eitaa logo
🌸🌿 تفسیر روزانه قرآن 📖
160 دنبال‌کننده
66 عکس
83 ویدیو
0 فایل
منبع:🌹 تفسیر سلیس و روان "نور" 🌹 به زبان عامیانه و بدون پیچیدگی های فنی و ادبی و فلسفی، توسط استاد قرائتی و همکارانشان
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُواْ فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ (20) و (كاروانيان) يوسف را به بهايى اندك چند درهمى فروختند و درباره او بى رغبت بودند. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: هركس يوسفِ وجودش را ارزان بفروشد، پشيمان مى شود. عمر، جوانى، عزّت، استقلال و پاكى انسان، هريك يوسفى هستند كه بايد مواظب باشيم ارزان نفروشيم. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - مالى كه آسان به دست آيد، آسان از دست مى رود. «و شَروه بثمن بخس» - نظام برده دارى وبرده فروشى، سابقه اى دراز دارد. «و شَروه» - بى رغبتى به يوسف در مقطعى، به نفع آينده ى او شد. «و شَرَوه بثمن بَخس...»* - هر كس ارزش چيزى را نداند، آنرا ارزان از دست مى دهد. «بِثَمن بخس» (كاروانيان، ارزش يوسف را نمى شناختند.) - اشخاص ارزشمند بالاخره ارزششان آشكار خواهد شد، هر چند در برهه اى مورد بى مهرى قرار گيرند. (اگر امروز يوسف را به عنوان برده مى فروشند، روزگارى او حاكم خواهد شد) «شروه بثمن بخس...»* - تاريخ پول، به هزاران سال قبل باز مى گردد. «دراهم» - مردان ناآگاه و غافل، يوسف را به بهاى كم فروختند، ولى زنان آگاه و عاشق، او را به فرشته اى كريم توصيف نمودند. «شروه بثمن بخس - اِن هذا الاّ ملك كريم» امام صادق عليه السلام فرمودند: «رُبّ امرئة أفقه من رجل»(42) چه بسا زنى كه از مرد فهيم تر باشد. ----------------------------------------------------- 42) كافى، ج 4، ص 306. 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم وَقَالَ الَّذِي اشْتَرَاهُ مِن مِّصْرَ لاِمْرَأَتِهِ أَكْرِمِي مَثْوَاهُ عَسَي أَن يَنفَعَنَا أَوْ نَتَّخِذَهُ وَلَداً وَكَذَلِكَ مَكَّنِّا لِيُوسُفَ فِي الأَرْضِ وَلِنُعَلِّمَهُ مِن تَأْوِيلِ الأَحَادِيثِ وَاللّهُ غَالِبٌ عَلَي أَمْرِهِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَعْلَمُونَ (21) و كسى از مردم مصر كه يوسف را خريد به همسرش گفت: مقام او را گرامى دار (او را به ديد برده نگاه مكن) اميد است كه در آينده ما را سود برساند يا او را به فرزندى بگيريم. و اينگونه ما به يوسف در آن سرزمين جايگاه و مكنت داديم (تا اراده ما تحقق يابد) و تا او را از تعبير خواب ها بياموزيم و خداوند بر كار خويش تواناست ولى اكثر مردم نمى دانند. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: جمله ى «عسى أن ينفعنا او نتّخذه ولداً» در دو مورد در قرآن به كار رفته است: يكى در مورد حضرت موسى وقتى كه صندوق او را از آب گرفتند، همسر فرعون به او گفت: اين نوزاد را نكشيد، شايد در آينده به ما سودى رساند.(43) و ديگرى در اينجاست كه عزيز مصر به همسرش مى گويد: احترام اين برده را بگير، شايد در آينده به درد ما بخورد. آرى، به اراده ى خداوندى، محبّتِ نوزاد و برده اى ناشناس، چنان در قلب حاكمانِ مصر جاى مى گيرد كه زمينه هاى حكومت آينده ى آنان را فراهم مى سازد. ------------------------------------------------ 43) قصص، 9. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - بزرگوارى در سيماى يوسف نمايان بود. تا آنجا كه عزيز مصر سفارش او را به همسرش مى كند. «اكرمى مثواه» - زن در خانه، نقش محورى دارد. «اكرمى مثواه»* - اطرافيان و آشنايان را به نيكى با مردم دعوت كنيد. «اكرمى مثواه»* - در معاملات آينده نگر باشيد. «اشتراه... عسى ان ينفعنا»* - با احترام به مردم، مى توان انتظار كمك ويارى از آنان داشت. «اكرمى... ينفعنا» - دلها به دست خداوند است. مهر يوسف، در دل خريدار نشست. «عسى ان ينفعنا او نتّخذه ولداً» - تصميم هاى مهم را پس از ارزيابى و آزمايش و مرحله اى اتّخاذ كنيد. (اوّل يوسف را به عنوان كمك كار در خانه، «عسى أن ينفعنا» كم كم به عنوان فرزند قرار دهيم) «او نتّخذه ولداً»* - فرزندخواندگى، سابقه تاريخى دارد. «نتّخذه ولداً» - عزيز مصر فاقد فرزند بود. «نتّخذه ولداً»* - عدو شود سبب خير اگر خدا خواهد. (برادران او را در چاه انداختند و او امروز در كاخ مستقر شد) «كذلك مكنّا ليوسف»* - زيردستان را دست كم نگيريد، چه بسا قدرتمندان و حاكمان آينده باشند. «مكنّا ليوسف فى الارض»* - علم و دانش، شرطِ مسئوليّت پذيرى است. «مكّنّا... لنعلمه» - پايان تلخى ها، شيرينى است. «شروه بثمن بخسٍ - مكّنّا ليوسف» - اراده غالب خدا، يوسف را از چاه به جاه كشاند. «مكّنّا ليوسف» - آنچه را ما حادثه مى پنداريم، در حقيقت طراحى الهى براى انجام يافتن اراده ى اوست. «واللّه غالب على امره» - چه بسا حوادث ناگوار كه چهره واقعى آن خير است. (يوسف در ظاهر به چاه افتاد، ولى در واقع طرح چيز ديگرى است) «كذلك مكنّا ليوسف... اكثر النّاس لا يعلمون»* - مردم، ظاهر حوادث را مى بينند، ولى از اهداف و برنامه هاى الهى بى خبرند. «لايعلمون» 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم وَلَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ آتَيْنَاهُ حُكْماً وَعِلْماً وَكَذَلِكَ نَجْزِي الْمُحْسِنِينَ (22) و چون (يوسف) به رشد و قوت خود رسيد به او علم و حُكم (نبوت يا حكمت) داديم و ما اينگونه نيكوكاران را پاداش مى دهيم. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: «اشدّ» از «شدّ» به معناى «گِره محكم»، اشاره به استحكام جسمى و روحى است. اين كلمه در قرآن؛ گاهى به معناى «بلوغ» استعمال شده است، چنانكه در آيه 34 سوره اسراء آمده: «حتّى يبلغ اَشدّه» يعنى به مال يتيم نزديك نشويد تا زمانى كه به سنّ بلوغ برسد. گاهى مراد از «اشدّ» سنّ چهل سالگى است. نظير آيه 15 سوره ى احقاف كه مى فرمايد: «بلغ اشدّه و بلغ اربعين سنة» و گاهى به سن قبل از پيرى گفته مى شود، مانند آيه 67 سوره غافر: «ثم يخرجكم طفلا ثم لتبلغوا اشدّكم ثم لتكونوا شيوخا» ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - علم وحكمت، ظرفيّت وآمادگى مى خواهد. «بلغ اشدّه» - ترفيعات الهى بدون فوت زمان و در وقت خود صورت مى گيرد. «لمّا بلغ... آتيناه»* - حكمت، غير از علم است. (علم، دانش است، ولى حكمت، بينش و بصيرتى است كه انسان را به حقّ مى رساند) «آتيناه حكماً و علماً»* - علوم انبيا، اكتسابى نيست. «آتيناه حكماً و علماً» - وجود علم و حكمت در كنار يكديگر، بسيار ارزشمند و كارساز است. «حكماً و علماً»* - دليلِ عزل و نصب ها را براى مردم بيان كنيد. «آتيناه حكماً... كذلك نجزى المحسنين»* - بايد احسان كنيم تا لايق دريافت پاداش خاصّ الهى باشيم. «نجزى المحسنين» - نيكوكاران، در همين دنيا نيز كامياب مى شوند. «كذلك نجزى المحسنين» - هر كس كه توان علمى و جسمى داشته باشد، مشمول لطف الهى نمى شود، بلكه محسن بودن نيز لازم است. «نجزى المحسنين» 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم وَرَاوَدَتْهُ الَّتِي هُوَ فِي بَيْتِهَا عَن نَّفْسِهِ وَغَلَّقَتِ الأَبْوَابَ وَقَالَتْ هَيْتَ لَكَ قَالَ مَعَاذَ اللّهِ إِنَّهُ رَبِّي أَحْسَنَ مَثْوَايَ إِنَّهُ لاَ يُفْلِحُ الظَّالِمُونَ (23) و زنى كه يوسف در خانه او بود از يوسف از طريق مراوده و ملايمت، تمناى كام گيرى كرد و درها را (براى انجام مقصودش) محكم بست و گفت: بيا كه براى تو آماده ام. يوسف گفت: پناه به خدا كه او پروردگار من است و مقام مرا گرامى داشته، قطعاً ستمگران رستگار نمى شوند. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: در تفسير «معاذ اللّه انّه ربّى احسن مثواى» دو احتمال داده اند: الف: خداوند پروردگار من است كه مقام مرا گرامى داشته و من به او پناه مى برم. ب: عزيز مصر مالك من است و من سر سفره او هستم و درباره ى من به تو گفت: «اكرمى مَثواه» و من به او خيانت نمى كنم. هر دو احتمال، طرفدارانى دارد كه بر اساس شواهدى بدان استناد مى جويند. ولى به نظر ما، احتمال اوّل بهتر است. زيرا يوسف به خاطر تقواى الهى مرتكب گناه نشد، نه به خاطر اينكه بگويد: چون من در خانه عزيز مصر هستم و او حقّى بر من دارد، من به همسرش تعرّض و سوء قصد نمى كنم!. چون ارزش اين كار كمتر از رعايتِ تقواست. البتّه در چند جاى اين سوره، «ربّك» كه اشاره به «عزيز مصر» است، به چشم مى خورد، ولى «ربّى» هر كجا در اين سوره استعمال شده، مراد خداوند است. از طرفى دور از شأن يوسف است كه خود را چنان تحقير كند كه به عزيز مصر «ربّى» بگويد. اولياى خدا، به خدا پناهنده مى شوند و نتيجه مى گيرند: موسى از شرّ فتنه هاى فرعون به خدا پناه مى برد، «انّى عذت بربّى و ربّكم من كل متكبّر لايؤمن بيوم الحساب»(44) مادر مريم مى گويد: من مريم و نسل او را در پناه تو قرار مى دهم، «انّى اعيذها بك و ذرّيتها من الشيطان الرجيم»(45) و در اين آيه يوسف به خدا پناه مى برد، «قال معاذ اللّه» و خداوند به پيامبر اكرم صلى الله عليه وآله دستور پناهندگى به خودش را مى دهد. «قل اعوذ بربّ...» به جاى گفتن: «اعوذباللَّه» يك سره به سراغ پناه دادن خدا رفت وگفت: «معاذاللَّه» تا پناهندگى خود را مطرح نكند. در واقع براى خود ارزشى قائل نشد. ------------------------------------------------ 44) غافر، 27. 45) آل عمران، 36. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - گناهان بزرگ، با نرمش و مراوده شروع مى شود. «راودته» - پاك بودن مرد كافى نيست، زيرا گاهى زنها مزاحم مردان هستند. «و راودته» - قدرت شهوت به اندازه اى است كه همسر پادشاه را نيز اسيرِ برده خود مى كند. «و راودته الّتى» - سعى كنيم نام خلافكار را نبريم وبا اشاره از او ياد كنيم. «الّتى» - پسران جوان را در خانه هايى كه زنان نامحرم هستند، تنها نگذاريد. زيرا احتمال دارد باب مراوده باز شود. «و راودته الّتى هو فى بيتها» - معمولاً عشق در اثر مراوده و به تدريج پيدا مى شود. وجود دائمى يوسف در خانه كم كم سبب عشق شد. «فى بيتها» - مسائل مربوط به مفاسد اخلاقى را سربسته و مؤدّبانه مطرح كنيد. «راودته... غلّقت»* - حضور مرد و زن نامحرم در يك محيط در بسته، زمينه را براى گناه فراهم مى كند. «غلّقت الابواب و قالت هيت لك» - زشتى زنا، در طول تاريخ مورد پذيرش بوده است و به همين دليل، زليخا همه ى درها را محكم بست. «غلّقت الابواب» - همه ى درها بسته، امّا درِ پناهندگى خدا باز است. «غلّقت الابواب... معاذ اللَّه» - موقعيّت هاى امتحان الهى متفاوت است؛ گاه در چاه و گاه در كاخ. «راودته... قال معاذ اللّه»* - تقوا واراده ى انسان، مى تواند بر زمينه هاى انحراف و خطا غالب شود. «معاذاللَّه» - توجّه به خدا، عامل بازدارنده از گناه ولغزش است. «معاذ اللّه» - اگر رئيس يا بزرگ ما دستور گناه داد، نبايد از او اطاعت كنيم. «هيت لك قال معاذ اللَّه» (به خاطر اطاعت از مردم، نبايد نافرمانى خدا نمود. «لا طاعة لمخلوق فى معصية الخالق»(46)) - به هنگام خطرِ گناه بايد به خدا پناه برد. «قال معاذ اللّه»* - در كاخ حكومتى نيز مى توان پاك، عفيف، صادق و امين بود. «قال معاذ اللّه»* - خطر غريزه ى جنسى به قدرى است كه براى نجات از آن بايد خدا به فرياد برسد. «معاذ اللّه»* - انسان هواپرست از رسوايى ظاهرى هراس دارد (زليخا درها را محكم بست ولى خداپرست از خدا) «معاذ اللّه»* - انجام گناه (زنا)، با كرامت انسانى ناسازگار است. «معاذ اللّه»* - ياد خدا به نفس، نقش مهمى در ترك گناه دارد. «معاذ اللّه»* - اولين اقدام عليه گناه، ياد خدا و پناه بردن به اوست. «معاذ اللّه»* - بهترين نوع تقوا آن است كه به خاطر لطف، محبّت و حقّ خداوندى گناه نكنيم، نه از ترس رسوايى در دنيا يا آتش در آخرت. «معاذ اللَّه انّه ربّى احسن مثواى» - ياد كردن الطاف الهى، از عوامل ترك گناه است. «انّه ربّى اح
سن مثواى»* - ياد عاقبت گناه، مانع از ارتكاب آن است. «لايفلح الظالمون» - تشويق به زنا يا زمينه سازى براى گناه جوانان پاك، ظلم به خود، همسر، جامعه و افراد است. «لايفلح الظالمون» - يك لحظه گناه، مى تواند انسان را از رستگارى ابدى دور كند. «لايفلح الظالمون» - ارتكاب گناه، ناسپاسى و كفران نعمت ها است. «لايفلح الظالمون» - در هر كارى، بايد عاقبت انديشى كرد. «لايفلح الظالمون»* - يوسف عليه السلام در بحبوبه درگيرى با زليخا به فكر فلاح بود. «لايفلح الظلمون»* - انسانى كه مقام و منزلت خود را مى داند خود را به بهاى كم و زودگذر نمى فروشد. «لايفلح الظلمون»* - اگر از درى ظلم وارد شود، فلاح از در ديگر بيرون مى رود. «لايفلح الظلمون»* 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم وَلَقَدْ هَمَّتْ بِهِ وَهَمَّ بِهَا لَوْلا أَن رَّأَي بُرْهَانَ رَبِّهِ كَذَلِكَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَالْفَحْشَاء إِنَّهُ مِنْ عِبَادِنَا الْمُخْلَصِينَ (24) و همانا (همسر عزيز مصر) قصد او (يوسف) را كرد و او نيز اگر برهان پروردگارش را نمى ديد (بر اساس غريزه) قصد او را مى كرد. اينگونه (ما او را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشاء را از او دور كنيم، چرا كه او از بندگان برگزيده ما است. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: امام صادق عليه السلام فرمود: «برهان ربّ» همان نور علم، يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود: «و آتيناه حكماً و علماً».(47) و آنچه در بعضى روايات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قيافه ى پدر يا جبرئيل است، سند محكمى ندارد. در قرآن بارها از همّت و تصميم دشمنان خدا براى توطئه نسبت به اولياى الهى، سخن به ميان آمده كه خداوند نقشه هاى آنان را نقش بر آب نموده است. در برگشت از جنگ تبوك منافقان خواستند با رم دادن شتر پيامبر، حضرت را به شهادت برسانند ولى نشد؛ «و همّوا بما لم ينالوا»(48) يا تصميم بر منحرف كردن پيامبر گرفتند؛ «لهمّت طائفة منهم ان يضلّوك»(49) و يا تصميم بر تجاوز گرفتند كه نشد. «اذهمّ قوم ان يبسطوا اليكم ايديهم فكفّ ايديهم عنكم»(50) يوسف، معصوم و پاكدامن بود؛ به دليل گفتار همه ى كسانى كه به نحوى با يوسف رابطه داشته اند و ما نمونه هايى از آن را بيان مى كنيم: . خداوند فرمود: «لنصرف عنه السوء والفحشاء انّه من عبادنا المخلصين» (ما يوسف را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، زيرا او از بندگان برگزيده ى ماست. . يوسف مى گفت: «ربّ السّجن احبّ الىّ مما يدعوننى اليه» پرودگارا! زندان براى من از گناهى كه مرا به آن دعوت مى كنند بهتر است. در جاى ديگر گفت: «انّى لم اخنه بالغيب» من به صاحبخانه ام در غياب او خيانت نكردم. . زليخا گفت: «لقد راودته عن نفسه فاستعصم» به تحقيق من با يوسف مراوده كردم و او معصوم بود. . عزيز مصر گفت: «يوسف اعرض عن هذا و استغفرى لذنبك » اى يوسف تو اين ماجرا را مسكوت بگذار و به زليخا گفت: از گناهت استغفار كن. . شاهدى كه گواهى داد و گفت: اگر پيراهن از عقب پاره شده معلوم مى شود كه يوسف پاكدامن است. «ان كان قميصه...» . زنان مصر كه گفتند: «ما علمنا عليه من سوء» ما هيچ گناه وبدى درباره ى او سراغ نداريم. . ابليس كه وعده ى فريب همه را داد، گفت: «الاّ عبادك منهم المخلصين» من حريف برگزيدگان نمى شوم و اين آيه يوسف را مخلص ناميده است. ---------------------------------------------------- 46) بحار، ج 10، ص 227. 47) تفسير كشف الاسرار. 48) توبه، 74. 49) نساء، 113. 50) مائده، 11. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: امام صادق عليه السلام فرمود: «برهان ربّ» همان نور علم، يقين و حكمت بود كه خداوند در آيات قبل فرمود: «و آتيناه حكماً و علماً».(47) و آنچه در بعضى روايات آمده كه مراد از برهان، مشاهده قيافه ى پدر يا جبرئيل است، سند محكمى ندارد. در قرآن بارها از همّت و تصميم دشمنان خدا براى توطئه نسبت به اولياى الهى، سخن به ميان آمده كه خداوند نقشه هاى آنان را نقش بر آب نموده است. در برگشت از جنگ تبوك منافقان خواستند با رم دادن شتر پيامبر، حضرت را به شهادت برسانند ولى نشد؛ «و همّوا بما لم ينالوا»(48) يا تصميم بر منحرف كردن پيامبر گرفتند؛ «لهمّت طائفة منهم ان يضلّوك»(49) و يا تصميم بر تجاوز گرفتند كه نشد. «اذهمّ قوم ان يبسطوا اليكم ايديهم فكفّ ايديهم عنكم»(50) يوسف، معصوم و پاكدامن بود؛ به دليل گفتار همه ى كسانى كه به نحوى با يوسف رابطه داشته اند و ما نمونه هايى از آن را بيان مى كنيم: . خداوند فرمود: «لنصرف عنه السوء والفحشاء انّه من عبادنا المخلصين» (ما يوسف را با برهان كمك كرديم) تا بدى و فحشا را از او دور كنيم، زيرا او از بندگان برگزيده ى ماست. . يوسف مى گفت: «ربّ السّجن احبّ الىّ مما يدعوننى اليه» پرودگارا! زندان براى من از گناهى كه مرا به آن دعوت مى كنند بهتر است. در جاى ديگر گفت: «انّى لم اخنه بالغيب» من به صاحبخانه ام در غياب او خيانت نكردم. . زليخا گفت: «لقد راودته عن نفسه فاستعصم» به تحقيق من با يوسف مراوده كردم و او معصوم بود. . عزيز مصر گفت: «يوسف اعرض عن هذا و استغفرى لذنبك » اى يوسف تو اين ماجرا را مسكوت بگذار و به زليخا گفت: از گناهت استغفار كن. . شاهدى كه گواهى داد و گفت: اگر پيراهن از عقب پاره شده معلوم مى شود كه يوسف پاكدامن است. «ان كان قميصه...» . زنان مصر كه گفتند: «ما علمنا عليه من سوء» ما هيچ گناه وبدى درباره ى او سراغ نداريم. . ابليس كه وعده ى فريب همه را داد، گفت: «الاّ عبادك منهم المخلصين» من حريف برگزيدگان نمى شوم و اين آيه يوسف را مخلص ناميده است. ---------------------
----------------------------- 46) بحار، ج 10، ص 227. 47) تفسير كشف الاسرار. 48) توبه، 74. 49) نساء، 113. 50) مائده، 11. 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🦋القرآن الكريم فرازی بسیار زیبا از مرحوم استاد محمد صديق منشاوي اللهم انصر اخواننا في فلسطين🤲    ►┅═۞﴾📖﴿۞═┅◄
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم وَاسُتَبَقَا الْبَابَ وَقَدَّتْ قَمِيصَهُ مِن دُبُرٍ وَأَلْفَيَا سَيِّدَهَا لَدَي الْبَابِ قَالَتْ مَا جَزَاء مَنْ أَرَادَ بِأَهْلِكَ سُوَءاً إِلاَّ أَن يُسْجَنَ أَوْ عَذَابٌ أَلِيمٌ (25) و هر دو به سوى در سبقت گرفتند و آن زن پيراهن يوسف را از پشت دريد. ناگهان شوهرش را نزد در يافتند. زن (با چهره حق به جانبى براى انتقام از يوسف يا تبرئه خويش) گفت: كيفر كسى كه به همسر تو قصد بد داشته جز زندان و يا شكنجه دردناك چيست؟ 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: «استباق» به معناى سبقت و پيشى گرفتن دو يا چند نفر از يكديگر است، يوسف براى فرار از گناه به سوى در فرار كرد و زليخا نيز به دنبال او مى دويد. گويا به سوى در مسابقه گذارده اند. «قدّ» به معناى پاره شدن پارچه از طرف طول است. «لفاء» به يافتن ناگهانى چيزى گفته مى شود. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - گفتن «معاذ اللَّه» به تنهايى كفايت نمى كند، بايد از گناه فرار كرد. «استبقا» - گاهى ظاهر عمل يكى است، ولى هدف ها مختلف است. (يكى مى دود تا به گناه آلوده نشود، ديگرى مى دود تا آلوده بكند.) «استبقا» - هجرت و فرار از گناه، لازم است. «استبقا الباب» - بهانه ى بسته بودن در براى تسليم شدن در برابر گناه كافى نيست، بايد به سوى درهاى بسته حركت كرد شايد باز شود. «استبقا الباب» - مجرم معمولاً از خود جاى پا باقى مى گذارد. «قدّت قميصه من دُبُر»* - گاه بايستى سرزده به منازل و محل كار سركشى كرد. «الفَيا»* - گاهى شاكى، خود مُجرم است. «قالت ما جزاء...» - گنهكار براى تبرئه خود، از عواطف واحساسات بستگان خود استمداد مى كند. «باهلك» - صاحبان قدرت معمولاً اگر مقصّر باشند، ديگران را متّهم مى كنند. «مَن اراد باهلك سوء»* - مجرم براى تبرئه خود، به ديگران اتهام مى بندد. «اراد باهلك سوء» - چه بسا سخن حقّى كه از آن باطل طلب شود. (كيفر براى كسى كه سوء قصد به زن شوهردار دارد، حرف حقّى است، امّا چه فردى سوء قصد داشته بايد بررسى شود) «اراد باهلك سوءً الاّ ان يسجن»* - زليخا عاشق نبود، بلكه هوس باز بود؛ چرا كه عاشق حاضراست جانش را فداى معشوق كند، نه اين كه او را متهم و به زندان افكند. «اراد باهلك سوء...»* - زندان و زندانى نمودن مجرمان، سابقه تاريخى دارد. «يسجن» - اعلام كيفر، نشانه ى قدرت همسر عزيز بود. «يسجن او عذاب اليم» - عشق هوس آلود، گاهى عاشق را قاتل مى كند. «ان يسجن او عذاب اليم» - زليخا داراى نفوذ در دستگاه حكومتى و خط دهنده بوده است. «الاّ ان يسجن او عذاب اليم»* 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
💢 آثار محبّت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها 🚩 محبّت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها موجب همنشینی با پیامبر در بهشت می‌شود.[۱] 🚩 دوست داشتن زهرای اطهر علیها‌السّلام، انسان را از آتش دوزخ دور می‌کند.[۲] 🚩 هيچ پيامبری مبعوث نشد و به تکامل نرسید، مگر با اقرار به محبّت و فضیلت حضرت صدّيقه كبرى سلام‌الله‌علیها.[۳] 🚩 بهترین اعمال، دوست داشتن حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها و نیکی کردن به او و فرزندان اوست.[۴] 📚 پی‌نوشت: [۱]. ارشادالقلوب، ج ۲، ص ۲۹۴. [۲]. کشف‌الیقین، ص ۳۵۲. [۳]. عوالم‌العلوم، ج ۱۱، ص ۸۳۳. [۴]. المناقب، ج ۳، ص ۳۲۶. 🔶 یا زهرا سلام الله علیها 📎 📎 📎 💠 تفسیر روزانه قرآن 🌸 ╭┅─────────┅╮ @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V ╰┅─────────┅╯
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم قَالَ هِيَ رَاوَدَتْنِي عَن نَّفْسِي وَشَهِدَ شَاهِدٌ مِّنْ أَهْلِهَا إِن كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن قُبُلٍ فَصَدَقَتْ وَهُوَ مِنَ الكَاذِبِينَ (26) وَإِنْ كَانَ قَمِيصُهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ فَكَذَبَتْ وَهُوَ مِن الصَّادِقِينَ (27) (يوسف) گفت: او خواست كه از من (برخلاف ميلم) كام گيرد و شاهدى از خانواده زن، شهادت داد كه اگر پيراهن يوسف از جلو پاره شده، پس زن راست مى گويد و او از دروغگويان است. (زيرا در اين صورت او وهمسر عزيز، از روبرو درگير مى شدند وپيراهن از جلو چاك مى خورد.) و اگر پيراهن او (يوسف) از پشت پاره شده، پس زن دروغ گفته و او از راستگويان است. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: در برخى روايات، شاهد را كودكى معرّفى كرده اند كه مثل عيسى عليه السلام در گهواره به سخن آمد، ولى چون سند محكمى ندارد، نمى توان به آن اعتنا كرد. امّا بهتر است شاهد را يكى از مشاوران عزيز بدانيم كه فاميل همسر و داراى هوش و ذكاوت بود و همانند عزيز مصر، شاهد اين اتّفاق گرديد، و الاّ اگر خود شاهد اصل ماجرا بود، معنى نداشت كه به صورت جمله شرطيه، شهادت دهد و بگويد: «اِن كان...». يوسف، ابتدا سخنى نگفت و شايد اگر همسر عزيز حرفى و تهمتى نمى زد، يوسف حاضر نمى شد آبروى او را بريزد و بگويد: «هى راودتنى» گاهى برخى از پاكان در معرض تهمت قرار گرفته اند: در ميان زنان، پاكدامن تر از مريم نبود، امّا او را متّهم به ناپاكى كردند، در ميان مردان نيز كسى به پاكى يوسف يافت نمى شد، به او هم نسبت نارواى زنا دادند. امّا خداوند در هردو مورد به بهترين وجه پاكى آنان را ثابت نمود. در داستان يوسف، پيراهن او نقش آفرين است: در اينجا؛ پارگى پيراهن از پشت، دليل بى گناهى او و كشف جرم همسر عزيز گرديد و در جاى ديگر؛ پاره نشدن پيراهن موجب كشف جرم برادران او گرديد. زيرا بعد از انداختن يوسف به چاه، وقتى برادران پيراهن او را آغشته به خون كرده و به پدر نشان دادند و گفتند: يوسف را گرگ خورده است، پدر پرسيد: پس چرا پيراهن او پاره نشده است؟! در پايان داستان نيز، پيراهنِ يوسف، وسيله ى بينا شدن چشم پدر گرديد. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - متّهم بايد از خود دفاع و مجرم اصلى را معرفى كند. حضرت يوسف عليه السلام در برابر جمله «ما جزاء مَن اراد باهلك سوءً» با گفتن «هِىَ راودتنى»، پاسخ مناسبى به زليخا داد.* - كسى كه در مقام قضاوت است بايد شكايت شاكى و دفاع متهم را بشنود و مدارك را بررسى كند و سپس نظر دهد. (در اين ماجرا همسر گفت كه يوسف سوء قصد داشته، «اراد باهلك سوء» يوسف تهمت را رد كرد و گفت: «هى راودتنى» شاهد نيز علامت صدق و كذب را از راه پاره شدن پيراهن جلو تا پشت سر مطرح كرد)* - دفاع از بى گناه، واجب است و سكوت در همه جا زيبا نيست. «شهد شاهد» - كمك به روشن شدن حقيقت، كارى پسنديده است. «و شهد شاهد»* - خداوند از راهى كه هيچ انتظارش نمى رود، افراد را حمايت مى كند. «شهد شاهد من اهلها» - آنجا كه خدا بخواهد، بستگان مجرم عليه او شهادت مى دهند. «شهد شاهد من اهلها» - در شهادت و داورى، مراعات حسب، نسب، موقعيّت و خويشاوندى متّهم، جايز نيست. «شهد شاهد من اهلها» - شهادت خويشان عليه يكديگر، سبب اطمينان بيشترى مى شود. «شاهد من اهلها»* - در قضاوت، بيش از توجّه به گفته هاى شاكى و متهم، به بررسى مدارك و اسناد توجّه شود. «قالت ما جزاءُ... قال هى راودتنى... شهد شاهد... ان كان قميصه...»* - در قضاوت، هر جرمى كارشناس نياز دارد. «شهد شاهد... ان كان قميصه...»* - در جرم شناسى از آثار ظريف به جاى مانده، مجرم شناخته و مسايل كشف مى شود. «ان كان قميصه...» - قاضى مى تواند بر اساس قرائن، حكم كند. «ان كان قميصه قُدّ من قُبُل فصدقت و هو من الكاذبين» - بكارگيرى روشهاى جرم شناسى براى تشخيص جرم و مجرم، لازم است. «ان كان قميصه قدّ من دبر...» 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم فَلَمَّا رَأَي قَمِيصَهُ قُدَّ مِن دُبُرٍ قَالَ إِنَّهُ مِن كَيْدِكُنَّ إِنَّ كَيْدَكُنَّ عَظِيمٌ (28) پس همينكه (عزيز مصر) پيراهن او را ديد كه از پشت پاره شده است، (حقيقت را دريافت و) گفت: بى شك اين از حيله شما زنان است. البته حيله شما شگرف است. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: با اينكه قرآن، كيد شيطان را ضعيف مى داند: «انّ كيد الشيطان كان ضعيفا»(51) ولى در اين آيه، كيد زنان بزرگ شمرده شده است. به گفته ى تفسير صافى، اين به خاطر آن است كه وسوسه شيطان غيابى و سارقانه است، ولى وسوسه زن با لطف و محبّت و حضورى و دائمى است. گاهى خداوند كارهاى بزرگ را با وسيله هاى كوچك انجام مى دهد. مثلاً سرنگونى سپاه ابرهه را با پرندگان ابابيل، حفظ جان پيامبر اسلام را با تار عنكبوت، آموزش دفن ميّت را با كلاغ، اثبات پاكى مريم عليها السلام را با سخن گفتن نوزاد، پاكى يوسف را با پاره شدن پيراهن، ايمان آوردن يك كشور را با سفر هُدهُد و كشف اصحاب كهف را با نمونه پول، تحقّق بخشيده است.51) نساء، 76. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - قضاوت بر اساس ادلّه و بدور از حبّ و بغض ها، مقتضاى عدالت است. «فلمّا رأى قميصه... قال انّه من كيدكنّ»* - استدلال منطقى، هر انسانى را مطيع و منقاد مى كند. (عزيز مصر مطيع سخن شاهد شد) «شهد شاهد... قال انّه من كيدكنّ»* - آثار و مدارك صحنه جرم بايد به دقت مشاهده و بررسى شود. «قُدّ من دُبر»* - وقتى به نتيجه قطعى رسيديد، در اعلان حكم ترديد نكنيد. «فلمّا رأى... قال»* - عزيز مصر داراى عدالت نسبى و انصاف در برخورد با موضوعات بوده است. (چون بدون پرسش و پاسخ كسى را متهم نكرد و پس از آن نيز حقّ را به يوسف داد). «فلمّا رأى... انّه من كيدكنّ»* - حقّ، پشت پرده نمى ماند و مجرم روزى رسوا مى شود. «انّه من كيدكنّ» - سخن حقّ را گرچه تلخ و بر ضرر باشد بپذيريم. (عزيز پذيرفت كه مقصّر همسر اوست) «انّه من كيدكنّ»* - از مكر زنان ناپاك بترسيد كه حيله ى آنان خطرناك است. «انّ كيدكنّ عظيم» - گاهى مكر و حيله هر قدر هم بزرگ باشد، قابل كشف و افشاست. «فلمّا رأى... قال انّه من كيدكنّ انّ كيدكنّ عظيم» 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم يُوسُفُ أَعْرِضْ عَنْ هَـذَا وَاسْتَغْفِرِي لِذَنبِكِ إِنَّكِ كُنتِ مِنَ الْخَاطِئِينَ (29) (عزيز مصر به يوسف گفت:) يوسف از اين مسئله صرف نظر كن (و آن را بازگو نكن و به همسرش نيز خطاب كرد:) و تو براى گناهت استغفار كن چون قطعاً از خطاكاران بوده اى. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: ---------------------------------------------- ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - عزيز مصر مى خواست مسئله مخفى بماند، ولى مردم دنيا در تمام قرن ها از ماجرا با خبر شدند، تا پاكى يوسف ثابت شود. «يوسف اعرض عن هذا» - اعمال زشت افراد را نبايد بر ملا كرد. «اعرض عن هذا»* - عزيز مصر به خاطر جايگاهش از يوسف خواست تا از جريان صرف نظر كند. «اعرض عن هذا»* - عزيز مصر نيز همچون ساير كاخ نشينان، نسبت به مسئله ى ناموس و غيرت تساهل كرد و به استغفار اكتفا كرد و از توبيخ همسر به صورت جدّى خوددارى نمود!. «و استغفرى» - رهبران غيرالهى، قدرت برخورد قاطع نسبت به بستگان متخلف خودشان را ندارند. «و استغفرى» - تلاش زن براى برقرارى رابطه با غير همسر خويش، امرى ناروا و نامشروع است. «واستغفرى لذنبك» - روابط لجام گسيخته جنسى و هوسرانى، حتّى در بين غير متديّنين به اديان الهى، كارى ناپسند شمرده مى شده است. «استغفرى لذنبك»* 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم وَقَالَ نِسْوَةٌ فِي الْمَدِينَةِ امْرَأَةُ الْعَزِيزِ تُرَاوِدُ فَتَاهَا عَن نَّفْسِهِ قَدْ شَغَفَهَا حُبّاً إِنَّا لَنَرَاهَا فِي ضَلاَلٍ مُّبِينٍ (30) زنانى در شهر (زبان به ملامت گشودند) و گفتند: همسر عزيز با غلامش مراوده داشته و از او كام خواسته است. همانا يوسف او را شيفته خود كرده است. به راستى ما او را در گمراهى آشكار مى بينيم. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: «شغاف» به پيچيدگى بالاى قلب يا پوسته نازك روى قلب، كه همچون غلاف آنرا در برمى گيرد، گفته شده است. جمله ى «شَغَفها حُبّاً» يعنى علاقه ى يوسف به قلب زليخا گره خورده و عشق شديد شده است.(52) دو گروه درباره يوسف گفتند: علاقه ى بيش از حدّ به او نشانه ى گمراهى است: يكى برادرانش كه به جهت محبّت پدر به يوسف، پدر را گمراه خوانده و گفتند: «انّ ابانا لفى ضلال مبين» و ديگرى زنانِ مصر كه به جهت علاقه ى شديد زليخا به يوسف، زليخا را گمراه خوانده و گفتند: «انّا لنراها فى ضلال مبين». هر كس يوسف را براى خود مى خواهد؛ يعقوب او را فرزند خود مى داند؛ «يا بُنىّ» كاروان او را سرمايه خود مى داند؛ «شروه بثمن بخس» عزيز مصر او را فرزند خوانده مى داند؛ «نتّخذه ولدا» زليخا او را معشوق خود مى داند؛ «شغفها حبّاً» زندانيان او را تعبير كننده خواب خود مى دانند؛ «نبّئنا بتأويله» ولى خداوند او را برگزيده و رسول خود مى داند؛ «يجتبيك ربّك» و آنچه براى يوسف ماند، همين مقام رسالت بود. «واللّه غالب على امره»52) تفسير نمونه. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - اخبار مربوط به خانواده مسئولان، زود شايع مى گردد، پس بايد مراقب رفتارهاى خود باشند. «قال نسوة... اِمرأت العزيز» - بستن درها براى انجام گناه نيز مانع رسوايى نمى شود. «قال نسوة... اِمرأت العزيز تراود» - خطاهاى افراد خانواده به مرد و سرپرست خانواده منتسب مى شود. «امرئة العزيز تُراود فتاها»* 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَكْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَيْهِنَّ وَأَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّكَأً وَآتَتْ كُلَّ وَاحِدَةٍ مِّنْهُنَّ سِكِّيناً وَقَالَتِ اخْرُجْ عَلَيْهِنَّ فَلَمَّا رَأَيْنَهُ أَكْبَرْنَهُ وَقَطَّعْنَ أَيْدِيَهُنَّ وَقُلْنَ حَاشَ لِلّهِ مَا هَـذَا بَشَراً إِنْ هَـذَا إِلاَّ مَلَكٌ كَرِيمٌ (31) پس چون (همسر عزيز) نيرنگ (وبدگويى) زنان (مصر) را شنيد، (كسى را براى دعوت) به سراغ آنها فرستاد و براى آنان (محفل و) تكيه گاهى آماده كرد و به (دست) هر يك چاقويى داد (تا ميوه ميل كنند) و به يوسف گفت: بر زنان وارد شو. همينكه زنان او را ديدند (از زيبايى) بزرگش يافتند و دست هاى خود را (به جاى ميوه) عميقاً بريدند و گفتند منزه است خداوند، اين بشر نيست، اين نيست جز فرشته اى بزرگوار. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: «قطّعن» از ريشه ى «قطع»، به معناى بريدن است كه چون به باب تفعيل در آمده، اين معنا را نيز مى رساند كه زنان حاضر در جلسه چون يوسف را ديدند به قدرى مبهوت شدند كه مواضع متعدّدى از دست خويش را بريدند و قطعه قطعه كردند. «حاشا» به معنى در حاشيه و كنار بودن است. رسم بوده كه هرگاه مى خواستند شخصى را از عيبى منزه بدانند، اوّل خدا را تنزيه مى كردند سپس آن شخص را.(53) همسر عزيز مصر زن سياستمدارى بود و با مهمانى دادن توانست مشت رقبا را باز كند و آنان را غافلگير نمايد.53) تفسيرالميزان. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - گاهى هدف از بازگو كردن مسايل ديگران، دلسوزى نيست، بلكه حسادت و توطئه و نقشه عليه آنان است. «بمكرهنّ» - شايد زنان مصر با انتشار خبر عشق زليخا به يوسف عليه السلام مى خواستند بدين وسيله يوسف را مشاهده كنند. «بمكرهنّ»* - گاهى بايد پاسخ مكر را با مكر داد. (زنان با بازگوكردن راز همسر عزيز مصر، نقشه كشيدند و او با يك ميهمانى، نقشه آنان را پاسخ داد.) «ارسلت اليهنّ» - زليخا براى كنترل جوسازى عليه خود، اقدام به توجيه افراد عمده اى كه در جوسازى و انتشار اخبار دخيل بودند پرداخت. (واضح است كه دعوت شدگان همه ى زنان منطقه نبودند) «فلمّا سمعت بمكرهنّ ارسلت اليهنّ»* - مجرم گاه براى تنزيه خود، جرم را گسترش مى دهد و آن را عادّى جلوه مى دهد. «فلمّا سمعت بمكرهنّ ارسلت اليهنّ»* - سرويس جداگانه براى هر ميهمان كارى پسنديده و ارزشمند است. «آتت من واحدة منهنّ سكّيناً»* - اطاعت از مولى و صاحب تا وقتى معصيت نباشد لازم است. «قالت اخرج عليهنّ فلمّا رأينه»* - شنيدن كى بود مانند ديدن. «فلمّا رأينه اكبرنه»* - انسان به طور فطرى در برابر بزرگى و بزرگوارى، تواضع مى كند. «اكبرنه» - زليخا خواست به زنان مصر تفهيم كند كه شما يك لحظه يوسف را ديديد، طاقت از كف داديد؛ او شبانه روز در خانه من است؟! «فلمّا رأينه اكبرنه و قطّعن ايديهنّ»* - در انتقاد عجله نكنيد، شايد شما هم اگر به جاى او بوديد مثل او مى شديد. «قطّعن ايديهنّ» (انتقاد كنندگان وقتى يوسف را ديدند، همه مثل زن عزيز مصر گرفتار شدند) - انسان تا وقتى در معرض امتحان قرار نگرفته ادّعايى دارد؛ امّا گاهى كه مورد آزمايش قرار گرفت، ناخودآگاه ماهيّت خود را نشان مى دهد. «فلمّا رأينه اكبرنه و قطّعن ايديهنّ»* - عشق كه آمد، انسان بريدن دست خودش را نمى فهمد. «قطّعن ايديهنّ» (اگر شنيده ايد كه حضرت على عليه السلام به هنگام نماز، از پايش تير را كشيدند و متوجّه نشد، تعجّب نكنيد. زيرا اگر عشق سطحى دنيوى تا بريدن دست پيش مى رود، عشق معنوى و عميق به جمال واقعى، چه خواهد كرد!.) - يوسف در زيبايى بى نظير و در عين حال در عفت الگويى براى همگان است. «فلمّا رأينه اكبرنه... قلن حاش للّه»* - جمال يوسف عليه السلام موجب گرفتارى او شد، ولى علم و تقوايش موجب نجات او گرديد. (آرى جمال معنوى مهم تر از جمال ظاهرى است)* - مردم مصر در آن زمان، به خداوند و فرشتگان ايمان داشتند. «حاش للّه... ملك كريم» 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم قَالَتْ فَذَلِكُنَّ الَّذِي لُمْتُنَّنِي فِيهِ وَلَقَدْ رَاوَدتُّهُ عَن نَّفْسِهِ فَاسَتَعْصَمَ وَلَئِن لَّمْ يَفْعَلْ مَا آمُرُهُ لَيُسْجَنَنَّ وَلَيَكُوناً مِّنَ الصَّاغِرِينَ (32) (همسر عزيز مصر به زنانى كه دست خود را بريده بودند) گفت: اين همان كسى است كه مرا درباره او ملامت مى كرديد. و البته من از او كام خواستم ولى او پاكى ورزيد. و اگر آنچه را به او دستور مى دهم انجام ندهد، حتماً زندانى خواهد شد و قطعاً از خوارشدگان خواهد بود. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: شرايط اجتماعى و روانى، در نوع عكس العمل افراد تأثير دارد. همسر عزيز آنگاه كه از افشاى كار زشت خود مى ترسد، درها را مى بندد، «غلقّت الابواب»، امّا هنگامى كه زنان مصر را همراه و همداستان خود مى بيند، علناً مى گويد: «أنا راودته» من او را فرا خواندم. در جامعه نيز وقتى حساسيّت به زشتى گناه از بين برود، گناه آسان مى شود. شايد براى جلوگيرى از همين امر است كه در دعاى كميل مى خوانيم: «اللّهم اغفر لى الذنوب الّتى تَهتك العِصَم» خداوندا! گناهانى كه پرده حيا را پاره مى كند برايم بيامرز. زيرا گناه در ابتدا انجامش براى انسان سنگين است، امّا همين كه پرده حيا برافتاد آسان مى شود. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - ديگران را ملامت نكنيد كه خود گرفتار مى شويد. «فذلكنّ الّذى لمتنّنى فيه» - عشق گناه آلود، سبب رسوائى مى شود. «لقد راودته» - دروغگو رسوا مى شود. كسى كه ديروز گفت: يوسف قصد سوء داشته؛ «اراد باهلك سوء» امروز مى گويد: «لقد راودته» من قصد كام گرفتن از او را داشتم. - اخلاص و عفّت پاكان، سبب رسوايى ناپاكان مى شود. «و لقد راودته عن نفسه»* - گاهى دشمن هم به پاكى شخص مقابل، گواهى مى دهد. «فاستعصم» (وجدان مجرم نيز گاهى بيدار مى شود.) - پاكى، لازمه ى نبوّت است. «فاستعصم ...» - چه پاكانى كه به خاطر خودكامگان به زندان مى روند. «فاستعصم... ليسجننّ» - گناهكاران براى رسيدن به هدف خويش از هر وسيله اى استفاده مى كنند. «و لئن لم يفعل ما آمره ليسجننّ»* - قدرت اگر با ايمان و تقوا همراه نباشد براى هواى نفس مورد استفاده قرار مى گيرد. «ما آمره ليسجننّ»* - زليخا در دستگاه حكومتى مصر داراى نفوذ بوده است. «ليسجننّ»* - سوء استفاده از قدرت، حربه ى طاغوتيان است. «ليسجننّ» - تهديد به حبس وتحقير، حربه وشيوه ى طاغوتيان است. «ليسجننّ،... الصاغرين» - هواى نفس به قدرى نيرومند است كه حتّى با رسوايى نيز به راه خود ادامه مى دهد. «راودته... و لئن لم يفعل ما آمره...»* - عاشقِ شكست خورده، دشمن مى شود. «قالت... ليسجنّن و ليكوناً من الصاغرين» 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ وَإِلاَّ تَصْرِفْ عَنِّي كَيْدَهُنَّ أَصْبُ إِلَيْهِنَّ وَأَكُن مِّنَ الْجَاهِلِينَ (33) (يوسف) گفت: پرودگارا؛ زندان براى من از آنچه مرا به سوى آن مى خوانند محبوب تر است. و اگر حيله آنها را از من باز نگردانى من به سوى آنها تمايل مى كنم و از جاهلان مى گردم. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: يوسف سراپا جوانمرد بود؛ يكبار فداى حسادت برادران شد و خصومت نكرد. بار ديگر هدفِ عشقِ زليخا شد، ولى گناه نكرد. بار سوم به هنگام قدرت، از برادران انتقام نگرفت. بار چهارم همين كه كشور را در خطر ديد به جاى تقاضاى برگشت به وطن، تقاضاى تدبير امور اقتصادى و نجات كشور را داد. براى هر كس، محبوبى است؛ براى يوسف پاكدامنى از زندان محبوب تر است. براى گروهى دنيا محبوب تر است؛ «الّذين يستحبّون الحياة الدنيا»(54) اما براى مؤمن خداوند محبوب تر است. «والّذين آمنوا اشدّ حبّاً للّه»(55) -------------------------------------------------- 54) ابراهيم، 3. 55) بقره، 165. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - توجّه به ربوبيّت خدا، از آداب دعاست. «ربّ» - اولياى خدا، فشار زندگى شرافتمندانه را، از رفاه در گناه بهتر مى دانند. «ربّ السجن احبّ الىّ» - هر آزادى ارزش نيست وهر زندانى عيب نيست. «ربّ السّجن احبّ» - انسان با استمداد از خداوند، مى تواند در هر شرايطى از گناه فاصله بگيرد. «ربّ السجن احبّ» (هجرت از محيط گناه لازم است.) - رنج و سختى نمى تواند مجوز ارتكاب گناه باشد. «ربّ السجن احبّ...» - دعا و نيايش و استمداد از خداوند، يكى از راههاى مصون ماندن از گناه و انحرافات جنسى است. «ربّ السجن احبّ...» - شخصيّت انسان به روح اوبستگى دارد، نه جسم او. اگر روح آزاد باشد، زندان بهشت است واگر روح در فشار باشد، كاخ هم زندان مى شود. «السجن احبّ» - جداسازى محيط به خاطر مصون ماندن افراد از گناه، كارى شايسته است. (يوسف خواهان جدا شدن بود، حتّى اگر به قيمت زندان رفتن باشد)* - رضايت خداوند بر رضايت مردم ترجيح دارد. «ربّ السجن احبّ الىّ ممّا يدعوننى اليه»* - هيچ كس بدون لطف خداوند، محفوظ نمى ماند. «و الاّ تصرف عنّى...» در شرايط بحرانى تنها راه نجات، اتكا به خداوند است. - آزمايش هاى الهى هر لحظه سخت تر ميشود. (يوسف قبلاً گرفتار يك زن بود، حال گرفتار چندين زن شده است.) «كيدهنّ، اليهنّ» - راضى كردن مردم به قيمت ناخشنودى خدا، جهل است. «اكن من الجاهلين» - گناه، موجب سلب علوم خدادادى و موهبت هاى الهى است. (در آيات قبل خوانديم: «آتيناه حكماً و علماً» و در اينجا يوسف مى فرمايد:) «اكن من الجاهلين» - جهل تنها بيسوادى نيست، انتخاب لذّت آنى و چشم پوشى از رضاى خدا، جهل محض است. «اكن من الجاهلين» - گناه، كارى جاهلانه است. «اكن من الجاهلين»* - عمل نكردن به دانسته ها، انسان را در رديف جاهلان قرار مى دهد. «اكن من الجاهلين»* 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم فَاسْتَجَابَ لَهُ رَبُّهُ فَصَرَفَ عَنْهُ كَيْدَهُنَّ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ (34) پس پرودگارش (در خواست) او را اجابت كرد و حيله زنان را از او برگرداند، زيرا كه او شنواى داناست. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: ------------------------------------------------ ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - مردان خدا، مستجاب الدعوة هستند. «فاستجاب له» - گاهى شدايد و سختى ها زمينه ى پيدا شدن امداد الهى و راه نجات است. «ربّ السجن... فاستجاب»* - پاكدامنى و عفاف، موجبات استجابت دعا را فراهم مى سازد. «ربّ السجن احبّ... فاستجاب»* - درخواست خالصانه از خداوند، استجابت و عنايت او را در پى دارد. «ربّ... فاستجاب»* - دعاى يوسف براى مصون ماندن از كيد زنان مصر سريعاً مستجاب شد. (حرف «فاء» در «فاستجاب»، رمز سرعت است)* - هر كس به خدا پناه ببرد، محفوظ مى ماند. «فاستجاب له ربّه فصرف عنه كيدهنّ» - گاهى كار دشمن به نفع ما تمام مى شود. (دشمن يوسف را به زندان انداخت، كه مايه ى خلاصى يوسف از زليخا بود) «فصرف عنه كيدهنّ»* - استجابت دعا، دليل بر شنوايى و بينايى و علم خداوند است. «فاستجاب... هو السميع العليم» - كسانى كه مورد مراجعه مردم هستند بايد در آغاز خوب بشنوند، سپس با دانش خود به حلّ و فصل مشكل بپردازند؛ چنانكه خداوند نيز در مقام اجابت دعا چنين است. «فاستجاب... هو السميع العليم»* 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم ثُمَّ بَدَا لَهُم مِّن بَعْدِ مَا رَأَوُاْ الآيَاتِ لَيَسْجُنُنَّهُ حَتَّي حِينٍ (35) سپس بعد از آن همه نشانه ها و شواهدى كه (براى پاكى يوسف) ديدند، اينگونه برايشان جلوه كرد كه او را تا مدتى زندانى كنند. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: --------------------------------------------------- ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - يك ديوانه، سنگى را در چاه مى اندازد، صد نفر عاقل نمى توانند آنرا در آورند. يك زن عاشق شد، مردان متعدّد و رجال مملكتى نتوانستند اين رسوايى را چاره انديشى كنند. «بدا لهم من بعد ما رأوا» - كاخ نشينى معمولاً با بى پروايى و پررويى همراه است. «من بعد ما رأوا الايات ليسجننّه» با اين همه دليل بر پاكى يوسف، باز هم او محكوم به زندان مى شود. - زيبايى، هميشه خوشبختى آور نيست، دردسر هم دارد. «ثمّ بدا لهم... ليسجننّه» - معمولاً در دربارها و كاخهاى طاغوتيان، دادگاه و محاكمه غيابى و تشريفاتى است، تا بى گناهان محكوم شوند. «ليسجننّه» (البتّه در مواردى اين گونه نيست) - در جامعه ى آلوده، هوسرانان آزاد و تقواپيشگان در زندانند. «ليسجننّه»* - افراد خاطى به ويژه قدرتمندان كمتر مسئوليّت عمل خود را مى پذيرند و مى خواهند ديگران را قربانى كنند. «ليسجننّه»* - در نظام هاى طاغوتى معصوم تر مظلومتر است. «ليسجننّه»* - پاك بودن و پاك ماندن هزينه دارد. «ليسجننّه»* - جلوگيرى از رسوايى خاندان عزيز مصر و پايان يافتن شايعات، هدف حكمرانان مصر از زندانى ساختن يوسف بود. «ليسجننّه حتّى حين»* - وقتى دستگاه قضايى بر طبق خواسته سياستمداران و افراد ذى نفوذ تصميم مى گيرد، مدّت زمان زندان نيز نامشخّص است. «حتّى حين»* 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♨️ ایستاده در آتش. اینها در کدام مدرسه درس خوانده اند . حتی یک کلمه از جملات این بچه کلاس سوم تصنعی نیست . ✔️ جامعه نیازمند تبیین وآگاهیست
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم وَدَخَلَ مَعَهُ السِّجْنَ فَتَيَانَ قَالَ أَحَدُهُمَا إِنِّي أَرَانِي أَعْصِرُ خَمْراً وَقَالَ الآخَرُ إِنِّي أَرَانِي أَحْمِلُ فَوْقَ رَأْسِي خُبْزاً تَأْكُلُ الطَّيْرُ مِنْهُ نَبِّئْنَا بِتَأْوِيلِهِ إِنَّا نَرَاكَ مِنَ الْمُحْسِنِينَ (36) وبا يوسف دو جوان ديگر وارد زندان شدند. يكى از آن دو (نزد يوسف آمد و) گفت: من در خواب خود را ديدم كه براى شراب (انگور) مى فشارم و ديگرى گفت: من خود را در خواب ديدم كه بر سرم نانى مى برم و پرندگان از آن مى خورند ما را از تعبير خوابمان آگاه ساز، كه ما ترا از نيكوكاران مى بينيم. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: در حديث مى خوانيم: دليل آنكه زندانيان، يوسف را نيكوكار ناميدند، اين بود كه به افراد مريض در زندان رسيدگى مى كرد و به نيازمندان كمك و براى ديگران، جا باز مى كرد.(56)56) تفسير نورالثقلين - ميزان الحكمه (سجن). ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - زندان يوسف، عمومى بوده است. «معه السِجن» - خواب ها را ساده نگيريم، در بعضى از آنها اسرارى نهفته است. «أرانى أعصر خمراً» (ممكن است انسان هاى عادّى نيز خواب هاى مهمى ببينند.) - انسان همه جا مى تواند مثمر ثمر باشد، حتّى در زندان. «نبّئنا بتأويله»* - نيكوكاران با صفاى دل چيزهايى درك مى كنند كه ديگران آن را نمى يابند. «نبّئنا بتأويله انّا نراك من المحسنين»* - اگر مردم اعتماد به كسى پيدا كنند، تمام رازهاى خود را با او در ميان مى گذارند. «انّا نراك من المحسنين» - انسان هاى وارسته، در زندان نيز روى افراد تأثير مى گذارند. «انّا نراك من المحسنين» - حتّى مجرمان و گناهكاران نيز براى نيكوكاران، جايگاه شايسته اى قايلند. «انّا نراك من المحسنين» - نيكوكاران همه جا حتّى در زندان مورد احترام و پناهگاه مردم هستند. «انّا نراك من المحسنين»* - نيكوكارى يوسف عليه السلام قدم اوّل او در جذب و تبليغ بود. (احسان و خدمت رسانى به زندانيان، سبب جذب قلوب و دريافت لقب محسن از زندانيان شد) * - بدون تمكن مالى و آزادى هم مى توان محسن بود. (يوسف در زندان نه ثروت داشت، نه آزادى) «انّا نراك من المحسنين»* - اوّل نيكوكارى خود را اثبات كنيد، سپس به تبليغ دين بپردازيد. (يوسف كه در نظر مردم نيكوكار شناخته شد، قبل از تعبير خواب دوستان زندانى، به تبليغ و ارشاد آنان پرداخته و به يكتاپرستى دعوت نمود)* - دادن آگاهى هاى صحيح از مصاديق احسان است. (ما را از اسرار خوابى كه ديده ايم آگاه ساز) «انّا نراك من المحسنين»* 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم قَالَ لاَ يَأْتِيكُمَا طَعَامٌ تُرْزَقَانِهِ إِلاَّ نَبَّأْتُكُمَا بِتَأْوِيلِهِ قَبْلَ أَن يَأْتِيكُمَا ذَلِكُمَا مِمَّا عَلَّمَنِي رَبِّي إِنِّي تَرَكْتُ مِلَّةَ قَوْمٍ لاَّ يُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَهُم بِالآخِرَةِ هُمْ كَافِرُونَ (37) (يوسف به آن دو نفر كه خواب ديده بودند) گفت: من قبل از آنكه جيره غذايى شما برسد، تأويل خوابتان را خواهم گفت. اين تعبير از چيزهايى است كه پرودگارم به من آموخته است. همانا من آئين قومى را كه به خدا ايمان نمى آورند و به قيامت كفر مى ورزند، رها كرده ام. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: در ترجمه بخش اوّل آيه، اين احتمال نيز وجود دارد كه معناى آيه اينگونه باشد: من از جانب خداوند مى دانم غذايى كه براى شما خواهند آورد چيست؟ پس مى توانم خواب شما را تعبير كنم. يعنى يوسف علاوه بر تعبير خواب از چيزهاى ديگر نيز خبر مى داده است. مثل حضرت عيسى عليه السلام كه از غذاى ذخيره شده در منازل و يا آنچه مى خوردند، خبر مى داد. سؤال: چرا حضرت يوسف عليه السلام خواب آنان را فورى تعبير نكرد و آن را به وقتى ديگر و ساعتى بعد موكول كرد؟ پاسخ: فخررازى در تفسير كبير، چند وجه براى آن بيان كرده است: . مى خواست آنها را در انتظار قرار دهد تا كمى تبليغ و ارشاد كند، شايد شخص اعدامى ايمان آورد و با حسن عاقبت از دنيا برود. . مى خواست با بيان نوع غذايى كه نيامده، اعتماد آنان را جلب كند. . مى خواست آنها را تشنه تر كند تا بهتر بشنوند. . چون تعبير خواب يكى از آنها اعدام بود، كمى طفره رفت تا قالب تهى نكند. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - گاهى براى تأثيرگذارى بيشتر، لازم است انسان قدرت علمى و كمالات خود را به ديگران عرضه كند. «قال... نبّأتكما بتأويله» - از علم خود براى بهره رساندن به ديگران استفاده كنيم. «نبّأتكما... ممّا علّمنى ربّى»* - معلومات و دانسته هاى خود را از خدا بدانيم. «ممّا علّمنى ربّى» - هدف از آموزشها نيز پرورش است. «علّمنى ربّى » - خداوند حكيم است وبى جهت درى را به روى كسى باز نمى كند. «علّمنى ربّى» زيرا من؛ «تركتُ ملّة قوم لايؤمنون» - كسى كه از ظلمات كفر فرار كند، به نور علم مى رسد. «علّمنى ربّى انّى تركت» (دليل علم من تركِ كفر است.) - از فرصت ها، بهترين استفاده را بكنيد. «نبّاتكما بتأويله... انّى تركتُ ملّة» (يوسف قبل از تعبير خواب، كار فرهنگى و اعتقادى خود را شروع كرد.) - اساس ايمان، تبرّى و تولّى است. در اين آيه برائت از كفّار، «انّى تركت» و در آيه بعد پيروى از ولايت اولياى الهى مطرح است. «واتّبعت» - بايد از انتساب مستقيم افراد به انحراف پرهيز كرد و با روش غير مستقيم تبليغ كرد. (يوسف نفرمود: شما از كفر دست بكشيد، بلكه فرمود: من راه كفر را رها كردم) «انّى تركتُ ملّة قوم لايؤمنون»* - در تمام اديان، عقيده به توحيد و معاد در كنار يكديگر بوده است. «قوم لايؤمنون باللَّه و هم بالاخرة هم كافرون» 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
بسم الله الرحمن الرحیم تفسیر کوتاه نور آیه به آیه از ابتدای قرآن ____ أعوذ بالله من الشيطان الرجيم وَاتَّبَعْتُ مِلَّةَ آبَآئِـي إِبْرَاهِيمَ وَإِسْحَاقَ وَيَعْقُوبَ مَا كَانَ لَنَا أَن نُّشْرِكَ بِاللّهِ مِن شَيْءٍ ذَلِكَ مِن فَضْلِ اللّهِ عَلَيْنَا وَعَلَي النَّاسِ وَلَـكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لاَ يَشْكُرُونَ (38) و آيين پدرانم ابراهيم و اسحاق و يعقوب را پيروى كرده ام. براى ما سزاوار نيست كه چيزى را شريك خداوند قرار دهيم. اين از فضل خدا بر ما و بر مردم است ولى بيشتر مردم سپاس گزارى نمى كنند. 🍀🍀🍀🍀🍀🍀🍀 نکته: اصالت خانوادگى، همچنان كه در ساختار شخصيّت افراد مؤثر است، در پذيرش مردم نيز اثر دارد. لذا حضرت يوسف براى معرفى خود، به پدران خود كه انبياى الهى هستند تكيه مى كند تا هم اصالت خانوادگيش را ارائه دهد و هم قداست دعوت خود را. اين همان روشى است كه پيامبرصلى الله عليه وآله نيز در معرّفى خود به كار مى برد و مى فرمود: من همان پيامبر امّى هستم كه نام ونشانم در تورات و انجيل آمده است. سيدالشهدا حسين ابن علىّ عليهما السلام در كربلا و امام سجادعليه السلام نيز در برابر مردم شام، خود را چنين معرّفى كردند: «اَنا ابن فاطمة الزّهرا» «ملّة» در قرآن به معناى آيين بكار رفته است. سيماى «ملّة ابراهيم» اينگونه ترسيم شده است: «با تمام قُوا در راه خدا جهاد كنيد و اهل نماز و زكات و اعتصام به خدا باشيد. در دين سختى و حرجى نيست، تسليم خدا باشيد، اين است ملّت پدرتان ابراهيم.»(57)57) حج، 78. ☘☘☘☘☘☘☘ پیام: - رسيدن به حقّ، در گرو شناخت باطل و ترك آن است. «تركتُ ملّة قوم لا يؤمنون و اتّبعتُ ملّة...» - جدّ انسان، در حكم پدر انسان است و «أب» به او نيز اطلاق شده است. «ملّة آبائى ابراهيم و اسحاق ويعقوب» - انبيا بايد از خاندان پاك باشند. «آبائى ابراهيم و...» - پيامبران الهى از يك هدف برخوردارند. «ملّة آبائى ابراهيم واسحاق و...» - در كنار راههاى منفى، راه مثبت را نيز نشان دهيم. «تركتُ ملّة... واتّبعتُ ملّة...» - افتخار به پدران و پيروى از آنان در صورتى كه راه حقّ و توحيد را پيموده باشند پسنديده و رواست. «واتّبعت ملّة آبائى...»* - پدران انبياعليهم السلام مشرك نبوده اند. «ما كان لنا ان نشرك»* - پرهيز از شرك و مبارزه با آن، پايه و اساس اديان الهى است. «ما كان لنا ان نشرك»* - شرك، در تمام ابعادش (ذات، صفات و عبادت)، منفور است. «من شى ء» - پرهيز از شرك و گرايش به توحيد، توفيق الهى مى خواهد. «ذلك من فضل اللَّه» - تعاليم انبيا، نعمتى الهى و سزاوار شكر و سپاس است. «ذلك من فضل اللّه علينا... و لكنّ اكثر الناس لايشكرون»* - نبوّت و هدايت، توفيق وفضل الهى براى همه است. «علينا و على النّاس» - اكثريّت، معيار شناخت صحيح نيست. «اكثر النّاس لا يشكرون» - پشت كردن به راه انبيا، بزرگ ترين كفران نعمت است. «لايشكرون» 🌾🌾🌾🌾🌾🌾🌾 @tafsir_qoraan https://ble.ir/tafsir_nor https://chat.whatsapp.com/8v1gW9NspMeGZWn3FPKv5V
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وقتی حاج آقای قرائتی از رهبری عزیز اجازه میگیره دقایقی کنار ایشان نکاتی رو به طلاب سر درس بگه 👌