خلاصه ۱۶
از کتاب #تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
🔹الف - لام - میم گفتار پیرامون حروف بریده ای که در اول بعضى از سوره هاى قرآن آمده ، انشاءاللّه در ابتداى سوره شورى ، از نظر خواننده خواهد گذشت و همچنین گفتار در معناى هدایت بودن و کتاب بودن قرآن مى آید.
🔸 هدى للمتقین ، الذین یؤ منون ...
متقین عبارتند از مؤ منین ، چون تقوى از اوصاف خاصه طبقه معینى از مؤ منین نیست و اینطور نیست که تقوى صفت مرتبه اى از مراتب ایمان باشد، که دارندگان مرتبه پائین تر، مؤ من بى تقوى باشند و در نتیجه تقوى مانند احسان و اخبات و خلوص ، یکى از مقامات ایمان باشد، بلکه صفتى است که با تمامى مراتب ایمان جمع میشود، مگر آنکه ایمان ، ایمان واقعى نباشد.
🔹دلیل این مدعا این است :
خدایتعالى دنبال این کلمه ، یعنى کلمه (متقین )، وقتى اوصاف آن را بیان مى کند، از میانه طبقات مؤ منین ، با آن همه اختلاف که در طبقات آنان است ، طبقه معینى را مورد نظر قرار نمیدهد و طورى متقین را توصیف نمیکند که شامل طبقه معینى شود.
🔸و در این آیات نوزده گانه که حال مؤ منین و کفار و منافقین را بیان مى کند، از اوصاف معرف تقوى ، تنها پنج صفت را ذکر مى کند و آن عبارتست از:
ایمان بغیب ،
اقامه نماز،
انفاق از آنچه خداى سبحان روزى کرده ،
ایمان به آنچه بر انبیاء خود نازل فرموده ،
به تحصیل یقین به آخرت ،
🔹و دارندگان این پنج صفت را به این خصوصیت توصیف کرده :
چنین کسانى بر طریق هدایت الهى و داراى آن هستند.
🔸متقین داراى دو هدایتند همچنان که کفار و منافقین در دو ضلالت مى باشند
و این طرز بیان به خوبى مى فهماند که نامبردگان به خاطر اینکه از ناحیه خداى سبحان هدایت شده اند، داراى این پنج صفت کریمه گشته اند،
ساده تر اینکه ایشان متقى و (داراى پنج صفت نامبرده نشده اند)، مگر به هدایتى از خدایتعالى ،
🔹آنگاه کتاب خود را چنین معرفى مى کند:
که هدایت همین متقین است ، لا ریب فیه هدى للمتقین پس مى فهمیم که هدایت کتاب ، غیر آن هدایتى است که اوصاف نامبرده را در پى داشت و نیز مى فهمیم که متقین ، داراى دو هدایتند، یک هدایت اولى که به خاطر آن متقى شدند و یک هدایت دومى که خداى سبحان به پاس تقوایشان به ایشان کرامت فرمود.
🔸آنوقت مقابله بین متقین که گفتیم داراى دو هدایتند، با کفار و منافقین درست میشود، چون کفار هم داراى دو ضلالت و منافقین داراى دو کورى هستند، یکى ضلالت و کورى اول ، که باعث اوصاف خبیثه آنان از کفر و نفاق و غیره شد، دوم ضلالت و کورى اى که ضلالت و کورى اولشان را بیشتر کرد، اولى را به خود آنان نسبت داد و دومى را به خودش ، که به عنوان مجازات دچار ضلالت و کورى بیشتریشان کرد،
🔹 و در خصوص کفار فرمود:
ختم اللّه على قلوبهم ، و على سمعهم و على ابصارهم غشاوة
غشاوت را به خود آنان نسبت داد و مهر زدن بر دلهاشان را به خودش .
🔸همچنانکه در آیات بعد درباره منافقین مى فرماید:
فى قلوبهم مرض فزادهم اللّه مرضا
مرض اولى را به خود منافقین نسبت میدهد، و مرض دومى ایشان را به خودش ، به همان معنائى که از آیه یضل به کثیرا، و یهدى به کثیرا، و ما یضل به الا الفاسقین
(خدا با این قرآنش بسیاری را گمراه و بسیارى را هدایت مى کند و با آن گمراه نمیکند مگر فاسقان را، آنهائى را که قبل از برخورد با قرآن فاسق بوده اند)،
و آیه : ((فلما زاغوا ازاغ اللّه قلوبهم ))،
(وقتى خودشان از راه راست منحرف شوند، خدا هم دلهاشان را منحرف مى کند) استفاده میشود.
🔹هدایت اول متقین از سلامت فطرت و هدایت دوم از ناحیه قرآن و فرع بر هدایت اول است
و کوتاه سخن آنکه : متقین میان دو هدایت واقعند، همچنانکه کفار و منافقین میانه دو ضلالت قرار گرفته اند، و هر سه طبقه از دو خصیصه خود، یکى را یعنى اولى را خودشان داشته اند و دومى را خداوند به عنوان جزا بر اولیشان اضافه کرده است .
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
هدایت شده از انتظار
36.93M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خلاصه ۱۷
از کتاب #تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
🔹 چون هدایت دومى متقین به وسیله قرآن صورت مى گیرد، معلوم میشود هدایت اولى قبل از قرآن بوده و علت آن سلامت فطرت بوده است (و اما اینکه چرا بعضى فطرتشان سالم است و بعضى نا سالم و آیا علت تامه آن وراثت و خوبى و بدى پدر و مادر و شیر و امثال آنها است و یا علت تامه اش خود انسان است ؟ در پاسخ میگوئیم هیچیک از اینها علت تامه نیست ، ولى همه آنها به مقدار اقتضاء اثر دارد. مترجم ).
🔸این وجدانى همه ما است که اگر فطرت کسى سالم باشد، ممکن نیست که به این حقیقت اعتراف نکند، که من موجود محتاجم و احتیاجم به چیزى است که خارج از ذات خودم است و همچنین غیر من تمامى موجودات و آنچه که به تصور و وهم یا عقل درآید، محتاج به امرى هستند خارج از ذاتشان و آن امر و آن چیز، امرى است که سلسله همه حوائج بدو منتهى میشود.
حقایقى که شخص سلیم الفطره به آنها ایمان مى آورد
🔹پس شخصی که سلامت فطرت داشته باشد خواه ناخواه ایمان به موجودى غایب از حس خودش دارد: موجودی که هستى خودش و هستى همه عالم ، مستند به آن موجود است .
🔸شخص سلیم الفطره بعد از آنکه به چنین موجودى غیبى ایمان آورد و اعتراف کرد، فکر مى کند که این مبداء که حتى دقیقه اى از دقائق از حوائج موجودات غافل نمیماند، و براى هر موجودى آنچنان سرپرستى دارد که گوئى غیر از آن دیگر مخلوقى ندارد، چگونه ممکن است از هدایت بندگانش غافل بماند، و راه نجات از اعمال مهلک و اخلاق مهلک را به آنان ننماید؟
🔹همین سئوالى که از خود مى کند و سئوالات دیگرى که از آن زائیده میشود سر از مسئله توحید و نبوت و معاد در مى آورد و در نتیجه خود را ملزم میداند که در برابر آن مبدء یکتا خضوع کند چون خالق و رب او و رب همه عالم است و نیز خود را ملزم میداند که در جستجوى هدایت او برآید و وقتى به هدایت او رسید، آنچه در وسع او هست از مال و جاه و علم و فضیلت همه را در راه احیاء آن هدایت و نشر آن دین به کار بندد، و این همان نماز و انفاق است ، اما نه نماز و زکاة قرآن ، چون گفتار ما درباره شخص سلیم الفطره اى است که اینها را در فطرت خود مى یابد، بلکه نماز و زکاتی که فطرتش بگردنش مى اندازد، و او هم از فطرتش مى پذیرد.
🔸از اینجا معلوم شد که این پنج صفتى که خدایتعالى آنها را زمینه هدایت قرآنى خود قرار داده ، صفاتى است که فطرت سالم در آدمى ایجاد مى کند، و در آیات مورد بحث به دارندگان چنین فطرتى وعده میدهد که به زودى به وسیله قرآنش ایشان را هدایت مى کند، البته هدایتى زائد بر هدایت فطرتشان ، پس اعمال پنج گانه نامبرده ، متوسط میان دو هدایتند، هدایتى سابق بر آن اعمال ، و هدایتى لاحق به آنها، و اعتقاد صادق و اعمال صالح میان دو هدایت واسطه اند، به طوریکه اگر بعد از هدایت فطرت ، آن اعتقاد و آن اعمال نباشد، هدایت دومى دست نمى دهد.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۱۸
از کتاب #تفسیر_المیزان
آیاتى دال بر اینکه هدایت دومى از ناحیه خدا وقوع بر هدایت اولى است
🔹((یثبت اللّه الذین آمنوا بالقول الثابت ، فى الحیوه الدنیا و فى الآخرة ))،
(خدا کسانى را که ایمان آوردند، به قول ثابت در حیاة دنیا و در آخرت پا بر جا مى کند، و خلاصه آنچنانشان را آنچنان تر میسازد)،
پس معلوم میشود به قول معروف چشمه باید از خودش آب داشته باشد، تا با لایه روبى زیادترش کرد (مترجم )
✨ ((یا ایها الذین آمنوا اتقوا اللّه و آمنوا برسوله ، یوتکم کفلین من رحمتة و یجعل لکم نورا تمشون به ))،
(اى کسانیکه ایمان آورده اید. از خدا بترسید و به رسول او ایمان بیاورید، تا خدا از رحمتش دو برابر به شما بدهد و برایتان نورى قرار دهد، تا با آن نور مشى کنید)
فراموش نشود که فرمود: اى کسانیکه ایمان آورده اید، ایمان بیاورید، معلوم مى شود ایمان اولى فطرى است ، و ایمان دومى به رسول و به کتاب او است . مترجم .
✨ان تنصروا اللّه ینصرکم و یثبت اقدامکم ،
اگر خدا را یارى کنید، خدا یاریتان مى کند، و ایمانتان را قوى مى سازد)،
معلوم مى شود یارى کردن دین خدا که همان هدایت اولى است سبب مى شود ثبات قدم را، که خود هدایت دومى و زائد بر اولى است ).
✨و اللّه لا یهدى القوم الفاسقین
(خدا مردم تبهکار را هدایت نمى کند)،
پس معلوم میشود انحراف از هدایت اولى ، که همان تبه کارى باشد، باعث محرومیت از هدایت خدا مى گردد، و از این قبیل آیاتى دیگر.
🔸و مسئله ضلالت کفار و منافقین ، عینا مانند هدایت متقین ، داراى دو مرحله است ، یکى از ناحیه خود مردم و یکى به عنوان مجازات از ناحیه خدا، که انشاء اللّه بزودى بیانش خواهد آمد.
🔹و در آیات مورد بحث به حیاة دیگرى اشاره شده ، که انسانها در آن حیاة زندگى را از سر مى گیرند، حیاتى است که فعلا پنهان است ، و نسبت به حیاة دنیا جنبه باطن را دارد نسبت به ظاهر، حیاتى است که زندگى انسان به وسیله آن حیاة در همین دنیا و بعد از مردن و در بعث و قیامت یکسره مى شود، و در بین ، مرگى ، و انعدامى فاصله نمى گردد،
🔸همچنانکه فرمود: ((او من کان میتا فاحییناه ، و جعلنا له نورا، یمشى به فى الناس ، کمن مثله فى الظلمات لیس بخارج منها؟))
(آیا کسى که مرده و بى جان بود، او را زنده کردیم ، و برایش نورى قرار دادیم ، تا با آن در میانه مردم آمد و شد کرد، مثل کسى است که در ظلمتها قرار دارد، و بیرون شدنى برایش نیست ؟)
که انشاء اللّه بزودى بحث ما پیرامون این زندگى خواهد آمد.
معنى ایمان
🔸((یؤ منون )): ایمان ، عبارتست از جایگیر شدن اعتقاد در قلب ، و این کلمه از ماده (ء - م - ن ) اشتقاق یافته ، کانه شخص با ایمان ، به کسى که بدرستى و راستى و پاکى وى اعتقاد پیدا کرده ، امنیت مى دهد، یعنى آنچنان دلگرمى و اطمینان مى دهد که هرگز در اعتقاد خودش دچار شک و تردید نمى شود، چون آفت اعتقاد و ضد آن شک و تردید است .
اشاره به مراتب ایمان
🔹و ایمان همانطور که قبلا هم گفتیم ، معنائى است داراى مراتبى بسیار چون اذعان و اعتقاد، گاهى به خود چیزى پیدا میشود و تنها اثر وجود آن چیز بر آن اعتقاد مترتب میشود، و گاهى از این شدیدتر است ، به طوریکه به پاره اى لوازم آن نیز متعلق مى گردد و گاهى از این نیز شدیدتر میشود، و به همه لوازم آن متعلق میشود، و از همین جا نتیجه مى گیریم : که مؤ منین هم در اعتقادشان به غیب ، و به خداى حاضر و ناظر، و به روز جزاى او، در یک طبقه نیستند، بلکه طبقات مختلفى دارند.
معنى غیب و ایمان به غیب
🔸((بالغیب )): کلمه غیب بر خلاف شهادت ، عبارتست از چیزیکه در تحت حس و درک آدمى قرار ندارد، و آن عبارتست از خداى سبحان ، و آیات کبراى او، که همه از حواس ما غایبند، و یکى از آنها وحى است ، که در جمله و الذین آمنوا بما انزل الیک و ما انزل من قبلک ... به آن اشاره فرموده .
🔹پس مراد از ایمان به غیب در مقابل ایمان به وحى ، و ایمان به آخرت ، عبارتست از ایمان به خداى تعالى ، و در نتیجه در این چند آیه به ایمان به همه اصول سه گانه دین اشاره شده است ، و قرآن کریم همواره اصرار و تاکید دارد در اینکه بندگان خدا نظر خود را منحصر در محسوسات و مادیات نکنند، و ایشان را تحریک مى کند باینکه : از عقل سلیم و لب خالص پیروى کنند.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۱۹
از کتاب #تفسیر_المیزان
#سوره_بقره
و بالاخره هم یوقنون
🔹قبلا اعتقاد راسخ به توحید و نبوت را به کلمه ایمان تعبیر آورد و در این جمله اعتقاد راسخ به خصوص به آخرت را به ایقان تعبیر کرده و این بدان جهت است که به لازمه یقین ، که عبارتست از فراموش نکردن آخرت ، نیز اشاره کرده باشد، چون بسیار میشود انسان نسبت به چیزى ایمان دارد و هیچ شکى در آن ندارد، اما پاره اى از لوازم آن را فراموش مى کند، و در نتیجه عملى منافى با ایمانش انجام میدهد،
🔸 به خلاف یقین که دیگر با فراموشى نمیسازد، و ممکن نیست انسان ، عالم و مؤ من به روز حساب باشد و همواره آن روز را در خاطر داشته و به یاد آن باشد، به یاد روزى باشد که در آن روز به حساب کوچک و بزرگ اعمالش مى رسند، و در عین حال پاره اى گناهان را مرتکب شود، چنین کسى نه تنها مرتکب گناه نمیشود، بلکه از ترس ، به قرق گاههاى خدا نزدیک هم نمى گردد.
🔹همچنانکه خدایتعالى درباره آنان فرموده : ((و لا تتبع الهوى ، فیضلک عن سبیل اللّه ، ان الذین یضلون عن سبیل اللّه ، لهم عذاب شدید، بما نسوا یوم الحساب ))،
(خواهش نفس را پیروى مکن ، که تو را از راه خدا گمراه مى کند، کسانیکه از راه خد ا گمراه میشوند، عذابى شدید دارند، به خاطر اینکه روز حساب را فراموش کردند)،
🔸و فهمانید که ضلالت از راه خدا تنها به خاطر فراموشى روز حساب است و بدین جهت در آیات مورد بحث فرمود:
و بالاخرة هم یوقنون
چون به یاد آخرت بودن و بدان یقین داشتن ، تقوى را نتیجه میدهد.
اولئک على هدى من ربهم
🔹هدایت همه اش از خداى سبحان است و هیچ قسمى از آن به هیچ کس نسبت داده نمیشود، مگر به طریق مجاز گوئى که بحث مفصلش انشاء اللّه بزودى خواهد آمد.
🔸 در جمله مورد بحث ، مؤ منین را به هدایت توصیف کرده و در موردى دیگر هدایت را این طور تعریف کرده که :
((فمن یرد اللّه ان یهدیه ))، (یشرح صدره ،
یعنى کسى را که خدا بخواهد هدایت کند سینه اش را گشاده میسازد)
و گشادگى سینه ، به معناى وسعت آن است ، وسعتى که هر تنگى و تنگ نظرى و بخل را از آن دور میسازد و چون در جاى دیگر فرموده :
((و من یوق شح نفسه فاولئک هم المفلحون ))،
(کسیکه او را از بخل درونى حفظ کرده باشند چنین کسانى از رستگارانند)،
لذا مى بینیم در آخر آیه مورد بحث هم نامى از رستگارى برده ، مى فرماید:
اولئک على هدى من ربهم و اولئک هم المفلحون
بحث روایتی
🔹در کتاب معانى الاخبار از امام صادق علیه السلام روایت آمده ، که در ذیل آیه : الذین یومنون بالغیب فرموده :
یعنى (کسیکه ایمان به قیام قائم علیه السلام داشته باشد، و آن را حق بداند).
مؤ لف : این معنا در غیر این روایت نیز آمده ، ولى این روایات همه از باب تطبیق کلى بر مصداق بارز آنست .
🔸و در تفسیر عیاشى از امام صادق علیه السلام روایت شده که در ذیل جمله :
و ممّا رزقناهم ینفقون فرموده :
یعنى از آنچه ما به ایشان تعلیم کرده ایم ، به دیگران تعلیم مى کنند و علم را گسترش میدهند.
🔹و نیز در کتاب معانى الاخبار از آنجناب ، و در ذیل همان جمله روایت آمده ، که فرمود: یعنى از آنچه ما به ایشان تعلیم داده ایم به دیگران داده ، علم را گسترش میدهند، و از آنچه از قرآن به ایشان آموختیم ، تلاوت مى کنند.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii