبی دیگر از رختخواب بلند نشد.. ازدواج سوم نیز با پسر وزیر به همین شکل بود که آن نیز جان خود را از دست داد تا اینکه پادشاه با دیدن این وضع ازدواج برای دختر خود را ممنوع کرد.. یکسال گذشت و پسر یکی از صوفیان شهر به دیدار پادشاه رفت و گفت درخواست ازدواج با دختر او را دارد حتی اگر به قیمت تمام شدن جانش باشد ، پادشاه که دید او بسیار مصمم است درخواست ازدواج را قبول کرد و پس از مراسم پسر با دختر وارد اتاق شدند... پسر در همان لحظه اول متوجه شد دختر گل سری عجیب دارد و از آنجا که خود در علم پزشکی و طب دستی داشت فهمید که این گل "انگشتانه" است که بسیار سمی می باشد و بو کردن و استشناق آن پس از چندساعت باعث مرگ می شود! پسر در مورد گل سر دختر از او پرسید و توضیح داد که یادگار مادرش است همچنین او یک گلدان از گلهای انگشتانه را کنار تخت نیز دید و سپس راز مرگ پسران نگونبخت را فهمید... او پس از توضیح دادن به دختر در مورد گل های انگشتانه و سمی بودنشان دختر را توجیه کرد که این گل ها جایی دور از دسترس باید باشند و همچنین این گل نباید گل سر باشد زیرا حتی با وجود ماندگی و خشک شدن بازهم بسیار سمی هستند... پس از آن دخترپادشاه و پسر صوفی سالها درکنار یکدیگر زندگی کردند... @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگى موسیقى گنجشک هاست🕊 زندگى باغ تماشاى خداست... 🌸🍃 زندگى یعنى همین پرواز‌ها، صبح‌ها، 🌸🍃 لبخند‌ها،😊 آواز‌ها...🌸🍃 عصرتون پُر از لبخنـد و امید 🌸🍃 @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡ از نویسنده گیلانی زهرا اسعد دوست ✍رمان  ۶۱ ❤️مردِ راننده با دستگاهی عجیب مقابلم ایستاد.. دستگاه را به آرامی رویِ بدنم حرکت داد. صدایِ بوق بلند شد. صوفی ایستاد (پالتو رو دربیار.. ) وقتی تعللم را دید با فریاد، آن را از تنم خارج کرد (لعنتی.. لعنتی.. تو یقه اش ردیاب گذاشتن.. اینجا امن نیست سریع خارج شین..) صوفی چادر را سرم کرد من را به سمت ماشینِ پارک شده در گوشه پارکینگ هل داد. به سرعت از پارکینگ خارج شدیم، با چهره ایی مبدل و محجبه.. چادر.. غریب ترین پوششی که میشناختم.. حالا رسیدنم به دانیال منوط به مخفی شدن در پشت آن بود. به صوفی نگاه کردم. چهره اش در پسِ این حجابِ اسلامی کمی عجیب به نظرمیرسید. درد لحظه به لحظه کلافه ترم میکرد. حالم را به صوفی گفتم، اما او بی توجه به رانندگی اش ادامه داد.. کاش به او اعتماد نمیکردم. سراغِ عثمان و دانیال را گرفتم. بدونِ حتی نیم نگاهی گفت که در مخفیگاه انتظارم را میکشند و این تنها تسکین دهنده ی حسِ پشیمانم از اعتماد به این زن بود. کاش از حالِ حسام خبر داشتم.. بعد از دو ساعت خیابانگردی ، در یک پارگینگ طبقاتی متوقف شدیم و باز هم تغییر ماشین و چهره. چادر و مقنعه را با شالی تیره رنگ تعویض کرد. سهم من هم یک کلاه و شال پشمی شد. از فرط درد و سرما توانی در پاهایم نبود و صوفی عصبی و دست پاچه مرا به دنبال خود میکشید. با ماشین جدید از پارکینگ خارج شدیم. این همه امکانات از کجا تامین میشد؟؟ دستانِ یخ زده ام را در جیبِ مانتوام پناه دادم. چیزی به دستم خورد. از جیبم بیرون آوردم. مهر بود. همان مهری که حسام، عطر خاکش را به تمامِ وجود به ریه میکشید. یادم آمد آن روز از فرط عصبانیت در جیب همین مانتوام گذاشتم وبه گوشه ی اتاق پرتش کردم. نا خودآگاه مهر را جلویِ بینی ام گرفتم. عطرش را چاشنیِ حسِ بویاییم کردم. خوب بود، به خوبی حسام. چند جرعه از نسیمِ این گلِ خشک شده، تسکینی بود موقت برای فرار از تهوع. صوفی خم شد و چیزی از داشبود بیرون کشید (بگیرش.. بزن به چشمتو رو صندلی دراز بکش..). یک چشم بنده مشکی. اینکارها واقعا نیاز بود؟ اصلا مگر من جایی را بلد بودم که بسته ماندنِ چشمم انقدر مهم باشد؟؟ از آن گذشته من که در گروه خودشان بودم.. بی بحث و درگیری، به گفته هایش عمل کردم. بعد از نیم ساعت ماشین ایستاد. کسی مرا از ماشین بیرون کشید و به سمتی هل دادم… بعد از نیم ساعت ماشین ایستاد. کسی مرا از ماشین بیرون کشید و به سمتی هل دادم. چند متر گام برداشتن.. بالا رفتن از سه پله.. ایستادن.. باز شدن در.. حسِ هجومی از هوایِ گرم.. دوباره چند قدم.. و نشستن روی یک صندلی.. دستی، چشم بند را از رویِ صورتم برداشت. نور، چشمانم را اذیت میکرد. چندبار پلک زدم.. تصویر مردِ رو به رو آرامش را به رگهایم تزریق کرد.. لبخند زد با همان چشمانِ مهربان ( خوش اومدی سارا جاان..) نفسی راحت کشیدم.. بودن در کنار صوفی دمادم ترس و پشیمانی را در وجودم زنده میکرد.. اما حالا.. این مرد یعنی عثمان، نزدیکیِ آغوشِ دانیال را متذکر میشد.. بی وقفه چشم چرخاندم.. (دانیال.. پس دانیال کو؟؟) رو به رویم زانو زد ( صبر کن.. میاد.. دانیال به خاطر تو تا جهنمم میره..) لحنش عجیب بود.. چشمانم را ریز کردم ( منظورت از حرفی که زدی چیه؟؟ ) خندید ( چقدر عجولی تو دختر.. کم کم همه چیزو میفهمی.. ) روی صورتم چشم چرخاند. صدایش کمی نرم شد ( از اتفاقی که واست افتاده متاسفم.. چقدر گفتم برو دکتر، اما تو گوش ندادی.. تقریبا چیز خاصی از خوشگلیت نمونده.. واقعا حیف شد..سارا تو حقیقتا دختر قشنگی بودی.. اما لجباز و یه دنده..) ادامه دارد.... @tafakornab @shamimrezvan ♡☕️♡☕️♡☕️♡☕️♡
🌸🍃🌼🍃🌸🍃﷽✨ 🍃🌺🍃💐 🌼🍃 🌸 ⁉️سوال: کردن به دندان پزشکی برای روزه دار چه حکمی دارد؟ 📝⇦پاسخ: آيت الله مکارم شیرازی: 1-کشیدن دندان مکروه است و در مراجعه به دندان پزشک و یا ترمیم دندان اگر مراقبت کند که مواد، دارو و آبی که وارد دهانمی شود از حلق پایین نرود روزه صحیح است. 2- اگر یقین دارد پانسمان دندان به مرور زمان حل شده و وارد حلق می شود روزه باطل است. 3-آمپول بی حسی که در رگ تزریق نمی شود روزه را باطل نمی کند. ⁉️سوال: آیا کارهای دندانپزشکی از قبیل کشیدن دندان، عصب کشی، بی‌حسی، پر کردن، روزه را باطل می‌‌کند؟ 📝⇦پاسخ آيت الله خامنه ای: اگر چیزی وارد حلق نشود، روزه صحیح است. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ ✨الرَّاكِعُونَ السَّاجِدُونَ الْآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ ✨وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنْكَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ ✨اللَّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ ﴿۱۱۲﴾ ✨ مؤمنان همان توبه كنندگان ✨پرستندگان سپاسگزاران ✨روزه داران ركوع كنندگان ✨سجده كنندگان وادارندگان ✨به كارهاى پسنديده بازدارندگان ✨از كارهاى ناپسند و پاسداران مقررات ✨خدايند و مؤمنان را بشارت ده (۱۱۲) 📚 سوره مبارکه التوبة ✍آیه ۱۱۲ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
🌱حکایت حکمت خداوند حضرت موسي عليه السلام فقيري را ديد كه از شدت تهيدستي ، برهنه روي ريگ بيابان خوابيده است . چون نزديك آمد ، او عرض كرد : اي موسي ! دعا كن تا خداوند متعال معاش اندكي به من بدهد كه از بي تابي ، جانم به لب رسيده است . موسي براي او دعا كرد و از آنجا (براي مناجات به كوه طور) رفت . چند روز بعد ، موسي عليه السلام از همان مسير باز مي گشت ديد همان فقير را دستگير كرده اند و جمعيتي بسيار اجتماع نموده اند ، پرسيد : چه حادثه اي رخ داده است ؟ حاضران گفتند : تا به حال پولي نداشته تازگي مالي بدست آورده و شراب خورده و عربده و جنگجويي نموده و شخصي را كشته است . اكنون او را دستگير كرده اند تا به عنوان قصاص ، اعدام كنند ! خداوند در قرآن مي فرمايد : (اگر خدا رزق را براي بندگانش وسعت بخشد ، در زمين طغيان و ستم مي كنند) پس موسي عليه السلام به حكمت الهي اقرار كرد ، و از جسارت و خواهش خود استغفار و توبه نمود. 📚حکایتهای گلستان ص161 http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌱حکایت خری به درختی بسته بود، شیطان خر را باز کرد. خر وارد مزرعه همسایه شد و تر و خشک را با هم خورد. زن همسایه وقتی خر را در حال خوردن سبزیجات دید؛ تفنگ را برداشت و یک گلوله خرج خر نمود و کشتش. صاحب خر وقتی صحنه را دید؛ عصبانی شد و زن صاحب مزرعه را کشت. صاحب مزرعه وقتی با جسد خونین همسرش روبرو شد، صاحب خر را از پای درآورد ...! به شیطان گفتند: چکار کردی؟!!! گفت: من فقط یک خر را رها کردم! http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
مشوق خودت باش دنیا به اندازه کافی از تو انتقاد می کند خودت به این منتقدین اضافه نشو! 🖋☕️ @shamimrezvan @tafakornab داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
همه‌ی شهر به بیچاره‌گی‌ام خندیدند پس چه خوب است؛ سرم پیشِ تو پایین باشد... @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
وقتی گذشته تان با شما تماس میگیرد، جوابش را ندهید! چون چیز تازه ای برای گفتن ندارد... http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
اگر میخواهید زندگی شادی داشته باشید آنرا به اهداف گره بزنید نه به افراد و اشیاء...! 👤آلبرت انیشتین http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727 👆
🌹اول قیافه خودتو ببین🌹 در زمان های قدیم شخصی برای خرید كنیز به بازار برده فروشان رفت و مشغول گشت و تماشای حجره ها شد.  به حجره ای رسید كه برده ای زیبا در آن برای فروش گذارده و از صفات نیك و توانایی های او هم نوشته بودند و در آخر هم نوشته بودند، اگر بهتر از این را هم بخواهید به حجره بعدی مرا جعه فرمایید. در حجره بعدی هم كنیزی زیبا با خصوصیات خوب و توانایی های بسیار در معرض فروش بود و ضمنا بر بالای سر او هم همان جمله قبلی كه اگر بهتر از این را می خواهید به حجره بعدی مراجعه نمایید. آن بندۀ خدا كه حریص شده بود از حجره ای به حجره دیگر می رفت و برده ها را تماشا می نمود و در نهایت هم همان جمله را می دید.  تا اینكه به حجره ای رسید كه هر چه در آن نگاه كرد برده ای ندید. فقط در گوشه حجره آینه ی تمام نمای بزرگی را نهاده بودند خوب دقت كرد و ناگهان خودش را تمام و كمال در آینه دید.  دستی بر سر و روی خود كشید.  چشمش به بالای آینه افتاد كه این جمله را بر بالای آینه نوشته بودند:  چرا این همه توقع داری؟ قیافه خودت را ببین و بعد قضاوت كن. @tafakornab @shamimrezvan
خوردن چای☕️ شیرین كم‌رنگ، شیر گرم،🍶فرنی 🍲 و حلیم 🍜كم ‌روغن در آغاز افطار مناسب است. @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
✨﷽✨ ✨ ""هفت پند مولوی"" 1⃣شب باش: ✔در پوشيدن خطای ديگران 2⃣زمين باش: ✔در فروتنی 3⃣خورشيدباش: ✔در مهر و دوستی 4⃣کوه باش: ✔در هنگام خشم و غضب 5⃣رودباش: ✔در سخاوت و یاری به ديگران 6⃣درياباش: ✔در کنار آمدن با ديگران 7⃣خودت باش: ✔همانگونه که می‌نمایی… @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
◽قرارعاشقی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین(ع) ‌ چشم من خیس وهوای تو به دل افتاده ای رفیق ابدی حضرت ارباب سلام شب جمعه شب زیارتی 🌷🌟🌷🌟🌷🌟🌷 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#متن_شب چراغے برایتان روشن مےڪنم، در تاریڪے قلب سیاہ شب آنگاہ ازخدا مےخواهم اگردرتاریڪے غم اسیرتنهایے شدید، چراغ امیدتان روشن بماند #شب_بخیر💫✨ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸 🍃الهی به امیدتو🍃 باتوکل به اسم اعظمت میگشاییم دفترامروزمان را ان شاالله درپایان روز مُهرتاییدبندگی زینت دفترمان باشد @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸هفتمین روز از ماه مبارک رمضان 🌙 متبرک به ذکر پرنور ✨ صلوات بر حضرت مُحَمَّدٍ ﷺ 💚 و خاندان مطهرش 🌸 🍃 🍃🌸 اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ 🌸🍃 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
┄┅═✼✿‍✵♥️✵✿‍✼═┅┄ ❣ ❣ ✨دل هوای روی ماه یار دارد جمعه ها دل هوای دیدن دلدار دارد جمعه ها صبح جمعه چشم در راهیم ما ای عاشقان یار با ما وعده دیدار دارد جمعه ها✨ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ┄┅═✼✿‍✵♥️✵✿‍✼═┅┄ @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
به رسم ادب روزمونو با سلام بر سرور و سالار شهیدان اقا اباعبدالله شروع میکنیم اَلسلامُ علی الحُسین وعلی علی بن الحُسین وَعلی اُولاد الـحسین وعَلی اصحاب الحسین @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍   ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ 🌙🌙🌙🌙🌙🌙🌙 7⃣ 🔶 🔶 🌟بسم الله الرحمن الرحیم🌟 اللهمّ اَعِنّی فِیهِ عَلى صِیامِهِ وقِیامِهِ وجَنّبنی فیهِ مِن هَفَواتِهِ وَآثامِهِ وَارْزُقْنی فِیهِ ذِكْرَكَ بِدوامِهِ بِتَوفِیقِكَ یا هادیَ المُضِلّین. خدایا یارى كن مرا در این روز بر روزه گرفتن و عبـادت و بركنارم دار در آن از بیهودگى و گناهان و روزیم كن در آن یادت را براى همیشه به توفیق خودت اى راهنماى گمراهان 👆 @tafakornab @shamimrezvan @zendegiasheghaneh