eitaa logo
تفسیر صوتی و متنی استاد قرائتی
2هزار دنبال‌کننده
95 عکس
22 ویدیو
1 فایل
انشاء الله باگوش دادن به یک آیه از قرآن در روز جزء عمل کنندگان‌به قرآن قرار گیریم🙏 ارتباط با ادمین: @S_K_ahmadi54
مشاهده در ایتا
دانلود
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ قالَ الَّذِي نَجا مِنْهُما وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ فَأَرْسِلُونِ «45» و آن كس از آن دو (زندانى) كه نجات يافته بود، پس از مدّتى (يوسف را) به خاطر آورد، و (به عزيز مصر) گفت: مرا (به سراغ يوسف) بفرستيد تا (از تعبير خواب) شما را با خبر كنم. نکته ها «أُمَّةٍ» گرچه به معناى اجتماع مردم است، ولى در اينجا به اجتماع روزها (مدّت‌ها) اطلاق شده است. «1» پیام ها 1- خوبى‌ها، دير يا زود اثر خود را نشان مى‌دهند. «ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ» 2- فقط هنگام نياز به فكر دوستان نباشيم. (همين كه به تعبير خواب نياز پيدا كردند، ياد يوسف افتادند.) «وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ»* 3- رسيدن به مقام و موقعيّت، معمولًا انسان‌ها را نسبت به گذشته دچار فراموشى مى‌كند. «وَ ادَّكَرَ بَعْدَ أُمَّةٍ»* 4- كسى كه ديگران را به كارى راهنمايى كند، گويا خود او آن كار را انجام داده‌ است. «أَنَا أُنَبِّئُكُمْ» «1». تفسير كبير و الميزان. جلد 4 - صفحه 214 5- هم‌زندانى يوسف عليه السلام به اندازه‌اى به خبرگى يوسف اعتماد داشت كه از طرف خود به پادشاه وعده قطعى به تعبير خواب داد. «أَنَا أُنَبِّئُكُمْ بِتَأْوِيلِهِ»* 6- آگاهان را به جامعه معرفى كنيم، تا مردم از آنان بهره‌مند شوند. «فَأَرْسِلُونِ» 7- بعضى از كارشناسان در انزوا به سرمى‌برند از آنان غافل نشويد. «فَأَرْسِلُونِ» 8- ما بايد به سراغ استاد برويم، نه آنكه استاد را احضار كنيم. «فَأَرْسِلُونِ»*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا فِي سَبْعِ بَقَراتٍ سِمانٍ يَأْكُلُهُنَّ سَبْعٌ عِجافٌ وَ سَبْعِ سُنْبُلاتٍ خُضْرٍ وَ أُخَرَ يابِساتٍ لَعَلِّي أَرْجِعُ إِلَى النَّاسِ لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ «46» (فرستاده شاه، وارد زندان شد و گفت:) اى يوسف! اى مرد راستگوى! درباره‌ى (اين خواب كه) هفت گاو فربه هفت گاو لاغر را مى‌خورند و هفت خوشه‌ى سبز و (هفت خوشه‌ى) خشكيده ديگر، به ما نظر بده تا به سوى مردم برگردم، شايد آنان (از اسرار خواب) آگاه شوند. نکته ها «صديق» به كسى گفته مى‌شود كه گفتار، رفتار و اعتقادش، همديگر را تصديق كنند. دوست يوسف چون رفتار و كلام يوسف را در زندان ديده بود و از سوى ديگر، تعبيرهاى خواب خودش و دوستش را مطابق واقع ديده بود، يوسف را صدّيق صدا زد. خداوند ابراهيم را «صدّيق» خوانده، «إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً» «1» و او را خليل خود كرد؛ «وَ اتَّخَذَ اللَّهُ إِبْراهِيمَ خَلِيلًا» «2» مريم را صدّيقه خوانده، «وَ أُمُّهُ صِدِّيقَةٌ» «3» و او را برگزيد؛ «إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ» «4» «1». مريم، 41. «2». نساء، 125. «3». مائده، 75. «4». آل‌عمران، 42. جلد 4 - صفحه 215 يوسف را صدّيق شمرده، «يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ» «1» و هرگونه مكنت به او داد؛ «وَ كَذلِكَ مَكَّنَّا لِيُوسُفَ» «2» ادريس را صدّيق خوانده، «إِنَّهُ كانَ صِدِّيقاً» «3» و او را صاحب مقام رفيع دانسته است. «رَفَعْناهُ مَكاناً عَلِيًّا» «4» و براى كسانى كه در آن درجه نيستند، همراه بودن با صديقين است. فَأُولئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَ الصِّدِّيقِينَ‌ ... «5» «صديق»، از القابى است كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله به حضرت على عليه السلام داده است. «6» جمله‌ى‌ «لَعَلَّهُمْ يَعْلَمُونَ» احتمال دارد به معنى واقف شدن مردم به وجود ارزشى يوسف باشد. يعنى به سوى مردم برگردم تا آنها بدانند كه تو چه گوهرى هستى. پیام ها 1- قبل از درخواست، سزاوار است از كمالات شخص تجليل شود. «يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ» 2- سؤالات و مشكلات خود را از افراد خوش سابقه، صدّيق، راستگو و راست كردار بپرسيم. أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا ... 3- حكومت‌ها نيازمند نظرات دانشمندان و نخبگانند. يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ أَفْتِنا ...*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً فَما حَصَدْتُمْ فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ «47» (يوسف در جواب) گفت: هفت سال پى‌درپى كشت كنيد و آنچه را درو كرديد، جز اندكى را كه مى‌خوريد، در خوشه‌اش كنار بگذاريد. نکته ها يوسف عليه السلام بدون گلايه و شكوه از رفيق كه چرا او را فراموش كرده و بدون آنكه قيد و شرطى براى تعبير خواب پادشاه تعيين كند، فورى به تعبير خواب پرداخت، زيرا كتمان دانش به ويژه در هنگام نياز جامعه به آن، امرى به دور از شأن انسان‌هاى پاك و نيكوكار است. يوسف به جاى تعبير خواب، راه مقابله با قحطى را با برنامه‌اى روشن بيان كرد تا نشان دهد علاوه بر علم تعبير خواب، قدرت برنامه‌ريزى و مديريّت دارد. علم كشاورزى و سياست ذخيره‌سازى و لزوم صرفه‌جويى در مصرف، از اين آيه استفاده مى‌شود. پیام ها 1- طرح و برنامه‌هاى سازنده خود را بدون منّت و چشم‌داشت عرضه كنيم. «قالَ تَزْرَعُونَ»* 2- براى نجات جامعه بايستى از مشكلات شخصى چشم پوشيد. (يوسف سخنى از زندانى بودن خود كه مسئله‌ى شخصى است، چيزى نگفت، بلكه به فكر حلّ مشكل مردم بود) قالَ تَزْرَعُونَ‌ ...* 3- مديريّت بحران و اداره جامعه در شرايط حاد و دشوار از وظايف اصلى حكومت است. قالَ تَزْرَعُونَ‌ ...* 4- حكومت‌ها بايد قحطى و خشكسالى را پيش‌بينى كنند و در ايّام فراخى با تدبير از فشار مشكلات بكاهند. تَزْرَعُونَ‌ ...* 5- به هنگام مناسب بودن شرايط حداكثر بهره‌بردارى را بايد نمود. تَزْرَعُونَ‌ ...* جلد 4 - صفحه 217 6- در مواقعى كه بحرانى در پيش است بايد بر ظرفيّت توليد و كار افزود. تَزْرَعُونَ‌ ...* 7- مردان خدا، بايد براى رفاه مردم فكر كنند و طرح‌هاى دراز مدّت و كوتاه مدّت داشته باشند. «قالَ تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ» 8- زمان، عنصر بسيار مهمى در برنامه ريزى و مديريّت است. «سَبْعَ سِنِينَ»* 9- فقط تشريح وضعيّت كافى نيست، بايد طرح و برنامه داد. تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ دَأَباً ...* 10- برنامه‌ريزى در توليد «تَزْرَعُونَ سَبْعَ سِنِينَ» و صرفه جويى و ذخيره‌سازى‌ «فَذَرُوهُ» يك ضرورت است. (در حالى كه جوامع عقب مانده بدون توجّه به اين مراحل فقط مصرف مى‌كنند.)* 11- كنترل حكومت بر روند توليد و توزيع، در شرايط بحرانى امرى ضرورى است. تَزْرَعُونَ‌ ... فَذَرُوهُ‌ ... 12- گندم اگر به خوشه باشد بر عمرش اضافه مى‌شود. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ» 13- مى‌توان با برنامه‌ريزى، خود را براى مقابله با حوادث طبيعى همچون قحطى، زلزله و سيل آماده كرد. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ» 14- برنامه‌ريزى و تدبير براى آينده، منافاتى با توكل و تسليم در برابر امر خدا ندارد. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ» (با تدبير، به استقبال تقدير برويم.) 15- طرحها بايد قابليّت عملى داشته باشند. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ» (بهترين شيوه عملى در آن زمانِ بدون سيلو و تكنولوژى، واگذاردن گندم در خوشه بود.) 16- هر تلخى‌اى بد نيست. همين قحطى مقدّمه‌ى حاكميّت يوسف شد وهمچنين مقدّمه صرفه‌جويى وكار بيشتر در ميان مردم گشت. «تَزْرَعُونَ، فَذَرُوهُ، إِلَّا قَلِيلًا» 17- آينده‌نگرى وبرنامه‌ريزى بلند مدّت براى مقابله با مشكلات اقتصادى جامعه، لازمه مديريّت كشور است. تَزْرَعُونَ‌ ... فَذَرُوهُ‌ ... إِلَّا قَلِيلًا جلد 4 - صفحه 218 18- صرفه‌جويى امروز، خودكفايى فردا واسراف امروز، نياز فردا را بدنبال دارد. «قَلِيلًا مِمَّا تَأْكُلُونَ» 19- رؤياى كافران نيز مى‌تواند بيانگر واقعيّت‌ها و حاوى دستورالعمل‌هايى براى حفظ جامعه باشد. 20- امروز بايد براى فرداى بهتر كوشش كرد. تَزْرَعُونَ‌ ... ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ لَهُنَّ إِلَّا قَلِيلًا مِمَّا تُحْصِنُونَ «48» سپس بعد از آن، هفت سال سخت مى‌آيد كه مردم آنچه را برايشان از پيش ذخيره كرده‌ايد خواهند خورد جز اندكى كه (براى بذر) حفظ مى‌كنيد. ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ «49» سپس بعد از آن، سالى فرا مى‌رسد كه به مردم در آن سال باران مى‌رسد (و مشكل قحطى تمام مى‌شود) ودر آن سال مردم (به خاطر وسعت و فراوانى، از ميوه‌ها ودانه‌هاى روغنى) عصاره مى‌گيرند. نکته ها «يُغاثُ النَّاسُ» يا از «غوث» است، يعنى مردم از جانب خداوند يارى مى‌شوند و يا از «غيث» است، يعنى باران مى‌بارد و حوادث تلخ پايان مى‌پذيرد. «1» هفت گاو فربه و لاغر و هفت خوشه سبز و خشك كه در خواب آمده بود، توسط يوسف به 14 سال نعمت و قحطى تعبير شد، امّا سال پانزدهم كه سال نزول باران و فراوانى بود و در خواب پادشاه نيامده بود، خبر از غيب است كه يوسف از جانب خداوند مطرح كرد، تا زمينه براى اعلام نبوّتش فراهم باشد. ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ‌ ... «1». تفسير الميزان. جلد 4 - صفحه 219 شرايط يك مديريّت كارآمد در جامعه: 1. اعتماد مردم. «إِنَّا نَراكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ» 2. صداقت. «يُوسُفُ أَيُّهَا الصِّدِّيقُ» 3. علم و دانايى. «عَلَّمَنِي رَبِّي» 4. پيش‌بينى صحيح. «فَذَرُوهُ فِي سُنْبُلِهِ» 5. اطاعت مردم. زيرا مردم طرح يوسف را اجرا كردند. پیام ها 1- مردم را نسبت به شدايد و سختى‌هاى آينده آگاه كنيم تا آمادگى مقابله با آن را داشته باشند. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ سَبْعٌ شِدادٌ»* 2- پس‌انداز وبرنامه‌ريزى براى ايّام ناتوانى، ارزشمند است. «سَبْعٌ شِدادٌ يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ» 3- آينده نگرى و برنامه‌ريزى مى‌تواند ملّتى را از طوفان‌هاى سخت حوادث عبور دهد. «يَأْكُلْنَ ما قَدَّمْتُمْ»* 4- در مصرف، مقدارى را براى بذر و سرمايه ذخيره كنيد. ( «مِمَّا تُحْصِنُونَ» يعنى در حصن و حرز ذخيره كردن.) 5- در شرايط سخت بايد پايه‌ها و سرمايه‌هاى اصلى را حفظ كرد. «مِمَّا تُحْصِنُونَ»* 6- روشهاى نگاهدارى وتبديل مواد غذايى را بياموزيم تا از بين نروند. «مِمَّا تُحْصِنُونَ»* 7- بعد از سختى، آسانى است. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ النَّاسُ»* 8- مردم را به آينده اميدوار كنيم تا بتوانند سختى‌ها را تحمّل كنند. «ثُمَّ يَأْتِي مِنْ بَعْدِ ذلِكَ عامٌ فِيهِ يُغاثُ»* 9- پيش بينى وضع هوا و بارندگى امرى مفيد در برنامه ريزى كشاورزى است. يَأْتِي‌ ... عامٌ فِيهِ يُغاثُ* 10- بعضى از رؤياها مى‌تواند بازگو كننده‌ى رخدادهاى آينده و رموز راهگشا جلد 4 - صفحه 220 براى انسان باشد. «يُغاثُ النَّاسُ وَ فِيهِ يَعْصِرُونَ» 11- براى دفع مشكل مردم اقدام كنيم، هر چند مردم منطقه و كشور ما نباشند. (طرح يوسف براى منطقه خودش نبود)* 12- علم و دانش، رمز پيشرفت و بقاى حكومت‌ها وامنيّت ورفاه جامعه است. (طرح و برنامه يوسف براى مبارزه با قحطى و خشكسالى، از دانش او حكايت دارد)*" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ فَلَمَّا جاءَهُ الرَّسُولُ قالَ ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ «50» و پادشاه گفت: او را نزد من آوريد، پس چون فرستاده‌ى شاه نزد وى آمد (يوسف) گفت: نزد آقاى خود برگرد و از او بپرس كه ماجراى آن زنانى كه دستانشان را بريدند چه بود؟ همانا پرودگار من، به حيله آنان آگاه است. نکته ها يوسف با تعبير خواب پادشاه و ارائه برنامه‌اى سنجيده، آن هم بدون توقّع و قيد و شرطى، ثابت كرد كه او يك مجرم و زندانى عادى نيست، بلكه انسانى فوق‌العاده و داناست. وقتى فرستاده‌ى شاه به سوى يوسف آمد، فوراً از خبر آزادى استقبال نكرد، بلكه درخواست كرد كه پرونده سابق دوباره بررسى شود، زيرا او نمى‌خواست مشمول عفو شاهانه شود، بلكه مى‌خواست بى‌گناهى و پاكدامنى او ثابت شود و به شاه بفهماند كه در رژيم او تا چه اندازه فساد و بى‌عدالتى حاكم شده است. در حديث مى‌خوانيم: كه رسول اكرم صلى الله عليه و آله فرمود: از صبر يوسف در شگفتم كه وقتى عزيز مصر نياز به تعبير خواب پيدا كرد نگفت تا از زندان آزاد نشوم نمى‌گويم، امّا زمانى كه‌ جلد 4 - صفحه 221 خواستند او را آزاد كنند، بيرون نيامد تا رفع تهمت شود. «1» شايد يوسف به خاطر رعايت احترام عزيز مصر، از همسر او نام نبرد و اشاره به مجلس ميهمانى كرد. «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» پیام ها 1- مغزهايى كه كشور بدانها احتياج دارد و زندانى هستند، اگر مرتكب جنايتى نشده‌اند، بايد با كمك دولت آزاد شوند. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ» 2- براى استفاده از مغزهاى متفكّر (بويژه در شرايط بحرانى) درنگ جايز نيست. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»* 3- حاكمان، نيازمند انسان‌هاى انديشمند، با تدبير و بزرگ هستند. «وَ قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»* 4- اگر خدا بخواهد پادشاه را نيازمند برده زندانى مى‌كند. «قالَ الْمَلِكُ ائْتُونِي بِهِ»* 5- يوسف عليه السلام، پادشاه مصر را ارباب خود نمى‌دانست. «ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ»* 6- احترام رهبران و حاكمان را هر چند كافر باشند نزد زيردستانشان بايد نگاهداشت. «ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ»* 7- آزادى، به هر قيمتى ارزش ندارد. اثبات بى‌گناهى مهم‌تر از آزادى است. «ارْجِعْ إِلى‌ رَبِّكَ فَسْئَلْهُ» 8- فرد زندانى كه على‌رغم آزادى، پيشنهاد بررسى پرونده را مى‌دهد، پاك است. «فَسْئَلْهُ» 9- يوسف، اول ذهن مردم را پاك كرد، بعد مسئوليّت پذيرفت. «ما بالُ النِّسْوَةِ» 10- دفاع از آبرو و حيثيّت، واجب است. «ما بالُ النِّسْوَةِ» 11- دادخواهى از حاكمان غير الهى جايز است. فَسْئَلْهُ ما بالُ النِّسْوَةِ ...* 12- در موارد حساس (مانند موقعيّت يوسف عليه السلام در برابر پادشاه) نبايستى به‌ «1». تفسير اطيب‌البيان. جلد 4 - صفحه 222 جهت حفظ آبروى برخى، حقايق را پنهان كرد. ما بالُ النِّسْوَةِ ...* 13- اشاره يوسف به‌ «قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ» شايد به اين جهت بود كه اين واقعه جنبه عمومى‌ترى داشت و قابل انكار نبود. «ما بالُ النِّسْوَةِ اللَّاتِي قَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ»* 14- گناهان و مسائل اخلاقى را در لفّافه و پوشش بگوييم. «إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ»* 15- گرچه كيد دشمن عظيم است، امّا خداوند نيز به همه كيدها آگاه است و دوستان خود را از كيدها حفظ مى‌كند. «إِنَّ رَبِّي بِكَيْدِهِنَّ عَلِيمٌ»*" ‏‏‏‏٠_جز۱۲ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
"تفسیر نور (محسن قرائتی) قالَ ما خَطْبُكُنَّ إِذْ راوَدْتُنَّ يُوسُفَ عَنْ نَفْسِهِ قُلْنَ حاشَ لِلَّهِ ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ أَنَا راوَدْتُهُ عَنْ نَفْسِهِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ «51» (پادشاه به زنان) گفت: وقتى از يوسف كام مى‌خواستيد چه منظور داشتيد؟ زنان گفتند: منزه است خدا، ما هيچ بدى از او نمى‌دانيم. همسر عزيز گفت: اكنون حقيقت آشكار شد، من (بودم كه) از او كام خواستم و بى‌شك او از راستگويان است. نکته ها «خطب» دعوت شدن براى امر مهم را گويند. «خطيب» كسى است كه مردم را به هدفى بزرگ دعوت مى‌كند. «حَصْحَصَ» از «حصّه» يعنى جدا شدن حقّ از باطل است. «1» در اين ماجرا يكى از سنّت‌هاى الهى محقّق شده است، كه به خاطر تقواى الهى، گشايش ايجاد مى‌شود. «وَ مَنْ يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لا يَحْتَسِبُ» «2» هركس از خدا پروا كند، براى او راه خروج و گشايش قرار مى‌دهد و از جايى كه حسابش را نمى‌كند، به او روزى مى‌رساند. «1». تفسير اطيب‌البيان. «2». طلاق 2- 3. جلد 4 - صفحه 223 پیام ها 1- گاهى كه گره كور مى‌شود، شخص اوّل كشور بايد خود پرونده را بررسى و دادگاه تشكيل دهد. «قالَ ما خَطْبُكُنَّ» 2- افراد متّهم را دعوت كنيد تا از خود دفاع كنند. «ما خَطْبُكُنَّ» حتّى زليخا نيز حضور داشت. «قالَتِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ» 3- به دنبال تلخى‌ها شيرينى‌ها است. در برابر «أَرادَ بِأَهْلِكَ سُوءاً»، «ما عَلِمْنا عَلَيْهِ مِنْ سُوءٍ» آمده است. 4- زنان مصر نه تنها بر خطاكار نبودن يوسف اعتراف كردند، بلكه هر نوع بدى و انحرافى را از او نفى كردند. ( «مِنْ سُوءٍ» يعنى هيچ عيب و گناهى بر او نيست)* 5- حقّ براى هميشه، مخفى نمى‌ماند. «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ» 6- روشن شدن برخى پرونده‌ها و حقايق نياز به زمان دارد. «الْآنَ حَصْحَصَ الْحَقُّ»* 7- وجدان‌ها، روزى بيدار شده واعتراف مى‌كنند. «أَنَا راوَدْتُهُ» چنانكه فشار جامعه و محيط، گردنكشان را به اعتراف وادار مى‌كند. (همسر عزيز همين كه ديد تمام زنان به پاكدامنى يوسف اقرار كردند، او نيز به اعتراف گردن نهاد.) 8- عزيز مصر خواست مراوده‌ى زليخا با يوسف عليه السلام مخفى بماند، ولى خداوند آن را بر همه‌ى عالميان و براى هميشه آشكار كرد تا پاكى يوسف اثبات گردد. قالَتِ‌ ... أَنَا راوَدْتُهُ* 9- آنگاه كه خدا بخواهد، دشمن، خود وسيله‌ى نجات و رفع اتّهام مى‌شود. «إِنَّهُ لَمِنَ الصَّادِقِينَ» ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
"تفسیر نور (محسن قرائتی) ذلِكَ لِيَعْلَمَ أَنِّي لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ وَ أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ «52» (يوسف گفت:) اين (اعاده حيثيّت) براى آن بود كه (عزيز) بداند من در نهان به او خيانت نكرده‌ام و قطعاً خداوند نيرنگ خائنان را به جايى نمى‌رساند. جلد 4 - صفحه 224 نکته ها در اينكه اين آيه كلام يوسف عليه السلام است و يا ادامه كلام همسر عزيز مصر، دو نظر وجود دارد؛ برخى از تفاسير «1» آن را ادامه سخن يوسف مى‌دانند و برخى ديگر، «2» ادامه سخنان همسر عزيز مصر مى‌شمارند، ولى با توجّه به محتواى آيه، نظر اوّل درست است و نمى‌تواند كلام همسر عزيز مصر باشد. زيرا چه خيانتى بالاتر از اينكه يك نفر بى‌گناه، سالها در زندان بماند. يوسف عليه السلام با اين سخن، دليل تأخير خودش را براى خروج از زندان، بررسى مجدد پرونده و اعاده‌ى حيثيّت مطرح مى‌كند. پیام ها 1- شخص كريم درصدد انتقام نيست، به دنبال اعاده‌ى حيثيّت و كشف حقيقت است. «ذلِكَ لِيَعْلَمَ» 2- سوءظن‌ها را از اذهان برطرف كنيم. ذلِكَ لِيَعْلَمَ‌ ...* 3- سوء قصد به همسر مرد، خيانت به مرد است. «لَمْ أَخُنْهُ» 4- خيانت، كارى ناپسند است، هر چند در حقّ كافر باشد. «لَمْ أَخُنْهُ»* 5- نشان ايمان واقعى، خيانت نكردن در پنهانى و خفاست. «لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ» 6- خائن براى كار خويش با توجيه خلافش، نقشه مى‌كشد. «كَيْدَ الْخائِنِينَ» 7- يوسف تلاش مى‌كرد تا پادشاه را متوجّه سازد كه اراده‌ى خداوند و سنّت الهى، نقش تعيين كننده‌اى در حوادث و رخدادها دارد. أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي‌ ... 8- خائن، به نتيجه نمى‌رسد و خوش عاقبت نيست. آرى! اگر ما پاك باشيم؛ «لَمْ أَخُنْهُ بِالْغَيْبِ» خداوند اجازه نمى‌دهد، ناپاكان آبروى ما را برباد دهند. «أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ» 9- از سنن الهى، عدم موفقيّت خائنان و شكست و رسوايى آنان است. «أَنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي كَيْدَ الْخائِنِينَ»* «1». تفسير مجمع‌البيان و الميزان. «2». تفسير نمونه جزء «13». تفسير نور(10جلدى)، ج‌4، ص: 225" ‏‏‏‏ @tafsir_qheraati ایتا https://t.me/md6As
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا