🔰 *صبر یوسف برتر از صبر ایّوب*
💠 *غلامعباس هاشمی همدانی*
*🔸بالاترین صبر در قرآن کریم*
برخلاف آن گونه که معروف است صبر ایوب نیست اگر چه صبر ایوب را خداوند ستوده و آن را الگوی مومنین معرفی می کند.
صبر یعقوب نیز مهم ترین صبر مورد نظر قرآن نمی باشد اگر چه مصیبت فراق یوسف، چشمان یعقوب را از او گرفت و پیر و فرتوتش نمود.
صبر آسیه همسر فرعون نیز بالاترین صبر قرآن نیست.
در میان جلوه های ظهور کرده صبر موحدان صابر در قرآن کریم، صبر یوسف از بالاترین ارزش و بها برخوردار است؛ زیرا مصیبت های صابران داستان های قرآن اختیاری نیست. مصیبت های گوناگون، یکباره ایوب را در بر گرفت و ایوب توان دفع آن را نداشت و چاره ای جز صبر نمی دید: وَاذْكُرْ عَبْدَنَا أَيُّوبَ إِذْ نَادَىٰ رَبَّهُ أَنِّي مَسَّنِيَ الشَّيْطَانُ بِنُصْبٍ وَعَذَابٍ
(ص٤١)
نوح نهصد سال گرفتار قومی بود که جز انکار و آزار از آنها نمی دید: قَالَ رَبِّ إِنِّي دَعَوْتُ قَوْمِي لَيْلًا وَنَهَارًا(٥) نوح
فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِي إِلَّا فِرَارًا(نوح٦).
در چنین وضعی پیامبری اولی العزم راهی جز صبوری ندارد.
یعقوب نبی در برابر مصیبت فقدان یوسف از بَکّائین اربعه گشت و این مصیبت را با ادب بندگی خداوند و صبر جمیل تحمل نمود ولی این بلای جانسوز تحمیلی، از حسادت فرزندان پدید آمد و یعقوب راهی جز صبوری نداشت:
وَجَاءُوا عَلَىٰ قَمِيصِهِ بِدَمٍ كَذِبٍ قَالَ بَلْ سَوَّلَتْ لَكُمْ أَنفُسُكُمْ أَمْرًا فَصَبْرٌ جَمِيلٌ..(یوسف١٨).
آسیه همسر فرعون، نماد و نماینده زنان صابره در قرآن است. او نیز اسوه صبر است ولی مصیبت زندگی با فرعون، تحمیلی بود و چاره ای جز تحمل این بلای بزرگ را نداشت و در آرزوی نجات بود، یا نجات و یا شکنجه و مرگ:
وَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا لِّلَّذِينَ آمَنُوا امْرَأَتَ فِرْعَوْنَ إِذْ قَالَتْ رَبِّ ابْنِ لِي عِندَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَ نَجِّنِي مِن فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ(تحریم١١).
در نتیجه، صبر انبیاء در برابر مصیبت های تحمیل شده ای بود که اختیاری در پدید آمدن مصیبت نداشتند و البته به حکم ایمان و عقیده چاره ای جز صبوری در برابر آن نداشتند و اگر صبوری نمی کردند مصیبت که تغییری نمی کرد و آخرت را نیز از دست می دادند.
در این میان، یوسف، مصیبت را انتخاب می کند، یوسف در دوراهی انتخاب قرار گرفت؛ انتخاب لذت و کامجویی از دلداده ای شیفته و شیدا و یا اختیار چشیدن رنج های تهمت و دردهای زندگی در زندان تنگ و تاریک. یوسف مصیبت را انتخاب کرد:
قَالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَنِي إِلَيْهِ..(یوسف٣٣).
از همین رو صبر یوسف، این درس را به مومنان می دهد که رنج هایی مهم تر و بهای کامل تری دارند که با انتخاب همراه باشند.
@tafsirmoqaran
🔰 مرگ طبیعی حضرت مسیح
💠 استاد غلامعباس هاشمی همدانی (گزیده درس تفسیر آیه ۵۵ آل عمران)
🔸 إِذْ قَالَ اللَّهُ يَا عِيسَىٰ إِنِّي مُتَوَفِّيكَ وَرَافِعُكَ إِلَيَّ..(آل عمران ٥٥).
🔸 بیشتر مفسرین، برگرفتن مسیح را به معنای برگرفتن آن حضرت از دنیا با جسم و روح، با هم می دانند.
علامه طبرسی در جوامع الجامع، به مرگ طبیعی مسیح معتقد شده ولی در مجمع، آسمان رفتن مسیح را طبق روایات تایید نموده است.
🔸 علامه طباطبایی اصرار دارند که توفی به معنای گرفتن حضرت مسیح از میان یهود و بالا بردن ایشان است. در المیزان و دیگر تفاسیر، سه شاهد بر این ادعا ذکر شده است.
🔸 نخست اینکه توفی در قرآن، در مرگ استعمال نشده است. بلکه اگر در مرگ به کار رفته با عنایت حفظ کردن بوده است. چون خداوند خواسته بفهماند جان انسان با مرگ نابود نمی شود بلکه محفوظ می ماند به همین جهت از ماده توفی استفاده شده است. هر جا این عنایت نباشد ماده موت بکار رفته است. (المیزان ج ۳ص ۲۰۶).
▫️ اشکال این سخن این است که تَوفِّی به معنای چیزی را به طور کامل برگرفتن است. إِنِّي مُتَوَفِّيكَ یعنی من تو را به طور کامل بر می گیرم. در قرآن، برگرفتن خداوند در مواردی که در مورد انسان است در قالب مرگ و ستاندن روح می باشد، با هر عنایتی که باشد. مانند:
اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا..(زمر٤٢). و مانند: وَالَّذِينَ يُتَوَفَّوْنَ مِنكُمْ وَيَذَرُونَ أَزْوَاجًا..(بقره ٢٤٠). و مانند: الَّذِينَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلَائِكَةُ (نحل ٢٨). و مانند: وَإِمَّا نُرِيَنَّكَ بَعْضَ الَّذِي نَعِدُهُمْ أَوْ نَتَوَفَّيَنَّكَ..(٤٦).
در نتیجه، جمله إِنِّي مُتَوَفِّيكَ، اگر نگوییم صریح، لااقل ظاهرش این است که من تو را در قالب مرگ بر می گیرم.
🔸 دومین و مهم ترین شاهد علامه طباطبایی و دیگر مفسران بر زنده بودن حضرت عیسی آیه:
وَقَوْلِهِمْ إِنَّا قَتَلْنَا الْمَسِيحَ عِيسَى ابْنَ مَرْيَمَ رَسُولَ اللَّهِ وَمَا قَتَلُوهُ وَمَا صَلَبُوهُ وَلَٰكِن شُبِّهَ لَهُمْ(نساء١٥٧) است.
علامه می فرماید قرآن در این آیات، ادعای کشتن و به دار آویختن مسیح را تکذیب کرده است. (ج ۳ص۲۰۷)
▫️ در حالی که در تکذیب قتل مسیح در آیات فوق، دلالتی بر زنده ماندن و بالا رفتن جسم آن حضرت وجود ندارد؛ زیرا مراد از ضمیر فاعلی در قتلوه و صلبوه، یهودیان هستند و مقصود از جمله: وَ مَا قَتَلُوهُ وَ مَا صَلَبُوهُ این است که یهودیانی که مدعی به صلیب کشیدن مسیح بودند ادعائی بیش نکردند بلکه امر بر آنها مشتبه شد و فردی شبیه مسیح را کشته و به صلیب کشیدند.
مشتبه شدن امر قتل بر یهود، به عنوان مکر خداوند با آنها یاد شده است: وَ مَكَرُوا وَ مَكَرَ اللَّهُ وَ اللَّهُ خَيْرُ الْمَاكِرِينَ(ال عمران ٥٤) یعنی آنها مکر نمودند تا او را به صلیب بکشند، خداوند نیز پاسخ آنها را چنین داد که آنها فردی شبیه مسیح را از خودشان کشتند.
پس اینکه مسیح را یهودیان نکشتند شکی نیست ولی این مطلب ملازم با آسمان رفتن جسم ایشان ندارد بلکه منافاتی با کشته شدن ایشان به دست غیر مدعیان صلیب نیز ندارد.
🔸 سومین شاهد علامه طباطبایی و مفسرین این است که ضمیر در قَبْلَ مَوْتِهِ را در آیه اِن مِّنْ أَهْلِ الْكِتَابِ إِلَّا لَيُؤْمِنَنَّ بِهِ قَبْلَ مَوْتِهِ..(١٥٩نساء) به مسیح برگردانده و فرمودهاند که از این مطلب بر می آید که مسیح زنده است و نخواهد مرد تا همه اهل کتاب به ایشان ایمان بیاورند. (همان)
▫️ اولا در مرجع ضمیر در قبل موته احتمال دیگر این است به اهل کتاب برگردد یعنی یهودیان پیش از لحظه مرگشان که زمان آشکارشدن حقائق است همگی به مسیح ایمان می آورند ولی ایمان آنها در آن زمان مانند ایمان فرعون سودی ندارد. طبق این احتمال آیه حتی اشاره ای به زنده ماندن مسیح ندارد.
بر فرض که ضمیر به مسیح برگردد باز دلالتی بر زنده بودن مسیح ندارد زیرا ممکن است معنایش این باشد که پس از زنده شدن مسیح در رجعت، و پیش از مرگش همه اهل کتاب به او ایمان خواهند آورد.
🔸 اما روایاتی که به آنها استدلال می شود سه روایت است. معتبرش دلالت ندارد و آنچه دلالت دارد سند ندارد.
چنانکه مرحوم طبرسی روایات صریح در زنده بودن مسیح را مرسله نقل نموده (روي عن النبي ص أنه قال إن عيسى بن مريم لم يمت و أنه راجع إليكم قبل يوم القيامة ) و روایتی که دلالتی ندارد را به صورت صحیح از فرقین آورده است: قد صح عنه أنه قال كيف أنتم إذا نزل ابن مريم فيكم و إمامكم منكم، رواه البخاري و مسلم في الصحيح. (مجمع ج۲ص ۷۵۹). روشن است که نزول حضرت عیسی لزوما به معنای زنده بودن آن حضرت نیست.
تذکر این نکته خالی از لطف نیست که ظاهرا تا زمان شیخ صدوق دانشمندان امامیه عقیده به زنده بودن مسیح نداشته اند؛ زیرا صدوق، اعتقاد به مرگ طبیعی مسیح را به امامیه نسبت داده و روایت نزول مسیح بر زمین را رجوعی پس از مرگ طبیعی دانسته است .(اعتقادات الامامیه ص۶۲).
21.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
*برش هایی از سفرهای تبلیغی مبلغ برجسته و بین المللی اسلام استاد غلامعباس هاشمی همدانی به هندوستان و کشمیر.*
🔸تاسیس ۲۷مرکز تعلیمات شیعی در ۲۷ شهر محروم و خاص هندوستان
🔸تاسیس جامعه الکوثر بزرگ ترین حوزه علمیه خواهران هندوستان
🔸تاسیس بزرگ ترین موسسه تحقیقاتی و انتشاراتی و حوزه علمیه کشمیر
@tafsirmoqaran