هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#پیام_سلامتے
✅🌿بابونه وتقویت معده
✍️ از جمله مهمترین خواص بابونه تقویت معده، درمان زخم معده و ورم معده است.
بیشتر کسانی که درد و سوزش معده دارند، می توانند با خوردن چای غلیظ بابونه سلامتی خود را دوباره به دست بیاورند.
🔺بدین منظور روزانه به صورت ناشتا ۳ الی ۴ قاشق گیاه بابونه را در یک لیوان آب جوش به مدت ۱۰ دقیقه دم کرده و سپس بعد از ۱۵ دقیقه صبحانه را میل نمایید.
خوردن چای غلیظ بابونه را به مدت ۲ هفته ادامه دهید تا تأثیر بسزای آن را بر معده مشاهده نمایید.
👇👇🏿👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹 امروز دلیل
🌿شادیهای هم باشیم
🌹مهربانی سخت نیست..
🌿بزاریم خدا به ما افتخار کنه
🌹یــاد خـــــدا
آرام بـخـش دلـهـاسـت..
🌿در هـر ثـانـیـه صـدایـش کن
روزت را متبرک کن بـا نام و یادش
🌹خـــدا صـدای
بـنـده هـاش رو دوسـت داره
🌿 ســـــــــــلام روزتون بخیر
🌹 دوشنبه تون معطر به عطر خدا
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
6.63M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃کارخوبه خدادرست کنه
🍃اگرکلیپ هم دوست ندارید اینوازدست ندید
✅به درخواست شمادوباره گذاشتیم
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خدا باش و پادشاهی کن😍
خدایا …🤲
من ایمان دارم🤲
به اینکه هر که دلش هواییِ تو شود💞
تو هوایش را داری …
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#حدیث_روز
😊☝️انیمیشن کوتاه و جالبی در مورد کار گروهی حتما ببینید👌
💎 امام حسن عليه السلام :
✨هرگز گروهى در كارى يكدست و متّحد نشدند، مگر آن كه كارشان استحكام يافت و پيوندشان استوار گشت.
📖ميزان الحكمه ج3 ص 389
➿〰➿〰➿〰
💎امام حسین علیه السلام:
هر که خشنودی مردم را با ناخشنود کردن خدا بجوید،
خداوند او را به مردم واگذارد...
📚میزان الحکمه، جلد4، صفحه488
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#عکس_نوشته👆 #احکام_شرعی
❓ : آیا نشستن و مکث بعد از دو سجده، در رکعت اول و سوم در نمازهای چهار رکعتی واجب است؟
〰➿〰➿〰➿
📲📿مزاحمت صدای موبایل در نماز📿📲
🤔سوال:
حکم مزاحمت صدای موبایل در نماز چیست⁉️
✍پاسخ:
❇️ هر چیزی که مانع توجه در نماز شود، مکروه است و اگر باعث مزاحمت شود، حرام است.
📚منبع: امام خمینی، توضیح المسائل (محشی - امام خمینی و دیگر مراجع)، ج 1، ص 630، م 1157.
#احکام_معاشرت #احکام_نماز
#احکام_مسجد
➖🌺➖🌺
✔️مروج احکام دین باشیم👇👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#هرروزیک_آیه
✨قَالَا رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنْفُسَنَا
✨وَإِنْ لَمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا
✨لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۲۳﴾
✨گفتند پروردگارا ما بر خويشتن ستم كرديم
✨و اگر بر ما نبخشايى و به ما رحم نكنى
✨مسلما از زيانكاران خواهيم بود (۲۳)
📚 سوره مبارکه الأعراف✍آیه ۲۳
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
دزدی از نردبان خانه ای بالا ميرفت
از شيار پنجره شنیدکه کودکی ميپرسد:
«خدا کجاست؟»
و صدای مادرانه ای پاسخ
ميدهد:«خدا در جنگل است ،عزيزم»
کودک می پرسيد:«چـه کار میکند؟» مادرمی گفت:
«دارد نردبان ميسازد.»
دزداز نردبان خانه پايين آمد و در سياهی شب گم شد.
سالها بعد دزدی از نردبان خانـه حكيمی بـالا میرفت. ازشيار پنجره شنيد که کودکی می پرسد:
«خداچرا نردبان میسازد؟»
حكيم از پنجره به بيرون نگاه آرد، به نردبانی که سالها پيش، از آن پايين آمده بود، و رو به کودك گفت:
برای آنكـه عـده ای را از آن پایین بیاورد و عده ای را بالا ببرد
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
هدایت شده از داستان های آموزنده ،بهلول عاقل ضرب المثل
ماری بود که روزگار بر او گذشته بود و دیگر از پس شکار بر نمی آمد و برای خوراک روزانه اش درمانده بود.
پس خود را اندوهگین نمود و به برکه ای رفت که وزغ های فراوان داشت و پیش از این روزی اش را از آنجا بر می گرفت.
پادشاه وزغ ها که مار را در این حالت دید، دلیل ناراحتی اش را پرسید.
مار پاسخ داد: شبی در پی شکار وزغی بودم که گذارم به خانه مرد پارسایی افتاد.
در آن تاریکی شب، انگشت پسرش را با وزغ اشتباه گرفتم و آن را گزیدم.
پسر مرد و من هم از آنجا گریختم.
مرد پارسا به دنبال من آمد و دست به دعا برداشت و نفرینم می کرد و می گفت: پسر بی گناهم را به ستم کشته ای.
امیدوارم که با خواری و خفت به مرکب پادشاه وزغان درآیی.
از آن پس دیگر من توانایی شکار ندارم و تنها کاری که از من بر می آید، سواری دادن به پادشاه وزغان است.
و اینک نفرین آن مرد پارسا در من اثر کرده است و آمده ام تا در خدمت شما باشم.
پادشاه وزغان سواری گرفتن از مار را خوش می داشت، زیرا برای خود مایه سر افرازی و بزرگی اش می پنداشت.
پس شادمان بر پشت مار سوار شد و مار به او گفت: میدانی که گرسنه ام پس برایم کاری کن.
پادشاه وزغان گفت: البته که تو خوراکی میخواهی تا بتوانی زنده بمانی و مرکب من باشی.
پس دستور داد که هر روز دو وزغ را بگیرند و جلوی مار بیندازند.
مار از این راه زندگی می گذراند و افتادگی و فروتنی اش پیش دشمن پست، نه تنها زیانی به او نرسانده بود ، بلکه بهره مندش کرد و روزی اش پایدار شد.
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
✨﷽✨
#داستان_های_اخلاقی
🔴شما به خدا یاد ندهید،خدا خودش بلد است!
✍️طلبه ای در یک از شهرها زندگی می کرد. از نظر مادی در فشار بود و از نظر ازدواج نیز مشکلاتی داشت. یک شب، متوسل به امام زمان(علیه السلام) شد، چند شبی بعد از این توسل امام زمان(علیه السلام) را در خواب دید. حضرت فرمودند: فلانی! می دانی چرا دعایت مستجاب نمی شود؟ گفت: چرا؟ فرمودند: طول امل و آرزو داری. گاهی انسان به در خانه ی خدا می رود، دعا می کند اما با نقشه می رود، دل به این طرف و آن طرف حرکت می کند. گاهی به خدا یاد می دهد و می گوید: خدایا! در دل فلانی بینداز بیاید مشکل مرا حل بکند...حضرت فرمودند: شما به خدا یاد ندهید خدا خودش بلد است. انسان به ائمه معصومین(علیه السلام) هم نباید یاد بدهد. باید بگوید خدایا، من این خواست را دارم و به هیچ کس هم نمی گویم...خودت برایم درستش کن.
طلبه گفت: یابن رسول الله، من همین طور هستم که می فرمایید، هرکاری میکنم بهتر از این نمی توانم باشم، می خواهم خوب باشم اما تا می آیم دعا کنم فلانی و فلانی در ذهنم می آیند و این گونه دعا می کنم.حضرت فرمودند: حالا که طول امل و موانع اجابت داری، نایب بگیر. تا حضرت فرمودند نایب بگیر طلبه می گوید: آقا جان شما نائب می شوید؟ حضرت فرمودند: بله قبول می کنم. می گوید دیدم حضرت نایب شدند و لبهای حضرت دارد حرکت می کند. از خواب بیدار شدم، گفتم: اگر حاجتم هم برآورده نشود مهم نیست، در عالم رؤیا حجت خدا را یک بار زیارت کردم. بلند شدم و وضو بگیرم تا نماز شب و نماز شوق به جا بیاورم. دیدم در مدرسه را می زنند. گفتم: این وقت شب کیست که در مدرسه را می زند؟رفتم در مدرسه را باز کردم دیدم دایی خودم است.
گفتم: دایی جان، چه شده این وقت شب؟
☘️گفت: با تو کاری دارم. امشب هر کاری کردم دیدم خوابم نمی برد. فکر و خیالات مرا برداشته بود. یک مرتبه این خیال همه ی وجودم را فرا گرفت: من که پسر ندارم، همه ی اموالم از بین می رود. یک دختر هم که بیشتر ندارم. فکر کردم اگر دخترم را به تو بدهم همه ی اموالم هم در اختیار توست...
📘کتاب بهترین شاگرد شیخ
↶【به ما بپیوندید 】↷
______________
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
📚#حکایتی_زیبا_و_خواندنی
✍مردی مادری پیر داشت که همیشه از دست مادرش مینالید و مادرش به دلیل کهولت سن در بینایی و شنوایی وراه رفتن ضعف داشت.مرد که از زندگی کردن با او خسته شده بود به نزد شیخی رفت و به او گفت تا راه چاره ای به او نشان دهد.شیخ به او گفت،مادرت هست و مراقبت از ان وظیفه ی توست او تو را بزرگ کرده وازتو مراقبت کرده الان وظیفه ی توست که ازاو مراقبت کنی.مرد گفت ده ها برابر زحمتی که برای بزرگ کردن من کشیده برای نگهداری او کشیده ام هیچ منتی برای بزرگ کردن من ندارد که هرچه کرده بیشتر از ان برایش کرده ام ودیگر نمیتوانم او را تحمل کنم مگر برای او پرستاری بگیرم.شیخ که این حرفا را از او شنید به او گفت،تفاوتی مهم بین مراقبت کردن تو و مراقبت کردن مادرت است وان اینست که مادرت تورا برای ادامه زندگی بزرگ ومراقبت کرد وتواز او مراقبت میکنی به امید روزی که بمیرد پس تا عمر داری هرکاری برایش کنی نمیتوانی زحمات او را جبران کنی
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#تلنگر
فردی چندین سال شاگرد نقاش بزرگی بود و تمامی فنون و هنر نقاشی را آموخت. استاد به او گفت که دیگر شما استاد شده ای و من چیزی ندارم ک به تو بیاموزم.
شاگرد فکری به سرش رسید، یک نقاشی فوق العاده کشید و آنرا در میدان شهر قرار داد ، مقداری رنگ و قلمی در کنار آن قرار داد و از رهگذران خواهش کرد اگر هرجایی ایرادی می بینند یک علامت × بزنند و غروب که برگشت دید که تمامی تابلو علامت خورده است و بسیار ناراحت و افسرده به استاد خود مراجعه کرد.
استاد به او گفت: آیا میتوانی عین همان نقاشی را برایم بکشی ؟
شاگرد نیز چنان کرد و استاد آن نقاشی را در همان میدان شهر قرار داد ولی این بار رنگ و قلم را قرار داد اما متنی که در کنار تابلو قرار داد این بود که : اگر جایی از نقاشی ایراد دارد با این رنگ و قلم اصلاح بفرمایید غروب برگشتند دیدند تابلو دست نخورده ماند.
استاد به شاگرد گفت: همه انسانها قدرت انتقاد دارند ولی جرات اصلاح نه...!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان