eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2.1هزار دنبال‌کننده
97 عکس
23 ویدیو
1 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54 تاریخ ایجاد کانال ۱۳۹۹/۸/۱۶
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‌ وَ يَقُولُونَ سَيُغْفَرُ لَنا وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ وَ دَرَسُوا ما فِيهِ وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ أَ فَلا تَعْقِلُونَ «169» پس از آنان، فرزندانى (ناصالح) جانشينان آنها شدند كه كتاب آسمانى (تورات) را به ارث بردند (ولى قدر آن را ندانستند)، متاع ناپايدار اين دنيا را مى‌گرفتند (و با رها كردن قانون خدا) مى‌گفتند: به زودى ما بخشوده خواهيم شد. و اگر بار ديگر همان منافع مادّى پيش آيد، باز هم آن‌را مى‌گيرند (و قانون خدا را رها مى‌كنند). آيا از آنان در كتاب آسمانى، پيمان گرفته نشده كه جز حقّ، نسبتى به خدا ندهند؟ با اينكه مطالب آن كتاب وپيمان را بارها (به صورت درس) خوانده‌اند، (ولى در عمل، دنيا پرستند) در حالى كه خانه آخرت براى اهل تقوا بهتر است. آيا تعقّل نمى‌كنيد؟ نکته ها «خلف»، اغلب به فرزند ناصالح گفته مى‌شود و «خلف» به فرزند صالح. «1» «عرض»، به معناى هرگونه سرمايه است، ولى «عرض»، تنها پول نقد مى‌باشد، همچنين به موجود عارضى و كم دوام وناپايدار «عَرَض» مى‌گويند، لذا چون دنيا ناپايدار است، به آن عرض گفته مى‌شود. فيض كاشانى مى‌گويد: مراد از «عَرَض» در آيه، رشوه است. «درس»، به معناى تكرار است و از آنجا كه به هنگام مطالعه و فراگرفتن چيزى از استاد، مطالب تكرار مى‌شود به آن درس گفته شده و به چيزهايى كه مكرّر استفاده و كهنه شده‌اند نيز مندرس مى‌گويند. «2» امام صادق عليه السلام فرمود: خداوند سفارش نموده، مردم چيزى را كه نمى‌دانند نگويند، سپس آن حضرت اين آيه را تلاوت فرمودند: «أَ لَمْ يُؤْخَذْ عَلَيْهِمْ مِيثاقُ الْكِتابِ أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ‌ «1». تفسير نمونه. «2». تفسير نمونه. جلد 3 - صفحه 211 إِلَّا الْحَقَّ» «1» امام حسن عليه السلام فرمود: «عجب لمن يتفكّر فى مأكوله كيف لا يتفكّر فى معقوله فيجنب بطنه ما يوذيه و يودع صدره ما يرويه»، تعجّب از كسى است كه در غذا و خوراك جسمى خود تفكّر و تأمّل مى‌كند، امّا در انتخاب غذاى فكرى خود هيچ انديشه‌اى ندارد و هرچيزى را در دل و عقيده‌ى خود جاى مى‌دهد. «2» پیام ها 1- تاريخ، شاهد نسل‌هايى دنياگرا و گناهكار از يهود بوده است. فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ‌ ... 2- دنياگرايى، از آفات دين است. مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ‌ ... يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‌ 3- يهوديان هم دسترسى به تورات داشتند، هم آگاهى كامل به آن. «وَرِثُوا الْكِتابَ» 4- كسى كه از تعاليمِ كتاب آسمانى آگاه شد، شايسته نيست دنياگرايى و حرام‌خوارى را پيشه خود كند. وَرِثُوا الْكِتابَ يَأْخُذُونَ‌ ... 5- رشوه و حرام‌خوارى در اديان ديگر نيز مورد انتقاد و توبيخ بوده است. «يَأْخُذُونَ عَرَضَ هذَا الْأَدْنى‌» 6- يهوديان به گناه خود اعتراف داشتند، ولى مى‌گفتند بخشيده خواهيم شد. «سَيُغْفَرُ لَنا» 7- يهوديان چنان خودخواه بودند كه خيال مى‌كردند بدون توبه بخشيده مى‌شوند. «سَيُغْفَرُ لَنا» آرى، كسى كه مغفرت را براى خود تضمين شده مى‌داند، قابل توبيخ است. 8- اميد بى‌جا، مثل خوف نابجا مخرّب است. «سَيُغْفَرُ لَنا» اميد به رحمت الهى على رغم اصرار برگناه نابجاست. «1». تفسير نورالثقلين و كافى، ج 1، ص 43. «2». تفسير فرقان؛ بحار، ج 1، ص 218. جلد 3 - صفحه 212 9- حرام‌خواران يهود به گناه خود اصرار داشتند. «وَ إِنْ يَأْتِهِمْ عَرَضٌ مِثْلُهُ يَأْخُذُوهُ» 10- هركس با وجود گناه، مغفرت الهى را براى خود حتمى بپندارد، به خدا نسبت ناحقّ داده است. «أَنْ لا يَقُولُوا عَلَى اللَّهِ إِلَّا الْحَقَّ» 11- دانستن تعاليم كتاب آسمانى و مطالعه‌ى آن به طور مكرّر كافى نيست، عمل به آن لازم است. وَرِثُوا الْكِتابَ‌ ... دَرَسُوا 12- جهان آخرت، جهانى برتر و داراى نعمت‌هايى جاودانه و پايدار است. «وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ» 13- دورى از حرام‌خوارى، نشانه‌ى تقواست. (جمله‌ى‌ «يَتَّقُونَ»، در برابر جمله‌ى‌ «يَأْخُذُونَ عَرَضَ» قرار گرفته است.) 14- بهره‌گيرى از حيات سراسر خير اخروى، در گرو تقوا و پرهيزگارى است. «وَ الدَّارُ الْآخِرَةُ خَيْرٌ لِلَّذِينَ يَتَّقُونَ» 15- هركس دنبال دنيا برود و آخرت را رها كند، خردمند نيست. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ» 16- از روشهاى تبليغى و تربيتى، سؤال و پرسش از مخاطبان است كه وجدان‌ها را بيدار مى‌كند. «أَ فَلا تَعْقِلُونَ»" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ الَّذِينَ يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ وَ أَقامُوا الصَّلاةَ إِنَّا لا نُضِيعُ أَجْرَ الْمُصْلِحِينَ «170» و كسانى كه به كتاب (آسمانى) تمسّك مى‌جويند و نماز را به پا داشته‌اند (بدانند كه ما) قطعاً پاداش اصلاحگران را تباه نخواهيم كرد. نکته ها در روايات آمده است: اين آيه بيانگر ويژگى‌هاى اهل‌بيت عليهم السلام وشيعيان آنان مى‌باشد. «1» قرآن، همواره در كنار اكثريّت مفسد، اقليّت صالح را هم مطرح مى‌كند. (در آيه‌ى قبل انتقاد «1». تفسير اثنى‌عشرى. جلد 3 - صفحه 213 و در اين آيه، ستايش است) «الْكِتابَ»، شامل همه‌ى كتاب‌هاى آسمانى مى‌شود و مفهوم آيه اختصاص به پيروان دين خاص و يا كتاب خاصّى ندارد، ولى با توجّه به آيات گذشته، شايد مراد تورات باشد. در اين آيه از گروهى كه به كتاب آسمانى تمسّك مى‌كنند تقدير شده، امّا در جاى ديگر كسانى را كه كتاب در اختيارشان است، ولى به آن تمسّك نمى‌كنند، به الاغى تشبيه كرده كه بار كتاب حمل مى‌كند. «مَثَلُ الَّذِينَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ يَحْمِلُوها كَمَثَلِ الْحِمارِ يَحْمِلُ أَسْفاراً» «1» «مصلح»، هم به كسى كه در صدد اصلاح خويش است و هم به كسى كه در تلاش براى اصلاح جامعه است، گفته مى‌شود. با اين‌كه نماز، جزو محتواى كتاب آسمانى است، ولى به دليل اهميّت آن، به طور جداگانه ذكر شده است، زيرا نماز ستون دين است و اقامه‌ى دين بستگى به آن دارد. چنانكه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمودند: «الصلاة عمود الدّين» «2» و يا در جاى ديگر فرمودند: هر چيزى داراى صورتى است و سيماى دين شما نماز است، پس نبايد سيماى دين خودتان را خراب كنيد. «و وجه دينكم الصلاة فلا يشيننّ احدكم وجه دينه» «3» پیام ها 1- تلاوت، حفظ، چاپ و نشر كتاب آسمانى، كافى نيست، بلكه بايد به آن عمل كرد تا نجات‌بخش باشد. «يُمَسِّكُونَ» (چنانكه عمل به نسخه‌ى پزشك، تنها راه درمان است.) 2- در اديان و كتاب‌هاى آسمانى گذشته نيز نماز بوده است. «أَقامُوا الصَّلاةَ» 3- افراد بى‌نماز و جاهل به كتاب خدا، نمى‌توانند مصلح كامل باشند. يُمَسِّكُونَ بِالْكِتابِ‌ ... أَقامُوا الصَّلاةَ ... الْمُصْلِحِينَ‌ 4- دين علاوه بر آثار اخروى، در اصلاح زندگى دنيوى نيز نقش دارد. «الْمُصْلِحِينَ» «1». جمعه، 5. «2». تفسير اثنى‌عشرى؛ التهذيب، ج 2، ص 237. «3». تفسير فرقان؛ كافى، ج 3، ص 270. جلد 3 - صفحه 214 5- اقامه‌ى نماز، وسيله اصلاح جامعه است. «أَقامُوا الصَّلاةَ، الْمُصْلِحِينَ» (اقامه يعنى اهتمام كامل به برپايى نماز در تمام شئون زندگى، نه صرف خواندن نماز) 6- اصلاح واقعى، دو شرط دارد: تمسّك كردن به قانون الهى و رابطه‌ى استوار داشتن با خدا از طريق اقامه‌ى نماز. (تمام آيه)" ‏‏‏‏٠_جز۹ @tafsir_qheraati ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ فَوْقَهُمْ كَأَنَّهُ ظُلَّةٌ وَ ظَنُّوا أَنَّهُ واقِعٌ بِهِمْ خُذُوا ما آتَيْناكُمْ بِقُوَّةٍ وَ اذْكُرُوا ما فِيهِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ «171» و (به ياد آور) زمانى كه كوه (طور) را از جاى كنده، همچون سايبانى بالاى سرشان قرار داديم و گمان كردند كه آن بر سرشان خواهد افتاد، (در آن حال، به آنان گفتيم:) آنچه را (از احكام و دستورها) به شما داديم، قدرتمندانه و جدّى بگيريد و آنچه را در آن است به ياد آوريد (و عمل كنيد) باشد كه اهل تقوا شويد. نکته ها اين آيه، مشابه آيه‌ى 63 سوره بقره وآخرين آيه در اين سوره است كه درباره‌ى بنى‌اسرائيل سخن مى‌گويد. از آيه‌ى 103 تا اينجا، پياپى مسائلى را در مورد آنان مطرح كرده است. «نَتق»، به معناى كندن و پرتاب كردن و «ظُلَّةٌ»، به معناى پاره‌ى ابر، سقف و سايبان است. موسى عليه السلام كه براى ميقات الهى به كوه طور رفته بود، در بازگشت براى هدايت بنى‌اسرائيل تورات را همراه خود آورد، امّا آنان به مخالفت پرداختند، خداوند كوه را از جا كند وبالاى سرشان قرار داد، آنان وحشت كردند و به سجده افتادند و قول اطاعت دادند، ولى طولى نكشيد كه دوباره از دين برگشتند. سؤال: آيا پيمان گرفتن و اطاعت در حال اجبار ارزشى دارد؟ پاسخ: اوّلًا هر اجبارى بد نيست، گاهى معتاد را مجبور به ترك اعتياد مى‌كنند كه خود يك ارزش است. البتّه عقيده‌ى قلبى را نمى‌توان با اجبار تحميل كرد، امّا عمل صحيح را مى‌توان به اجبار در جامعه ترويج داد. ثانياً گاهى كارى در آغاز به اجبار القا مى‌شود، ولى به تدريج از روى آگاهى و اختيار انجام مى‌گيرد. جلد 3 - صفحه 215 از امام صادق عليه السلام پرسيدند: «مراد از قوّت در اين آيه قوّت بدنى است يا قلبى؟ حضرت فرمودند: هر دو». «1» پیام ها 1- قرار گرفتن كوه، بالاى سر بنى‌اسرائيل و تهديد آنان، حادثه‌اى است كه نبايد فراموش شود. وَ إِذْ نَتَقْنَا الْجَبَلَ‌ ... 2- ياد گرفتن كافى نيست، بلكه بايد يادآورى شود. خُذُوا ... اذْكُرُوا 3- براى تربيت عمومى جامعه و براى جلوگيرى از انحراف، گاهى بايد از اهرم فشار استفاده كرد. إِذْ نَتَقْنَا ... خُذُوا ما آتَيْناكُمْ‌ ... 4- احكام الهى را بايد با جدّيت و قدرت عمل كرد. «بِقُوَّةٍ» 5- براى رسيدن به كمال تقوا، قاطعيّت در دين و تصميم جدّى لازم است. خُذُوا ... بِقُوَّةٍ ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‌ 6- هدف كتب آسمانى و دستورهاى دين، خداترسى و پيدايش تقوا در مردم است. «لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ» 7- با بيان فلسفه و آثار قوانين، دستورات واحكام، ديگران را براى توجّه و عمل به آن تشويق نماييم. خُذُوا ... لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ‌" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ مِنْ ظُهُورِهِمْ ذُرِّيَّتَهُمْ وَ أَشْهَدَهُمْ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ قالُوا بَلى‌ شَهِدْنا أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ «172» و (به ياد آور) زمانى كه پروردگارت، از پشت بنى‌آدم، فرزندان وذرّيّه آنان را بر گرفت و آنان را گواه بر خودشان ساخت (و فرمود:) آيا من پروردگار شما نيستم؟ گفتند: بلى، ما گواهى داديم (كه تو پروردگارمايى، اين اقرار گرفتن از ذريّه‌ى آدم براى آن بود) تا در روز قيامت نگوييد: ما از اين، غافل بوديم. «1». تفسير عيّاشى و محاسن برقى، ج 1، ص 261. جلد 3 - صفحه 216 نکته ها «ذُرِّيَّةٌ»، يا از «ذر»، به معناى ذرّات بسيار كوچك غبار (يا مورچه‌هاى ريز) است، كه مراد از آن در اينجا، اجزاى نطفه‌ى انسان و يا فرزندان كوچك و كم‌سن و سال مى‌باشد، يا از ريشه‌ى «ذَرو»، به معناى پراكنده ساختن و يا از «ذَرَأَ»، به معناى آفريدن است. «1» امّا اغلب به فرزندان گفته مى‌شود. چگونگى پيمان گرفتن خدا از بنى‌آدم در اين آيه بيان نشده است، ولى مفسّران اقوال متعدّدى بيان كرده‌اند كه مشهورترين آنها دو قول است؛ الف: طبق روايات، پس از خلقت حضرت آدم، همه فرزندان او تا پايان دنيا به صورت ذرّات ريز و پراكنده، همچون مورچگان از پشت او بيرون آمده، مورد خطاب و سؤال الهى قرار گرفتند و به قدرت الهى به ربوبيّت خدا اعتراف كردند. سپس همه به صلب و گل آدم برگشتند تا به تدريج و به طور طبيعى به اين جهان بيايند. اين عالم را «عالم ذرّ» و آن پيمان را «پيمان ألَست» مى‌گويند. «2» امام صادق عليه السلام فرمود: بعضى از ذريّه‌ى آدم در عالم ذرّ به زبان اقرار كردند، ولى ايمان قلبى نداشتند. «3» از پيامبر صلى الله عليه و آله نقل شده كه اين اقرار، روز عرفه انجام شده است. «4» ب: مراد از عالم ذرّ، همان پيمان فطرت و تكوين مى‌باشد. يعنى هنگام خروج فرزندان آدم از صلب پدران به رحم مادران كه ذرّاتى بيش نيستند، خداوند فطرت توحيدى و حقّ‌جويى را در سرشت آنها مى‌نهد و اين سرّ الهى به صورت يك حسّ درونى در نهاد وفطرت همه، به وديعت نهاده مى‌شود. همچنين در عقل و خردشان، خداباورى به صورت يك حقيقت خود آگاه نقش مى‌بندد. و لذا فطرت و خرد بشرى، بر ربوبيّت خداوند گواهى مى‌دهد. در بعضى روايات كه از امام صادق عليه السلام درباره‌ى فطرت سؤال شده است، امام، فطرت را همان عالم ذرّ دانسته‌اند. «5» در برخى روايات، فطرت، اثر عالم ذرّ است نه خود آن، «ثبت المعرفة فى قلوبهم و نسوا «1». تفسير نمونه. «2». كافى، ج 2، ص 13. «3». تفسير نورالثقلين. «4». تفسير درّالمنثور. «5». تفسير برهان ونورالثقلين، پيام قرآن، ج 3، ص 117. جلد 3 - صفحه 217 الموقف»، بنابراين، انسان‌ها در زمان و موقفى اقرار كرده، ولى آن را فراموش كرده‌اند، و اثر آن اقرار همان فطرتى است كه به سوى او گرايش دارد. به هرحال آيه‌ى، مورد گفتگوى متكلّمان، محدّثان و مفسّران است، لذا ما علم آن را به اهلش كه همان راسخان در علم هستند، واگذار مى‌كنيم. «1» پیام ها 1- تمام انسان‌ها، فرزندان حضرت آدم عليه السلام هستند و خداوند از آنها بر ربوبيّت خود اقرار گرفته است. وَ إِذْ أَخَذَ رَبُّكَ مِنْ بَنِي آدَمَ‌ ... أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ‌ 2- خداوند، توحيد را در فطرت و سرشت انسان‌ها قرار داده است. «أَشْهَدَهُمْ عَلى‌ أَنْفُسِهِمْ أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» هر انسانى به گونه‌اى ربوبيّت و وحدانيّت خداوند را دريافته و بر آن گواه است. 3- خداوند، پس از آفرينش انسان، ربوبيّت خود را بر او آشكار كرد تا به هنگام لزوم گواهى دهد. «أَ لَسْتُ بِرَبِّكُمْ» 4- ميثاق فطرت و خداجويى، براى اتمام حجّت است. «أَنْ تَقُولُوا يَوْمَ الْقِيامَةِ» 5- در روز قيامت، ادّعاى غفلت از ربوبيّت خداوند، پذيرفته نيست. «إِنَّا كُنَّا عَنْ هذا غافِلِينَ» عذر جهل و غفلت، نزد خداوند پذيرفته نيست." ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سراج المنیر/ تفسیر سوره مبارکه لقمان 🔸زمان آزمون آنلاین: چهارشنبه ۱۰ خرداد، ساعت ۱۰ صبح، از طریق پایگاه اطلاع رسانی حرم مطهر حضرت شاهچراغ علیه السلام 🔸لینک شرکت در آزمون، اطلاعات بیشتر و دانلود منبع مسابقه: eform.shahecheragh.ir/seraj @SHAHECHERAGH
"تفسیر نور (محسن قرائتی) أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا مِنْ قَبْلُ وَ كُنَّا ذُرِّيَّةً مِنْ بَعْدِهِمْ أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ «173» يا نگوييد: پدران ما پيش از ما مشرك بودند و ما نيز فرزندانى از پس آنان بوديم (و ناچار راهشان را ادامه داديم)؟ آيا ما را به خاطر عملكرد اهل باطل، مجازات و هلاك مى‌كنى؟ «1». براى اطلاع از اقوال و نظرات مختلف، به كتاب‌هاى «پيام قرآن»، از آيت‌اللّه مكارم شيرازى و «منشور جاويد»، آيت اللّه سبحانى و تفسير اطيب‌البيان مراجعه كنيد. تفسير نور(10جلدى)، ج‌3، ص: 218 وَ كَذلِكَ نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ «174» و ما اين گونه آيات خويش را روشن بيان مى‌كنيم (تا بدانند نور توحيد، از آغاز در سرشت آنان بوده است) و شايد آنان (به سوى خداوند و فطرت پاك توحيدى) بازگردند. نکته ها اگر گواهى بر ربوبيّت در عالم ذرّ يا فطرت نبود، انسان در دنيا به راحتى خداپرست نمى‌شد و همواره از نياكان خود، تقليد مى‌كرد. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا ... پیام ها 1- فطرت خداشناسى در وجود انسان، براى اتمام حجّت از سوى خداوند است و چراغ فطرت، قدرت نور افشانى بر ظلمات محيط را دارد. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ‌ ... 2- جامعه و محيط، انسان را مجبور نمى‌كند. أَوْ تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا ... 3- تقليد در اصول دين، جايز نيست. «أَشْرَكَ آباؤُنا» 4- عقيده، عمل و شرك نياكان، بستر اعتقاد، عمل وشرك فرزندان مى‌شود. «أَشْرَكَ آباؤُنا» 5- گناه و انحراف خود را به دوش ديگران افكندن، موجّه نيست. «تَقُولُوا إِنَّما أَشْرَكَ آباؤُنا» 6- مشركان، باطل‌گرا مى‌باشند. «أَشْرَكَ آباؤُنا فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ» 7- در نظام كيفرى خداوند، هيچ كس به گناه ديگرى مؤاخذه نمى‌شود. «أَ فَتُهْلِكُنا بِما فَعَلَ الْمُبْطِلُونَ» 8- آيات الهى، براى توجّه‌دادن انسان‌هاست به ميثاق فطرت و سرشت توحيدى. «نُفَصِّلُ الْآياتِ وَ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ» 9- اصل، توحيد است و شرك، عارضى است، لذا قرآن، خواستار بازگشت‌ جلد 3 - صفحه 219 مشركان به اصالت انسان است. «لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ الَّذِي آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ «175» و بر آنان، داستانِ آن كس (بَلعَم باعورا) را بخوان كه آيات خود (از علم به معارف و اجابت دعا و صدور برخى كرامات) را به او داده بوديم، پس او (ناسپاسانه) خود را از آن آيات جدا ساخت، پس شيطان او را در پى‌خويش كشيد تا از گمراهان شد. نکته ها «انسلاخ»، به معناى كندنِ پوست است و در جايى كه چيزى به چيزى چسبيده باشد به كار مى‌رود و در اينجا كنايه از فاصله گرفتن از علوم الهى است. جمله‌ى‌ «فَأَتْبَعَهُ»، بيانگر آن است كه آن شخص در مسير حقّ به چنان مقامى رسيده بود كه شيطان از او قطع اميد كرده بود، امّا با بروز نشانه‌هاى انحراف، شيطان به سرعت او را تعقيب كرد و سرانجام در صف گمراهان و شقاوت‌مندان قرار گرفت. «1» اين آيه، به داستان دانشمندى از بنى‌اسرائيل، به نام «بَلعَم باعورا» اشاره مى‌كند كه نخست در صف مؤمنان و حاملان آيات و علوم الهى بود، امّا با وسوسه‌ى شيطان و طاغوت، منحرف شد. امام رضا عليه السلام فرمود: بَلعَم فرزند باعور، اسم اعظم الهى را مى‌دانست و دعايش مستجاب مى‌شد، ولى به دربار فرعون رفت و با آنكه در ابتدا، مبلّغ حضرت موسى عليه السلام بود، ولى سرانجام عليه موسى و ياران او اقدام كرده و بد عاقبت شد. «2» آرى، زرق و برق دنيا و دربار، عامل سقوط علما و دانشمندان است. قرآن، نام اين شخص را نمى‌برد، ولى كارش را بازگو مى‌كند، تا به فرموده‌ى امام باقر عليه السلام بر «1». تفسير نمونه. «2». تفاسير نورالثقلين و كنزالدقائق. جلد 3 - صفحه 220 هر كس كه هواى نفس را بر حقّ غالب كند منطبق شود «1» و چنين كسانى در هر زمانى يافت مى‌شوند و اختصاص به زمان و شخص خاصّى مانند بلعم‌باعورا ندارد. ماجراى بَلعم‌باعورا، در تورات كنونى هم آمده است. «2» پیام ها 1- رهبر بايد مردم را نسبت به خطرهاى قابل پيش‌بينى، آگاه كند و به آنان هشدار دهد. وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ‌ ... 2- گاهى طاغوت‌ها، علما را هم فريب مى‌دهند. سرنوشت دانشمندى همچون بلعم‌باعورا بايد براى تاريخ درس عبرت باشد. وَ اتْلُ عَلَيْهِمْ نَبَأَ ... زيرا داستانى مهم و مفيد است. ( «نَبَأَ» به خبر مهم و مفيد مى‌گويند) 3- انسان آزاد است و مى‌تواند تغيير جهت دهد. «آتَيْناهُ آياتِنا فَانْسَلَخَ» 4- انسان هر چه بالا رود، نبايد مغرور شود، چون احتمال سقوط وجود دارد و عاقبتِ كار مهم است. جايگاه هركس بالاتر باشد، احتمال خطر بيشترى وجود دارد. «فَانْسَلَخَ مِنْها» 5- آنكه از خدا جدا شود، طعمه‌ى شيطان مى‌گردد. «فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ» 6- شيطان وسوسه مى‌كند و در كمين است كه هر گاه در كسى زمينه‌اى ببيند، او را دنبال كند. «فَانْسَلَخَ‌ فَأَتْبَعَهُ» (كلمه‌ى‌ «فَأَتْبَعَهُ» در كنار كلمه‌ى‌ «فَانْسَلَخَ»، نشان مى‌دهد كه شيطان در كمين است و به محض انسلاخ، انسان را دنبال مى‌كند.) 7- شيطان، حريف عالم ربّانى نمى‌شود. (تا بلعم از آيات دست نكشيده بود، شيطان بر او تسلّط نداشت) «فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ» 8- علم، به تنهايى نجات‌بخش نيست، زيرا دانشمند دنياپرست، اسير شيطان مى‌شود. «فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ» 9- بايد به بد فرجامى انديشيد و از سوء عاقبت ترس داشت، تا نعمت، تبديل به‌ «1». تفسير نورالثقلين. «2». تورات، سِفر اعداد، باب 22. جلد 3 - صفحه 221 نقمت نشود. آتَيْناهُ آياتِنا ... فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ‌ 10- رها كردن راه خدا، دور از عقل و خرد است. «فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ» 11- سقوط انسان در چند مرحله واقع مى‌شود: جداشدن از آيات الهى، پيروى از شيطان وپيوستن به جمع گمراهان. «فَانْسَلَخَ مِنْها فَأَتْبَعَهُ الشَّيْطانُ فَكانَ مِنَ الْغاوِينَ» پانویس پرش به بالا↑ تفسیر احسن الحدیث، سید علی اکبر قرشی پرش به بالا↑ طبرسی، مجمع البيان في تفسير القرآن، ج ‌4، ص 608. پرش به بالا↑ محمدباقر محقق،‌ نمونه بينات در شأن نزول آيات از نظر شیخ طوسی و ساير مفسرين خاصه و عامه، ص 359. پرش به بالا↑ صاحب كشف الاسرار گوید: عبدالله بن عمرو بن العاص و عده اى گفتند: این آیه درباره امیة بن ابى‌الصلت نازل شده، او مردى دانشمند و كتابخوان بود و مى دانست كه خداوند پیامبرى در زمان خود او خواهد فرستاد و امیدوار بود كه خودش باشد ولى وقتى كه دید خداوند پیامبرى را به محمد واگذار نموده، حسد ورزید و در جنگ بدر وقتى به مقتولین جنگ رسید، پرسید: اینان چه كسانى اند كه كشته شده اند؟ به وى گفتند: اینان كسانى اند كه محمد آن‌ها را كشته است. گفت: اگر محمد پیامبر مى بود، خویشاوندان خود را نمى كشت. حسن بصرى گوید: این آیه درباره منافقین اهل كتاب نازل شده كه رسول خدا صلى الله علیه و آله را مى شناختند به آن قسمى كه پسران خود را مى شناختند یعنى تا به آن حد رسول خدا را در پیامبرى ن