ربّ مالک و صاحبی است که عهده دار تربیت و پرورش است. ربّ در اصل تربیت است و آن عبارت است از رساندن تدریجی شیء به کمالش. ربّ مالکی است که امر مملوک خود را تدبیر میکند. ممکن نیست کره زمین با همه موجودات زنده و غیرزنده روی آن، در هستی خود محتاج خداوند باشند ولی در آثار هستی مستقل و بی نیاز از او. وقتی خداوند مالک همه هستی ها است تدبیر همه آنها به عهده او است. او مبدأ کامل کننده و رساننده جهانیان به کمالشان می باشد.
@tafsirqorani
عالم نظام و همبستگی هر سلسله از موجودات است که تحت قوانین مخصوص باشند. هنگامی که جمع بسته می شود اشاره به تمام مجموعههای جهان دارد. (عالم جماد، عالم نبات، عالم حیوان، عالم انسان)
عالم چیزی است که سازنده به آن علم دارد. اینکه با علامت جمع ذوی العقول جمع بسته شده میرساند که همانطور که شیء در پیدایش نیازمند خداوند است، در دوام هستی تا رسیدن به کمال هم نیازمند او است.
@tafsirqorani
امیر مومنان علی علیه السلام: الحمدلله یعنی خداوند برخی از نعمت های خود را به نحو اجمال به بندگان شناسانده است. زیرا آنان قادر نیستند همه آن نعمتها را به تفصیل بشناسند. نعمتهای خدا بیش از آن است که شمرده یا شناخته شود. ربّ العالمین، فرمانروا و آفریننده آنهاست که روزی شان را از جایی که میدانند و از جایی که نمی دانند می رساند. زیرا روزی قسمت شده است و آدمی هر شیوه ای را در دنیا بپیماید روزی اش به او میرسد. تقوای انسان پارسا روزی او را نمی افزاید و بد کاری انسان نابکار روزی او را نمی کاهد.
@tafsirqorani
ذکر الرحمن الرحیم بعد از رب العالمین اشاره به این است که خداوند در عین قدرتمند بودن نسبت به بندگانش با مهربانی و لطف رفتار می کند. ربوبیت خدا دو جنبه دارد: 1_ ربوبیت از موضع جباریت و زورمداری 2_ ربوبیت از موضع رحیمیت.
خداوند برای هر موجودی در طبیعت حدودی مشخص کرده که اگر از آن حدود کوچکترین خطایی بکنند متلاشی می شوند و در این وادی از عفو و رهبر گذشت خبری نیست. اما خداوند در مورد ربوبیت انسان با رحیمیت برخورد میکند. در خطای موجودات طبیعی، جبر و کیفر نقدی حاکم است. اما در خطای انسانها مهلت توبه و عفو مطرح است. بنابراین تکرار الرحمن رحیم پس از رب العالمین ربوبیت خاص مربوط به انسانها را از ربوبیت کل نظام عالم جدا میکند.
شاید یکی از اسرار و نکات تکرار الرحمن الرحیم این باشد که ما را متذکر گرداند و تعلیم دهد این ذکر را مکرر تکرار کنیم و به نفس خود تلقین کنیم و به این وسیله مشمول رحمت خاص و عام خداوند شویم. این که شب و روز نامها و صفات خدا را تکرار می کنیم ولی در قلب ما نفوذ نمی کند و ذره ای معرفت ما اضافه نمیشود، برای این است که لقلقه زبان است و به معنی توجه نداریم تا صفات حمیده در نفس ما رسوخ کند.
@tafsirqorani
مالک یوم الدین
دو نوع مالکیت داریم: 1_ مالکیت اعتباری مانند مالکیت انسانها نسبت به آنچه مالک آن هستند. 2_ مالکیت حقیقی. مالکیت خدا که نتیجه خالقیت و ربوبیت است. کسی که موجودات را آفریده و هرلحظه فیض هستی به آنها می بخشد مالک حقیقی است.
گرچه مالکیت خداوند شامل هر دو جهان می شود اما بروز و ظهور این مالکیت در قیامت بیشتر است. زیرا در آن روز همه پیوندهای مادی و مالکیت های اعتباری بریده می شود و کسی در آنجا چیزی از خود ندارد. خداوند سبحان هم مالک دنیا است هم مالک آخرت، ولی با اکتفا به بیان مالکیت یوم الدین، اهمیت قیامت و اداره آن را گوشزد میکند. زیرا رسیدگی به اعمال بندگان چنان حساس است که از غیر خدا ساخته نیست.
دین: 1_دین به معنای جزا است. یعنی خدا شخصاً امور روز جزا را اداره می کند. 2_دین به معنای دین و دینداری است. یعنی روزی که فقط بازار دینداری گرم است. در آن روز کوچکترین عمل به حساب می آید. شریعت را از آن جهت دین گویند که آثار و جزای نیک و بد اعمال را بیان می کند.
قیامت یوم است یعنی روز ظهور است. روز روشن شدن حقیقت اعمال، روز جزا و کیفر و ظهور اسرار عبادات و نبوت و ولایت. وقتی همهچیز ظهور کرد، حق و باطل روشن می شود و شک و تردید از بین میرود.
@tafsirqorani
إیاک نعبد اشاره به توحید عبادی و إیاک نستعین اشاره به توحید افعالی دارد.
در آیات گذشته سخن از توحید ذات و صفات بود این جا سخن از توحید عبادت و توحید افعال است. توحید افعالی آن است که تنها مؤثر حقیقی در عالم را خدا بدانیم. منظور این نیست که دنبال سبب نرویم، بلکه معتقد باشیم هر سببی هر تأثیری که دارد به فرمان خداست. این تفکر انسان را از همه کس و همه موجودات جدا می کند و تنها به خدا پیوند می دهد.
@tafsirqorani
در إیاک نعبد و إیاک نستعین، مفعول مقدم شده است. هرجا مفعول مقدّم شود افاده حصر می کند و فعل را به همان مفعول منحصر می نماید. ایاک نعبد یعنی فقط عبودیت و تزلزل ما در مقابل عظمت خداوندی تو است. إیاک نستعین یعنی فقط از تو یاری می طلبیم. قید و شرطی هم برای عبادت نیاورده و آن را مطلق ذکر کرده است. در نتیجه معنایش میشود: ما به غیر از بندگی تو کاری نداریم و تو غیر از پرستیده شدن شأنی نداری.
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: ای ابوذر ایمان کسی کامل نمی گردد تا آنکه بداند، اگر تمام مردم بخواهند ضرری به وی بزنند یا نفعی به وی برسانند و خدا نخواهد، نتواند.
قُل لَن یُصیبَنا إلّا ما کَتَبَ اللهُ لَنا (سوره مبارکه توبه آیه 51)
@tafsirqorani
در این قسمت سوره ناگهان از سیاق غایب به مخاطب برمیگردد. یعنی حق پرستش او این است که او را حاضر و روبه رو بدانیم. عبادت وقتی تمام و کمال میشود که خالص باشد و به غیر خدا به کس دیگری مشغول نباشد. در عملش شریکی برای خداوند سبحان نتراشد و دلش در حال عبادت، متعلق به جایی نباشد، نه به امیدی، نه به ترسی. محرّک عمل محبت خداوند سبحان است و هیچ خط نفسانی، حتی ثواب اخروی یا خوف از عذاب، در آن دخیل نیست. موحد کسی است که در بندگی و عبادت چنان غرق ملاحظه جمال و جلال احدی گردد که دیگر هیچ توجهی به خود و عمل خود ندارد و خود و دیگران را در مُحاط علم و قدرت خداوند می بیند. چنین کسی نظر به خود و عمل خود نمی کند مگر از جهت انتصاب به خداوند. کسی که به همه چیز و همه کس امیدوار است و هوای نفس خود را معبود خویش کرده در مقابل دیگران سر تعظیم فرود می آورد و نمی تواند موحد واقعی باشد.
@tafsirqorani
عبودیت یعنی تسلیم شدن محض. در فارسی کلمه بندگی از ریشه بند، به معنی آویزان شدن و گره خوردن به چیزی است. بنده کسی است که در همه حال وابسته و گره خورده به خداوند باشد. افراد ضعیف النفس همین که دینداری بخواهد دنیایشان را به خطر بیندازد، بند بندگی را پاره میکنند.
معنای عبادت حضور و اخلاص است. عبادت به منظور ثواب یا دفع عذاب با خلوص و حضور منافات دارد.
@tafsirqorani
ذکر صیغه جمع در نعبد و نستعین یعنی اساس عبادت جماعت است. هرگونه فردگرایی، تکروی و انزوا طلبی از نظر اسلام مردود است. نمازگزار عمل خود را ناچیز می داند و آن را در جمع عملِ صالحان عرضه میکند تا پذیرفته شود.
@tafsirqorani
إهدنا الصراط المستقیم
صراط به معنی راه است و در اصل به معنی بلعیدن آمده است. مناسبت آن با مفهوم راه آن است که صراط راهی است که رهرو را چنان در کام خود فرو می برد که امکان هر نوع انحراف و خروج را منتفی می سازد.
صحرا مستقیم همان آیین الهی است. هدانی ربی الی صراط مستقیم دیناً قیماً (انعام 161) آیین الهی همان دین اسلام است. إنَّ الدین عندالله الاسلام (آل عمران 19)همان بندگی خالص خدا است. و أن اعبدونی هذا صراطٌ مستقیم(یس61)
مستقیم از استقامت می آید. به معنای هر چیزی که بخواهد روی پای خود بایستد، بدون اینکه به چیزی تکیه کند. پس صراط مستقیم راهی است که در هدایت مردم و رساندن آنها به مقصد تخلف نکند.
هدایت عبارت است از نشان دادن هدف به وسیله نشان دادن راه. سنّت خداوند بر این است که امور را از مجرای اسباب به جریان بیندازد. در مسأله هدایت هم وسیلهای فراهم میکند تا مطلوب و هدف برای هر کسی که بخواهد روشن گشته و بنده اش در مسیر زندگی به هدف نهایی خود برسد.
@tafsirqorani
صراط مستقیم جاده مادی نیست. بلکه عبارت است از تربیت و تزکیه قرآن و سیره معصومین در رفتار و ساختار اخلاقی و ذات انسان. پس مؤمن و نمازگزار واقعی میتواند خود به صراط مستقیم مبدل شود. از اینجا مفهوم احادیثی که امامان معصوم علیهم السلام خود را صراط مستقیم معرفی میکنند، مشخص میشود.
امام صادق علیه السلام: صراط راهی است به سوی شناخت خداوند. دو صراط وجود دارد: صراطی در دنیا و صراطی در آخرت. صراط دنیا امامی است که پیروی از او واجب است. هر کس در دنیا او را بشناسد و به هدایت او اقتدا کند، از صراط آخرت که پُل جهنم است عبور می کند و هر کس در دنیا او را نشناسد، در آخرت قدمش میلغزد و در جهنم افتاده هلاک می شود. (معانی الاخبار)
@tafsirqorani