eitaa logo
تفسیر صوتی آیه به آیه
419 دنبال‌کننده
120 عکس
62 ویدیو
0 فایل
هر گونه استفاده از مطالب کانال مجاز است 😊 ارتباط با مدیر انتقاد و پیشنهاد 👈👈 @zzirani
مشاهده در ایتا
دانلود
11.Hud.091-92.mp3
2.14M
تفسیر آیه ۹۱ و ۹۲ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.093-95.mp3
2.84M
تفسیر آیه ۹۳ تا ۹۵ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۴۸ از کتاب 🔸براى اینکه این موجود چند وجبى ، علاوه بر اینکه با سایر موجودات طبیعى اختلاط و آمیزش دارد، و چون آنها قرب و بعد، و اجتماع و افتراق دارد، و براى رسیدن به مقاصد ساده طبیعیش در آنها تصرفاتى ساده دارد، از آنجا که مجهز به فکر و ادراک است ، تصرفاتى عجیب نیز دارد، که سایر موجودات آنگونه تصرفات را ندارند، آرى او سایر موجودات را تجزیه مى کند، و اجزائش را از هم جدا میسازد، و از ترکیب چند موجود طبیعى چیزها درست مى کند، موجود درستى را فاسد، و فاسد را درست مى کند، بطوریکه هیچ موجودى نیست مگر آن که در تحت تصرف انسان قرار مى گیرد، زمانى آنچه طبیعت از ساختنش عاجز است ، او براى خود میسازد، و کار طبیعت را مى کند، و زمانى دیگر براى جلوگیرى از طبیعت به جنگ با آن برمى خیزد. 🔹و کوتاه سخن آنکه : انسان براى هر غرضى که دارد از هر چیزى استفاده مى کند، و آنرا به خدمت خود مى گیرد، و لایزال گذشت زمان هم این موجود عجیب را در تکثیر تصرفات ، و عمیق تر ساختن نظریه هایش تاءیید مى کند، تا آنکه خداوند با کلمات خود حق را محقق سازد، و صدق کلام عزیزش را که فرمود: (و سخرلکم ما فى السماوات و ما فى الارض ‌ جمیعا منه )، (براى شما آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است مسخر کرد، در حالیکه همه اش از اوست )، نشان دهد، و همچنین صدق آن گفتار دیگرش را، که فرمود: (ثم استوى الى السماء)، (سپس به آسمان بپرداخت )، 🔸چون با در نظر گرفتن اینکه این کلام در مقام امتنان است ، از آن بر مى آید که استواء خدا بر آسمان نیز براى انسان بوده ، و اگر آنرا هفت آسمان قرار داد، نیز به خاطر این موجود در دانه بوده است ، (در اینجا خواننده عزیز را سفارش مى کنم در این باره بیشتر دقت بفرماید). 🔹پس صراط انسان در مسیر وجودش را فهمیدیم ، و این وسعت شعاع عمل انسان در تصرفاتش در عالم کون ، همان است که خداى سبحان نیز آنرا بیان نموده ، که از کجا آغاز میشود، و به کجا ختم مى گردد؟. مبداء حیات دنیوى انسان 🔸چیزیکه هست قرآن کریم همانطور که احیانا مبداء حیات دنیوى انسان را که از آن شروع نموده ، عالم طبیعت و کون شمرده ، و هستیش را مرتبط با آن معرفى مى کند، در عین حال آنرا مرتبط با پروردگار متعال نیز میداند، و مى فرماید: (و قد خلقتک من قبل ، و لم تک شیئا)، (من تو را از پیش آفریدم ، در حالیکه چیزى نبودى )، و نیز مى فرماید: (انه هو یبدى ء و یعید)، (بدرستى که او است که آغاز مى کند، و در خاتمه برمى گرداند). ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @bairanii
11.Hud.096-97.mp3
2.47M
تفسیر آیه ۹۶ و ۹۷ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.098-100.mp3
2.19M
تفسیر آیه ۹۸ تا ۱۰۰ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۴۹ از کتاب 🔸پس انسان که مخلوقى است تربیت یافته در گهواره تکوین ، و از پستان صنع و ایجاد ارتضاع نموده ، در سیر وجودیش ‌ تطور دارد، و سلوک او همه با طبیعت مرده مرتبط است ، از نظر فطرت و ابداع مرتبط به امر خدا و ملکوت او است ، آن امرى که درباره اش فرمود:  (انما امره اذا اراد شیئاان یقول له کن فیکون )، (امر او وقتى چیزى را اراده کند، این است که بگوید: باش ، پس آن چیز موجود شود). و نیز فرموده : (انما قولنا لشى ء، اذا اردناه ، ان نقول له کن فیکون )، (تنها سخن ما بچیزى که بخواهیم موجود شود: این است که بآن بگوئیم : بباش پس میباشد). دو طریق سعادت و شقاوت در مسیر رجعت به سوى خدا 🔹این از جهت آغاز خلقت بشر و پیدایشش در نشئه دنیا، و اما از جهت عود و برگشتش بسوى خدا، قرآن کریم صراط آدمى را منشعب به دو طریق میداند، طریق سعادت ، و طریق شقاوت ، و طریق سعادت را نزدیک ترین طریق ، (یعنى خط مستقیم ) دانسته ، که به رفیع اعلى منتهى میشود، و این طریق لایزال انسان را بسوى بلندى و رفعت بالا مى برد تا وى را به پروردگارش برساند، به خلاف طریق شقاوت ، که آن را راهى دور، و منتهى باسفل سافلین ، (پست ترین پستیها) معرفى مى کند، تا آنکه به رب العالمین منتهى شود، و خدا در ماوراى صاحبان این طریق ناظر و محیط بر آنان است ، که بیان این معنا در ذیل جمله : (اهدنا الصراط المستقیم ) در سوره فاتحه گذشت . 🔸این بود اجمال گفتار در صراط انسان ، و اما تفصیل آن درباره زندگیش قبل از دنیا، و در دنیا، و بعد از دنیا، بزودى هر یک در جاى خود خواهد آمد (انشاء اللّه ). 🔹چیزی که تذکرش لازم است ، اینست که : خواننده منتظر آن نباشد که در این کتاب به اسرار انسانها در این سه نشئه آگاه شود چون قرآن کریم در این سه مرحله ، تنها آن مقدار را که مربوط به هدایت بشر، و ضلالت او، و سعادت و شقاوتش ‌ میشود بیان داشته ، و اما مطالب پائین تر از آن را مسکوت گذاشته است . ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.101-102.mp3
1.85M
تفسیر آیه ۱۰۱ و ۱۰۲ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.103-106.mp3
2.53M
تفسیر آیه ۱۰۳ تا ۱۰۶ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۵۰ از کتاب آیات 30 تا 33 سوره بقره ✨وَ إِذْ قَالَ رَبُّک لِلْمَلَئکَةِ إِنى جَاعِلٌ فى الاَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَ تجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَ یَسفِک الدِّمَاءَ وَ نحْنُ نُسبِّحُ بحَمْدِک وَ نُقَدِّس لَک قَالَ إِنى أَعْلَمُ مَا لا تَعْلَمُونَ(30) ✨وَ عَلَّمَ ءَادَمَ الاَسمَاءَ کلَّهَا ثُمَّ عَرَضهُمْ عَلى الْمَلَئکَةِ فَقَالَ أَنبِئُونى بِأَسمَاءِ هَؤُلاءِ إِن کُنتُمْ صدِقِینَ(31) ✨قَالُوا سبْحَنَک لا عِلْمَ لَنَا إِلا مَا عَلَّمْتَنَا إِنَّک أَنت الْعَلِیمُ الحَْکِیمُ(32) ✨قَالَ یَئَادَمُ أَنبِئْهُم بِأَسمَائهِمْ فَلَمَّا أَنبَأَهُم بِأَسمَائهِمْ قَالَ أَ لَمْ أَقُل لَّکُمْ إِنى أَعْلَمُ غَیْب السمَوَتِ وَ الاَرْضِ وَ أَعْلَمُ مَا تُبْدُونَ وَ مَا کُنتُمْ تَکْتُمُونَ(33) ترجمه آیات و چون پروردگارت به فرشتگان گفت : من میخواهم در زمین جانشینى بیافرینم. گفتند: در آنجا مخلوقى پدید مى آورى که تباهى کنند و خونها بریزند؟ با اینکه ما تو را به پاکى مى ستائیم و تقدیس میگوئیم ؟ گفت من چیزها میدانم که شما نمیدانید (30) و خدا همه نامها را به آدم بیاموخت پس از آن همه آنان را به فرشتگان عرضه کرد و گفت اگر راست میگوئید مرا از نام اینها خبر دهید (31) گفتند تو را تنزیه مى کنیم ما دانشى (جز آنچه) به ما آموخته اى نداریم که داناى فرزانه تنها توئى (32) گفت اى آدم ، فرشتگان را از نام ایشان آگاه کن و چون از نام آنها آگاهشان کرد، گفت مگر به شما نگفتم که من نهفته هاى آسمان و زمین را میدانم ، آنچه را که شما آشکار کرده اید و آنچه را پنهان میداشتید میدانم (33) ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.107-108.mp3
2.46M
تفسیر آیه ۱۰۷ و ۱۰۸ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.109-110.mp3
2.04M
تفسیر آیه ۱۰۹ و ۱۱۰ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۵۱ از کتاب سؤ ال ملائکه از خداوند درباره استخلاف انسان بیان آیات 🔹این آیات متعرض آن فرضى است که به خاطر آن انسان بسوى دنیا پائین آمد، و نیز حقیقت خلافت در زمین ، و آثار و خواص آن را بیان مى کند، و این مطلب بر خلاف سائر داستانهائى که در قرآن آمده ، تنها در یک جا آمده است ، و آن همین جا است . ✨و اذ قال ربک ... بزودى سخنى در معناى گفتار خدایتعالى ، و همچنین گفتار ملائکه و شیطان انشاءاللّه در جلد چهارم فارسى این کتاب خواهد آمد. ✨قالوا اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء؟ و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک 🔸پاسخى که در این آیه از ملائکه حکایت شده ، اشعار بر این معنا دارد، که ملائکه از کلام خدایتعالى که فرمود: میخواهم در زمین خلیفه بگذارم ، چنین فهمیده اند که این عمل باعث وقوع فساد و خونریزى در زمین میشود، چون میدانسته اند که موجود زمینى به خاطر اینکه مادى است ، باید مرکب از قوائى غضبى و شهوى باشد، و چون زمین دار تزاحم و محدود الجهات است ، و مزاحمات در آن بسیار میشود، مرکباتش در معرض انحلال ، و انتظامهایش و اصلاحاتش در مظنه فساد و بطلان واقع میشود، لاجرم زندگى در آن جز به صورت زندگى نوعى و اجتماعى فراهم نمیشود، و بقاء در آن به حد کمال نمى رسد، جز با زندگى دسته جمعى ، و معلوم است که این نحوه زندگى بالاخره به فساد و خونریزى منجر میشود. 🔹در حالیکه مقام خلافت همانطور که از نام آن پیداست ، تمام نمیشود مگر به اینکه خلیفه نمایشگر مستخلف باشد، و تمامى شئون وجودى و آثار و احکام و تدابیر او را حکایت کند، البته آن شئون و آثار و احکام و تدابیرى که به خاطر تامین آنها خلیفه و جانشین براى خود معین کرده . 🔸و خداى سبحان که مستخلف این خلیفه است ، در وجودش مسماى به اسماء حسنى ، و متصف به صفات علیائى از صفات جمال و جلال است ، و در ذاتش منزه از هر نقصى ، و در فعلش مقدس از هر شر و فسادى است ، (جلت عظمته ). 🔹و خلیفه ای که در زمین نشو و نما کند، با آن آثاری که گفتیم زندگى زمینى دارد، لایق مقام خلافت نیست ، و با هستى آمیخته با آن همه نقص و عیبش ، نمیتواند آئینه هستى منزه از هر عیب و نقص ، و وجود مقدس از هر عدم خدائى گردد، به قول معروف (تراب کجا؟ و رب الارباب کجا؟). ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.111-112.mp3
2.24M
تفسیر آیه ۱۱۱ و ۱۱۲ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.113.mp3
2.06M
تفسیر آیه ۱۱۳ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۵۲ از کتاب 🔹و این سخن فرشتگان پرسش از امرى بوده که نسبت به آن جاهل بوده اند، خواسته اند اشکالى را که در مسئله خلافت یک موجود زمینى به ذهنشان رسیده حل کنند، نه اینکه در کار خدایتعالى اعتراض و چون و چرا کرده باشند. 🔸به دلیل این اعترافى که خدایتعالى از ایشان حکایت کرده ، که دنبال سئوال خود گفته اند: انک انت العلیم الحکیم (تنها داناى على الاطلاق و حکیم على الاطلاق توئى )، چون این جمله با حرف (ان ) که تعلیل را آماده مى کند آغاز شده ، مى فهماند که فرشتگان مفاد جمله را مسلم مى دانسته اند، (دقت بفرمائید). 🔹پس خلاصه کلام آنان به این معنا برگشت مى کند که : خلیفه قرار دادن تنها به این منظور است که آن خلیفه و جانشین با تسبیح و حمد و تقدیس زبانى ، و وجودیش ، نمایانگر خدا باشد، و زندگى زمینى اجازه چنین نمایشى به او نمیدهد، بلکه بر عکس او را بسوى فساد و شر مى کشاند. 🔸از سوى دیگر، وقتى غرض از خلیفه نشاندن در زمین ، تسبیح و تقدیس به آن معنا که گفتیم حکایت کننده و نمایشگر صفات خدائى تو باشد، از تسبیح و حمد و تقدیس خود ما حاصل است ، پس خلیفه هاى تو مائیم ، و یا پس ما را خلیفه خودت کن ، خلیفه شدن این موجود زمینى چه فایده اى براى تو دارد؟. 🔹خدایتعالى در رد این سخن ملائکه فرمود: (انى اعلم ما لا تعلمون ، و علم آدم الاسماء کلها)،. عمومیت خلافت انسان و اینکه منظور از خلافت در آیه جانشینى خدا در زمین است زمینه و سیاق کلام به دو نکته اشاره دارد، اول اینکه منظور از خلافت نامبرده جانشینى خدا در زمین بوده ، نه اینکه انسان جانشین ساکنان قبلى زمین شوند، که در آن ایام منقرض شده بودند، و خدا خواسته انسان را جانشین آنها کند، همچنانکه بعضى از مفسرین این احتمال را داده اند. 🔸براى اینکه جوابی که خداى سبحان به ملائکه داده ، این است که اسماء را به آدم تعلیم داده ، و سپس فرموده : حال ، ملائکه را از این اسماء خبر بده ، و این پاسخ با احتمال نامبرده هیچ تناسبى ندارد. 🔸و بنابراین ، پس دیگر خلافت نامبرده اختصاصى به شخص آدم ندارد، بلکه فرزندان او نیز در این مقام با او مشترکند، آنوقت معناى تعلیم اسماء، این میشود: که خدایتعالى این علم را در انسان ها به ودیعه سپرده ، به طوریکه آثار آن ودیعه ، بتدریج و بطور دائم ، از این نوع موجود سر بزند، هر وقت به طریق آن بیفتد و هدایت شود، بتواند آن ودیعه را از قوه به فعل در آورد. 🔹دلیل و مؤ ید این عمومیت خلافت ، آیه : (اذ جعلکم خلفاء من بعد قوم نوح )، (که شما را بعد از قوم نوح خلیفه ها کرد)، و آیه : (ثم جعلناکم خلائف فى الارض )، (و سپس شما را خلیفه ها در زمین کردیم )، و آیه : (و یجعلکم خلفاء الارض )، (و شما را خلیفه ها در زمین کند) میباشد. ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.114.mp3
2.53M
تفسیر آیه ۱۱۴ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.115-116.mp3
2.9M
تفسیر آیه ۱۱۵ و ۱۱۶ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۵۳ از کتاب نداشتن ملائکه شایستگى خلافت را 🔹نکته دوم این است که خداى سبحان در پاسخ و رد پیشنهاد ملائکه ، مسئله فساد در زمین و خونریزى در آن را، از خلیفه زمینى نفى نکرد، و نفرمود: که نه ، خلیفه ای که من در زمین می گذارم خونریزى نخواهند کرد، و فساد نخواهند انگیخت ، و نیز دعوى ملائکه را (مبنى بر اینکه ما تسبیح و تقدیس تو مى کنیم ) انکار نکرد، بلکه آنان را بر دعوى خود تقریر و تصدیق کرد. 🔸در عوض مطلب دیگرى عنوان نمود، و آن این بود که در این میان مصلحتى هست ، که ملائکه قادر بر ایفاء آن نیستند، و نمیتوانند آن را تحمل کنند، ولى این خلیفه زمینى قادر بر تحمل و ایفاى آن هست ، آرى انسان از خداى سبحان کمالاتى را نمایش میدهد، و اسرارى را تحمل مى کند، که در وسع و طاقت ملائکه نیست . 🔹این مصلحت بسیار ارزنده و بزرگ است ، به طوری که مفسده فساد و سفک دماء را جبران مى کند، ابتداء در پاسخ ملائکه فرمود: (من میدانم آنچه را که شما نمیدانید)، و در نوبت دوم ، به جاى آن جواب ، این طور جواب میدهد: که (آیا به شما نگفتم من غیب آسمانها و زمین را بهتر میدانم ؟) و مراد از غیب ، همان اسماء است ، نه علم آدم به آن اسماء، چون ملائکه اصلا اطلاعى نداشتند از اینکه در این میان اسمائى هست ، که آنان علم بدان ندارند، ملائکه این را نمیدانستند، نه اینکه از وجود اسماء اطلاع داشته ، و از علم آدم به آنها بى اطلاع بوده اند، و گرنه جا نداشت خدایتعالى از ایشان از اسماء بپرسد، و این خود روشن است ، که سئوال نامبرده به خاطر این بوده که ملائکه از وجود اسماء بى خبر بوده اند. 🔸و گرنه حق مقام ، این بود که باین مقدار اکتفاء کند، که بآدم بفرماید: (ملائکه را از اسماء آنان خبر بده )، تا متوجه شوند که آدم علم بآنها را دارد، نه اینکه از ملائکه بپرسد که اسماء چیست ؟ 🔹پس این سیاق به ما مى فهماند: که ملائکه ادعاى شایستگى براى مقام خلافت کرده ، و اذعان کردند به اینکه آدم این شایستگى را ندارد، و چون لازمه این مقام آن است که خلیفه اسماء را بداند، خدایتعالى از ملائکه از اسماء پرسید، و آنها اظهار بى اطلاعى کردند، و چون از آدم پرسید، و جواب داد به این وسیله لیاقت آدم براى حیازت این مقام ، و عدم لیاقت فرشتگان ثابت گردید. 🔸نکته دیگر که در اینجا هست اینست که ، خداى سبحان دنباله سئوال خود، این جمله را اضافه فرمود:) (ان کنتم صادقین )، (اگر راستگو هستید)، و این جمله اشعار دارد بر اینکه ادعاى ملائکه ادعاى صحیحى نبوده ، چون چیزی را ادعا کرده اند که لازمه اش داشتن علم است. ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.117-118.mp3
1.63M
تفسیر آیه ۱۱۷ و ۱۱۸ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.118-119.mp3
2.44M
تفسیر آیه ۱۱۸ و ۱۱۹ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۵۴ از کتاب جلد ۱ صفحه ۱۸۰ ✨و علم آدم الاسماء کلها، ثم عرضهم ... این جمله اشعار دارد بر اینکه اسماء نامبرده ، و یا مسماهاى آنها موجوداتى زنده و داراى عقل بوده اند، که در پس پرده غیب قرار داشته اند، و به همین جهت علم به آنها غیر آن نحوه علمى است که ما به اسماء موجودات داریم ، چون اگر از سنخ علم ما بود، باید بعد از آنکه آدم به ملائکه خبر از آن اسماء داد، ملائکه هم مثل آدم داناى به آن اسماء شده باشند، و در داشتن آن علم با او مساوى باشند، براى اینکه هر چند در این صورت آدم به آنان تعلیم داده ، ولى خود آدم هم به تعلیم خدا آن را آموخته بود. پس دیگر نباید آدم اشرف از ملائکه باشد، و اصولا نباید احترام بیشترى داشته باشد، و خدا او را بیشتر گرامى بدارد، و اى بسا ملائکه از آدم برترى و شرافت بیشترى میداشتند. 🔹و نیز اگر علم نامبرده از سنخ علم ما بود، نباید ملائکه به صرف اینکه آدم علم به اسماء دارد قانع شده باشند، و استدلالشان باطل شود، آخر در ابطال حجت ملائکه این چه استدلالى است ؟ که خدا به یک انسان مثلا علم لغت بیاموزد، و آنگاه وى را به رخ ملائکه مکرم خود بکشد، و به وجود او مباهات کند، و او را بر ملائکه برترى دهد، با اینکه ملائکه آنقدر در بندگى او پیش رفته اند که ،  (لا یسبقونه بالقول و هم بامره یعملون )، (از سخن خدا پیشى نمى گیرند، و بامر او عمل مى کنند)، 🔸آنگاه به این بندگان پاک خود بفرماید: که این انسان جانشین من و قابل کرامت من هست ، و شما نیستید؟ آنگاه اضافه کند که اگر قبول ندارید، و اگر راست میگوئید که شایسته مقام خلافتید، و یا اگر در خواست این مقام را مى کنید، مرا از لغت ها و واژه هائی که بعدها انسانها براى خود وضع مى کنند، تا به وسیله آن یکدیگر را از منویات خود آگاه سازند، خبر دهید. 🔹علاوه بر اینکه اصلا شرافت علم لغت مگر جز براى این است که از راه لغت ، هر شنونده اى به مقصد درونى و قلبى گوینده پى ببرد؟ و ملائکه بدون احتیاج به لغت و تکلم ، و بدون هیچ واسطه اى اسرار قلبى هر کسى را میدانند، پس ‌ ملائکه یک کمالى مافوق کمال تکلم دارند. 🔸و سخن کوتاه آنکه معلوم میشود آنچه آدم از خدا گرفت ، و آن علمى که خدا به وى آموخت ، غیر آن علمى بود که ملائکه از آدم آموختند، علمى که براى آدم دست داد، حقیقت علم به اسماء بود، که فرا گرفتن آن براى آدم ممکن بود، و براى ملائکه ممکن نبود، و آدم اگر مستحق و لایق خلافت خدائى شد، به خاطر همین علم به اسماء بوده ، نه به خاطر خبر دادن از آن ، و گرنه بعد از خبر دادنش ، ملائکه هم مانند او با خبر شدند، دیگر جا نداشت که باز هم بگویند: ما علمى نداریم ، (سبحانک لا علم لنا، الا ما علمتنا)، (منزهى تو، ما جز آنچه تو تعلیممان داده اى چیزى نمى دانیم ). ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.120-121.mp3
1.88M
تفسیر آیه ۱۲۰ تا ۱۲۲ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
11.Hud.123.mp3
1.75M
تفسیر آیه ۱۲۳ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
الحمدلله 🌺🌺 پایان تفسیر سوره مبارکه هود
خلاصه ۵۵ از کتاب جلد ۱ صفحه ۱۸۱ 🔸از آنچه گذشت روشن شد، که علم به اسماء آن مسمیات ، باید طورى بوده باشد که از حقایق و اعیان وجودهاى آنها کشف کند، نه صرف نامها، که اهل هر زبانى براى هر چیزى مى گذارند، پس معلوم شد که آن مسمیات و نامیده ها که براى آدم معلوم شد، حقایقى و موجوداتى خارجى بوده اند، نه چون مفاهیم که ظرف وجودشان تنها ذهن است ، و نیز موجوداتى بوده اند که در پس پرده غیب ، یعنى غیب آسمانها و زمین نهان بوده اند، و عالم شدن به آن موجودات غیبى ، یعنى آنطوری که هستند، از یک سو تنها براى موجود زمینى ممکن بوده ، نه فرشتگان آسمانى و از سوى دیگر آن علم در خلافت الهیه دخالت داشته است . نکات قابل توجه در کلمه اسماء در آیه شریفه (و علم آدم الاسماء کلها) 🔹کلمه (اسماء) در جمله (و علم آدم الاسماء کلها) الخ ، از نظر ادبیات ، جمعى است که الف و لام بر سرش در آمده ، و چنین جمعى به تصریح اهل ادب افاده عموم مى کند، علاوه بر اینکه خود آیه شریفه با کلمه (کلها، همه اش ) این عمومیت را تاءکید کرده . 🔸در نتیجه مراد به آن ، تمامى اسمائى خواهد بود که ممکن است نام یک مسما واقع بشود، چون در کلام ، نه قیدى آمده ، و نه عهدى ، تا بگوئیم مراد، آن اسماء معهود است . 🔹از سوى دیگر کلمه : (عرضهم ، ایشان را بر ملائکه عرضه کرد)، دلالت مى کند بر اینکه هر یک از آن اسماء یعنى مسماى به آن اسماء، موجودى داراى حیاة و علم بوده اند، و در عین اینکه علم و حیاة داشته اند، در پس حجاب غیب ، یعنى غیب آسمانها و زمین قرار داشته اند. 🔸گو اینکه اضافه غیب به آسمانها و زمین ، ممکن است در بعضى موارد اضافه تبعیضى باشد، و لکن از آنجا که مقام آیه شریفه مقام اظهار تمام قدرت خداى تعالى ، و تمامیت احاطه او، و عجز ملائکه ، و نقص ایشان است ، لذا لازم است بگوئیم اضافه نامبرده (مانند اضافه در جمله خانه زید) اضافه ملکى باشد. 🔹در نتیجه مى رساند: که اسماء نامبرده امورى بوده اند که از همه آسمانها و زمین غایب بوده ، و به کلى از محیط کون و وجود بیرون بوده اند. 🔸وقتى این جهات نامبرده را در نظر بگیریم ، یعنى عمومیت اسماء را، و اینکه مسماهاى به آن اسماء داراى زندگى و علم بوده اند، و اینکه در غیب آسمانها و زمین قرار داشته اند، آنوقت با کمال وضوح و روشنى همان مطلبى از آیات مورد بحث استفاده مى شود، که آیه :  (و ان من شى ء الاعندنا خزائنه ، و ما ننزله الا بقدر معلوم )، (هیچ چیز نیست مگر آن که نزد ما خزینه هاى آن هست ، و ما از آن خزینه ها نازل نمى کنیم ، مگر به اندازه معلوم )، در صدد بیان آنست . ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @tafsireayeha
12.Yusuf.000.mp3
1.94M
تفسیر آیه ۱ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
12.Yusuf.001-02.mp3
2.21M
تفسیر آیه ۱ و ۲ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
خلاصه ۵۶ از کتاب جلد ۱ صفحه ۱۸۲ 🔹چون خداى سبحان در این آیه خبر میدهد به اینکه آنچه از موجودات که کلمه (شى ء چیز) بر آن اطلاق بشود، و در وهم و تصور در آید، نزد خدا از آن چیز خزینه هائى انباشته است ، که نزد او باقى هستند، و تمام شدنى برایشان نیست ، و به هیچ مقیاسى هم قابل سنجش ، و به هیچ حدى قابل تحدید نیستند، و سنجش و تحدید را در مقام و مرتبه انزال و خلقت مى پذیرند، و کثرتى هم که در این خزینه ها هست ، از جنس کثرت عددى نیست ، چون کثرت عددى ملازم با تقدیر و تحدید است ، بلکه کثرت آنها از جهت مرتبه و درجه است ، و به زودى انشاءاللّه در سوره حجر در تفسیر آیه نامبرده کلامى دیگر خواهد آمد. 🔸پس حاصل کلام این شد: که این موجودات زنده و عاقلى که خدا بر ملائکه عرضه کرد، موجوداتى عالى و محفوظ نزد خدا بودند، که در پس حجاب هاى غیب محجوب بودند، و خداوند با خیر و برکت آنها هر اسمى را که نازل کرد، در عالم نازل کرد، و هر چه که در آسمانها و زمین هست از نور و بهاى آنها مشتق شده است ، و آن موجودات با اینکه بسیار و متعددند، در عین حال تعدد عددى ندارند، و اینطور نیستند که اشخاص آنها با هم متفاوت باشند، بلکه کثرت و تعدد آنها از باب مرتبه و درجه است ، و نزول اسم از ناحیه آنها نیز به این نحو نزول است .   ابلیس قبل از بوجود آمدن صحنه خلقت آدم کافر بوده 🔹و اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون آن چه ملائکه اظهار بدارند، و آنچه پنهان کنند، دو قسم از غیب نسبى است ، یعنى بعضى از غیب هاى آسمانها و زمین است ، و به همین جهت در مقابل آن جمله :  (اعلم غیب السماوات و الارض )  قرار گرفت ، تا شامل هر دو قسم غیب یعنى غیب داخل در عالم ارضى و سماوى ، و غیب خارج از آن بشود. 🔸تقید جمله : (کنتم تکتمون ) به قید (کنتم )، به این معنا اشعار دارد: که در این میان در خصوص آدم و خلافت او، اسرارى مکتوم و پنهان بوده ، و ممکن است این معنا را از آیه بعدى هم ، که مى فرماید:  (فسجدوا الا ابلیس ، ابى و استکبر و کان من الکافرین )، استفاده کرد. 🔹چون از این جمله بر مى آید که ابلیس قبل از بوجود آمدن صحنه خلقت آدم ، و سجده ملائکه ، کافر بوده (چون فرموده  (کان من الکافرین )، از کافرین بود) و سجده نکردنش ، و مخالفت ظاهریش ، ناشى از مخالفتى بوده که در باطن ، مکتوم داشته . 🔸و از همین جا روشن میشود که سجده ملائکه ، و امتناع ابلیس از آن ، یک واقعه اى بوده که در فاصله فرمایش خدا: (انى اعلم ما لا تعلمون )، و بین فرمایش دیگرش :  (اعلم ما تبدون و ما کنتم تکتمون ) الخ ، واقع شده و نیز از آن استفاده میشود که به خاطر چه سرى جمله : (انى اعلم مالا تعلمون ) الخ ، را بار دوم مبدل کرد به جمله : (انى اعلم غیب السماوات و الارض ). ادامه دارد ... مشاهده سایر خلاصه ها 👈 ✨ @tafsireayeha
12.Yusuf.003.mp3
2.75M
تفسیر آیه ۳ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha
12.Yusuf.004.mp3
2.96M
تفسیر آیه ۴ سوره تفسیر سایر آیه ها 👇👇 ✨ @tafsireayeha