eitaa logo
تفسیر قرآن
504 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
235 فایل
🌹امیر المومنین ع: قرآن را بیاموزید که بهترین گفتار است و آن را نیک بفهمید که بهار دل هاست https://eitaa.com/joinchat/4224516132Ca6d640ffc0 برای عضویت کلیک کنید👆 ادمین تبادل، پست، نظرات و پیشنهادات: @fatemeh_koochakii ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌ ‌
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍃نهج البلاغه 🌺حکمت ۵ 🍂 @TafsirQuranKarim1
ننه رقیه پسرت برگشت.‌..😭 خۅݜ‌آمَدے!بہ‌وطن‌ڪبوترِ‌‌خونین‌باݪ 🔰زندگی نامه شهيد زکريا شيری به روايت مادر شهيد □برگـے از ڪتاب: «وقتی زکریا به خانه برگشت، دسته های عزاداری از جلوی خانه ما رد شده بودند. من هنوز همان جا ایستاده بودم و گریه امانم نمی داد. زکریا با دیدن گریه های من حالش گرفته شد. پرسید: «ننه رقیه برای چی داری گریه می کنی؟» ●با همان بغض گفتم: «وقتی به دنیا اومدی و همون بچگی مجبور شدم بفرستمت اتاق عمل، من تو رو نذر امام حسین علیه السلام کردم، آرزو دارم تورو وسط دسته های عزاداری ببینم. اون وقت این همه هیئت میاد از جلو در خونه ما رد میشه با دوستات رفتی دنبال بازی؟» ●گریه من و تلنگر صحبت هایم برکت نام امام حسین علیه السلام زکریا را زمین زد، خرد شد و گویی دوباره از نو ساخته شد. 🌷 🍂 @TafsirQuranKarim1
🌲نظر حاج قاسم سلیمانی درباره حماسه آفرین مازندرانی‌ها در خان‌طومان 🌲 «اگر رزمندگان لشکر عملیاتی ۲۵ کربلا در خان‌طومان نبود ما متحمل بسیاری زیادی می‌شدیم.» 🌲رضوان خدا به طیبه شهدای خانطومان 🌷 ﺷﺒﺘﻮﻥ ﺷﻬﺪاﻳﻲ🏴 🍃🌹🍃🌹 🍂 @TafsirQuranKarim1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⃣2⃣ ✨هُوَ الَّذِى خَلَقَ لَکُم مَّا فِى الْأَرْضِ جَمِیعاً ثُمَّ اسْتَوَى‏ إِلَى‏ السَّمَآءِ فَسَوَّیهُنَّ سَبْعَ سَمَو تٍ وَهُوَ بِکُلِّ شَى‏ءٍ عَلِیمٌ‏✨ : 🍃🌸اوست آن کس که آنچه در زمین است، همه را براى شما آفریده، سپس به آفرینش آسمان پرداخت و آنها را به صورت آسمان، استوار نمود و او بر هر چیزى آگاه است. 🌷«َو فرعُها فِى السَماء» کلمه «» در زبان عربى به معنى . 🍀 گاهى به چند مترى بالاتر از سطح زمین، مانند شاخه‏‌هاى درخت که در ارتفاع کمى قرار دارند، گفته شده است 🍀و گاهى به که از آن باران مى‏‌بارد؛ ✨«و نَزلنا من السماء ماء» ✨ 🍀و گاهى به اطراف زمین اطلاق شده است. ✨«جَعَلنا السَماء سقفاً مَحفوظاً»✨ : ✅۱- کفر به خداوند بخشنده‏‌ى توانا و برطرف کننده نیازها، شگفت انگیز است. ✨«کیف تکفرون... هُو الذى...»✨ ✅۲- هستى، براى بشر آفریده شده است. ✨«خلق لکم ما فى الارض جمیعاً»✨ ✅۳- نظام هستى، هدفدار است و در آفرینش جهان، تدبیر و طرح حکیمانه مطرح بوده است.✨ «خَلق لَکُم»✨ ✅۴- هیچ آفریده‏‌اى در طبیعت بیهوده نیست، هر چند ما راه استفاده از آن را ندانیم. ✨«خلق لکُم»✨ ✅۵ - آن است که همه چیز براى انسان است، مگر دلیل مخصوصى آن را ردّ کند. ✨ «خَلق لکم ما فى الارض جَمیعاً»✨ ✅۶- دنیا براى انسان است، نه انسان براى دنیا. «» ✅۷- انسان مى‏‌تواند از نظر ، به جایى برسد که از تمام مواهب طبیعى بهره‌‏گیرى کند و اسرار هستى را کشف و آنرا تسخیر نماید. «» ✅۸ - بهره‏‌گیرى از مواهب زمین، براى است. ✨ «خَلَقَ لَکُم ما فِى الَارض»✨ ✅۹- آسمان‏هاى جهان، داراى اعتدال و بدون کمترین اعوجاج و ناهماهنگى است. ✨«فَسوّاهُن سَبعَ سَموات»✨ ✅۱۰- آفرینش آسمان و زمین، همه بر اساس الهى است. ✨«خَلق لَکُم... عَلیم»✨ ✅۱۱- آفرینش زمین و آسمان‏‌هاى هفت‌گانه، دلیل توانایى خدا بر زنده کردن مردگان است که در آیه قبل آمده بود. ✨«ثُم یُحییکُم... هُوَ الَذى»✨ @TafsirQuranKarim1
🔻با تقوا باشید🔻 💯آب، گواراست و صدای اون هم آرامش بخشه، اما آبی که زلال باشه.. ❌ و گرنه آبِ گل آلود، نه گواراست، و نه آرامش بخش... ✔️ من و تو هم مثل آبیم👌 👈 اگر صاف و صادق باشیم، دیگران در کنارِ ما به آرامش می‌رسند، و در کنار ما راحت هستند😊 و گرنه مایه‌ی رنج اونها میشیم😰 💯 اون چیزی که آدم رو زلال و تصفیه میکنه تقواست.👌 ✔️ یعنی👇 ❌نامردی نکن ❌ بی انصاف نباش ❌حرف کسی رو پیش دیگری نبر ❌خیانت در امانت نکن ❌دروغگو نباش ❌بی غیرت نباش و...... ✔️ قرآن از ما همین رو میخواد: 🕋 اتَقُوا اللهَ حَقَّ تُقاتِه. (آل عمران/۱۰۲) 💢 از خداوند پروا كنيد، آنگونه كه سزاوار تقواى اوست. @TafsirQuranKarim1
داستان دختر شینا قسمت شهدا رو یاد کنیم حتی بایک صلوات با ما همراه باشید🍃🍃🥀🥀 @TafsirQuranKarim1
♥️❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃♥️ 📔 قسمت 6⃣5⃣ صمد؛ خدیجه و معصومه را بغل کرد و بوسید؛ اما هر کاری می کرد، مهدی بغلش نمی رفت. صدای ضد هوایی ها یک لحظه قطع نمی شد. صمد گفت: «چرا اینجا نشسته اید؟!» گفتم: «مگر نمی بینی وضعیت قرمز است.» با خنده گفت: «مثلاً آمده اید اینجا پناه گرفته اید؛ اتفاقاً اینجا خطرناک ترین جای خانه است. بروید توی حیاط بنشینید، از اینجا امن تر است.» دست خدیجه و معصومه را گرفت و بردشان توی اتاق. من هم مهدی را برداشتم و دنبالش رفتم. کمی بعد وضعیت سفید شد. صمد دوشی گرفت. لباسی عوض کرد. چای خورد و رفت بیرون و یکی دو ساعت بعد با یکی از دوستانش با چند کیسه سیمان و چند نبشی آهن برگشت. همان روز جلوی آشپزخانه، توی حیاط با دوستش برایمان یک سنگر ساختند. چند روز که پیش ما بود، همه اش توی سنگر بود و آن را تکمیل می کرد. برایش یک استکان چای می بردم و جلوی در سنگر می نشستم. او کار می کرد و من نگاهش می کردم. یک بار گفت: «قدم! خوش به حال آن سالی که تابستان با هم، خانه خودمان را ساختیم. چی می شد باز همان وقت بود و ما تا آخر دنیا با آن دل خوشی زندگی می کردیم.» گفتم: «مثل اینکه یادت رفته آن سال هم بعد از تابستان از پیشم رفتی.» گفت: «یادم هست. ولی تابستانش که پیش هم بودیم، خیلی خوش گذشت. فکر کنم فقط آن موقع بود که این همه با هم بودیم.» چایش را سر کشید و گفت: «جنگ که تمام بشود. یک ماشین می خرم و دور دنیا می گردانمت. با هم می رویم از این شهر به آن شهر.» به خنده گفتم: «با این همه بچه.» گفت: «نه، فقط من و تو. دوتایی.» گفتم: «پس بچه ها را چه کار کنیم.» گفت: «تا آن وقت بچه ها بزرگ شده اند. می گذاریمشان خانه. یا می گذاریمشان پیش شینا.» سرم را پایین انداختم و گفتم: «طفلی شینا. از این فکرها نکن. حالا حالا ها من و تو دونفری جایی نمی توانیم برویم. مثل اینکه یکی دیگر در راه است.» استکان چای را گذاشت توی سینی و گفت: «چی می گویی؟!» بعد نگاهی به شکمم انداخت و گفت: «کِی؟!» گفتم: «سه ماهه ام.» گفت: «مطمئنی؟!» گفتم: « با خانم آقا ستار رفتیم دکتر. او هم حامله است. دکتر گفت هر دویتان یک روز زایمان می کنید.» می دانستم این بار خودش هم خیلی خوشحال نیست. اما می گفت: «خوشحالم. خدا بزرگ است. توی کار خدا دخالت نکن. حتماً صلاح و مصلحتش بوده.» بالاخره سنگر آماده شد؛ یک پناهگاه کوچک، یک، در یک و نیم متری. با خوشحالی می گفت: «به جان خودم، بمب هم رویش بخورد طوری اش نمی شود.» دو سه روز بعد رفت، اما وقتی روحیه و حال مرا دید، قول داد زود برگردد. این بار خوش قول بود. بیست روز بعد برگشت. بیشتر از قبل محبت می کرد. هر جا می رفت، مهدی را با خودش می برد. می گفت: «می دانم مهدی بچه پرجنب و جوشی است و تو را اذیت می کند.» یک روز طبق معمول مهدی را بغل کرد و با خودش برد؛ اما هنوز نرفته صدای گریه مهدی را از توی کوچه شنیدم. با هول دویدم توی کوچه. مهدی بغل صمد بود و داشت گریه می کرد. پرسیدم: «چی شده؟!» گفت: «ببین پسرت چقدر بلا شده، در داشبورد را باز کرده و می خواهد کنسرو بخورد.» گفتم: «خوب بده بهش؛ بچه است.» مهدی را داد بغلم و گفت: «من که حریفش نمی شوم، تو ساکتش کن.» گفتم: «کنسرو را بده بهش، ساکت می شود.» گفت: «چی می گویی؟! آن کنسرو را منطقه به من داده بودند، بخورم و بجنگم. حالا که به مرخصی آمده ام، خوردنش اشکال دارد.» ادامه دارد....✍🏻 @TafsirQuranKarim1 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⃣3⃣ ✨وَ إِذْ قَالَ رَبُّکَ لِلْمَلَئِکَةِ إِنّى جَاعِلٌ فِى الْأَرْضِ خَلِیفَةً قَالُوا أَتَجْعَلُ فِیهَا مَن یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمآءَ وَنَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قَالَ إِنِّى أَعْلَمُ مَا لَا تَعْلَمُونَ‏✨ : 🍃🌸و هنگامى که پروردگارت به فرشتگان گفت: من بر آنم که در زمین جانشینى قرار دهم. فرشتگان گفتند: آیا کسى را در زمین قرار مى‏ دهى که در آن فساد کند و خون‏ها بریزد؟ در حالى که ما با حمد و ستایش تو، ترا تنزیه و تقدیس مى ‏کنیم. خداوند فرمود: همانا من چیزى مى ‏دانم که شما نمى‏ دانید.🌸🍃 @TafsirQuranKarim1