هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیمه شعبان سرود زندگی است
نیمه شعبان فرار از بردگی است
نیمه شعبان سلامی از خدا
بر همه افراد شهر بندگی است
🌼 میلاد باسعادت حضرت ولی عصر(عج)
🌼 بر شما و خانواده محترم مبارک🎉🎊
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#حدیث
💎 #پیامبر_اکرم_(ص) :
🔸 أحسَنُ النّاسِ أيمانا أحسَنُهُم خُلُقا وألطَفُهُم بِأَهلِهِ، وأنا ألطَفُكُم بِأَهلي .
🔹 نيكْ ايمان ترينِ مردمان ، كسى است كه خوش اخلاق ترينِ آنها باشد و با خانواده اش مهربان تر باشد ، و من ، مهربان ترين شما با خانواده ام هستم .
📚 عيون أخبار الرضا عليه السلام : ج 2 ص 38 ح 109
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احکام_شرعی
#احکام_حق_الناس
📚 آیا #وضو_گرفتن و شستن ظرف با آب #آبسردکن درست است؟
〰〰〰〰〰〰〰〰〰
با لینک به اشتراک بگذارید👇
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
*««سلامٌ علیکم»»*
*«بسم ٱللّٰه ٱلرّحمٰن ٱلرّحیٖم»*
*وَ نُرِیٖدُ أَنْ نَمُنَّ عَلَیَ ٱلّذِیٖنَ ٱسْتُضْعِفُوا فِیِ ٱلْأَرْضِ، وَ نَجْعَلَهُمْ أَئِمَّةً، وَ نَجْعَلَهُمُ ٱلْوَاٰرِثِیٖنَ* (۵)
و ما اراده کردیم! بر کسانی که در زمین به استضعاف کشیده شدهاند منّت نهاده، نعمت عظیم و بینهایت عطا کنیم، و آنان را پیشوایان مردم قرار داده و ایشان را وارثان زمین گردانیم.
(قرآن کریم، سورۀ قصص، آیۀ ۵)
*خجسته میلاد باهر ٱلنّور و موفور ٱلسّرور حجّت ثانی عشر، إمام منتظر، قطب عالم امکان، صاحب ٱلزّمان، قائم آلمحمّد، حضرت حجّةبن ٱلحسن ٱلعسکریّ علیهما ٱلسّلام أرواحنا فداه را به حضور قدسی حضرات آل ٱللّٰه علیهم صلوات ٱللّٰه، شیعیان و مواليان و منتظران ظهور منجی عالم بشریّت، مهدی موعود عجّل ٱللّٰه تعالیٰ فرجهُ ٱلشّریف تبریک و تهنیت عرض میکنم.*
{تسبیحات *حضرت زهراء سلامُ ٱللّٰه علیها* ازمصادیق ذکرکثیر}
*«یا حیُّ یا قیُّوم»*
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh
#داستان_کوتاه_آموزنده
باران بشدت میبارید و مرد در حالیکه ماشین خود را در جاده پیش میراند، ناگهان تعادل اتومبیل بهم خورده و از نرده های کنار جاده به سمت خارج منحرف شد.
از حُسن امر ، ماشین صدمه ای ندید اما لاستیکهای آن داخل گل و لای گیر کرد و راننده هر چه سعی نمود نتوانست آن را از گل بیرون بکشه...
بناچار زیر باران از ماشین پیاده شد و بسمت مزرعه مجاور دوید و در زد.
کشاورز پیر که داشت کنار اجاق استراحت میکرد به آرومی اومد دم در و بازش کرد
راننده ماجرا رو شرح داد و ازش درخواست کمک کرد.
پیرمرد گفت که ممکنه از دستش کاری بر نیاد اما اضافه کرد که : "بذار ببینم فردریک چیکار میتونه برات بکنه."
لذا با هم به سمت طویله رفتند و کشاورز افسار یه قاطر پیر رو گرفت و با زور اونو کشید بیرون تا راننده شکل و قیافه قاطر رو دید ، باورش نشد که این حیون پیر و نحیف بتونه کمکش کنه، اما چه میشد کرد، در اون شرایط سخت به امتحانش میارزید.
با هم به کنارجاده رسیدند و کشاورز طناب رو به اتومبیل بست و یه سردیگه اش رو محکم چفت کرد دور شونه های فردریک یا همون قاطره و سپس با زدن ضربه رو پشت قاطر داد زد :
" یالا! پل، فردریک، هری، تام... یالا سعیتون رو بکنین ... آهان فقط یک کم دیگه، یه کم دیگه .... خوبه تونستین "
راننده با ناباوری دید که قاطر پیرموفق شد اتومیبل رو از گل بیرون بکشه. با خوشحالی زائد الوصفی از کشاورز تشکر کرد و در حین خداحافظی ازش این سوال رو کرد :
"هنوزهم نمیتونم باور کنم که این حیوون پیرتونسته باشه ، حتما هر چی هست زیر سر اون اسامی دیگه است، نکنه یه جادوئی در کاره"
کشاورز پاسخ داد : " ببین جانم، جادوئی در کار نیست..."
اون کار رو کردم که این حیوون باور کنه عضو یه گروهه و داره یک کار تیمی میکنه، آخه میدونی قاطر من کوره...!
@tafakornab
شهید علی اکبر شیرودی و انگیزه اش🍁
شیرودی در کنار هیلکوپتر جنگی اش ایستاده بود و خبرنگاران هر کدام به نوبت از او سوال میکردند.
خبرنگار ژاپنی پرسید: شما تا چه هنگام حاضرید بجنگید؟ شیرودی خندید. سرش را بالا گرفت و گفت: ما برای خاک نمی جنگیم😳 ما برای اسلام می جنگیم. تا هر زمان که اسلام در خطر باشد.🌷 این را گفت و به راه افتاد. خبرنگاران حیران ایستادند. شیرودی آستین هایش را بالا زد. چند نفر به زبانهای مختلف از هم پرسیدند: کجا؟ خلبان شیرودی کجا میرود؟ هنوز مصاحبه تمام نشده! شیرودی همانطور که می رفت برگشت.
لبخندی زد و بلند گفت: نماز! صدای اذان می آید وقت نماز است.
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
✨﷽✨
#حکایتیبسیارزیباوخواندنی
#داستان_کوتاه
✍حاکمی هر شب در تخت خود به آینده دخترش می اندیشید ...که دخترش را به چه کسی بدهدتا مناسب او باشد ..در یکی از شبها وزیرش را صدا زد و از اوخواست که شبانه به مسجد برود تا جوانی را مناسب دخترش پیدا کند که مناجات و نماز شب را بر خواب ترجیح دهد ...از قضا آن شب دزدی قصد دزدی در آن مسجد را کرده بود تا هرچه گیرش بیاید از آن مسجد بدزدد...پس قبل از وزیر و سربازانش به آنجا رسید ...در را بسته یافت واز دیوار مسجد بالا رفت و داخل مسجد شد ..
هنگامی که بدنبال اشیاء بدرد بخورش می گشت وزیر و سربازانش داخل شدند و دزد صدای در راشنید که باز شد بنابراین راهی برای خود نیافت الا اینکه خود را به نماز خواندن مشغول کرد .. سربازان داخل شدند و اورا در حال نماز دیدند ،
وزیر گفت : سبحان الله ! چه شوقی دارد این جوان برای نماز....ودزد از شدت ترس هرنماز را که تمام می کرد نماز دیگری را شروع می کرد ..
تا اینکه وزیر دستور داد که سربازان مراقب باشند از نماز که تمام شد نگذارند نماز دیگری را شروع کند و او را بیاورند ، و اینگونه شد که وزیر جوان را نزد حاکم برد .و حاکم که تعریف دعا ها ونمازها ی جوان را از وزیر شنید ، به او گفت : تو همان کسی هستی که مدتهاست دنبالش بودم و می خواستم دامادم باشد ، اکنون دخترم را به ازدواج تو در می آورم و تو امیر این مملکت خواهی بود ...
جوان که این را شنید بهت زده شد و آنچه دیده و شنیده بود را باور نمی کرد ، سرش را از خجالت پایین آورد و با خود گفت : خدایا مرا امیر گرداندی و دختر حاکم را به ازدواجم در آوردی ،فقط با نماز شبی که ازترس آن را خواندم ! اگر این نماز از سر صداقت و خوف تو بود چه به من می دادی و هدیه ات چه بود اگر از ایمان و اخلاص می خواندم !
↶【به ما بپیوندید 】↷
https://eitaa.com/joinchat/2201092127Cd10a2ab0f9
♦️مردی به دندان پزشک خود تلفن می کند.
و به خاطر وجود حفره بزرگی در
یکی از دندان هایش از او وقت می گیرد .
موقعی که مرد روی صندلی دندان پزشکی
قرار می گیرد ، دندان پزشک نگاهی به
دندان او می اندازد و می گوید:
نه یک حفره بزرگ نیست
خوردگی کوچکی است که الان
برای شما پر می کنم .
مرد می گوید: راستی ؟
موقعی که زبانم را روی آن
می مالیدم احساس می کردم
که یک حفره بزرگ است .
دندان پزشک با لبخندی بر
لب می گوید: این یک امر طبیعی است
چون یکی از کارهای زبان اغراق است.
🔹نگذارید زبان شما از افکارتان جلوتربرود...
http://eitaa.com/joinchat/3144482825C235a600727
#داستان_وضرب_المثل_وسخن_بزرگان👆
پهلوان رزاز❤️پهلوانی که مورد سفارش رهبری بود... 🌻🌻
این روزها سالگرد یک پهلوان قدیمی است. پهلوانی که مورد علاقه رهبر انقلاب است تا جائیکه در دیدار با اهالی زورخانه سفارش می کنند زندگی نامه این پهلوان خوانده شود و الگو قرار گیرد.
اما این پهلوان کسی نیست جز حاج حسن رزاز؛ پهلوان دوران قاجار و پهلوی.
جالب ترین نکته پهلوان رزاز اینست که مجتهد بود تا آنجا که نقل است وقتی جمعی از تهران خدمت ایت الله بروجردی می رسند و از او سوال شرعی می پرسند، ایشان می پرسند "مگر سید حسن تهران نیست که اینجا آمدید".
رزاز یک فعال سیاسی هم محسوب میشد تا انجا که وقتی مرحوم مدرس به ترور تهدید شد برای مراقبت از وی هیچگاه او را ترک نکرد.
مشهورست هیچگاه پشت سیدحسن به خاک نرسید و هیچ حریفی نتوانست او را شکست دهد. نقل شیرینی از سبک مبارزه و قدرت نمائی او وجود دارد که گفته می شود کشتی هایش را با فنونی که از قبل اعلام می کرد پیروز می شد.
از او اندرزی نقل شده است که جالب است:«هر وقت حریف خود را از خود ناتوان تر دیدید، او را خفیف نکنید، راه و پهلو به او بدهید.»
يكي از اقدامات مردمي و ميهني پهلوان رزاز كه در زمان خودش سرو صداي زيادي راه انداخت ماجراي درگيرياش با كالسكهچي سفارت روسيه بود. در دوره ای که اتباع دولت روسيه از هر مجازاتي در امان بودند «تقي اف» كالسكهچي سفارت روس، كه بسيار تنومند و گردن كلفت بود هنگام حركت با كالسكه، عابران را زير ضربات تازيانه ميگرفت .
چند روز بعد مردم پهلوان رزاز را ميبينند كه جلوي در سفارتخانه كشيك ميدهد تا اينكه بالأخره سر و كله كالسكهچي پيدا ميشود به محض خروج از سفارت، پهلوان رزاز دستان پرقدرتش رابند ميكند به پشت كالسكه و آن را از حركت نگه ميدارد.
پهلوان رزاز تقي اف را بلند می کند و به زمین می زند وميگويد: به مولايم علي(ع) قسم اگر يكبار ديگر به ناموس مردم نگاه چپ كني اگر مرغ هوا شدهباشي يا ماهي دريا گيرت ميآورم و زنده زنده كبابت ميكنم.
در قدیم ورزش پهلوانی همواره با سه اصل اعتقادی و فرهنگی همراه بوده است. "معنویت" و "مبارزه با ظلم" و "دستگیری از ضعفا" و به حق مرحوم سید حسن رزاز نمونه واقعی و مصداق حقیقی این سه شاخص بوده است.
خیر و صلاح پادشاه و وزیر
سالهای بسیار دور پادشاهی زندگی میکرد که وزیری داشت .
وزیر همواره میگفت: هر اتفاقی که رخ میدهد به صلاح ماست .
روزی پادشاه برای پوست کندن میوه کارد تیزی طلب کرد اما در حین بریدن میوه انگشتش را برید،وزیر که در آنجا بود گفت: نگران نباشید تمام چیزهایی که رخ میدهد در جهت خیر و صلاح شماست !
پادشاه از این سخن وزیر برآشفت و از رفتار او در برابر این اتفاق آزرده خاطر شد و دستور زندانی کردن وزیر را داد
چند روز بعد پادشاه با ملازمانش برای شکار به نزدیکی جنگلی رفتند. پادشاه در حالی که مشغول اسب سواری بود راه را گم کرد و وارد جنگل انبوهی شد و از ملازمان خود دور افتاد،در حالی که پادشاه به دنبال راه بازگشت بود به محل سکونت قبیلهای رسیدکه مردم آن در حال تدارک مراسم قربانی برای خدایانشان بودند، زمانی که مردم پادشاه خوش سیما را دیدند خوشحال شدند زیرا تصور کردند وی بهترین قربانی برای تقدیم به خدای آنهاست !
آنها پادشاه را در برابر تندیس الهه خود بستند تا وی را بکشند، اما ناگهان یکی از مردان قبیله فریاد کشید : چگونه میتوانید این مرد را برای قربانی کردن انتخاب کنید در حالی که وی بدنی ناقص دارد، به انگشت او نگاه کنید !
به همین دلیل وی را قربانی نکردند و آزاد شد .
پادشاه که به قصر رسید وزیر را فراخواند و گفت:اکنون فهمیدم منظور تو از اینکه میگفتی هر چه رخ میدهد به صلاح شماست چه بوده زیرا بریده شدن انگشتم موجب شد زندگیام نجات یابد اما در مورد تو چی؟ تو به زندان افتادی این امر چه خیر و صلاحی برای تو داشت؟!
وزیر پاسخ داد: پادشاه عزیز مگر نمیبینید،اگر من به زندان نمیافتادم مانند همیشه در جنگل به همراه شما بودم در آنجا زمانی که شما را قربانی نکردند مردم قبیله مرا برای قربانی کردن انتخاب میکردند، بنابراین میبینید که حبس شدن نیز برای من مفید بود!
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
#داستان_آموزنده
🔆ارزش ديدار برادران دينى
🌱امام صادق (ع ) فرمود: فرشته اى در حين عبور، ديد مردى كنار در منزل كسى ايستاده است ، به او گفت : اى بنده خدا براى چه اينجا ايستاده اى ؟ آيا حاجتى به صاحب منزل دارى ؟ و يا صاحب منزل از خويشان توست ؟!.
🌱او در جواب گفت : صاحب منزل نه از خويشان من است و نه حاجتى به او دارم ، فقط برادر دينى من است ، و من براى انجام وظيفه پيوند اسلامى ، براى خدا آمده ام از او احوالى بپرسم و بر او سلام كنم .
🌱فرشته به او گفت : من از طرف خدا به سوى تو فرستاده شده ام ، خداوند به تو سلام مى رساند و مى فرمايد:
🌱تو به ديدار من آمده اى و تعهد و پيوند با مرا فراهم نمودى ، بهشت را براى تو واجب نمودم ، و تو را از خشم خويش بخشيدم و از آتش دوزخ پناه دادم .
🌱آرى كسانى كه به زيارت و ديدار همكيشان خود مى روند، اينها در حقيقت به زيارت خدا مى روند، و مشمول عالى ترين درجه عفو و لطف خدا هستند۰
📚داستان دوستان، جلد اول، محمد محمدى اشتهاردى
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈
با ذکر صلوات عضو شوید 👇
@tafakornab
داستان وضرب المثل وسخن بزرگان
🔴#نــــــــشر حداکثری ☝️
هدایت شده از درمان باآیه های نور الهی وذکرهای گرهگشا
#احسن_القصص #حق_الناس
💎امام جعفر صادق صلوات الله عليه حكايت ميفرمايد:
🌹روزى اميرالمؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام به غلام خود، قنبر دستور داد تا بر شخصى كه محكوم به حدّ شلاّق بود، هشتاد ضربه شلاّق بزند. و چون قنبر ناراحت و عصبانى بود؛ سه شلاّق، بيشتر از هشتاد ضربه بر او وارد ساخت.
حضرت اميرالمؤمنين على عليه السلام شلاّق را از دست قنبر گرفت و سه ضربه شلاّق بر او زد.
شايان ذکر است حضرت علي عليه السلام بسيار زياد به رعايت حقوق ديگران توجه داشتند و در اين امر به اين که فرد خطاکار از نزديکان و اصحابم هست نگاه نميکردند. هر کس برخلاف عدالت عمل ميکرد بايد مجازات ميشد و هر کس که حقي را پايمال مينمود بايد تقاص پس ميداد. پس اين عمل عين عدالت و مهرباني اميرالمومنين بود .
📜تهذيب الاحكام، ج 10، ص 27، ح 11.
@tafakornab
@shamimrezvan
@zendegiasheghaneh