eitaa logo
تفسیر
6 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
0 فایل
مروری بر تفاسیر قرآن ارتباط با ادمین @ssalehy
مشاهده در ایتا
دانلود
الـ در الحمد الـ جنس است و معنی عمومیت می دهد. یعنی همه حمدها مخصوص خداوند سبحان است. هر انسان یا چیزی که خیری می‌رساند، همه از ناحیه خداوند است. بنابراین هر ستایشی هم به او برمی گردد. هر چیزی که مخلوق خداوند است به آن جهت که منسوب به اوست، زیبا است. خداوند هم در اسماء زیباست هم در افعال. پس خداوند هم در برابر اسماء جمیلش سزاوار ستایش است و هم در برابر افعال جمیلش. بندگی اقتضا می کند که بنده پروردگارش را به همان ثنایی ثنا کند که خود خدا خود را به آن ستوده و از آن تجاوز نکند. خداوند در اول سوره ادب عبودیت را می آموزد. بنده لایق نیست که حمد خداوند گوید و اینکه می گوید به تعلیم و اجازه خود اوست. امام سجاد علیه السلام: خدایا اگر ذکر خودت را بر من واجب نکرده بودی هرگز تو را یاد نمی کردم. زیرا ذکرمن به قدر من است نه در حدّ تو. @tafsirqorani
ربّ مالک و صاحبی است که عهده دار تربیت و پرورش است. ربّ در اصل تربیت است و آن عبارت است از رساندن تدریجی شیء به کمالش. ربّ مالکی است که امر مملوک خود را تدبیر می‌کند. ممکن نیست کره زمین با همه موجودات زنده و غیرزنده روی آن، در هستی خود محتاج خداوند باشند ولی در آثار هستی مستقل و بی نیاز از او. وقتی خداوند مالک همه هستی ها است تدبیر همه آنها به عهده او است. او مبدأ کامل کننده و رساننده جهانیان به کمالشان می باشد. @tafsirqorani
عالم نظام و همبستگی هر سلسله از موجودات است که تحت قوانین مخصوص باشند. هنگامی که جمع بسته می شود اشاره به تمام مجموعه‌های جهان دارد. (عالم جماد، عالم نبات، عالم حیوان، عالم انسان) عالم چیزی است که سازنده به آن علم دارد. اینکه با علامت جمع ذوی العقول جمع بسته شده میرساند که همانطور که شیء در پیدایش نیازمند خداوند است، در دوام هستی تا رسیدن به کمال هم نیازمند او است. @tafsirqorani
امیر مومنان علی علیه السلام: الحمدلله یعنی خداوند برخی از نعمت های خود را به نحو اجمال به بندگان شناسانده است. زیرا آنان قادر نیستند همه آن نعمتها را به تفصیل بشناسند. نعمتهای خدا بیش از آن است که شمرده یا شناخته شود. ربّ العالمین، فرمانروا و آفریننده آنهاست که روزی شان را از جایی که می‌دانند و از جایی که نمی دانند می رساند. زیرا روزی قسمت شده است و آدمی هر شیوه ای را در دنیا بپیماید روزی اش به او می‌رسد. تقوای انسان پارسا روزی او را نمی افزاید و بد کاری انسان نابکار روزی او را نمی کاهد. @tafsirqorani
ذکر الرحمن الرحیم بعد از رب العالمین اشاره به این است که خداوند در عین قدرتمند بودن نسبت به بندگانش با مهربانی و لطف رفتار می کند. ربوبیت خدا دو جنبه دارد: 1_ ربوبیت از موضع جباریت و زورمداری 2_ ربوبیت از موضع رحیمیت. خداوند برای هر موجودی در طبیعت حدودی مشخص کرده که اگر از آن حدود کوچکترین خطایی بکنند متلاشی می شوند و در این وادی از عفو و رهبر گذشت خبری نیست. اما خداوند در مورد ربوبیت انسان با رحیمیت برخورد می‌کند. در خطای موجودات طبیعی، جبر و کیفر نقدی حاکم است. اما در خطای انسان‌ها مهلت توبه و عفو مطرح است. بنابراین تکرار الرحمن رحیم پس از رب العالمین ربوبیت خاص مربوط به انسانها را از ربوبیت کل نظام عالم جدا می‌کند. شاید یکی از اسرار و نکات تکرار الرحمن الرحیم این باشد که ما را متذکر گرداند و تعلیم دهد این ذکر را مکرر تکرار کنیم و به نفس خود تلقین کنیم و به این وسیله مشمول رحمت خاص و عام خداوند شویم. این که شب و روز نام‌ها و صفات خدا را تکرار می کنیم ولی در قلب ما نفوذ نمی کند و ذره ای معرفت ما اضافه نمی‌شود، برای این است که لقلقه زبان است و به معنی توجه نداریم تا صفات حمیده در نفس ما رسوخ کند. @tafsirqorani
مالک یوم الدین دو نوع مالکیت داریم: 1_ مالکیت اعتباری مانند مالکیت انسانها نسبت به آنچه مالک آن هستند. 2_ مالکیت حقیقی. مالکیت خدا که نتیجه خالقیت و ربوبیت است. کسی که موجودات را آفریده و هرلحظه فیض هستی به آنها می بخشد مالک حقیقی است. گرچه مالکیت خداوند شامل هر دو جهان می شود اما بروز و ظهور این مالکیت در قیامت بیشتر است. زیرا در آن روز همه پیوندهای مادی و مالکیت های اعتباری بریده می شود و کسی در آنجا چیزی از خود ندارد. خداوند سبحان هم مالک دنیا است هم مالک آخرت، ولی با اکتفا به بیان مالکیت یوم الدین، اهمیت قیامت و اداره آن را گوشزد می‌کند. زیرا رسیدگی به اعمال بندگان چنان حساس است که از غیر خدا ساخته نیست. دین: 1_دین به معنای جزا است. یعنی خدا شخصاً امور روز جزا را اداره می کند. 2_دین به معنای دین و دینداری است. یعنی روزی که فقط بازار دینداری گرم است. در آن روز کوچکترین عمل به حساب می آید. شریعت را از آن جهت دین گویند که آثار و جزای نیک و بد اعمال را بیان می کند. قیامت یوم است یعنی روز ظهور است. روز روشن شدن حقیقت اعمال، روز جزا و کیفر و ظهور اسرار عبادات و نبوت و ولایت. وقتی همه‌چیز ظهور کرد، حق و باطل روشن می شود و شک و تردید از بین می‌رود. @tafsirqorani
إیاک نعبد اشاره به توحید عبادی و إیاک نستعین اشاره به توحید افعالی دارد. در آیات گذشته سخن از توحید ذات و صفات بود این جا سخن از توحید عبادت و توحید افعال است. توحید افعالی آن است که تنها مؤثر حقیقی در عالم را خدا بدانیم. منظور این نیست که دنبال سبب نرویم، بلکه معتقد باشیم هر سببی هر تأثیری که دارد به فرمان خداست. این تفکر انسان را از همه کس و همه موجودات جدا می کند و تنها به خدا پیوند می دهد. @tafsirqorani
در إیاک نعبد و إیاک نستعین، مفعول مقدم شده است. هرجا مفعول مقدّم شود افاده حصر می کند و فعل را به همان مفعول منحصر می نماید. ایاک نعبد یعنی فقط عبودیت و تزلزل ما در مقابل عظمت خداوندی تو است. إیاک نستعین یعنی فقط از تو یاری می طلبیم. قید و شرطی هم برای عبادت نیاورده و آن را مطلق ذکر کرده است. در نتیجه معنایش می‌شود: ما به غیر از بندگی تو کاری نداریم و تو غیر از پرستیده شدن شأنی نداری. پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله: ای ابوذر ایمان کسی کامل نمی گردد تا آنکه بداند، اگر تمام مردم بخواهند ضرری به وی بزنند یا نفعی به وی برسانند و خدا نخواهد، نتواند. قُل لَن یُصیبَنا إلّا ما کَتَبَ اللهُ لَنا (سوره مبارکه توبه آیه 51) @tafsirqorani
در این قسمت سوره ناگهان از سیاق غایب به مخاطب برمی‌گردد. یعنی حق پرستش او این است که او را حاضر و روبه رو بدانیم. عبادت وقتی تمام و کمال می‌شود که خالص باشد و به غیر خدا به کس دیگری مشغول نباشد. در عملش شریکی برای خداوند سبحان نتراشد و دلش در حال عبادت، متعلق به جایی نباشد، نه به امیدی، نه به ترسی. محرّک عمل محبت خداوند سبحان است و هیچ خط نفسانی، حتی ثواب اخروی یا خوف از عذاب، در آن دخیل نیست. موحد کسی است که در بندگی و عبادت چنان غرق ملاحظه جمال و جلال احدی گردد که دیگر هیچ توجهی به خود و عمل خود ندارد و خود و دیگران را در مُحاط علم و قدرت خداوند می بیند. چنین کسی نظر به خود و عمل خود نمی کند مگر از جهت انتصاب به خداوند. کسی که به همه چیز و همه کس امیدوار است و هوای نفس خود را معبود خویش کرده در مقابل دیگران سر تعظیم فرود می آورد و نمی تواند موحد واقعی باشد. @tafsirqorani
عبودیت یعنی تسلیم شدن محض. در فارسی کلمه بندگی از ریشه بند، به معنی آویزان شدن و گره خوردن به چیزی است. بنده کسی است که در همه حال وابسته و گره خورده به خداوند باشد. افراد ضعیف النفس همین که دینداری بخواهد دنیایشان را به خطر بیندازد، بند بندگی را پاره می‌کنند. معنای عبادت حضور و اخلاص است. عبادت به منظور ثواب یا دفع عذاب با خلوص و حضور منافات دارد. @tafsirqorani
ذکر صیغه جمع در نعبد و نستعین یعنی اساس عبادت جماعت است. هرگونه فردگرایی، تکروی و انزوا طلبی از نظر اسلام مردود است. نمازگزار عمل خود را ناچیز می داند و آن را در جمع عملِ صالحان عرضه می‌کند تا پذیرفته شود. @tafsirqorani
إهدنا الصراط المستقیم‌ صراط به معنی راه است و در اصل به معنی بلعیدن آمده است. مناسبت آن با مفهوم راه آن است که صراط راهی است که رهرو را چنان در کام خود فرو می برد که امکان هر نوع انحراف و خروج را منتفی می سازد. صحرا مستقیم همان آیین الهی است. هدانی ربی الی صراط مستقیم دیناً قیماً (انعام 161) آیین الهی همان دین اسلام است. إنَّ الدین عندالله الاسلام (آل عمران 19)همان بندگی خالص خدا است. و أن اعبدونی هذا صراطٌ مستقیم(یس61) مستقیم از استقامت می آید. به معنای هر چیزی که بخواهد روی پای خود بایستد، بدون اینکه به چیزی تکیه کند. پس صراط مستقیم راهی است که در هدایت مردم و رساندن آنها به مقصد تخلف نکند. هدایت عبارت است از نشان دادن هدف به وسیله نشان دادن راه. سنّت خداوند بر این است که امور را از مجرای اسباب به جریان بیندازد. در مسأله هدایت هم وسیله‌ای فراهم می‌کند تا مطلوب و هدف برای هر کسی که بخواهد روشن گشته و بنده اش در مسیر زندگی به هدف نهایی خود برسد. @tafsirqorani
صراط مستقیم جاده مادی نیست. بلکه عبارت است از تربیت و تزکیه قرآن و سیره معصومین در رفتار و ساختار اخلاقی و ذات انسان. پس مؤمن و نمازگزار واقعی می‌تواند خود به صراط مستقیم مبدل شود. از اینجا مفهوم احادیثی که امامان معصوم علیهم السلام خود را صراط مستقیم معرفی می‌کنند، مشخص می‌شود. امام صادق علیه السلام: صراط راهی است به سوی شناخت خداوند. دو صراط وجود دارد: صراطی در دنیا و صراطی در آخرت. صراط دنیا امامی است که پیروی از او واجب است. هر کس در دنیا او را بشناسد و به هدایت او اقتدا کند، از صراط آخرت که پُل جهنم است عبور می کند و هر کس در دنیا او را نشناسد، در آخرت قدمش می‌لغزد و در جهنم افتاده هلاک می شود. (معانی الاخبار) @tafsirqorani
چرا در نماز همواره درخواست هدایت به صراط مستقیم می کنیم؟ 1_ انسان در مسیر هدایت هر لحظه بیم لغزش و انحراف دارد. 2_ هدایت پیمودن راه تکامل است. انسان به تدریج مراحل نُقصان را پشت سر می گذارد و به مراحل بالاتر می رسد. کمال مطلق خدا است و همه بدون استثنا در مسیر تکامل هستند. امیرالمومنین علیه السلام: إهدنا الصراط المستقیم یعنی ما را به راه راستی که نشان‌مان دادی، ثابت قدم دار تا دایم مطیع امر و نهی تو باشیم و یک لحظه به پرستش غیر تو نپردازیم. کلمه إهدنا درخواستی برای جمع است. اگر در جامعه همه مردم یا حداقل اکثر آنها به صراط مستقیم هدایت شده باشند، حفظ و افزایش ایمان و عمل صالح آسان و مطلوب خواهد شد. نمازگزار با این جمله از خداوند دو چیز را درخواست می کند: یکی هدایت خود و دیگری زمینه حفظ آن، از راه هدایت شدن همه جامعه. @tafsirqorani
نعمت داده شدگان چه کسانی هستند؟ وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَٰئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ ۚ وَحَسُنَ أُولَٰئِكَ رَفِيقًا (نساء 69) هرکس از خدا و رسول اطاعت کند با نعمت داده شدگان همراه شود که عبارتند از انبیاء، صدیقین، شهدا و صالحان و چه خوب رفیقان هستند. انبیا موسسان دین هستند. صدیقین حافظان و مروجان دین، شهدا شاهدان اعمال و مرزداران دین و صالحین محصول دین هستند. امام علی علیه السلام: صراط الذین انعمت علیهم یعنی بگویید خدایا ما را به راه کسانی هدایت فرما که به آنها نعمت دین و اطاعتت را داده ای، نه نعمت مال و سلامتی. چه بسا کسانی که به نعمت مال و سلامتی مُتنعّم هستند ولی کافر یا فاسقند. (معانی الاخبار) مُنعم کسی است که موفق شده بین شناخت حق و عمل خیر جمع برقرار کند. @tafsirqorani
ضالین گمراهان عادی هستند. مغضوب علیهم گمراهان لجوج یا منافق، کسانی که علاوه بر کُفر، راه لجاجت و دشمنی با حق را می پیمایند، در گمراهی دیگران نقش مؤثر دارند و در صورت امکان پیامبران و رهبران الهی را آزار می دهند. مغضوب علیهم مطلق عاصیان و گناهکارانند و ضالین کسانی هستند که جاهل به خداوند هستند، راه گم کردگان بی خرد و دنیا طلب. @tafsirqorani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۱-انسان در تلاوت سوره ی حمد با «بِسْمِ اللّٰهِ» از غیر خدا قطع امید می‌کند. ۲-با «رَبِّ الْعٰالَمِینَ» و «مٰالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» احساس می‌کند که مربوب و مملوک است و خودخواهی و غرور را کنار می‌گذارد. ۳-با کلمه«عالمین»میان خود و تمام هستی ارتباط برقرار می‌کند. ۴-با «الرَّحْمٰنِ الرَّحِیمِ» خود را در سایه لطف او می‌داند. ۵-با «مٰالِکِ یَوْمِ الدِّینِ» غفلتش از آینده زدوده می‌شود. ۶-با گفتن «إِیّٰاکَ نَعْبُدُ» ریا و شهرت طلبی را زایل می‌کند. ۷-با «إِیّٰاکَ نَسْتَعِینُ» از ابرقدرت‌ها نمی هراسد. ۸-از «أَنْعَمْتَ» می‌فهمد که نعمت‌ها به دست اوست. ۹-با «اهْدِنَا» رهسپاری در راه حقّ و طریق مستقیم را درخواست می‌کند. ۱۰-در «صِرٰاطَ الَّذِینَ أَنْعَمْتَ عَلَیْهِمْ» همبستگی خود را با پیروان حقّ اعلام می‌کند. ۱۱-با «غَیْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَیْهِمْ» و «لاَ الضّٰالِّینَ» بیزاری و برائت از باطل و اهل باطل را ابراز می‌دارد. @tafsirqorani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سوره مبارکه بقرة
وجه تسمیه: داستان گاو بنی اسرائیل در این سوره آمده است. خداوند تبارک در آیات ابتدایی سوره موضوع و هدف قرآن را بیان می فرماید: موضوع انسان است، نه از جهت سازمان جسمی یا روانی، بلکه ذات و حقیقت انسانیت. ضمیر خیرخواه حق جو که صلاح و فساد آن، منشأ صلاح و فساد نفس و اخلاق و اعمال می شود. هدف هدایت است و غایت و نتیجه این هدایت، رستگاری. @tafsirqorani
امام سجاد علیه السلام: الم ذلک الکتاب یعنی این کتابی که بر تو نازل شده از همین حروفی است که با آن سخن می گویید. پس اگر راست می گویید مانند آن را بیاورید. امام صادق علیه السلام: الم حرفی است از حروف اسم اعظم الهی که در قرآن متفرق نازل شده و هرگاه پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم یا امام علیه السلام خدا را به آن اسم بخوانند اجابت می شوند. سعیدبن جبیر: حروف تهجی اوایل سوره ها، اسماء الهی متفرق و متشتت هستند. اگر مردم می توانستند آنها را خوب تألیف و ترکیب کنند، اسم اعظم الهی را می دانستند. الم، حم، ن، وقتی با هم جمع شوند می شود الرحمن. لکن ما نمی‌توانیم و نمی دانیم آنها را چگونه با هم جمع کنیم. @tafsirqorani
ذلک الکتاب لاریب فیه هدیً للمتقین ذلک (اشاره به دور)، برای تعظیم قبل از الکتاب آمده است. لاریب فیه: با صراحت اعلام می‌کند اضطراب‌ها، شکها و بداندیشی ها منشاء قرآنی ندارد. بلکه منشاء آنها علل نفسانی و انحراف های فکری و کوتاهی از واقع بینی و عوامل سیاسی و اجتماعی است. ذهن های محدود بشری در اثر مقدمات غلطِ علمی یا تلقین ها و تقلید ها محدود می گردد و شک می کند. چرا هدایت قرآن را مخصوص متقین قرار داده در حالی که قرآن راهنمای همه افراد بشر است؟ اختصاص هدیً به اهل تقوا به خاطر آن است که فقط کسی که از عقل خود زنگار زدایی کرده، می‌تواند با تأمل در قرآن بهره ببرد. این کتاب مانند غذای صالح است برای حفظ صحت، مادامی که صحتی در کار نباشد نفعی نمی‌برد. همان طور که آدم نابینا از نور خورشید بهره‌ای نمی‌برد، کسی که چشم دلش کور شده نمی تواند از نور معنوی قرآن بهره‌مند شود. شوره زار حتی اگر باران فراوان بر آن ببارد، سبز نمی‌شود. انسان هم تا از لجاجت و تعصب پاک نشود، نمی تواند بذر هدایت را بپذیرد. به همین دلیل هدایت قرآن را خاص پرهیزگاران کرده اند. @tafsirqorani
امام صادق علیه السلام: کتاب أمیرالمؤمنین علی علیه السلام است که هیچ شکی در او نیست و هدیً للمتقین شیعیان پرهیزکار ما هستند.