خلاصه ۳
از کتاب #تفسیر_المیزان
🔹در حقیقت مى خواهیم اخلاص در مقام عبودیت و گفتگوى با خدا را به حد کمال برسانیم و بگوئیم پروردگارا حمد تو را با نام تو آغاز مى کنم ، تا این عملم نشانه و مارک تو را داشته باشد و خالص براى تو باشد.
🔸ظاهرا کلمه ((الله )) در اثر غلبه استعمال، علم (اسم خاص ) خدا شده و گرنه قبل از نزول قرآن این کلمه بر سر زبانها دائر بود و عرب جاهلیت نیز آن را مى شناختند، همچنان که آیه شریفه : ((و لئن سئلتهم من خلقهم ؟ لیقولن الله )) (و اگر از ایشان بپرسى چه کسى ایشان را خلق کرده ، هر آینه خواهند گفت : الله )، و آیه : ((فقالوا هذا لله بزعمهم ، و هذا لشرکائنا))، (پس درباره قربانیان خود گفتند: این مال الله ، و این مال شرکائى که ما براى خدا داریم )، این شناسائى را تصدیق مى کند.
🔹از جمله ادله ایکه دلالت مى کند بر اینکه کلمه ((الله )) علم و اسم خاص خدا است ، این است که خدایتعالى به تمامى اسماء حسنایش و همه افعالى که از این اسماء انتزاع و گرفته شده ، توصیف مى شود، ولى با کلمه ((الله )) توصیف نمى شود، مثلا میگوئیم الله رحمان است ، رحیم است ، ولى بعکس آن نمیگوئیم ،
🔸یعنى هرگز گفته نمیشود: که رحمان این صفت را دارد که الله است و نیز میگوئیم ((رحم الله و علم الله و رزق الله ))، (خدا رحم کرد، و خدا دانست ، و خدا روزى داد،) ولى هرگز نمیگوئیم (الله الرحمن ، رحمان الله شد)، و خلاصه ، اسم جلاله نه صفت هیچیک از اسماء حسناى خدا قرار مى گیرد، و نه از آن چیزى به عنوان صفت براى آن اسماء گرفته میشود.
🔹از آنجائى که وجود خداى سبحان که اله تمامى موجودات است ، خودش خلق را به سوى صفاتش هدایت مى کند و مى فهماند که به چه اوصاف کمالى متصف است ، لذا مى توان گفت که کلمه ((الله )) بطور التزام دلالت بر همه صفات کمالى او دارد و صحیح است بگوئیم لفظ جلاله ((الله )) اسم است براى ذات واجب الوجودى که دارنده تمامى صفات کمال است.
🔸و اما دو وصف رحمان و رحیم ، دو صفتند که از ماده رحمت اشتقاق یافته اند.
کلمه (رحمان ) صیغه مبالغه است که بر کثرت و بسیارى رحمت دلالت مى کند، و کلمه (رحیم ) بر وزن فعیل صفت مشبهه است ، که ثبات و بقاء و دوام را میرساند، پس خداى رحمان معنایش خداى کثیر الرحمه ، و معناى رحیم خداى دائم الرحمه است ،
🔹 و به همین جهت مناسب با کلمه رحمت این است که دلالت کند بر رحمت کثیرى که شامل حال عموم موجودات و انسانها از مؤ منین و کافر مى شود، و به همین معنا در بسیارى از موارد در قرآن استعمال شده ، از آن جمله فرموده : ((الرحمن على العرش استوى ))، (مصدر رحمت عامه خدا عرش است که مهیمن بر همه موجودات است ) و نیز فرموده : ((قل من کان فى الضلاله فلیمدد له الرحمن مدا))، (بگو آن کس که در ضلالت است باید خدا او را در ضلالتش مدد برساند) و از این قبیل موارد دیگر.
🔸نیز به همین جهت مناسب تر آنست که کلمه (رحیم ) بر نعمت دائمى ، و رحمت ثابت و باقى او دلالت کند، رحمتى که تنها به مؤ منین افاضه مى کند، و در عالمى افاضه مى کند که فنا ناپذیر است ، و آن عالم آخرت است ، هم چنانکه خدایتعالى فرمود:
((و کان بالمؤ منین رحیما))،
(خداوند همواره ، به خصوص مؤ منین رحیم بوده است )،
و نیز فرموده : ((انه بهم رؤ ف رحیم ))، (بدرستى که او به ایشان رئوف و رحیم است )،
و آیاتى دیگر، و به همین جهت بعضى گفته اند: رحمان عام است ، و شامل مؤ من و کافر مى شود، و رحیم خاص مؤ منین است.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۴
از کتاب #تفسیر_المیزان
معنى حمد و فرق آن با مدح
کلمه حمد بطوریکه گفته اند به معناى ثنا و ستایش در برابر عمل جمیلى است که ثنا شونده به اختیار خود انجام داده ، به خلاف کلمه (مدح ) که هم این ثنا را شامل میشود، و هم ثناى بر عمل غیر اختیارى را، مثلا گفته مى شود (من فلانى را در برابر کرامتى که دارد حمد و مدح کردم ) ولى در مورد تلالوء یک مروارید، و یا بوى خوش یک گل نمى گوئیم آن را حمد کردم بلکه تنها مى توانیم بگوئیم (آن را مدح کردم ).
فرموده :
((هو الله الواحد القهار او است خداى واحد قهار))،
نیز فرموده : ((و عنت الوجوه للحى القیوم ))، (ذلیل و خاضع شد وجوه در برابر حى قیوم ) و در این دو آیه خبر داده است از اینکه هیچ چیزی را به اجبار کسى و قهر قاهرى نیافریده ، و هیچ فعلى را به اجبار اجبارکننده اى انجام نمیدهد، بلکه هر چه خلق کرده با علم و اختیار خود کرده ، در نتیجه هیچ موجودى نیست مگر آنکه فعل اختیارى او است ، آن هم فعل جمیل و حسن ، پس از جهت فعل تمامى حمدها از آن او است .
پس روشن شد که خدایتعالى هم در برابر اسماء جمیلش محمود و سزاوار ستایش است ، و هم در برابر افعال جمیلش ، و نیز روشن شد که هیچ حمدى از هیچ حامدى در برابر هیچ امرى محمود سر نمى زند مگر آنکه در حقیقت حمد خدا است ، براى آنکه آن جمیلى که حمد و ستایش حامد متوجه آنست فعل خدا است ، و او ایجادش کرده ، پس جنس حمد و همه آن از آن خدا است .
خدایتعالى در این سوره به بنده خود یاد مى دهد که چگونه حمدش گوید، و چگونه سزاوار است ادب عبودیت را در مقامى که مى خواهد اظهار عبودیت کند، رعایت نماید، و این ظاهر را جمله (الحمد لله ) نیز تاءیید میکند.
حمد توصیف است ، و خداى سبحان خود را از توصیف واصفان از بندگانش منزه دانسته ، و فرموده :
((سبحان اللّه عما یصفون ، الا عباد اللّه المخلصین ))،
خدا منزه است از آنچه توصیفش مى کنند، مگر بندگان مخلص او)، و در کلام مجیدش هیچ جا این اطلاق را مقید نکرده ، و هیچ جا عبارتى نیاورده که حکایت کند حمد خدا را از غیر خدا، به جز عده اى از انبیاء مخلصش ، که از آنان حکایت کرده که حمد خدا گفته اند، در خطابش به نوح علیه السلام فرموده :
(فقل الحمد لله الذى نجینا من القوم الظالمین ، پس بگو حمد آن خدائى را که ما را از قوم ستمکار نجات داد)، و از ابراهیم حکایت کرده که گفت : ((الحمد لله الذى وهب لى على الکبر اسمعیل و اسحق ))، (سپاس خدائى را که در سر پیرى اسماعیل و اسحاق را بمن داد) و در چند جا از کلامش به رسول گرامیش محمد (ص ) فرموده : که ((و قل الحمد لله بگو الحمد لله ))، و از داود و سلیمان (علیهماالسلام ) حکایت کرده که : (و قالا الحمد لله گفتند: الحمد لله ) و از اهل بهشت یعنى پاک دلانى که از کینه درونى ، و کلام بیهوده ، و فسادانگیز پاکند، نقل کرده که آخرین کلامشان حمد خدا است ، و فرموده : ((و آخر دعوایهم ان الحمد لله رب العالمین )).
و اما غیر این موارد هر چند خدایتعالى حمد را از بسیارى مخلوقات خود حکایت کرده ، و بلکه آنرا به همه مخلوقاتش نسبت داده ، و فرموده : ((و الملائکه یسبحون بحمد ربهم ))، و نیز فرموده : ((و یسبح الرعد بحمده ))، و نیز فرموده : ((و ان من شى ء الا یسبح بحمده ))، (هیچ چیز نیست مگر آنکه خدا را با حمدش تسبیح مى گوید).
بنابراین ، مخلوق خدا به هر وضعى که او را بستاید، به همان مقدار به او و صفاتش احاطه یافته است و او را محدود به حدود آن صفات دانسته ، و به آن تقدیر اندازه گیرى کرده ، و حال آنکه خدایتعالى محدود به هیچ حدى نیست ، نه خودش ، و نه صفات ، و اسمائش ، و نه جمال و کمال افعالش ، پس اگر بخواهیم او را ستایشى صحیح و بى اشکال کرده باشیم ، باید قبلا او را منزه از تحدید و تقدیر خود کنیم ، و اعلام بداریم که پروردگارا! تو منزه از آنى که به تحدید و تقدیر فهم ما محدود شوى ، همچنانکه خودش در این باره فرموده :
((ان اللّه یعلم و انتم لا تعلمون ))، (خدا مى داند و شما نمى دانید).
اما مخلصین از بندگان او که گفتیم : حمد آنان را در قرآن حکایت کرده ، آنان حمد خود را حمد خدا، و وصف خود را وصف او قرار داده اند، براى اینکه خداوند ایشان را خالص براى خود کرده .
پس اینکه در آغاز سوره فرمود: (الحمد لله ) تا بآخر، ادب عبودیت را مى آموزد، و تعلیم مى دهد که بنده او لایق آن نبود که او را حمد گوید، و فعلا که مى گوید، به تعلیم و اجازه خود او است ، او دستور داده که بنده اش بگوید.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۵
از کتاب #تفسیر_المیزان
(نویسنده: علامه طباطبایی)
🔹وقتى خدا مالک همه هستى ها است ، هستى کره زمین از او است و هستى حیات روى آن و تمامى آثار حیات از او است ، در نتیجه پس تدبیر امر زمین و موجودات در آن و همه عالم از او خواهد بود، پس او رب تمامى ما سواى خویش است ، چون کلمه رب به معناى مالک مدبر است.
عالمین
🔸معناى این کلمه شامل تمامى موجودات مى شود، هم تک تک موجودات را مى توان عالم خواند و هم نوع نوع آنها را، مانند عالم جماد، و عالم نبات و عالم حیوان و عالم انسان و هم صنف صنف هر نوعى را، مانند عالم عرب و عالم عجم.
🔹و این معناى دوم که کلمه عالم بمعناى صنف صنف انسانها باشد، با مقام آیات که مقام شمردن اسماء حسناى خدا است ، تا مى رسد به ((مالک یوم الدین )) مناسب تر است ، چون مراد از یوم الدین روز قیامت است ، چون دین به معناى جزاء است و جزاء در روز قیامت مخصوص به انسان و جن است ، پس معلوم مى شود مراد از عالمین هم عوالم انس و جن ، و جماعت هاى آنان است .
🔸و همین که کلمه نامبرده در هر جاى قرآن آمده ، به این معنا آمده ، خود، مؤ ید احتمال ما است ، که در اینجا هم عالمین به معناى عالم اصناف انسانها است ، مانند آیه :
((و اصطفیک على نساء العالمین ))،
(تو را بر همه زنان عالمیان اصطفاء کرد)،
و آیه ((لیکون للعالمین نذیرا))،
(تا براى عالمیان بیم رسان باشد)،
و آیه : ((اتاتون الفاحشه ما سبقکم بها من احد من العالمین ؟))
(آیا به سر وقت گناه زشتى مى روید، که قبل از شما احدى از عالمیان چنان کار نکرده است ).
روایات مربوط به تفسیر سوره حمد
🔹روایات از ائمه اهل بیت علیهم السلام در این معنا بسیار زیاد است ، که همگى دلالت دارند بر اینکه بسم اللّه جزء هر سوره از سوره هاى قرآن است ، مگر سوره برائت ، که بسم اللّه ندارد و در روایات اهل سنت و جماعت نیز روایاتى آمده که بر این معنا دلالت دارند.
🔸از امام صادق علیه السلام روایت شده که در حدیثى فرمود: اللّه ، اله هر موجود، و رحمان رحم کننده به تمامى مخلوقات خود و رحیم رحم کننده به خصوص مومنین است .
((ایاک نعبد و ایاک نستعین ))
🔹پس خدایتعالى مالک على الاطلاق و بدون قید و شرط ها است و ما و همه مخلوقات مملوک على الاطلاق و بدون قید و شرط اوئیم ، پس در اینجا دو نوع انحصار هست ، یکى اینکه رب تنها و منحصر در مالکیت است ، و دوم اینکه عبد تنها و منحصرا عبد است و جز عبودیت چیزى ندارد و این آن معنائى است که جمله : (ایاک نعبد...) برآن دلالت دارد، چون از یک سو مفعول را مقدم داشته ، و نفرموده (نعبدک ، مى پرستیمت ) بلکه فرموده : تو را مى پرستیم یعنى غیر تو را نمى پرستیم و از سوى دیگر قید و شرطى براى عبادت نیاورده و آن را مطلق ذکر کرده ، در نتیجه معنایش این مى شود که ما به غیر از بندگى تو شأنى نداریم ، پس تو غیر از پرستیده شدن شأنى ندارى ، و من غیر از پرستیدنت کارى ندارم.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii
خلاصه ۶
از کتاب #تفسیر_المیزان
تغییر سیاق آیه (ایاک نعبد) از سیاق غیبت به سیاق حضور
🔸اما از جانب پروردگار عز و جل ، به اینکه بنده او وقتى او را عبادت مى کند، او را به عنوان معبودى حاضر و روبرو عبادت کند و همین باعث شده که در سوره مورد بحث در جمله (ایاک نعبد) ناگهان از سیاق غیبت به سیاق حضور و خطاب التفات شود، با اینکه تاکنون مى گفت حمد خدائى را که چنین و چنانست ، ناگهان بگوید: (تو را مى پرستیم )، چون گفتیم حق پرستش او این است که او را حاضر و روبرو بدانیم .
🔹و اما از ناحیه بنده ، حق عبادت این است که خود را حاضر و روبروى خدا بداند و آنى از اینکه دارد عبادت مى کند، غایب و غافل نشود و عبادتش تنها صورت عبادت و جسدى بى روح نباشد و نیز عبادت خود را قسمت نکند، که در یک قسمت آن مشغول پروردگارش شود، و در قسمت دیگر آن ، مشغول و به یاد غیر او باشد.
شرائط کمال عبادت و اوصاف عبادت حقیقى
🔸بنابراین عبادت وقتى حقیقتا عبادت است که عبد عابد در عبادتش خلوص داشته باشد، و خلوص ، همان حضورى است که قبلا بیان کردیم و روشن شد که عبادت وقتى تمام و کامل میشود که به غیر خدا به کسى دیگر مشغول نباشد و در عملش شریکى براى سبحان نتراشد و دلش در حال عبادت بسته و متعلق به جائى نباشد، نه به امیدى و نه ترسى ، حتى نه امید به بهشتى و نه ترس از دوزخى ، که در این صورت عبادتش خالص و براى خدا است ، به خلاف اینکه عبادتش به منظور کسب بهشت و دفع عذاب باشد، که در اینصورت خودش را پرستیده ، نه خدا را.
🔹پس بر روی هم دو جمله : (ایاک نعبد و ایاک نستعین ) یک معنا را مى رسانند و آن عبادت خالصانه است که هیچگونه شائبه اى در آن نیست.
معنى صراط
🔸این کلمه در لغت به معناى طریق و سبیل نزدیک بهمند و اما از نظر عرف و اصطلاح قرآن کریم ، باید بدانیم که خدایتعالى صراط را وصف استقامت توصیف کرده و آنگاه بیان کرده که این صراط مستقیم را کسانى مى پیمایند که خدا بر آنان انعام فرموده .
(اهدنا الصراط المستقیم )
🔹توضیح و تفسیر آیه مورد بحث محتاج به چند مقدمه است
مقدمه اول اینکه خداى سبحان در کلام مجیدش براى نوع بشر و بلکه براى تمامى مخلوقات خود راهى معرفى کرده ، که از آن راه به سوى پروردگارشان سیر مى کنند و در خصوص انسان فرموده :
((یا ایها الانسان ، انک کادح الى ربک کدحا فملاقیه ))،
(هان اى آدمى ، بدرستى که تو به سوى پروردگارت تلاش مى کنى و این تلاش تو - چه کفر باشد و چه ایمان - بالاخره به دیدار او منتهى میشود).
🔹و درباره عموم موجودات فرموده :
(و الیه المصیر بازگشت بسوى او است )
و نیز فرموده : ((الا الى اللّه تصیر الامور))، آگاه باش که همه امور به سوى او برمى گردد) و آیاتى دیگر که بوضوح دلالت دارند بر اینکه تمامى موجودات راهى براى خود دارند و همه راههاشان به سوى او منتهى میشود.
🔸از کلام خدایتعالى بر مى آید که سبیل نامبرده یکى نیست و همه سبیل ها و راه ها یک جور و داراى یک صفت نیستند، بلکه همه آنها از یک نظر به دو قسم تقسیم میشوند،
و آن این آیه شریفه است که فرموده : (الم اعهد الیکم یا بنى آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین ؟ و ان اعبدونى هذا صراط مستقیم ؟
اى بنى آدم آیا با تو عهد نکردم که شیطان را نپرستى ، که او تو را دشمنى آشکار است ؟ و این که مرا بپرستى که این است صراط مستقیم )؟.
🔹پس معلوم می شود در مقابل صراط مستقیم راه دیگرى هست ، همچنانکه این معنا از آیه : ((فانى قریب ، اجیب دعوه الداع اذا دعان ، فلیستجیبوا لى ، و لیومنوا بى لعلهم یرشدون ))،
(من نزدیکم ، و دعاى خواننده خود را در صورتیکه واقعا مرا بخواند مستجاب مى کنم پس باید مرا اجابت کنند و به من ایمان آورند، باشد که رشد یابند)
استفاده میشود، چون مى فهماند بعضى غیر خدا را میخوانند و غیر خدا را اجابت نموده ، به غیر او ایمان مى آورند.
🔸و همچنین از آیه : ((ادعونى استجب لکم ، ان الذین یستکبرون عن عبادتى سیدخلون جهنم داخرین ))،
مرا بخوانید تا اجابت کنم ، کسانیکه از عبادت من سرپیچى مى کنند، بزودى با خوارى و ذلت بجهنم در مى آیند)،
🔹 که مى فهماند راه او نزدیک ترین راه است و آن راه عبارتست از عبادت و دعاى او، آنگاه در مقابل ، راه غیر خدا را دور معرفى کرده و فرمود: ((اولئک ینادون من مکان بعید))،
(آنانرا از نقطه اى دور صدا مى زنند) که مى رساند غایت و هدف نهائى کسانیکه ایمان به خدا ندارند و مسیر و سبیل ایمان را نمى پیمایند، غایتى است دور.
ادامه دارد ...
مشاهده سایر خلاصه ها 👈
✨ @bairanii